رمان یهویی عاشقت شدم به قلم barannn
این رمان پر از اتفاقات یهوییه یهویی دیدن. یهویی عاشق شدن. تصمیم یهویی. رفتن یهویی. تصادف یهویی و خیلی اتفاقات یهویی دیگه باران دختریه که با یه پسر به نام محمد آشنا میشه و کم کم بهش دلبسته میشه فارغ از اینکه محمد هیچ حسی نسبت بهش نداره بعد از کلی اتفاق که میفته محمد میره سربازی و باران تا یک سال و نیم از محمد خبری پیدا نمیکنه ...
تخمین مدت زمان مطالعه : ۱ ساعت و ۴۲ دقیقه
به جایی که هرهر بخندین حداقل میومدین کمکم
سریع بلند شدم و یه دستی به لباسام کشدیم و رفتم پیش خاله اینا نشستم همینطور اونا مشغول حرف زدن بودن منم نگاهشون میکردم
فرش رو کنار دریا رویه ماسه ها پهن کرده بودن ،وقتی به رو به رو خیره میشدی دریا رو به روت بود و واقعا حس خوبی داشت، کنارمون چندین خانواده بودن و همشون مشغول بگو و بخند
با همدیگه بودن
بزرگتر ها مشغول با هم صحبت میکردن و منم واقعا حوصله ام داشت سر میرفت برایه همین از بابا اجازه گرفتم که یه سر برم اون طرفا یه دور بزنم ، حدودا چند متر از ما دورتر یه سکو خیلی بزرگ بود که به دریا راه داشت و از روش میشد از بالا دریا رو دید..رفتم طرف اون سکو و اروم اروم ازش بالا رفتم و بعد تا اخر سکو رو راه رفتم ،وقتی به انتها رسیدم همونجا نشستم
دریا رو خیلی دوست داشتم و واقعا فکر نکنم کسی باشه که از دریا بدش بیاد...چشمامو بستم که به دریا فکر کنم اما یهویی ذهنم رفت طرف محمد و به ذهنم اجازه دادم که بهش فکر کنم
به اینکه چطور اشنا شدیم و اون چطور ادمی میتونست باشه؟رفتارش، طرز تفکر و کلی چیزایه دیگه...یه لحظه قلبم تیر کشید ،خیلی درد داشت و با دستم محکم فشارش دادم که از دردش کم شه ولی نشد ،به اجبار از جام بلند شدم و لبه سکو رو گرفتم،یکم که جلوتر رفتم دیگه نتونستم ادامه بدم و افتادم،یه پسره اومد و گفت:
+خانم چیشده به کمک احتیاج ندارین؟
یه متشکرم گفتم و خودم بلند شدم رفتم سمت بابا اینا نشستم ،هنوز مشغول صحبت در مورد ماشین بودن و منم ترجیح دادم در مورد درد قلبم چیزی نگم
یهو متوجه نبودن بردیا و اریان شدم که وقتی از خاله پرسیدم به پارکی که پشت سرمون بود اشاره کرد و اونا رو اونجا دیدم
بعد از خوردن شام که کوکو سبزی بود رفتیم خونه خیلی خسته بودم خواستم بخوابم که یادم افتاد به محمد قول داده بودم بهش پیام بدم
ای خدا اخه الان چه وقت قول دادن بود ....وای دوباره قلبم تیر کشید چرا من اینجوری شدم درد معدم کم بود که اینم بیاد روش؟
حدود 5 سال پیش حالم بد میشه و میبرنم دکتر و دکترا میگن آپاندیسم مشکل پیدا کرده و باید درش بیارن من خیلی گریه میکنم ولی به زور میبرنم تویه اتاق عمل
وای باورتون نمیشه چقدر اتاق عملا خوشگل بودن و چون داییم یکی از پرسنل های اونجا بود اجازه دادن یکم اتاقا رو نگاه کنم و بعدش رفتم رویه تخت دکتر جراح آقای مهمان نواز بود
به جایه اینکه بیاد منو عمل کنه رفته بود یجا نشسته بود وسرش رو کرده بود تویه موبایلش منم یکم غر غر کردم و یکم کل کل کردیم که هنوزکه هنوزه هم وقتی همومیبینم باهم نمیسازیم.. منو بیهوش کردن ...مامان میگه وقتی از اتاق عمل اوردنم بیرون خون بالا میاوردی که دکترا گفتن همزمان با در اوردن آپاندیس معده ام رو هم شستشو دادن
بعدش دکتر یه قرص اشتباهی میده و باعث درد کلیه ام هم میشه
(خداشانس بده این همه درد باهم)
صبر کردم تا همه بخوابن و بعد بتونم برم سراغ موبایلم،بعد از نیم ساعت از اتاقم خارج شدم ،همه تویه اتاقاشون بودن ،اروم اروم از پله ها رفتم پایین و بعد به سویه اشپزخونه،مثله دفعه قبل از کابینت بالایه ظرفشویی موبایلمو برداشتم و بعد دوباره رفتم سمت اتاقم
موبایلمو روشن کردم و بعد از روشن کردن سریع به فضایه مجازی سر زدم ..دوتا پیام از محمد داشتم
باشه بسلامت+
هنوز برنگشتی نصفه شبه ها+
یه نگا به ساعت انداختم، ساعت 2 و 30 بود سریع جوابشو دادم
سلام تازه برگشتم _
5دقیقه نشده بود که جواب داد
الان که نصف شبه الان برگشتی؟+
خب آره با دوستام دریا بودیم_
تااین وقت شب؟+
دیدم زشته بعد میگه مگه خانواده نداره که گذاشتن تا این موقع شب دخترشون بیرونه برایه همین گفتم
نه مامان اینا هم بودن_
اها خوش گذشت ؟+
هی بدک نبود_
کلی صحبت کردیم که بالاخره گفت
من خوابم میاد تو خوابت نمیاد؟+
نه میشه یکم دیگه بمونید؟_
باشه+
با هم همینطور مشغول صحبت شدیم،موضوع صحبتامون یا درمورد ترس از مار بود و یا جن
تا اینکه دیگه دم دمایه صبح بود قرار شد بخوابه منم خوابم میومد،دوباره رفتم موبایلمو گذاشتم سر جاش و اومدم خوابیدم
روزها همینطور میگذشتن تا اینکه یه هفته فهمیدم اینترنتم داره تموم میشه.. کلی ناراحت شدم و بعدش تصمیم گرفتم که شب به محمد موضوع رو بگم
همه که خوابیدن باز رفتم سمت موبایلم مثل همیشه حدودا تا صبح صحبت کردیم و زمانی که مامانم خواست صدام بزنه که بلد شم اماده شم برم مدرسه من موبایلمو سریع گذاشتم زیربالشتم
خودمو به خواب زدم و وقتی الکی مثلا مامانم بیدارم کرد لباسام رو پوشیدم و دوباره مشغول حرف زدن شدم هنوز 30 دقیقه مونده بود تا برم مدرسه برایه همین گفتم
_محمد شرمنده ولی دیگه باید خداحافظی کنم
جوابی دریافت نکردم که چند دقیقه بعد جواب داد
+محمدخوابید
خندیدم و گفتم _پس الان کی بود جواب منو داد؟
+من روحش هستم
_خب بزن پس کله اش تا بیدار بشه
عه چیکارش داری بزار بخوابه+
_خب باشه فقط بهش بگو اگه من دیگه نیومدم تقصیر خودشه
+اخه چرا
_چون دیگه نمیتونم بیام
+چرانمیتونی بیای
_اخه اینترنتم داره تموم میشه و بابامم میگه چون کسی استفاده نمیکنه شارژ نمیکنم اخه نمیدونه موبایلم پیشمه
وااای چه سوتی دادم خدا کنه حواسش به جمله اخریم نباشه
+خب چیکار کنیم حالا من تازه داشتم بهت عادت میکرد
از این حرفش تعجب کردم و گفتم
_خب تو این سه ماه اخیر تعداد استفاده من از اینترنت زیاد بوده برایه همین متاسفانه داره به پایان میرسه
+ببین من هرکاری بخوای میکنم برات ولی بمون
_بابا میگم قبلا استفاده زیاد بوده ، الانم متاسفانه دیگه نمیشه کاریش کرد
مها
۳۶ ساله 30بینهایت مزخرف
۱ ماه پیشسوگل
۴۵ ساله 00رمان زیاد جالب نبود کامل نیس جلد دوم بزارید
۱ ماه پیشMelika
۲۳ ساله 10ادامه رمان بزارید رمان خیلی خوبیه اما ادامه نداره ادامشو بزار نویسنده عزیز ممنون
۲ ماه پیشزهرا
00سلام من سوال داشتم بقیه این رمان چرا نیست؟لطفا بقیشم بزارین که بخونیم
۲ ماه پیششروق
۱۹ ساله 00خوب بود
۲ ماه پیشحامد
۱۶ ساله 00عالی بود
۳ ماه پیشتنها.
10این نظر ممکن است داستان رمان را لو داده باشد
رها
۱۸ ساله 00اصلا جالب نبود
۴ ماه پیشیاسمن
۱۵ ساله 00یه سوال این رومان ادامه نداره من خیلی منتظرش موندم اما هیچی نشد و اینکه آخرش باحال نبود برا همین فک کردم ادامه داره لی وقتی اومدم دیدم نظرات رو انگار برا خیلی وقت پیشه و هنوز نیومده پیگیری کنید🙂
۴ ماه پیشپنهان
119این نظر ممکن است داستان رمان را لو داده باشد
ریحانه
192اسم جلد دومش چیه
۳ سال پیشMahgol
30عااااالیییی😍
۲ سال پیشآره اسم جلد دوم
۱۶ ساله 70عالی ولی جلد دوم رو اسمش
۲ سال پیشMaral
80اسم جلد دومش چیه😭😭
۳ سال پیشFatemeh
60اسم جلد دومش چیه!؟
۲ سال پیشfatemehzahra
70میشه اسم جلد دومش رو بگی
۲ سال پیشآزاده
60سلام میشه اسم جلد دومش روبگید ممنون میشم
۲ سال پیشاسم جلد دومچی بود
۱۴ ساله 40اسم جلد دوم چی بود
۲ سال پیشهستی
40کجا خوندییی؟
۲ سال پیشفائزه
71میشه اسم جلد دوم بگین؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
۲ سال پیش.
20اسم جلد دوم چی بود
۱ سال پیشFatemeh
۱۵ ساله 00اسم جلد دومش چیه؟؟
۱ سال پیشرها
00جلد دوم رو از کجا خوندییی؟
۱ سال پیشAylar
۱۶ ساله 00اسم جلد دومش چیه؟
۱ سال پیشنفس
۱۸ ساله 20تورو خدا اسم جلد دوم بگو تو ک خوندی 😫
۱۲ ماه پیشجلددوم روپیداکردی
00جلددومش رومی خوام
۱۱ ماه پیشنفس
00سلام اسم جلد دوم چیه
۱۱ ماه پیشJanan
00اسم جلد دوم چیه خب
۴ ماه پیشفاطمه
۱۴ ساله 00اسم جلد دومم رو بگو
۴ ماه پیشآرمیتا gang
00درد و نفرین. اخه این چه رمانی بود؟ هیچی نفهمیدم از کتاخونمم حذفش می کنم
۴ ماه پیشنرگس
00رمان مزخرفی بود
۴ ماه پیشزهرا
۳۳ ساله 00آیا رمان یههویی عاشقت شدم، جلد دوم داره؟ اگه آره چطور باید پیداش کنم؟
۴ ماه پیشF A
۱ ساله 00خیلی خوب بود و واقعا رمان باحالیه ولی اگه جلد دومش هم بود دیگه محشور بود😍😎
۵ ماه پیش
آرام
50جلد دومش کوووووووو