پرواز پروانه ها

به قلم شیرین شرفخانی

عاشقانه اجتماعی

مهدیار پسری جوان و عاشق تحصیل در رشته مکانیک است. او در خانواده ای مذهبی زندگی می کند که طبق سنت باید با یکی از دخترهای خانواده ازدواج کند اما بخاطر علاقه شدید به درس نمی خواهد زیر باز ازدواج برود. به خواست پدرش، نورا دختر عمویش انتخاب می شود که او هم دقیقن عاشق تحصیل است. مهدیار مجبور می شود او را تحت فشار بگذارد و با تهدید او را بترساند اما زور خانواده اش بیشتر است اما او نمی داند نورا از او سخت تر و در لجبازی قهارتر است...


133
11,588 تعداد بازدید
55 تعداد نظر

تخمین مدت زمان مطالعه : ۱ ساعت و ۵۶ دقیقه


نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • نفس

    00

    قشنگ بود اماحیف زودتموم شد ادامه نداشت

    ۲ هفته پیش
  • پناه

    ۱۶ ساله 00

    قشنگ بود...

    ۲ ماه پیش
  • F.z

    ۱۶ ساله 10

    خوب بود... ولی خیلی یهویی تموم شد

    ۲ ماه پیش
  • سمیرا

    ۳۲ ساله 01

    سلام رمانی که اسم پسره سیاوش و اسم دختر افق بد چی بود

    ۵ ماه پیش
  • صدف

    ۲۱ ساله 00

    عالیه رمانش قشنگ ترین رمانیه ک تاحالا خوندمم فصل دومش بزار

    ۲ ماه پیش
  • لیلا

    ۳۰ ساله 00

    قشنگ بودولی خیلی تند پیش رفت کاش یکم موضکع روبلزمیکردخلاصه نویسی نمیکرد

    ۲ ماه پیش
  • Omoli

    ۱۷ ساله 02

    قلمش ضعیف ودر عین حال تکراری بازم دست نویسنده دردنکنه

    ۲ ماه پیش
  • آیدا

    ۱۸ ساله 00

    قشنگ بود مرسی از نویسنده ❤️ 🔥 ولی چرا انقد کوتاه بود و آخرش اینجوری بود 🥲

    ۳ ماه پیش
  • Mahla

    00

    دوست نداشتم ، بنظرم ارزش خوندن نداشت

    ۳ ماه پیش
  • مرسانا

    01

    قشنگ بود کاش فقط نویسنده روان تر می نوشت در کل خوب بود

    ۴ ماه پیش
  • ل

    ۱۹ ساله 21

    رومان خوب بود ولی میتونیست بیشتر ش کنه، ولی بازم از نقش نورا خوشم آمد مثل اکثر شخصیت رومان ها ادا سر جنگ نداشت با طرف خوب بود

    ۴ ماه پیش
  • برزه

    00

    رمان خوبی بود.ولی هم همه ی اتفاقات به سرعت پیش می رفت و هم پایان رمان جوری بود که انگار رمان نصفه است.انیدوارم قسمت ۲ هم داشته باشه.آرزوی موفقیت میکنم برای نویسنده این رمان

    ۴ ماه پیش
  • ندا

    00

    عالی بود ممنون نویسنده امیدوارم موفق باشی ولی کوتاه بود اخرش نباید اونجوری تموم میشد نصفه باید اشتی کرده و به همه اطلاا میدادند همدیگر را دوست دارن و انروز مهدیار به موشک رفته بود و ازدواج می کردند

    ۶ ماه پیش
  • مریم

    30

    خیلی رمان خوبی بود حیف کوتاه بود

    ۶ ماه پیش
  • باران

    00

    جالب بود

    ۶ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.