رمان به کدامین گناه
- به قلم فاطمه رسولی
- ⏱️۶ ساعت و ۴۲ دقیقه
- 71.4K 👁
- 138 ❤️
- 121 💬
نفس دختری که برای انتقام خون خانوادش میخواد خودشو به پسر کسی که خانوادش و کشته نزدیک کنه و اتفاقاتی میوفته که...
تند پریدم تو ماشین و یه بوق برا مش رجب زدم که درو باز کنه
پامو گذاشتم رو پدالو تا اخرش گاز دادم
داشتم با سرعت میرفتم که یهو نفهمیدم
چیشد چراغ قرمز شد
خواستم ترمز کنم که دیگه کار از کار گذشته بود زده بودم به ماشین جلویی که یه بوگاتی بود
اوه اوه فک کنم داغون شد یه نگاه به ساعت کردم که دیگه دیدم فایده نداره از کلاس عقب افتادم رفتنم فایده نداره
همبنجوری داشتم باخودم کل کل میکردم که دیدم یکی محکم داره میکوبه به شیشه
شیشه رو کشیدم پایین
دیدم یه مرد عینک افتابی زده بود به چشمش
گفتم: چته یارو
شیشه ماشینمو داغون کردی
عینکشو از چشش برداشت اوه اوه چه قیافه جذاب و خشنی همینجوری داشتم قیافش و آنالیز میکردم
که با دادی که زد فک کنم گوشم کر شد
پسره:بیا پایین ببینم زدی ماشینمو داغون کردی طلبکارم هستی
اوهووو دیگه داشت خیلی پرو میشد خواستم برم پایین که صدای بوق پشت سری و شنیدم فهمیدم چراغ سبز شده
اون پسره گفت برو جلوتر پارک کن منم بدون حرف ماشین و بردم جلو تر و پارک کردم
رفتم پایین گفت مگه کوری جلوتو نمیبینی
گفتم اوی اقا مواظب حرف زدنت باش چیزی بهت نمیگم پرونشوها
انگار خیلی عصبانی شد وای دیگه باید اشهدمو بخونم چشاش سرخ شده بود
ولی نباید بفهمه ترسیدم گفت
عه پس اینجوریه اره؟
زل زدم توصورتش و گفتم اره اینجوریه
دیدم گوشیشو در اورد گفت الان که زنگ زدم پلیس اومد و ماشینت و برد میفهمی یعنی چی
وای یعنی چی این یارو دیوونستا
گفتم ای بابا اقا چکارمیکنی من خسارتتو میدم بگو چقد باید پرداخت کنم
یه پوزخندزد و گفت تومیخوای به من خسارت بدی؟
تعجب کردم خب اره دیگه من خسارت ندم کی بده؟
ببین دختر جون من خودم پلیسم
خسارتیم ازت نمیخوام معذرت خواهی کن و برو پی کارت
چشام از تعجب گرد شد...
یعنی چی چیشد؟؟این پلیسه؟
باخودم گفتم نه بابا نفس این داره اینجوری میگه تورو بترسونه هه الان میدونم چجوری ضایعش کنم
یه پوزخند بهش زدم و رفتم نزدیکش
دیدم تعجب کرده از این حرکتم
گفتم:خب اقای پلیس میتونم کارتتونو ببینم
گفتم الانه که ضایع شه داشتم با
همون پوزخندم نگاش میکردم که دیدم
Zahra
00خوب بود ولی نفس زیادروی میکرد در کل بدک نبود
۱ ماه پیشفرانک
00چقد با خودش حرف میزد😐👎🏻 ماشین پورشم!!!؟ اخه چه فازیه حتما باید تاکید کنه رو چیزایی که خیلی از نظر مخاطب مهم نیستن و خسته میکنن آدمو من خوشم نیومد پارت یکش رو خوندم ولش کردم تهش قابل حدصه😏
۳ ماه پیشفاطی
10خیلی خیلی خوبه من که شیفته این رمان شدم بار سومه که میخونم
۶ ماه پیشسپیده
00عالی بود واقعا حرف نداشت
۷ ماه پیشجعفری
12رمان خوبی بود ولی نفس نباید با پسر قاتل خانوادش زندگی میکرد بنظرم آخرش مزخرف شده چطور تونست با کسی زندگی کنه که پدرش خانوادش کشته آوارش کرده
۱ سال پیشنفس
00خب بین پدرش خودش ک نقشی نداشته
۱۰ ماه پیشایلا
10رومانی قشنگی بود جذب کننده بود ممنون از نویسنده فقط دلم برا ارشام سوخت ولی رومانش قشنک تمام شد😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍
۱۰ ماه پیشمم
02افتضاح
۱۲ ماه پیشنفس
00لطفا رمان اجبار دوستداشتنی بانید
۱۲ ماه پیشمهتابم
20لطفا چند تا رمان خیلی خیلی عالی معروفی کنید رمان ها خیلی تکراری شدن...
۱ سال پیششقایق
61رمان های میم مودب پور بخون بامداد خمار دایی جان ناپلئون اینها نویسنده هایی دارند که خیلی قلم قوی دارند من هر کتابی رو نمی خوام رمان های زرد امروزی اصلا قشنگ نیستن
۱۲ ماه پیشOmoli
10رمان خوبی بود اما بعضی از جاها کمی نقص داشت رمان دیاکو .عروس 18ساله واگر چه اجبار بود رو بخونید نسبتا خوبن البته همه ی رمان ها نقص دارند
۱ سال پیشمحبوب
00چرا موقع رمان نوشتن مغزتونو بکار نمیگیرید.خیلی چیزا و اتفاقات واقعا خارج از عقل بود
۱ سال پیشنیلوفر
00شروع رمان تکراری بود ولی بعد خوب شد نقاظ ضعف خیلی داشت در کل خوب بود
۱ سال پیشواقعا عالی بود ممنون
00مرسی واقعا عالی بود ممنونم از نویسندش
۱ سال پیشSara
10خیییلی قشنگ بود🫠🫠
۱ سال پیش
مهتا
00بدک نبود و ایراد داشت درکل بدک نبود