رمان آس بی دل به قلم مهدیه رزازپور
خلیا میگن شاه شطرنج قدرتمند و هیچ کسی نمیتونه اونو از صفحه بازی محو کنه. اما من میگم شاه شطرنج خیلی ترسو و ضعیفه. اون بقیه ی رو قربونی خواسته های خودش میکنه. اگه تا ابد هم توی صفحه باقی بمونه فایده ی نداره چون اون بازنده است. خیلی راحت میشه با چند حرکت کیش و ماتش کرد. شاه شطرنج هر چی تعداد مهره هایش کم تر میشند. آسیب پذیر تر میشه. شکستش آسون تر میشه. شاه شطرنج دائم در حال فرار کردنه. اون حتی اگه توی صفحه بمونه بازم این بازی رو باخته. زندگی شاه شطرنج به چهار خونه های سیاه و سفید صفحه بازی متکیست. آس تک و خاصه، رو دست نداره...
تخمین مدت زمان مطالعه : ۷ ساعت و ۳۴ دقیقه
ژانر : #عاشقانه #اجتماعی
خلاصه :
خلیا میگن شاه شطرنج قدرتمند و هیچ کسی نمیتونه اونو از صفحه بازی محو کنه.
اما من میگم شاه شطرنج خیلی ترسو و ضعیفه.
اون بقیه ی رو قربونی خواسته های خودش میکنه.
اگه تا ابد هم توی صفحه باقی بمونه فایده ی نداره چون اون بازنده است. خیلی راحت میشه با چند حرکت کیش و ماتش کرد.
شاه شطرنج هر چی تعداد مهره هایش کم تر میشند.
آسیب پذیر تر میشه. شکستش آسون تر میشه.
شاه شطرنج دائم در حال فرار کردنه. اون حتی اگه توی صفحه بمونه بازم این بازی رو باخته.
زندگی شاه شطرنج به چهار خونه های سیاه و سفید صفحه بازی متکیست.
آس تک و خاصه، رو دست نداره...
مقدمه :
خلیا میگن شاه شطرنج قدرتمند و هیچ کسی نمیتونه اونو از صفحه بازی محو کنه.
اما من میگم شاه شطرنج خیلی ترسو و ضعیفه.
اون بقیه ی رو قربونی خواسته های خودش میکنه.
اگه تا ابد هم توی صفحه باقی بمونه فایده ی نداره چون اون بازنده است. خیلی راحت میشه با چند حرکت کیش و ماتش کرد.
شاه شطرنج هر چی تعداد مهره هایش کم تر میشند.
آسیب پذیر تر میشه. شکستش آسون تر میشه.
شاه شطرنج دائم در حال فرار کردنه. اون حتی اگه توی صفحه بمونه بازم این بازی رو باخته.
زندگی شاه شطرنج به چهار خونه های سیاه و سفید صفحه بازی متکیست.
آس تک و خاصه، رو دست نداره.
بازی میکنه تا برنده بشه حتی اگه بازنده هم بشه با افتخاره می بازه.
آس قدرتمند تر از شاه شطرنج.
آس نمیترسه کسی رو قربانی نمیکنه. دائم در حال فرار کردن هم نیست.
آس زندگی اش به چهار خونه ی های سیاه و سفید صفحه بازی متکی نیست.
آس شجاعست حتی اگه تنها هم باشه بازم میتونه برنده بشه.
آس اهل عقب نشینی نیست.
من آسم، آس بی دل کسی که عاشق نمیشه، محتاج نگاهی نیست.
آس خودشه یه حس عجیب و غریب.
من آسم، آس بی دل که رحم نداره کسی که عشق، عاطفه و احساس همه رو قیچی کرده.
من آسم، آس بی دل کسی که امده تا شاه شطرنج رو از صفحه ی این بازی محو کنه.
مهم نیست چه کسی این بازی رو شروع کرده یا چند تا مهره داره.
مهم اینکه آس امد تا به تنهای برنده ی این بازی باشه.
آس شاید پاش روی جاده ی زندگی سر بخوره اما هیچ وقت نمیزاره چیزی مانع رسیدن به هدفش بشه.
آس تنهاست کسی نمیتونه درکش کنه.
آس فقط به خودش متکیست.
حالا که آس امده برای انتقام شماره معکوس مرگ خلیا به کار افتاده.
چیک چیک بنگ بنگ همه خفنن من بد.
صدای زنگ گوشی ام بلند شد، دستمو از زیر پتو اوردم بیرون، روی میز به جست و جوی گوشی ام پرداختم، گوشی رو یافتم، برش داشتم و دکمه اتصال رو زدم
- بله
سها : یعنی زدی رو دست کوالا، چقدر میخوابی اخه تو؟
- زنگ زدی همینا رو بگی؟
سها : نه، آماده باش امشب میخواهیم بریم مهمونی
- باشه، ساعت و آدرس رو بفرست
سها : میایم دنبالت.
- در هر صورت آدرس و ساعت رو بفرست
سها : وایی باشه
- روز خوش
تماس رو قطع کردم، گوشی روی میز رها کردم، هر چی از این پهلو به اون پهلو شدم، فایده ی نداشت خواب از سرم پرید بود. از روی تخت بلند شدم، ای توی روحت سها.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگوشی ام رو برداشتم و رفتم آشپزخونه، گرسنه نبودم اما خوب بیکار بودم، خوردن هم یه نوع کار حساب میشد دیگه، نوتلا و نون تست برداشتم روی اپن نشستم و مشغول خوردن شدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصدای گوشی بلند شد، برش داشتم. مهراد بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- سلام
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمهراد : علیک سلام خوبی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- ممنون تو خوبی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمهراد : تشکر، چه عجب بیداری!!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- سها زنگ زد و بیدارم کرد، امشب میرسی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمهراد : اهان، نه کارمون طول کشیده، اما فردا عصر تهرانم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- چه بد، گفتم امشب میای منم پارتی رو میپیچونم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمهراد : بازم سها و پارتی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- سها، دوستاش و پارتی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمهراد : خوبه که با دوستان برو بیرون، دلت باز میشه. چقدر توی خونه میشینی تو دختر.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- خونه راحت ترم، اما فعلا مجبورم که برم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمهراد : کم تر غر بزن.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- باشه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمهراد : آتیش هم نسوزن.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- سعی میکنم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمهراد : خوب من باید برم فعلا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- اوکی مراقب خودت باش جناب مهندس
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمهراد : تو همین طور خداهمرات
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتماس رو قطع کردم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتماس رو قطع کردم، گازی به نون زدم، برای گوشی ام پی ام آمد. سها بود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسها : ساعت 9 میایم دنبالت اماده باش، آدرس........
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- اوکی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنگاه ساعت کردم هنوز 6 بود، خیلی وقت داشتم، از روی اپن پریدم پایین، نوتلا و نون رو داخل یخچال گذاشتم، خواب نمیامد پس بهتر بود برم حموم، راهمو به طرف حموم کج کردم. لباسمو درآوردم و زیر دوش آب سرد ایستادم. بعضی چیزا رو بعد از انتقام توی این دنیای لعنتی دوست داشتم، یکیشون همین آب سرد بود. لمس بدنم توسط قطرات آب، بهم حس خوبی رو منتقل میکرد. این تازیانه های آب بهم حس قدرت را انتقال میداد. شیره آب رو بستم، حوله رو دور خودم پیچیدم از حموم بیرون آمد، رفتم اتاقم، روی صندلی جلوی آینه نشستم، حوله کوچولومو برداشتم و مشغول خشک کردن موهام شدم، چون موهام خیلی بلند بودند، طول میکشید خشک کردنشون، از چیزی به اسم سشوار خوشم نمیامد، اصلا نداشتم و تا حالا ازش هم استفاده نکرده بودم. خشک کردن موهام که تموم شد، شانه رو برداشتم، بعد شانه زدن، با کش و گیره موهامو به شکلی که بهش میگن مدل گوجه ای بستم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپوست صورتمو با روغن نارگیل دورانی ماساژ دادم. به مژه های بلندم روغن فندق زدم. نگاه به ساعت کردم 8 شده بود، از روی صندلی بلند شدم و به طرف کمد مشکی ام رفتم از داخلش شلوار رنگ خاکستری، تاب رنگ مشکی رو برداشتم. برای پوشیدم شلوارم مجبور به بالا و پایین پریدن شدم اخه خیلیییی تنگ بود. تاپ رو تنم کردم. اماده شدم بودم. رفتم آشپزخونه و قهوه جوش رو روشن کردم. قهوه رو داخل لیوان مشکی ام که بر رویش طرح جمجمه داشت ریختم و به اتاق برگشتم. مقداری از قهوه رو خوردم، لیوان روی میز کامپیوتر رها کردم، مانتوی مشکی جلو باز رو برداشتم و پوشیدم. قهوه مو کامل خوردم، رژ لب مشکی بر روی لبام زدم، یه ژست خاص بهم این رنگ رژ میداد. هیچ وقت آرایش نمیکردم، چون بلد نبودم، فقط رژلب و رژ گونه زدن رو بلد بودم. رفتم داخل هال، ساعت تیم 9 شده بود، روی مبل وسط هال نشستم، هنوز از سها خبری نبود. این دختر هیج یاد نمیگیره که ان تایم باشه. مشغول تکون دادن پاهام شدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبالاخره گوشی ام تک خورد این یعنیی سها بعد از 15 دقیقه تاخیر بالاخره امد، کفشامو پوشیدم، شالمو روی سرم انداختم. از پله ها با سرعت رفتم پایین، ماشین سها جلوی ساختمان ایستاده بود. شراره صندلی جلو نشسته بود، بهش نگاه کردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشراره : ببین من نمیرم صندلی عقب بشینم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلبخند مسخره ی زد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- سها من رانندگی میکنم برو عقب بشین
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسها : ای بابا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسها از ماشین پیاده شدم، من جاش نشستم. همیشه یا صندلی جلو مینشتم یا راننده بودم. از صندلی عقب خوشم نمیامد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشراره : رژ لب قحطی بود مشکی زدی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- این رنگ بهم حس خوبی میده
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشراره : اما مناسب پارتی نیست
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسها : بیخیال شراره هر کسی از یه چیزی خوشش میاد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفائزه : خیلی دلم میخواد بدونم کی خر میشه و میاد اینو میگیره
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشراره : دلت خوشه هاا، پسرا جذب خوشگلی اش میشند اما وقتی با اخلاقش روبه رو میشن فرار میکنند.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفائزه : لطفا امشب دیگه دردسر درست نکن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشراره : مگه اخلاق سگش میزاره
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز حرفاشون خسته شدم، از این قضاوت های الکی. پامو تا اخر روی گاز فشار دادم، ماشین ناگهانی سرعتش بالا رفت، جوری که سه تایی خفه شدند، ویراژ توی خیابونا میدادم، ماشین های طرف مقابل بهم چراغ میدادند. سرعتت، هیجان، قدرت، انتقام بهترین حس هاا هستند. بالاخره به مکان مورد نظر رسیدیم، ماشین رو با ترمز شدید و ناگهانی روبه روی یه درخت پارک کردم. اون سه تا از ترس زیر صندلی هاا پناه گرفته بودند.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشراره : خدااا خفه ات کنههههه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسها : باورم نمیشه که زنده هستیم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفائزه : الان رفته بودیم توی درختتتت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا پوزخندی از ماشین پیاده شدم. بعد از مکثی طولانی اونا هم پیاده شدند
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسها : این چه طرز رانندگی بود اخه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- این درس عبرتی برای شراره بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشراره : یعنی چون اجازه ندادم صندلی جلو بشینی، مرگ رو آوردی جلو چشمامون؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- اره
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفائزه : اخه این چه مدل انتقامی بود؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- هر کسی باید تاوان کاراشو بده
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشراره : تو خیلی بی رحمی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپوزخندی روی لبم نشست.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفائزه : خدا امشب رو بخیر بگذرونه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوارد ویلا شدیم، اتاقی توی راهرو قرار داشت، که وسایل رو میگرفت و به جاش شماره ای میداد تا بعدا با دادن شماره وسایلمون رو پس بگیریم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشراره : اینجا پارتی تو چرا باز این مدلی امدی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- پارتی تم خاصی نداره هر کسی هر مدلی دلش بخواد میاد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسها : بیخیال لطفا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشراره : کسی حریف تو نمیشه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلبخند کجی زدم، شراره و فائزه هنوز نیامد، رفتند وسط
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسها : بیا بریم ر*ق*ص
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- تو برو منم میام
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسها : میترسم برم باز با یکی درگیر بشی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- اون دیگه مشکل خودتته نه من
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسها : یعنی آخرشی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسری تکون دادم، سها تایمی کنارم ایستادم اما دلش طاقت نیاورد و رفت وسط.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه اطراف نگاه کردم، هر کسی مشغول کاری بود، گیلاسو، توی دستم چرخوندم، همین طور که به اطراف نگاه میکردم، چشمم به ساعت اسپرتی که به مچ دست یه پسر بسته شده بود افتاد. خیلی شیک بود. ساعت یکی دیگه از علایق من بود، تیک تیک ساعت نوایی دلنشینی داشت، حرکات زیبای عقربه های بی نظیر بود. محو ساعت اون پسر بودم. که دستی روی شونه ام نشستم با خشم به طرفش نگاه کردم یه پسره بود که بدجور بوی گند الکل میداد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپسره : چه نگاه آتشین داری تو ملوسم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخودمو کشیدم کنار
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- بهتر بری دنبال دردسر نیستم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپسر : کجا برم از اینجا بهتر؟ ملوسم بریم با هم عشق و حال
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- دارم بهت اخطار میدم بهتر بری
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپسر : وایی چه با جذبه ی تو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irانگار خیال رفتن نداشت، اگه فندک داشتم میگرفتم جلوی دهنش بره روی هوا، دستمو با دستش گرفت، منم لبخندی روی لب کاشتم و با آرنچم کوبیدم توی شکمش، خم شد و فریادش رفت هواا، اما خوب صدای آهنگ اون قدری بلند بود که کسی صدای اینو نشنوه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- بهت گفتم برو اما نرفتی اینم تاوانت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irازش فاصله گرفتم، شاید چون سنش کم بود. به همین یه ضربه اکتفا کردم وگرنه بدجور حالشو میگرفتم، گیلاس به دست داشتم میرفتم اون طرف سالن که یه نفر بهم خورد و محتوای گیلاس ریخت روی لباسم، با خشم نگاهش کردم، همون پسره ی ساعت اسپرتی بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- با چشم باز راه بری بد نیست
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپسر : حالا که چیزی نشده، جوش نیار خوشگله
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز روی میز کنارم یه گیلاس برداشتم و محتواشو پاشیدم روی لباسش
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپسر : چکار میکنی؟! روانیی خنگ
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- حالا که چیزی نشده، جوش نیار
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپسره دندان هایش رو روی هم فشار داد و امد طرفم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپسر : بیین دختره ی سرتق بهتره عذر خواهی کنی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- نیاز نیست کسی از کسی عذرخواهی کنه. حساب بی حساب.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irامدم از کنارش رد بشم اما دستمو گرفت، با خشم برگشتم، دستمو از دستش کشیدم بیرون
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- حق نداری به من دست بزنی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپسر : نه بابا اگه دست بزنم چی میشه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- بهتر ندونی چی میشه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپسر : وایی واییی ترسیدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمیخواست دستمو بگیر که گوشه ی آستینش رو گرفتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- گفتم به من دست نزن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپسر : نظرت چیه؟ به جای گرفتن دستت کاری دیگه ی انجام بدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- یعنی؟؟؟!!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبهم چشمک زد، یهو لبشو گذاشت روی لبم، حس بدی بهم دست داد، برای همین لبشو به دندون گرفتم، هر کاری میکرد اجازه نمیدادم، لبشو از بین دندونم آزاد کنه، مزه ی خون رو که حس کردم، لبشو رها کردم. دست روی لبم کشیدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- بهت اخطار دادم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنایستادم تا ببینم چی میگی، رفتم سمت همون اتاقه و وسایلمو گرفتم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسها : کجا میری؟؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- خونه میای یا نه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسها : باز گند زدی؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدندونامو روی هم فشار دادم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- نه فقط تاوان کار یه نفر رو بهش پس دادم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسها : واییی بازم، الان بچه هاا رو صدا میزنم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسری تکون دادم و رفتم بیرون از ویلا، از داخل داشبورد ماشین بطری آب معدنی رو برداشتم و توی دهنم آب زدم، عصبی بودم، شروع کردم به لاستیک ماشین لگد زدن، من باید برگردم داخل و خفه اش کنم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا خشم داشتم میرفتم طرف ویلا که اون سه تا رو دیدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفائزه : نگو که گاز گرفته آرتان کار تو بود؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- نمیدونم اسمش چی بود اما اره یه نفرو گاز گرفتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسها : تو دیووونه ی دیوووونه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشراره : آرتان تو رو ب*و*سید و تو گازش گرفتی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- اره
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشراره : مغز خر خوردی تو، همه دخترا آرزو اینو دارند.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- من مثل بقیه ی نیستم، سها رانندگی میکنی یا رانندگی کنم؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسها : نه نه خودم رانندگی میکنم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشونه بالا انداختم و سویچ رو به سمتش پرت کردم، روی صندلی جلو نشستم، با اینکه اون پسر ساعت اسپرتی به تاوان کارش رسیده بود اما من هنوز هم عصبی بودم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفائزه : حالا چی شد آرتان تورو ب*و*سید؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- خورد به من م*ش*ر*و*ب ریخت روی لباسم منم م*ش*ر*و*ب ریختم روی لباسش، دستمو گرفت گفتم به من دست نزن اونم منو ب*و*سید منم گازش گرفتم همین
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشراره : کاش من جات بودم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- هیچ وقت نخواه جای من باشی چون نمیتونی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشراره : خیلی به خودت مینازی، چندان شخص خاصی هم نیستی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپوزخندی زدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفائزه : به نظرم بهتر بود جای نازلی اسمت جلاد باشه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشراره : مواقفم جلاد بیشتر بهش میاد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irجلاد اسم خوبی بود برام، اما من فعلا فقط نازلی بودم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفائزه : من موندم سها چطور با این اخلاقت باهات دوست شده؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسها : اخلاق نازلی بد نیست، فقط متفاوته
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشراره : سها تو هم یه طوریت میشه ها
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- من نیاز ندارم کسی باهام دوس باشه، سها هم اگه نخواست میتونه دیگه دوستم نباشه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشراره : به همین سادگی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- اره، کسی که آمده خوش آمد کسی هم که رفت الفاتحه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفائره : تو دیگه کی هستی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- نازلی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشراره : یعنی تو برای دوستی ارزش قائل نیستی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- من برای دوستی بینهایت ارزش قائل هستم برای همین هم با هر کسی دوس نمیشم، اما کسی رو نه توی زندگی ام بزور نگه میدارم و نه توی زندگی کسی بزور میمونم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفائزه : این غرورت اخرش کار دستت میده
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- توی این دنیا غرور داشتند مهمه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشراره : تو بی رحم ، مغرور و خودخواه هستی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- صفات خوبی رو بهم نسبت داد. آفرین
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفائزه : خدایا توبه. نازلی تو خیلی عجیبی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- خوبه که فهمیدی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسها : وایییییی بسه دیگه سرممم رفتت، ساکتت.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدیگه کسی چیزی نگفتت، اره من بی رحم بودم، جلاد و عجیب، متفاوت و خاص، یه دختر که بیشتر یه اسحله بود تا آدم. بالاخره رسیدیم به آپارتمان من، از ماشین پیاده شدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- سها توهم فکراتو بکن اگه نخواستی با من دوست بمونی خبرم کن.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاما قبل از شنیدن هر حرفی از ماشین فاصله گرفتم و از پله هاا رفتم بالا. از آسانسور خوشم نمیامد. سها اولین دوستم بود. وارد خونه ام شدم. بدون روشن کردن چراغا رفتم سمت اتاقم. پسره ی تارزان ساعت اسپرتی، گند زد به لباسم. با حرص لباسامو عوض کردم. روی تخت دراز کشیدم. اگه سها از دوستی با من ناراحت، پس بهتره با من دوست نباشه. من نیاز به کسی ندارم، من یاد گرفتم تنهای سپری کنم زندگیمو. چشمامو بستم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفلش بک :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir5 ماه قبل :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irراوی.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآشنایی سها با نازلی.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنازلی طبق معمول بعضی شبا، سوار ماشینش شد، توی خیابونا ویراژ میداد، که ناگهان چشمش خورد به یه پسری که داشت بزور یه دختر رو سوار ماشینش میکرد. عصبی شد و زد روی ترمز ماشین با صدای وحشتناکی و با کمی چرخش توقف کرد. با خشم و عصبانیت از ماشین پیاده شد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنازلی : ولش کن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپسر با اخم : تو دیگه چی میگی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنازلی : میگممم ولش کن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپسر دست اون دختر رو رها کرد و آمد سمت نازلی.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپسر : ای جان چه خوشگلی تو، کاش از اول تو رو میدیدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنازلی به پسر پوزخندی زد. پسر میخواست دست نازلی رو بگیره، اما نازلی با مشت کوبید توی صورت پسر جوری که فریاد آخش بلند شد. با لگد زد توی شمکش، پسر افتاد روی زمین.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنگاه نازلی به دخترک افتاد که با دهن باز نگاهشون میکرد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنازلی : به جای نگاه کردن تو هم بیا بزن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدختره : من!!!؟؟؟؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنازلی : اره این ع*و*ض*ی مزاحم تو شده، اون وقت تو نمیخواهی تاوان کارشو پس بده؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپسره : دختره ی ع*و*ض*ی دختره ی...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنازلی با لگدی که به شکمش زد خفه شد. اون دختره هم یکی زد با کیف توی سر پسره. نازلی رفت سمت ماشین و سوار شد. دختره هم سوار ماشین نازلی شد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنازلی : کاری داری؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدختر : میشه منو برسونی خونه ام.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنازلی : باشه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنازلی ماشین رو روشن کرد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدختره : من سها هستم دمت گرم خوب حالشووو گرفتی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنازلی : نازلی. من فقط تاوان کارشو دادم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسها : خوب کردی بیشعور ول کن نبود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنازلی : بیخیالش تموم شد و رفت درس عبرتشو گرفتم، خونه تون کجاست؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسها : وایی ببخشید یادم رفت بگم. خیابان......
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنازلی سری تکون داد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسها : زندگی واقعی مثل داستان ها نیست
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنازلی : اینکه مشخصه. اگه واقعی بود که اسمش داستان نبود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسها : الان اگه داستان بود یه پسر میباست منو نجات بده نه یه دختر
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنازلی اخمی کرد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنازلی : ناراحتی همینجا پیاده ات میکنم یکی مزاحمت بشه. شاید یه پسر بیاد نجات بده
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسها : واییی نه ممنون
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنازلی پوزخندی زد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسها : این ماشینت آهنگ نداره؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنازلی : نه خوشم نمیاد توی ماشین آهنگ بزارم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسها : نمیخواهی بپرسی من این موقع شب اینجا چکار میکنم؟ البته بخدا من..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپرید وسط حرفش
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنازلی : نیازی نیست توضیح بدی، من کسی رو قضاوت نمیکنم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسها : اهان، چه خوب.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irماشین رو نگه داشتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسها : وایی ممنونم تو خیلی خوبی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنازلی لبخند زد، سها دستشو به طرف نازلی دراز کرد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنازلی : من برای آشنایی به کسی دست نمیدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسها : پس برای چی دست میدی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنازلی : دوستی یا شراکت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسها : خوب به منم دست دوستی بده.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنازلی نگاهی به سها انداخت، به نظر دختر خوبی میامد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنازلی : تو واقعا میخواهی با من دوست بشی؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسها : خوب اره چرا نشم؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنازلی شونه بالا انداخت و دستشو توی دست سها گذاشت.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنازلی : امیدوارم هیچ کس از این دوستی پشیمون نشه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسها : نمیشه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنازلی : خوب برو دیگه خونه تون
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسها : شماره بده خوب
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنازلی : یادداشت کن 09........
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسها : اوکی من برم دیگه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنازلی : باشه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسها میخواست نازلی بب*و*سه، اما نازلی خودشو کشید کنار.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنازلی : چکار میکنی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسها : میخوام ب*و*ست کنم چرا جا خوردی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنازلی : ب*و*س نیازی نیست بهتر بری دیگه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسها تعجب کرده بود از این رفتار نازلی، به نظرش نازلی خیلی عجیب میامد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسها : شب خوش، خداحافظ
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنازلی سر تکون داد. سها از ماشین پیاده شد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irزمان حال :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنازلی.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا خستگی چشمامو باز کردم، با اینکه تا الان خواب بودم اما بازم خوابم میامد. انگاری تو خواب کوه کنده بودم. با بی حوصلگی از روی تخت بلند شدم کش و قوسی به بدنم دادم. وسط اتاق ایستادم شروع به نرمش کردن کردم. این جوری سرحال میامدم. بعد از نرمش حوله مو برداشتم و رفتم داخل حموم، بعد از این نرمش، دوش آب سرد میچسپید. البته دلم وان پر از کف و بازی با حباب میخواست برای همین وان رو پر از آب سرد کردم شامپو هم داخل وان ریختم، دستمو توی آب تکون دادم، تا آب کف کنه. داخل وان دراز کشیدم. حس قشنگی بهم منتقل شد. مشغول بازی با آب شدم، این کار منو یاد کودکی ام یاد مادرم مینداخت، نفسی کشیدم، بالاخره قولی رو که به مادرم دادم عملی میکنم. با خشم دستامو مچ کردم، ناخونا با شدت کف دستم فشار دادمممم. من بالاخره به هدفم میرسم حالا هر طوری که شده. من موفق میشم. نفسمو با حرص فرستادم بیرون. چشمامو بستم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنمیدونم چند ساعت گذشت که بیدار شدم هنوز توی وان بودم، از داخل وان بیرون امدم. زیر دوش ایستادم، بعد از این که قطرات آب بدنم رو ب*و*سه بارون کردند. از زیر دوش آمدم بیرون. حوله رو دور خودم پیچیدم، به داخل اتاقم رفتم. موهامو با حوله خشک کردم لباسامو عوض کردم، از اتاق که امدم بیرون در خونه ام باز شد، مهراد امد داخل.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمهراد : سلام
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا سر جواب سلامش رو دادم. جعبه های پیتزا رو که به دستش دیدم. چشمام برق زدند و رفتم طرفش. جعبه ها رو گرفتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمهراد : سلام من خوبم ممنون تو خوبی خسته نباشی ممنون بابت پیتزا.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشونه هامو بالا انداختم. جعبه ها رو روی اپن گذاشتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمهراد : ببینم تو حالت خوبه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- اره چطور مگه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمهراد : اخه ساکتی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- حرفی برای گفتن ندارم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسس ها را روی اپن گذاشتم پریدم روی اپن نشستم. مهراد هم روی اپن نشست
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمهراد : کی غذا پختن یاد میگیری؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- تا وقتی رستوران هست آشپزی چرا؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمهراد : زخم معده میگری دختر
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- نمیگیرم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمهراد : لجباز
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپوزخندی زدم. سس های را روی پیتزا خالی کردم. مشغول خوردن شدم، طبق معمول همیشه من زودتر تموم کردم. از روی اپن پریدم پایین. جعبه رو داخل سطل انداختم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمهراد : صورتتو بشو، بازم سسی شده
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچند تا مشت آب به صورتم زدم، گاهی علاوه بر دهنم، صورتمم و موهام هم سس میخوردن.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- قهوه میخوری؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمهراد : اره
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irقهوه جوش رو روشن کردم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمهراد : چند روز پیش روی میز نشستم مادرم با ملاقه افتاد دنبالم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلبخند زدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمهراد : بخند بخند از عوارض با تو گشتنه دیگه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- میتونی نگردی اجباری نیست راه خروج رو که بلدی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمهراد با دهن باز نگاهم کرد. قهوه رو داخل لیوان ها ریختم. روی میز نشستم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمهراد : یعنیی اگه کل این کره ی خاکی رو بگردم مثل تو پیدا نمیشه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- وقتی میدونی نیست پس الکی نگرد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمهراد از روی اپن امد پایین لیوان رو برداشت، روی صندلی رو به روی ام نشست.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمهراد : پارتی خوش گذشت؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- جات خالی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمهراد : کسی رو که لگد کاری نکردی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- نه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمهراد : مگه میشه؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- اره
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمهراد : یعنی فقط رفتی پارتی همین
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- نه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمهراد : ای بابا چرا تلگرافی حرف میزنی درست توضیح بده
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- فقط یه نفرو گاز گرفتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمهراد : از لگد کارت به گاز گرفتن رسیده بیشرفت کردی.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- تاوان کارش گاز بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمهراد : برق و آب نبود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- چه ربطی داشت الان این حرفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمهراد : هیچی همین طوری یه چیزی گفتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسر تکون دادم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمهراد : خوب پسره چی شد؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- نموندم ببینم چی شد، فقط تاوان کارشو بهش دادم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز روی میز آمد پایین و لیوان رو داخل سینک گذاشتم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمهراد : باز خوب ظرف شستن بلدی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- چطور مگه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمهراد : بیچاره شوهرتت، از دستت تو بدبخت میشه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- من ازدواج نمیکنم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمهراد : تو هم بالاخره، ازدواج میکنی، سرنوشت هر دختر و پسری ازدواجه، تازه هر مادر و پدری آرزو این...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irساکت شد و به من نگاه کرد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمهراد : متاسفم من ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپریدم وسط حرفش
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- مهم نیست
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز آشپرخونه رفت بیرون
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمهراد : نازلی ببخشید حواسم نبود، من قصد بدی نداشتم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- من میرم بخواب
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمهراد : ناراحت شدی؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- خیلی وقتت یاد گرفتم ناراحت نشم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرفتم داخل اتاقم در رو بستم. پشت در نشستم. چند قطره اشک روی گونه ام ریخت سریع پاکشون کردم، هر وقت یاد مادرم می افتادم. اشک، روون روی گونه هام میشد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفلش بک.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچهار ماه قبل.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآشنایی نازلی با مهراد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irراوی :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irامشب هم طبق روال بعضی شبا. نازلی به سرش زده بود که پیاده وری کنه. میخواست دوباره خیابون های این شهر دراندشت رو متر کنه. آسمان مشکی شب که چادری ستاره نقش رو پوشیده بود، بهترین سقف برای درد های نازلی بود. این سیاهی خلوتگاه خوبی برای پنهان کردن راز ها بود. تمام فکر و خیال نازلی فقط یه چیز بود. انتقام. نازلی در دنیای خودش غرق بود که صدای بوق یه ماشین رشته ی افکارشو از هم گسیخت. چهار تا پسر داخل ماشین بودند. اونی که صندلی جلو کنار راننده نشسته بود شیشه رو کشید پایین
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir" خوشگله بپر بالا. قول میدم بهت خوش بگذره
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنازلی پوزخندی زد و به راهش ادامه داد. اما ماشینی بیخیال نشد و پیچید جلوی نازلی و زد روی ترمز، پسرا از ماشین پیاده شدند، نازلی چند قدمی رفت عقب، پسری که تیشرت آبی تنش بود گفت : نترس خانم خوشگله زیاد اذیت نمیشی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنازلی بازم پوزخندی زد و چند قدم رفت عقب تر، پسرا دوره کردند نازلی رو.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنازلی : بهتر به خوبی برید خونه هاتون
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپسری که گردنبندی به شکل جغد گردنش بود گفت : بدون تو که نمیشه خوشگله
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irقبل از اینکه نازلی حرف بزن. صدای ترمز ماشینی امد، یه پسر از ماشین پیاده شد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپسره : ولش کنید ع*و*ض*یاا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir" تو دیگه چی میگی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir" زرنگی ولش کنیم تا تو بچسپی بهش
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپسره : حرف دهنتو بفهم آشغال
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسه تا از پسرا رفتند طرف پسر تازه وارد، اون پسر باقی مانده هم دست نازلی رو گرفت.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنازلی : بهتون اخطار دادم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنازلی دست پسر رو از دستش جدا کرد با آرنج کوبید توی صورتش با لگد زد توی شکمش پسر افتاد روی زمین. بازم بهش لگد زد، به اون طرف نگاه کرد سوپرمن همون پسری که مثلا امده بود نازلی رو نجات بده از اون سه پسر داشت کتک میخورد. نازلی سرشو تکون داد و رفت سمت پسرا، یقه ی یکی رو از پشت گرفت و کشید با پا زد توی زانو اش و پرتش کرد، با مشت کوبید توی صورت اون یکی، با زانو زد توی شکم پسر چهارمی، سوپرمن با تعجب نگاه میکرد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنازلی : گفتم با خوبی برید خونه هاتون، نرفتید. الان باز هم میگم، تصمیم با شماستت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیکی از پسرا : این از اون دختر خطرناکاست بهتر بریم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپوزخندی زد، پسرا رفتند و سوار ماشین شدند، نازلی به سوپرمن نگاه کرد، روی زمین نشسته بود و از کنار لبش خون میامد. کنارش زانو زد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنازلی : اخه تو که بلد نیستی دعوا کنی چرا میای جلو؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسوپرمن : خوب دیدم یه دختر توی خطره تازه کتک هم زدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنازلی : اما بیشتر خوردی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسوپرمن : سه به یک بودیم. تازه همه مثل شما که خواهر بروسلی نیستند
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنازلی سری تکون داد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنازلی : سویج ماشینتو به من بده. با این حالت که نمیتونی رانندگی کنی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسوپرمن : روی ماشینه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنازلی : اوکی پس پاشو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسوپرمن از روی زمین بلند شد. نازلی پشت فرمون نشست.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسوپرمن : خوب کتک میزنی هاا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنازلی : خوب کتک میخوری هاا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسوپرمن لبخند زد و چشماشو بست. نازلی به سمت خونه اش رفت و ماشین رو توی پارگینگ، پارک کرد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنازلی : پیاده شو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسوپرمن چشماشو باز کرد، به اطرافش نگاه کرد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسوپرمن : اینجا کجاستت؟؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنازلی : پارگینگ خونه ی من
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسوپرمن : چرا اومدیم اینجا؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنازلی : خوب تو ادرس خونه تون رو ندادی منم اوردمت خونه ام زخماتو پاسمان کنم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسوپرمن : تو دکتری؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنازلی : نه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسوپرمن : پس چرا نرفتیم بیمارستان؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنازلی : من بدم میاد از بیمارستان. دوست داری بیا بریم بالا دوست نداری برو بیمارستان یا خونه ات، به من چه اصلا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنازلی از ماشین پیاده شد، سوپرمن هم پیاده شد، نازلی رفت سمت پله ها
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسوپرمن : من نمیتونم از پله ها بیام، بیا با آسانسور بریم بالا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنازلی : از آسانسور خوشم نمیاد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسوپرمن : تو از چی خوشتت میاد؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنازلی : طبقه چهارم واحد کناری آسانسور خواستی بیاا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاینو گفت و به سرعت از پله هاا بالا رفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاینو گفت و به سرعت از پله ها بالا رفت، در واحدشو با کلید که باز کرد، در آسانسور هم باز شد. پوزخندی زد و وارد خونه شد، سوپرمن هم امد داخل.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنازلی : برو اتاق اخری الان منم میام
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسوپرمن رفت سمت اتاق، نازلی رفت آشپرخونه، از داخل کابینت جعبه ی کمکهای اولیه رو برداشت، یه کاسه و بتادین هم برداشت. رفت داخل اتاق، سوپرمن روی تخت دراز کشید بود، وسایل را روی میز کنار تخت گذاشت. شال و مانتواش رو دراورد. لبه ی تخت نشست، داخل کاسه بتادین ریخت و به پنبه آغشه اش کرد و روی زخم های سوپرمن کشید، صورت سوپرمن از درد جمع شد. بعد از تمیز کردن زحم ها. پماد رو برداشت.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنازلی : اجازه دارم لم*س*ت کنم؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسوپرمن با تعجب نگاهش کرد و سرشو به نشونه ی اره تکون داد. نازلی به ارومی از پماد بر روی زخم هایش میزد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسوپرمن : تو واقعا دختری؟؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنازلی کلیس موهاشو باز کرد و موهایش پخش شدند.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنازلی : اگه از روی اندامم به دختر بودنم نرسیدی به موهام نگاه کن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسوپرمن : نه میدونی... خوب... اخه خیلی عجیب رفتار میکنی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنازلی : رفتارم عجیب نیست. بلکه خاصه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو بعد از گفتن این حرف از روی تخت بلند شد و از داخل کمد یک رو انداز برداشت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنازلی : من میرم بخوابم تو هم اگه جایت درد میکنه از این پماد استفاده کن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسوپرمن : یعنی من امشب اینجا بخوابم؟؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنازلی : اگه میخواهی اره، نمیخواهی درب خروج رو که بلدی.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاینو گفت و از اتاق بیرون رفت، دسته های کاناپه های خونه اش مثل بالشت بودند، روی کاناپه دراز کشید و روانداز رو روی خودش انداخت و چشماشو بست.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخمیازه ی کشید و روی کاناپه نشست. کمی گردنش درد میکرد با دست ماساژ داد گردنش را، نفسی کشید از روی کاناپه بلند شد، به سمت آشپزخونه رفت. از آشپزی سر رشته ی نداشت اما از یکی از سریال های ماهواره یه نوع نون تخم مرغی یاد گرفته بود. توی کاسه چند تا تخم مرغ شکست و نون های تست رو به تخم مرغ آغشته کرد و داخل ماهتابه ی روغن گذاشت تا سرخ بشند. مربا و پنیر رو هم روی اپن گذاشت، نون ها رو درون بشقاب قرار داد و سپس روی اپن قرار داد، قهوه جوش رو هم روشن کرد. این مهمون ناخواسته هم دلیلی شده بود تا نازلی یه روز به جای قهوه، صبحانه بخوره. سوپرمن وارد آشپزخونه شد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسوپرمن : سلام
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنازلی سر تکون داد، قهوه داخل لیوان ها ریخت روی اپن قرار داد. یه صندلی هم کنار اپن گذاشت و پرید روی اپن نشست.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنازلی : برات صبحانه ی آماده کردم. بیا بخور
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسوپرمن : ممنون، تو عادت داری روی اپن صبحانه بخوری؟؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنازلی : من کلا صبحانه نمیخورم. گفتم که برای تو اماده کردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسوپرمن روی صندلی نشست
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسوپرمن : تشکر
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنازلی شونه بالا انداخت و از نون تخم مرغی خورد، خوشمزه شده بود. لیوان قهوه رو برداشت و جرعه جرعه از محتوایی قهوه اش نوشید. سوپرمن لیوانشو برداشت کمی مزه مزه اش کرد، ناگهان
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسوپرمن : واییی چه داغه چه تلخه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنازلی : مگه مجبوری خوب نخور
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irHani
00واقعن افتضاح بود .فک کنم نویسنده ی بچه بود 🤣🤣🤣 حیف وقت نخوندید این چرت و پرت. هارا
۱۱ ماه پیشمهیا
۱۷ ساله 00هم اقتضاح بود هم عالی
۱ سال پیشF.kh
00خیلیییییی عالییییی بود این یکی از بهترین رمان ها که میشه خوند واقعا عالی..... دست خوش نویسنده
۱ سال پیشفربد
10عالی بود..............
۲ سال پیشطاها
۲۵ ساله 01حیف وقتی که واسه خواندن این رمان چرت گذاشتم،هی پرش زمانی داشت ،رمانی سرشار از خالی بندی،حداقل یه ذره با فکر مینوشتیش خانم نویسنده
۲ سال پیشالی
11اصلا جذاب نبود مکالمه هاشونو انگار یه بچه نوشته بود
۲ سال پیشیاسی
11عالیه اما این قسمتی ک رها خیانت بهنان و عادی و طبیعی جلوه میده رومخه ادم عاشق خام یکی دیگه نمیشهض
۲ سال پیشسوگول
۱۶ ساله 12عالی بود بگم کم بود بازم 😭خیلی قشنگ بوددددد،موفق باشی نویسنده عزیز❤
۲ سال پیشمحدثه
۱۸ ساله 11رمان خوب و جالب و در عین حال متفاوت بود نمیگم خیلی عاالی بود منتها خوبه روبه عالی بود یعنی میتونست بهتراز اینم باشه در کل خوب بود و ممنون از نویسنده بابت این رمان جالب✌️
۲ سال پیشShakiba
۱۸ ساله 31چیزی ک خیلی مهمه اینه ک نویسنده بتونه با نوشتن صحیح این رو به خواننده منتقل کنه ک واقعا شخصیت متفاوت و خاص هست نه اینکه از زبون شخصیت ها بیان بشه ک اره وای تو چ خاصی چ بیرحمی چ فلانی.اینا کاملا اشتباه
۲ سال پیشMahdiyeh
10رمان خیلی خوبی بود پایانش عالی بود و از خوندنش لذت بردن
۲ سال پیشKim
42خیلی رمان مسخره ای بود خیلی نویسنده افراط کردهبود دلارام هی چپ میرفت راست میرفت میگفت من خاصم من خاصم خیلی رو اعصاب بودن تمام شخصیت های رمان🤮🤮
۳ سال پیشآرمی
50رمان خوبی بود.. درسته یه سری نقص هاداشت ولی به نظرم دخترداستان شخصیت متفاوتی داشت وهی چپ راست هم نمیگفته من خاصم.. اینکه اعتمادبه نفس داشت وقوی بودوکم نمیاوردچیزی بودکه شخصیت متفاوتی درست کرده بودازش
۳ سال پیشسلنا
۲۱ ساله 61دلم میخواد سرم بزنم به دیوار از وقتی که برای این رمان گذاشتم درست ما دختر ها خاص هستیم😏ولی این دلارام جوری میگفت خاصم من گفتم زیبا خفته هستش یا انجلیناجولی هست رمان کمی باید واقعای باش
۳ سال پیش
دلارام
۲۲ ساله 00بهترین رمانی که خوندم بود عالییییییییی بود مرسی واقعا از نویسندش