درمورد دختری زشت به اسم بهار که همه بخاطر زشت بودن صورتش و کک ومک ها فرو وز بودن موهاش مسخره اش می کنن بهار تورشته طراحی بورسیه میشه و به کشور کره میره

ژانر : عاشقانه

تخمین مدت زمان مطالعه : ۴ ساعت و ۴۰ دقیقه

مطالعه آنلاین تو خیلی زشتی!
نویسنده : نساعسگری

ژانر : #عاشقانه

خلاصه :

درمورد دختری زشت به اسم بهار که همه بخاطر زشت بودن صورتش و کک ومک ها فرو وز بودن موهاش مسخره اش می کنن

بهار تورشته طراحی بورسیه میشه و به کشور کره میره

_دختره منه دیگه،فداش بشم من،همیشه باعث میشه سرم و جلوی دیگران بالا بگیرم

همینجوری به مامان که داشت پـز بورسیه شدن من رو به فک و فامیلای بابا میداد نگاه میکردم.

حتی تو فرودگاه هم دست بردار نبود.

حالا خوبه رشته چندان سختی مثه پزشکی نبودم وگرنه خدا میدونست میخواست چیکار کنه.

همینطوری تو فکر بودم که شماره پروازم رو خوندن.

+خب مامان جان من دیگه باید برم،خوبی بدی دیدی حلال کنااااااا!!

_مامان قربونت بشه چجوری دوری تو رو طاقت بیارم اخه(حالا خوبه هر روز خدا باهم دعوا میکردیمـــــــــا)

+سفر قندهار نمیرم که مامان چند ماه یه بارم سعی میکنم بهت سر بزنم دیگه

صورتش رو ب*و*سیدم و بقلش کردم ،بغض بدی داشتم و هر لحظه امکان اینکه اشکام سرازیر بشه وجود داشت.

خودم رو از ب*غ*ل مامان کشیدم بیرون و با بقیه فامیلا که ماشاالله یه لشگری بودن خدافظی کردم و روبه روی صمیمی ترین دوستم تو فامیلا ایستادم.

به ملیسا خیره نگاه میکردم مطمئن بودم بعد از خانوادم دلم بیشتر از هرکس دیگه ای واسش تنگ میشد.

چشام پر از اشک شد،ملیسا رو تو اغوشم گرفتم که دم گوشم گفت:

_گریه نکنیا نونــــــا(خواهر به زبان کره ای)خودم زود زود میام پیشت دعا کن فقط مامان راضی بشه.

+واااے ملیسا خودم هر روز زنگـ میزنم و از خوبے های اونجا میگم تا خاله ندا راضی بشه بخدا

...

ملیسا صورتم رو ب*و*سید و باهم دیگه خداحافظی کردیم دسته چمدونم گرفتم و حرکت کردمـ.

احساسات گنگی داشتم،از جهتی خوشحال بودم که به آرزوے چندین ساله ام رسیدم و از طرفی دوری از خانواده ام و ملیسا ناراحتم میکرد.

برگشتم و یه بار دیگه به جمعیتی که برای بدرقه ام اومده بود نگاه کردم.

تنها کسی که نگاهم رو نمیتونستم چشم ازش بردارم پدرم بود،کسی که به معنای واقعی پشت و پناهم بود.

از این فاصله هم میتونستم تکونهای سیب گلوش و بغض مردونه اش رو درک کنم.

برای اخرین بار دستی تکون دادم و حرکت کردم.خیلی سخت بود واسم که بغضم رو قورت بدم،حتی فکرشم نمیکردم که انقدر واسم سخت باشه.

اگر کسی رو تو وضعیت خودم میدیدم خنده ام میگرفت و میگفتم دختره روانی بخاطره همچین موهبت الهی که نصیبش شده داره گریه میکنه.

اما حالا خودم دارم از دوری توی همین چند دقیقه دق میکنم.

انقدر که تو فکر بودم متوجه اینکه چجوری رسیدم به هواپیما نشدم.

صندلیم رو پیدا کردم و نشستم ،کمربندم رو بستم و منتظر پرواز شدم،همه مسافرها اومده بودن و اینطور که به نظر میرسید فقط علاف یه مسافر بودیم که بیاد تا پرواز کنیم.

گوشیم تو دستم بود که یه اس ام اس واسم اومد.از طرف ملیسا بود:

_الهی کوفتت بشه که بدون من داری میری ،الهی به زمین گرم بخوری دختره چشم سفید شیرم رو حلالت نمیکنم دختره وز وزی

با لبخند داشتم پیامی رو که ملیسا داده بود میخوندم که مهماندار بهم گفت باید گوشی رو خاموش کنم.من هم یه باشه ای گفتم و فرستادمش رد کارش.

اس ام اسی به ملیسا دادم که:

همین دختره وز وزی زشت داره میره به کشور ارزوهاے تو،تا چشــــــــــاتم در بیاد،من باید گوشی و خاموش کنم ،رسیدم با خط جدیدم بهت پیام میدم.

و گوشی رو خاموش کردم....

نگاهی به ساعتم انداختم ۱۰دقیقه اے میشد که منتظر مسافره بودیم تا بیاد،واقعا از منتظر موندن متنفـــــــــــــــرم

سرم رو به صندلی تکیه دادم و چشمام رو بستم تا اون مسافر بیشعورم بیاد پرواز کنیم.

بعد از گذشت یه۳-۴دقیقه صدای دخترونه ای رو شنیدم که داشت از دیگران عذر خواهی میکرد بخاطره تاخیرش

چشام رو باز کردم تا دختره گلابی رو که ۱۵دقیقه مارو کاشته اینجا نیگا کنم که یه دختر بور و بانمک کنارم نشست.

چپ چپی نگاش کردم بخاطره این همه عن تایم بودنش،که زد رو شونم و گفت:

_سخت نگیـــــــــــر

با چشمای از تعجب گشاد شده نگاهش کردم،چقد پــــــــررو بود ،راست کاره خودم بود مثل خودم خل و دیوونه.

منم بهش گفتم؛

حالا چون شومایـــي نرم میگیرم

خنده ریز و بانکی کرد و گفت:

_سلام من رویا هستم.هواپیما بختم(خوشبختم)

منم خندیدم و گفتم:

_منم بهار هستم،همچنین

+به نظر میرسه از اینکه یه مسافر نه چندان آن تایم تو هواپیما به تورت خورده بود شاکی بودی چشم خوشگل

و بعدش شروع کرد به خندیدن .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نمیدونم به چی خندید،سوالی نگاهش کردم که گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

+حیف شد که نتونستی خودتو ببینی،موهات که وز وزیه ،گونه های پر از کک و مکتم که قر مز شده بود از حـــــــرص چنان قیافتو دیدنی کرده بودن که نمیتونی تصورشو بکنی.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دختره بیشــــــــــــــور رو آب بخند عنتر خانوم،خیلی دوس داشتم یه نقصی از تو صورتش پیدا کنم که هی اون رو بکوبونم تو سرشــ ولی هیچی پیدا نکردم تو چهرش که زشت باشه ،رویا خدادی خیلی ملوس و بانمکه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

این خل و چل بازیاشم که من رو یاده ملیسا می انداخت.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_الـــــــــــــــو!!!؟؟کجا غیبت زد؟بیا اینجا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

+ببخشید هواسم نبود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_نمیگفتی هم میدونستم خودم خب وزی خودت بگو چند سالته وبرای چی داری میری کره؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

+خـــــــــــــب...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من۲۳سالمه و بورسه تحصیلی رشته طراحی لباس برای کره شدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_اووووووه بابا خانوم طـــــــراح ،چرا یه فکری واسه عون موهات و کک و مکات نمیکنی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

و باز شروع کرد به خندیدن••_

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

+بیشـــــــــــــور،کم هندل بزن،لنت سوزوندی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

+حالا ناراحت نشو ڪ،

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

منم ۲۵سالمه ولی نیــــــگا اصن بهم نمیخوره انگاری ک ۳سال ازت کوچیکترم .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من درواقع گریمور هستم و در کره زندگی میکنم و هفته پیش برای دیدن خانواده ام اومده بودم ایران

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تا وقتی که برسیم با رویا غرق حرف زدن شده بودیم و رویا از هر دری واسم خرف میزد،از آداب و رسوم و فرهنگ مردم کره واسم تعریف میکرد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به همراه رویا از فرودگاه خارج شدیم،احساس غریبے داشتم واقعا ذهنم خالی بود و نمیدونستم که چیکار باید انجام بدم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_نگران نباش،به زودی با همه چی کنار میای،منم اوایلش اینجوری بودم،راستـــــــــــــــــے تو کره ای بلدی؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_امیدوارم اینجوری باشه.بعلــــــــــــه بلدمی.خوشبختانه از شانس خوبم دایی بزرگم برای ۶سال کره زندگی میکرد وقتی اومد بهم کره ای یاد داد و الان لطفــــ بزرگی و که در حقم کرده،درک میکنم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

+خدا بده از این دایی ها من که هزار جور کلاس رفتم تا با بدبختی یاد گرفتم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خب دیگه من باید برم اینم کارتمه هر وقت کاری داشتی بهم زنگ بزن و به عیچ عنوان تعارف نکن.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خودمم این روزها رو داشتم و درک میکنم که چقد سخته توی کشور غریب بودن پس حتما بهم زنگ بزن.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کارت رو ازش گرفتم و گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_من اصلا ادمی نیستم که تعارف کنم پس۱۰۰%مطمئن باش که بهت زنگ میزنم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بهم دیگه دست دادیم و از همدیگه خدافظی کردیم،رویا سوار تاکسی شد و رفتــ ....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کیفم رو باز کردم و دنبال ادرس دانشگاهم گشتم،سوار یه تاکسی شدم و آدرس رو بهش دادم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به ساعت ماشین نگاه کردم،ساعت۶غروب رو نشون میداد،ساعت مچی و ساعت گوشیم رو با وقت کره تنظیم کردم و به بیرون خیره شدم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نزدیک ۳۰دقیقه بود که تو ماشین بودم که نگه داشته شد به دانشگاهی که سمت راستم بود نگاهے انداختم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

روبه اقاے راننده کرزم و گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چقدر تقدیم کنم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

که برگشت و باتعجب نگاهم کرد و گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چیزی گفتید؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

و متوجه شدم که بنده خدا حق داشته مثل بز نگاهم کنه،اینبار سوالم رو به زبان کره ای پرسیدم که جوابم رو داد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از مقدار پولی که ازم درخواست کرده بود شاخ دراوردم،فکر کنم اگه همینجوی پیش بره در آینده باید گدایی کنم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مقدار پولی رو که خواسته بود و بهش دادم و از تاکسی پیاده شدم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اطراف دانشگاه رو قشــــــــــنگ نگاه کردم ،فردا قراره برم برنامه کلاس هام رو بگیرم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

توی خیابون ها قدم میزدم و تگاه متعجب و خیره مردم رو حس میکردم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خب حق هم داشتن با این کک و مک های ضایع من و موهای فرفری و وزم که از زیر شالم زده بود بیرون بایدم جلب توجه میکردم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اهمیتی ندادم و تا خوده شب اطراف رو گشتم و اسم کوچه خیابونهای اطراف رو یاد گرفتم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به یه هتل نه چندان مجلل ولی راحت رفتم و واسه یک هفته یک اتاق رو اجاره کردم تا وقتی که ی خونه پیدا کنم واسه اجاره.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به اتاقم رفتم و اولین کاری که انجام دادم این بود که چند لقمه ای که با خودم اورده بودم رو شروع کردم به خوردنشون ،کم مونده برد از گشنگی تلـــــــف بشم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعد از اینکه خوردنم تموم شد مانتو شالم رو در اوردم و گوشیم رو روشن کردم چتدتا تماس بی پاسخ از خونه و ملیسا داشتم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سیمکارتی رو که از داییم گرفته بودم انداختم تو گوشی،یه زنگ به خونه و بعدش به ملیسا زدم و گفتم که حالم خوبه...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پاشدم و رفتم به حموم دوش اب ســــــرد گرفتم تا خستگیم در بره

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

حوله ام رو دور خودم پیچیدم و رو تخت دراز کشیدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

داشتم به اینده فکر میکردم،به اینکه کے به این شرایط عادت میکنم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گوشیم رو برداشتم و اهنگ دوستت دارم بابک جهانبخش رو پلی کردمـ

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همینطوری که داشتم فکر میکردم و به اهنگ گوش میدادم،پلکام افتاد رو هم و رفتم واســــــــــه،خــــــــــــــرپــــــــف

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با احساس بدن درد شدیدی از خواب بیدار شدم ،هنوز گیح و منگ بودم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

داشتم فکر میکردم که چی شد باحوله خوابیدم کــــــــــــــه....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وااااااااااااااااااااااااے دانشگام!!!!!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به ساعت مچیم نگاهی کردم،وای خدا من الان باید تو دانشپاه باشم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از خستگی زیاد خوابم برده بود و حتما گوشیم تا خوده صبح اهنگ پلے کرده و در اخر هم از بی شارژی خاموش شده.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سریع با سرعت برق و باد همون مانتو شلوار دیروزیمو که به شدت هم چروک شده بوزن رو پوشیدم،موهامو که بخاطر حموم دیشب بیشتر از روزای دیگه فرفری شده بودن رو زیره شالم انداختم،وقت اینکه شونه بکنم رو نداشتم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گرشیم رو زدم به شارژ و خودم از اتاق اومدم بیرون و باسرعت۲۶۳اسب بخار به سمت دانشگاهم دویدم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وقتی که به محوطه دانشگاه رسیدم نفس عمـــــــــــیقی کشیدم و داخل شدم برنامه ام رو گرفتم و به ساعتا و روزایی که کلاس دارم نگاه کردم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اولین کلاسم از شانسه داغــــون من امروز بود و تا ۵مین دیگه هم شروع میشد .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با عجله دنبال کلاس مورد نظرم گشتم و بعد از چند دقیقه گشتن پیداش کردم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با کله رفتم تو کلاس و نگاهی ب دور و برم انداختم ،همه ی سرها برگشته بودن سمت منو داشتن نگام میکردن.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یه پسر که قد بلندی هم داشت اومد سمت منو گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صورتشــــــــــــو نگاه کنید اوراقیـــه،باید بره صافکاری

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همه افرادی که تو کلاس بودن خندیدن.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

البته این واسه من دیگه عادی شده بود مگه تو ایران کم از اینجور حرف ها از هم کلاسیام شنیدم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همینطوری غرق فکر کردن بودم که شالم از رو سرم کشیده شد،کاره همون پسره بود:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_واااای این موهاشم که صافکاری میخواد،نگاش کنیــــــد چه سرعتگیرهاییم دارن موهاش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از عصبانیت قرمز شده بودم و تند تند نفس میکشیدم،انتظاز چنین رفتاری رو نداشتم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_چـــــــــــه قرمزی هم کرده،اینجوری کک و مکاش بیشتر به چشم میان،علاوه بر صافکاری به رنگ کاری هم احتیاج داره.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کله کلاس از اول تا اخر حرفای پسره داشتن میخندیدن.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وقتی حرفای پسره تموم شد نگاه بی تفاوتی بهش انداختم و به فارسی یه عوضی حرومزاده ای نصیبش کردم و رفتم یه جای خلوت رو پیدا کردم و نشستم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هنوزم نگاه های سنگین بعصیاشونو رو خودم حس میکردم،خودمو زدم به بیخیالی و سعی کردم بهشون بی توجه باشم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ای کاش حداقل گوشیم رو با خودم میاوردم تا با اون سرگرم بشم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پــــــووفی کشیدم و به بیرون خیره شدم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

عادتم بود،حتی وقتی که مدرسه هم میرفتم جایی رو برای نشستن انتخاب میکردم که کنار پنحره بود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

عاشق این بودم،که هروقت بارون یا برف می اومد،من اولین نفری بودم که به دیگران خبر میدادم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ازفکر کردن به اون زمان ها و این که جقدر با ملیسا بهم خوش میگذشت بی اختیار لبخندی روی لب هام نشست و تمام اتفاقات چند دقیقه قبل رو به فر اموشی سپردم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باصدای در که بهم کوبیده شد به خودم اومدم،به در نگاه کردم که مرد تقریبا مسنی رو دیدم که به سمت میزی که مخصوص استاد بود رفت.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

روی صندلی نشست و عینک ته استکانی اش رو به جشم زد و شرو کرد به نگاه کردن به بچه ها.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به من که رسید کمی روم زوم شد و گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

—پس شما دانش جوی انتقالی هستی...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خوش آمدید.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من اقای پارک لی هستم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

امیدوارم که لحظات خوشی رو تو دانشگاه سپری کنید...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خودتون رو معرفی می کنید؟!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعداز تموم شدن جمله استاد همه سرها به سمت من برگشت،آب دهنم رو با صدا قورت دادم و با سلام و صلوات از روی صندلی بلند شدم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

—سلام.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من بهار مهرپور هستم و ۲۳سالمه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من هم امید وارم لحظات خوبی رو دراین دانشگاه سپری کنم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

—ببخشید...یک بار دیگه اسمتون رو تکرار میکنید؟!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چی هار؟!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مرتیکه بیشور هار خودتی الدنگ کـــور.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

این با این حافظه پشمکیش چجوری استاد شده اخه؟!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

—بهار عرض کردم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بــهار

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

—بسیار خوب خانوم بهار...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بنشینید.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعداز تقریبا دوساعت حرف زدن آقای لی،کلاس تموم شد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با سرعت نور از کلاس بیرون اومدم تا دوباره مورد تمسخر قرار نگیرم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به برنامه ام نگاه کردم،خداروشکر نه امروز و نه فردا هیچ کلاسی نداشتم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

راه هتل رو درپیش گرفتم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لباس هام رو عوض کردم و موهای وز و فرفری شده ام رو شونه کردم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هرچند هیچ تغیری نکرد...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ای خدا آخه من بااین موهای لعنتی چجوری برم بیرون؟!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اگه مثل امروز روسری یا شال هم سرم کنم بیشتر جلب توجه میکنه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از حرص پامو کوبیدم زمین و گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

—به جـــهنم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بزار ببیــــن،اصلا واسم مهم نیس...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لباسام و بایه شلوار لی و سارافون بلند عوض کردم و مانتو و شلوارمو انداختم تو حموم تا بعدا بشورم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ازهتل بیرون اومدم و برای پیدا کردن خونه راه افتادم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعداز سه ساعت گشتن خسته و کوفته به سمت هتل رفتم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ساعت طرفای ۲بود و وقت صرف کردن ناهار...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وارد اتاقم شدم و دست و صورتم رو شستم،لباس هامو که از شدت عرق کردن خیس شده بود رو عوض کردم و به سمت رستوران هتل رفتم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعداز خوردن غذا وارد آسانسور شدم و دکمه طبقه ای که توش ساکن بودم رو فشار دادم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

فکرم خیلی مشغول بود،نکنه چون فکر کردن که خارجی ام و باقیمت های اجاره اشنا نیستم،ازم پول بتیغن؟!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از همین الان باید فکر پول هایی که خرج می کنم باشم!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

قراره برای یه مدت طولانی اینجا بمونم،پس باید خیلی بادقت پول هام رو خرج کنم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وارد اتاقم شدم و خودم رو تو اتاقم انداختم و خیلی زود خوابم برد...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باکرختی ازخواب بیدار شدم،یه نگاه به ساعت مچیم انداختم،ساعت ۵غروب رو نشون می داد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

برای این که کرختی ناشی از خواب از تنم بره،به سمت حموم رفتم و بعداز یه حموم درست و حسابی لباس هام رو شستم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعداز نیم ساعت اومدم بیرون و لباس هام رو پوشیدم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

داشتم به این فکر میکردم که برای خونه چه خاکی تو سرم بریزم که یاد رویا افتادم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خوب خودش گفته بوداگه باهاش کاری داشتم زنگ بزنم،اگه بتونه حتما کمکم می کنه...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به سمت چمدونم رفتم که هنوز وقت نکردم بازش کنم،زیپ کوچیک جلوش رو باز کردم و کارت رویا رروبیرون درآوردم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شماره درج شده رکی کارت رو به گوشیم وارد کردم و بهش زنگ زدم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعداز چندبوق جواب داد و به کره ای گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

—سلام.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به فارسی گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

—سلام خانوم گریمور،خوب هستید؟!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باصدایی که ازش هیجان می بارید گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

—ســـــــلام،بهارخودتی؟!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

—اره،خودِ خودمم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

—میدونی از کیه منتظرت بود؟!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اخه چرا انقدردیر تماس گرفتی؟!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لبخندی رو ل*ب*م نشست و در جوابش گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

—تاالان که میشه گفت فقط خوابیده بودم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کمی مکث کردم و با خجالت گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

—امـــــم...رویا...خودت بهم گفته بودی که باهات تعارف نکنم و هرمشکلی که داشتم بهت زنگ بزنم دیگه...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

—آره،آره...کارت گیر کرده که زنگ زدی دیگه!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بگو ببینم چیه تا اگه تونستم کمکت کنم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

—خوب...من دیروز رفتم دنبال چندتا خونه واسه اجاره،اما خوب...من خیلی با قیمت های اینجا و نرخ قیمت اجاره ها و چیز های دیگه آشنا نیستم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

میخواستم بپرسم می تونی کمکم کنی؟!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

—البته که می تونم...الان کجایی؟!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

—هتل.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

—باشه...آدرس هتلت رو واسم پیامک کن.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من ساعت ۶:۳۰کارم تموم میشه،میام دنبالت تا باهم بریم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

—باشه،ممنون.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

فعلا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

—فعلا.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تلفن رو قطع کردم و آدرس رو براش پیامک کردم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تازمانی که رویا خودش رو برسونه‌،کمی درس هایی رو که استاد لــی یاد داده بود مرور کردم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ناسلامتی دانشجو بورسیه ای هستمــا!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

زمانی که رویا اومد از پذیرش هتل بهم زنگ زدن و بعداز صدور اجازه من وارد اتاقم شد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وااای چقدراین دختر نازه،یه تاپ سفید پوشیده بود که بندهای کلفتش روی بازوهاش بود و یه شلوار لی جذب همراه با کفش های ماشنه بلند‌،اون موهای بلند بلوندش روهم باز گزاشته بود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لبخندی بهم زدوسلام کرد‌،بالبخندجوابش رو دادم که وقتی نگاهش به لباسام افتاد گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

—پس تو نمی خوای حاضر بشی؟!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

—خوب حاضرم دیگه!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

—چــــــــــــی؟!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

میخوای بااین لباسا بیایی؟!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

جوری این حرف و زد که یه لحظه به خودم شک کردم و فکر کردم با لباس زیر جلوش ایستادم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نگاهی به لباسام کردم؛یه شلوار پارچه ای مشکی بایه لباس آستین بلند مردونه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بیخیال بهش نگاه کردم،شونه هامو انداختم بالا و گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

—خوب آره،مگه چیه؟!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کلافه گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

—صورت و موهات که زشت هست،حداقل لباس خوب تنت کن.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کلافه نفسم و فوت کردم و گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

—کمک می کنی دنبال،خونه بگردم یا نه؟!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

—باشه بابا،بریم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کیفم رو همراه با کمی پول و مدارکی که فکر میکردم لازم باشه برداشتم و با رویا ازهتل بیرون رفتیم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خواستم به سمت راست حرکت کنم و به سمت مرکز شهر برم،چون هتل بخاطر شلوغی زیاد مرکز شهر کمی دورتر بود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صدای رویا مانع از ادامه حرکتم شد:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

—کجا میری عاشق؟!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

برگشتم سمتش،به پشت سرم اشاره کردم و گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

—مگه نمی ریم دنبال خونه بگردیم؟!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

—بیا اینجا بابا،باماشین میریم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

—مگه ماشین داری؟‌!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چشمکی زد و گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

—اره،یه دونه خوشگلشو...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به سمتش رفتم و باهم وارد پارکینگ هتل شدیم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وای خدا جون ماشین رویا یه ماشن کوچولوموچولو آلبالویی بود که نتاسفانه اسمشو نمی دونستم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سوار ماشین شدیم و وارد خیابون های شهربزرگ و پرجمعیت"سئول"شدیم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سرمو به شیشه ماشین تکیه دادم و به عابرها و ماشین هایی که ازکنارمون رد می شدن نگاه میکردم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هرکدوم ازاین افراد مشکلات خاص خودشون رو دارن...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یکی مریضه،یکی بی پوله،یکی عاشقه،یکی دل شکسته....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باید سعی کنم تا بتونم تواین کشور غریب زندگی کنم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باید مواظب خودم باشم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

روزی یکی از بهترین طراح های مد می شم و اون روز دیگه کسی من رو بخاطر صورت زشتم مسخره نمی کنه...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

برعکس!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بخاطر خلاقیت زیاد و استعدادم،من رو تشویق و تحسین می کنند...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بافکر کردن به اینده خوشی که منتظرمه،ناخواسته،لبخندی رو ل*ب*م نشست...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رویا گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

—به چی فکر میکنی کلک؟!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نیشت باز شده ها!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نفس عمیقی کشیدم،روکردم سمت رویا و باهمون لبخند رو ل*ب*م گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

—به آینده خوش و زیبایی که منتظرمه...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لبخندی زد و درحالی که تو یه خیابون فرعی می پیچید گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

—پس کاری کن زودتر بهش برسی گلم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چنددقیقه بعدجلوی یک مشاوراملاک ایستاد...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

حدود سه ساعت گذشته و ما بیشتر از ۳۰تا خونه رو دیدیم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اما یا یکی کرایه گرونی داشت،یکی هرلحظه امکان ریزش داشت،یکی....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پاهام از خستگی ذوق ذوق می کرد،رویا با چهره ای درهم و خسته گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

—واااااای دیگه بســــه خسته شدم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

—آره،منم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خواستم بگم بیا برگردیم که صدای قاروقور شکم رویا بلند شد،به شکمش نگاه کردم که سریع دستش و گزاشت رو شکمش که دوباره قاروقور کرد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سرمو بالا بردم و بهش نگاه کردم که هردومون بلند خندیدیم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باهمون لبخند عمیقی که رو ل*ب*ا*م بود گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

—گشنته؟!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باچهره ای خجالت زده گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

—آره خیلی،حتی صبحانه ام نخوردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

—منم گرسنمه...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با اشتیاق و لبخند گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

—میخوای بریم جاجانگ مین بخوریم؟!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

—چی‌چی بخوریم؟!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

—جا...جانگ...مین...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

قیافمو کج و کوله کردم و گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

—خوب...حالا همین،این که گفتی چی هست؟‌!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دستش رو گزاشت رو کمرم و منو به سمتی که ماشینش رو پارک کرده بودراهنمایی کردو درهمون حال گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

—ببین جاجانگ مین یه غذای تقریبا چینی که توکشور کره هم سرو میشه،این غذا از نشاسته است،و مثل ماکارانی و پاستا می مونه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پس باید با چوب های مخصوص که کره ای ها باهاش غذا می خورن بخوری...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

جاحانگمین رومثل ماکارانی که ما گوشت و رب می زنیم با مواد خاصی درست می کنن،که منم موادشو دقیق نمی دونم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اما رنگش قهوه ای سوخته مایل به سیاه داره و خیلی خوشمزه اس.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

برای نوشیدنی هم میتونی سوجو بخوری.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باشوق گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

—سوجو رو می شناسم،یه مشروبه...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

—اره...تاحالا مشروب خوردی؟!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

—نه...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

—مس نی تونی با کیم چی بخوری،حالا بیا بریم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سوار ماشین رویا شدیم و حدود ۵دقیقه بعد وارد یه رستوران شدیم که نه شیک بود و نه سنتی...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یه میزدونفره انتخاب کردیم و رویا دوتا جاجانگ مین همراه با مخلفات رو سفارش داد،تا زمانی که غذا رو بیارن،رویا درمورد این اطراف و این که رسم و رسومات اصولا رایج تو کره چیه...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گارسون اونجا یه زن تقریبا مسن بود باموهای کوتاه مشکی رنگ که مشخص بود ازشب تا صبح توی بی گودی پیچیده بود و حالا طرح خوبی گرفته بود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

غذارو توی سینی که در دست داشت بزامون آورد و زمانی که داشترو میز می چید چشمش به من افتاد،صاف ایستاد و باچهره ای جمع شده دستاش و به کمرش زد گفت :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

—آی گــــو (ای وای)

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دختر تو چقدر زشتی...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعد در حالی که موهاشو درست می کرد با عشوه گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

—ببین...من بااین که ازت خیلی بزرگترم ولی انگار همسن خودتم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ازتو حیب پیش بندش یه رژ لب قرمز بیرون اورد و دوباره گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

.—بیا اینو برات بزنم تا قابل تحمل تر بشی...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خم شد سمتم و خواست واسم رژ بزنه که خودمو عقب کشیدم و گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

—چیـــــکار می کنی؟!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_آی گــــــــو(ای وای!)

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

میخوام یه کاری کنم یه کم قابل تحمل تر بشی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

جلو صورتم رو گرفتم و در همون حال که به سمتـ عقبـ خم شده بودم گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

+نمی خــــــــوام،منـ همیمجوری راضی ام

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رویا بلند شد و دستش رو روی شونه ی خانوم گذاستـ و گفتـ:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_آجــــــــــوما!!(در کره به خانومهای سنـ بالا گفته میشه و کلمه ی با احترامی استـ.)ممنون از اینکه بهمون اهمیتـ میدے ولی دوستـم اینجوری راحتـ تره

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خانومه بهم چشمـ غره اے رفتـ و روبه رویا گفتـ:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_باشه خوشگل خانوم!غذا نوشـ جانتون

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعد از گفتن این حرفـ ازمون دور شد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صلفـ نشستم و پیرهنم رو صافـ کردم و گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_اووووفـ چقدر سیریشـ بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رویا لبخندی زد و گفتـ؛

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

+کره ای ها خیلی زیادی به زیبایی و پوستشون اهمیتـ میدن ،اون خانوم هم بخاطر مهربونی ذاتیش میخواستـ بهت لطفـ کنه و خوشگلترت بکنه ، قدر نمیدونی که تو عه پشمکـ

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با چهره ای متفکر گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اها مشخصه،با این که زن مسنی بود ولی پوستـ لطیفـ و صافی داشتـ،در ضمـــــن پشمکـ هم خودتـی یخمکـ

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_خبـــــــــ حالا توام یاد بگیر یکم به اون سر و صورتت برس دیگه اخه اون موها چیه!!صافشون کن دیگه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

+من همینجوری بودنمو دوستـ دارم خیلی هم خوبه مگه چِمه من!!تازه با این ککـ و مکـهام و موهای وز وزیم خیلی هم متفاوتـ به نظر میرسم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

+باشه بابا خانومـ متفاوتـ بشینـ غذای خوشمزه اتـ رو بخور

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یکی از کاسه هارو برداشتـ و شروع کرد با چوب های غذا خوری مخلوط کردن اون مایع و مواد تقریبا سیاه رنگ جاجانگ مین.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعد از این که حسابی مخلوط شد گذاشت جلوم و یه ظرف مواد نارنجی رنگ درونش بود رو به روم گذاشت و گفت؛

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_این کیمیچی،بخورش خوشمزه اس

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

قبلا داییم (خدا خیرش بده)یاد داده بود چجوری با این چوب ها غذا بخورم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اولین لقمه از غذا رو خوردم از طعم خوشش اووومـــــــ بلندی کشیدم که رویا با لبخند گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_خوشتـ اومد؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لقمه ی تو دهنم رو قورت دادم و در جوابش گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

+اره عالیـــــــــــــه خیلی خوشمزه اس.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دوباره مقداری برداشتم و خواستم بخورم که رویا گفت صبر کنم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مقداری کیمچی گذاشت روش و گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_حالا بخور

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعد از خوردن اون غذای خوشمزه رویا پول رو حساب کرد و بیرون اومدیم که رویا گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_بهـــار،موقع غذا خوردن یه فکری به ذهنم رسید.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

+خــــبـ بگو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با چهره ای جدی که بعید بود ازش گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ببین فکر نمیکنم که بتونی خونه خوبی رو با کرایه پایین توی سئول پیدا کنی،فکر کنم خودتم تو این مدت کم فهمیده باشی که زندگی کردن تو اینجا هزینه های خیلی زیادی رو می طلبه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

+خب پس من چیکـــــــــــــار کنم؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_یه ایده خوبی دارم،بیا با من زندگی کن،منم از تنهایی در میام،دیگه کم مونده افسردگی بگیرم،اینطوری یه دوست و همدم هم دارم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به جاش برام غذاهای ایرانی درست کن که خیلی وقته ه*و*س خوردنشون به دلم مونده و بخاطر کمبود وقت نمیتونم درست کنم اگر هم نمیتونی نصف کرایه رو بهم بده

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

+واقعا راستـ میگے؟؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_آره خـب دروغم چیه!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

+اخه نمیشه که،مزاحمت میشیم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با مشت زد تو بازوم و گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_اهـــــــه لوس نشو دیگه،الان میریم هتل و وسایلت رو جمع میکنیم،بعدم میریم خونه ی من.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

+حتمـــــــــــــا کیه که از این پیشنهاد عالی بگذره

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چشمکی زد و با شوخی گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ای کلکـ خودتم از خدات بوداااااا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

+نه خیرم اصلا هم اینجوری نیست فقط خواستم تو رو از تنهایی در بیارم تا افسردگی نگیری،حالا هم که فکر میکنم میبینم که نباید آدم به راحتی به دیگران اونم توی شهر غریبـ اعتماد کن نمــــــــیام خونه ات

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

در حالی که داشت به سمت ماشینش می رفت گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_تو خیلی بیجا میکنی ضعیقه پاشو بیا خونه به بچه های قد و نیم قدمون رسیدگی کن!!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با خنده پشت سرش حرکت کردم و سوار ماشین شدم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یــــک ماه بعــــــــــــــد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با بغضی که تو گلوم بود روبه رویا گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

+رویا خیلی سخته دیگه نمیتونم تحمل کنم،خرج هام خیلی زیاده از پس مخارجم دیگه نمیتونم بر بیام .خیلی داره بهم فشار وارد میشه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رویا برای دلداری دادن من شروع مرد به ماساژ دادن کمرم گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_نگران نباش،بالاخره درست میگه فرفری

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

+اخه چحوری؟؟مامان اینا خیلی دارن تلاش میکنن از شکم خودشون میزنن و پولش رو واسه من میفرستن ولی پول ایران به اینجا کلا نصفـ میشه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کلافه و خسته از مشکلات مالی دست هام رو روی صورتم کشیدم و به اشکام اجازه ی ریخته شدن دادم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دلم گرفته بود ،از غربتـ،از دوری،از بی پولی ،از....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همدمم فقط رویا بود.از طرفی میخواستم اینجا بمونم و درسم رو ادامه بدم و با سربلندی برگردم ایرانـ

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

واقعا نمیدونم باید چیکار کنمـ،.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رویا برای اینکه من رو از این حال و هوا بیاره بیرون یه اهنگـ شاد گذاشت.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اومد جلوم و من رو مجبور به ایستادن کرد.با نشاط و با لبخنده عمیقی که روی لب داشت گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_غصــــــه نخور گل من بیا انرژیت رو تخلیه کن تا یکم سبک بشی و حالت بهتره بشه من همیشه همین کارو میکنم ،همیشه هم جواب داده

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با بی حالی گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

+رویا بیخیال توعم وقت گیر اوردیـــــــــا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دستام رو گرفتو در حالی که تکونشون میداد گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بجای اینکه اون زبونت و تمون بدی بدنتو تکون بده و کم حرف بزن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با اجبار شروع به ر*ق*صیدن که نه،بالا پایین کردم،بعد از چند دقیقه دیگه خودم با میل باطنی بالا پایین میپریدم و مسخره بازی در میاوردم با تشکر از رویا واقعا احساس سبکی میکردم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعد از حدود یک ساعت مسخره بازی در اوردن با رویا از خستگی زیاد رو زمین دراز کشیدیم و به سقف خیره شدیم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رویــــــــــــــــا:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صبح مثل همیشه با کلی انرژی به سر کار رفتم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من توی یک شرکت مد کار میکنم و گریمور این شرکت هستم در واقع به خاطره استعداد زیادی که تو کارم دارم و خوشگلی که بین کره ایا دارم خیلی بهم اهمیت میدن.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

(اعتماد به نفس هم خودتون تشریف دارین)

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وارد شرکت شدم که دیدم همه اشفته هستن و دارن با هم دیگه صحبت میکنن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با چهره ای متفکر رفتم سمت می یونگ که بیشتر از همه باهاش صمیمی بودم،پشتش به من بود و داشت یه لباس از طرح های جدید رو آویزون می کرد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

زدم پشتش و گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_هـــــــــی میونگ اینجا چه خبره؟؟؟!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

می یونگـ که غرق در فکر بود با حرکتـ من هِـــــــــــــــن بلندی کشید و دستش رو گذاشتـ رو قل*ب*ش،برگشتـ سمتم و با صدای بلندی که شبیه فریاد بود گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_چته دختر،ترسیدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

+وا !!من که کاری نکردم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با چهره و لحنی مشکوکـ پرسیدم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

+اینجا چه خبره؟!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

می یونگـ نفسش رو با صدا فوتـ کرد و گفتـ:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_رئیس صبح خیلی عصبانی اومد،همه چی رو بهم ریخت،اونجوریم که من فهمیدم خانوم ((جه اون)) همرن طراحه،کارهاش رو خرابـ کرده و مشتری هم ناراضی بوده،رئیس هم باید خسارتـ سنگینی رو پرداختـ کنه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

+واے نـــــــه!!! خانوم جه اون که کارش خیلی خوبـــ بود،مدرکشـ هم که از اِمریکا گرفته بود...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

می یونگ نگاهم کرد و گفتـ:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_آره رئیس هم خیلی ازش راضی بود ولی طراحی مهمی رو خرابـ کرده

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

+خبـ هنوز کسی رو جاش استخدام نکرده؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_چه توقعاتی داریاااا معلومه که نه هنوز اعصابش خورده،یه روزه هم که نمیشه طراح خوبـ پیدا کرد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با سرعــــــــتـ جتــــــــــ خودم رو رسوندم طبقه دوم که دفتر رئیس بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

جلوے در کمی ایستادم تا بخاطر دویدن روی پله ها نفسم تازه بشه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نفس عمیقـــــــــی کشیدم و با لبخندی که روی ل*ب*م نقش بسته بود چند تقه به در زدم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعد از چند ثانیه صدای عصبی خانم سو رو شنیدم که بهم اجازه ورود داد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

در رو باز کردم و وارد شدم،با لبخند بهش صبح بخیر گفتم و به سمتش حرکتـ کردم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با خجالتـ گفتم(از من بسی بعید بود):

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

+ع چیزه خانوم سو!!؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کلافه نگاهم کرد و با لحنی کلافه تز گفتـ:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_رویا هرچه سریع تر کارت رو بگو و برو اصلا حوصله ندارمـــــ

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با مِن مِن گفتن:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

+اِمــــــــــ خب خانم سو من برای طراحی لباسـ یکی رو میشناسم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کلافه گفتـ:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_اسمش چیه؟مدرکش چیه؟کجا درس خونده؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

+خب اون ایرانیه،دانشجوعه و تازه بورسیه شده اینجا و تو دانشگاه سئول درس میخونه،هنوز مدرکش رو نگرفتهـ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_چـــــــــــی؟!!!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تو از من میخوای کسی رو استخدامـ کنم که حتی هنوز مدرکش هم نگرفته؟ خانوم پارکـ که مدرکش رو از اِمریکا گرفته بود این همه بهم ضرر زد،اگه اون بیاد که باید کله شرکتـ رو بفروشم و خسارته کارهاش رو بدم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با غرور گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

+خانم سو!بهتره یکم به حرفـ هام بیشتر دقتـ کنید اگه استعداد نداشت که بورسیه نمیشد،

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خانم سو با ژستـ خاص خودش از رو صندلیش بلند شد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

و با اون لباس مسخره و مدل موی مزخرفش رو به رو ی من قرار گرفتـ و به زبان اسپانیای گفتـ:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اوه ماما میــــــــــــا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

واے خدای من این زن همیشه خدا تو فازه،سعی کردم خنده ام رو به لبخند تبدیل کنم،که صد البته موفق شدم .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir
شما به این رمان چه امتیازی میدهید؟
نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.