رمان روز تلافی به قلم زهرا.ی
آوا یه دختر مستقله که توی پرورشگاه بزرگ شده، و الانم توی پرورشگاه کار میکنه. وقتی میفهمه میخوان زمین پرورشگاه رو بگیرن خیلی عصبانی میشه و سعی میکنه بره سراغ وارث زمین اما زندگیش با این کار دوباره به گذشته پیوند میخوره… یه گذشته پر از خاطرات ضد و نقیض…یه گذشته با طعم گس تحقیر… وارث اون زمین عشق قدیمی آواست… سهیل! آوا به سراغ سهیل میره تا این بار انتقام بگیره… اما نمیشه… همه چیز یه جور دیگه پیش میره و…
تخمین مدت زمان مطالعه : ۱۴ ساعت و ۳۵ دقیقه
ژانر: #عاشقانه #اجتماعی
خلاصه:
آوا یه دختر مستقله که توی پرورشگاه بزرگ شده، و الانم توی پرورشگاه کار میکنه. وقتی میفهمه میخوان زمین پرورشگاه رو بگیرن خیلی عصبانی میشه و سعی میکنه بره سراغ وارث زمین اما زندگیش با این کار دوباره به گذشته پیوند میخوره… یه گذشته پر از خاطرات ضد و نقیض…یه گذشته با طعم گس تحقیر… وارث اون زمین عشق قدیمی آواست… سهیل! آوا به سراغ سهیل میره تا این بار انتقام بگیره… اما نمیشه… همه چیز یه جور دیگه پیش میره و…
«به نام او»
بیا...دنبالم قلبم...
بیا... دنبال عشقم...
نترس...اینجا شهر قصه ها نیست...
این قصه مثل قصه های همیشگی نیست...
این قصه پایانش من و تو نیستیم...
تو عاشقم نیستی که دل دل کنی برایم...
این قصه پایانش منه بی توست...
تو مال من نیستی...
تو دل به من نبستی...
کاش بشود تو مال قلبم باشی...
فقط برای قلب من...
بگذار عاشقت باشم...
اما حیف که عاشقم نمیشوی آقای مغرورم...
اما من خواب دیدم تو میایی...
صدای کفشهایت در خواب را بیاد می آورم...
تو میایی...اگر چه مغرور...اگر چه سرشار از تنفر...
اما میایی...من مطمئنم...
تو بیا...سر نوشتت اگر با دیگری هم بود باکی نیست...
*******
-ای ایران ای مرز پر گهر...
ای خاکت سر چشمه هنر...
دور از تو اندیشه بدان...
بلند داد زدم:
-ماهان حواست کجاست... چرا یهو نت ها رو قاطی میکنی...
سرم رو برگردوندم و بلندتر گفتم:
-یزدان این چه وضعشه؟ ما چهار روز دیگه اجرا داریم... تو داری سخت ترین ساز این گروه رو میزنی... ویولن نیاز به تمرکز بالایی داره...
یزدان با ناراحتی گفت:
-خانوم پناهی چطور از ما میخوایید تمرکز داشته باشیم... اجرای چهار روز دیگه مهمتره یا قضیه تخلیه پرورشگاه...
-چی؟؟؟؟
همینطور داشتم با تعجب به صورتشون نگاه میکردم...
ماهان گفت:
-خودمون دیروز شنیدیم که خانم فاتحی داشت با وکیل مالک اینجا بحث میکرد...
سرمو اینبار به سمت صدای میلاد که کوچیکترین عضو گروه بود و جزو همخوان ها،بر گردوندم...
-خانم یعنی میخوان ما رو از اینجا پرت کنن بیرون؟چرا؟مگه ما کار بدی کردیم؟
بغض بدی گلومو فشار میداد...
دوباره به سمت یزدان دوازده ساله برگشتم و تو صورتش نگاه کردم؛پرسیدم:
-تو مطمئنی یزدان؟؟؟
-بله خانوم...من و ماهان با گوشای خودمون شنیدیم...
اعصابم بهم ریخت...کاغذای توی دستم رو کوبوندم روی میز و به سمت اتاق مدیریت پا تند
کردم...اخه مگه میشد؟پشت در اتاق رسیدم و بدون در زدن وارد شدم...خانم فاتحی از دیدنم
شوکه شد و گفت:
-آوا چه خبرته؟تو مگه الان نباید با بچه ها تمرین کنی؟اینجا چیکار میکنی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسعی میکردم بغضمو قورت بدم و بدون گریه حرفم رو بزنم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-خ...خانم پناهی...این بچ...بچه ها چی میگن؟کدوم یزید و از خدا بیخبری میخواد این بچه ها رو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز اینجا بندازه بیرون...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخانم پناهی از پشت میزش بلند شد و اومد سمتم...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآروم گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir
- پس تو هم فهمیدی...آوا کاری از ما ساخته نیست...اون پسره کله شق این چیزا رو نمیفهمه...من تلاشمو کردم...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا گریه گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-اصلا اون کیه؟ از کجا پیداش شده؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-مالک اینجا جناب رادمهر بزرگ بودن...قرار بود اینجا وقف بشه...همه چی آماده بود...اما خدا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرحمت کنه رادمهر بزرگ رو...اجل مهلتش نداد...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- حالا این کیه که مدعی اینجاست؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-تنها نوه اش...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبلند شدم و شروع کردم به قدم زدن...دوباره گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-اسمش چیه؟ آدرسش کجاست؟من باید برم سراغش...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-فایده نداره آوا جان...من رفتم سراغش...ادم بی منطقیه...سرد و خشکه و خیلی هم بی ادبه...تو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهم به خودت مسلط باش و به خدا توکل کن عزیزم...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-میگم اسم و آدرسش؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-وای دختر...تو چقدر سر سختی...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irباشه...اسمش سهیل رادمهره...و آدرسش...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیهو ذهنم قفل کرد و سریع از خانم فاتحی پرسیدم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-سهیل رادمهر؟؟؟؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشما مطمئنید؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir
-آره...چطور مگه؟؟؟مگه تو میشناسیش؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدستپاچه گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-نه...نه...فقط یکم اسمش برام آشناست...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخودم میدونستم که دارم دروغ میگم...هیچکس مثل من جنس خراب اون بشر رو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنمیشناسه...اون کی برگشته ایران؟ چرا بعد از این همه مدت دوباره باید بیاد تو زندگیم؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفاتحی پرسید:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-آدرسو یادداشت نمیکنی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-چ...چرا...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخدایا حالا چیکار کنم...اون کوه یخی که من میشناسم آب شدنی نیست...خدایا خودمو سپردم به
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخودت...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفاتحی گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-ببین آوا جان...این آدرسه شرکتشه...یه شرکت بازرگانیه...حواست هست؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسرمو تکون دادم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-بله...شما آدرسو بگید...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-باشه بنویس...الهیه...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir***
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرو به روی درب آسانسور وایساده بودم و منتظر بودم آسانسور برسه به پارکینگ...نه خیر این آسانسور قصد اومدن نداشت...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبالاخره آسانسور اومد و سوارش شدم و دکمه رو فشار دادم...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاین جناب رادمهر از دوران دانشجویی هم همینطور بود...همیشه بالا بالا ها میپرید...مثل ما بدبخت بیچاره ها نبود که...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir
مادرش برای خودش کسی بود...هر روز با یه ماشین میومد دانشگاه...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاوایل الکی به همه میگفت تو یه نمایشگاه ماشین کار میکنه و همه این ماشینا رو از اونجا قرض میگیره...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهه...ما هم چقدر ساده بودیم...اونموقع یه دختر نوزده ساله بودم و اون بیست و سه سال داشت...اون وقتا نمی فهمیدم که فاصله طبقاتی یعنی چی؟ نمیدونستم که من یه دختر سر راهی هستم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو اون تک پسر یه خونواده پولدار...اولین باری که با هم حرف زدیم به خاطر انجام پروژه ای بود که استاد به ما داده بود...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسال اول معماری بودم...اونم سال سوم بود...با همه سرد بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاما رفتارش با من بهتر بود...اون موقع بچه بودم و خیلی چیزا رو نمی فهمیدم...اما وقتی اتفاقی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفهمیدم از چه خونواده ایه... خیلی بهم ریختم...اون روز گرم تابستون که رفتم توی اون خونه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمجلل برای تدریس موسیقی به اون دختر...حتی فکرشم نمیکردم اونجا با سهیل مواجه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمیشم...سهیل پسر خاله سمیرا،همون دختری که برای تدریس پیشش رفته بودم، بود...سمیرا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمیگفت برای چند وقتی به خونه خالش اومده و چند جلسه اول رو باید به خونه خالش بیام...اما
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاونموقع تمام حواس من به یه چیز بود...فقط و فقط یه چیز...سهیل رادمهر...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا صدای باز شدن در آسانسور به خودم اومدم...از آسانسور بیرون اومدم و رو به روی در شرکت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوایسادم...تابلوی شرکت رو خوندم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-شرکت بازرگانی رادمهر
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه مدیریت:سهیل رادمهر
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبیخیال زنگ رو زدم...من دیگه اون دختر پنج سال پیش نیستم...اونم دیگه ادم پنج سال پیش
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنیست...با این حرفها خودم رو آروم میکردم که در شرکت برام باز شد...یه پیرمرد که احتمال
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمیدادم آبدارچی باشه با روی خوش بهم سلام کرد و پرسید:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-دخترم با کی کار داری؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-سلام حاج آقا...آقای رادمهر تشریف دارن؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir
-بله بله دخترم...بیا تو بابا جان...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز همون برخورد اول اون پیرمرد به دلم نشست...برای منی که تا حالا از زبون کسی دخترم نشنیده بودم این جور برخوردا یه نعمت الهی بود...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه سمت میز منشی رفتم و منتظر موندم تا منشی سرشو بیاره بالا...اما منشی غرق تو بازی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگوشیش بود...سرفه کردم اما انگار نه انگار...این جناب رادمهر انتخاب منشیش هم افتضاح
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبود...دختره انگار صورتش رو کرده بود تو لوازم آرایش...برای منی که هیچوقت آرایش نمیکردم و
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمیشت رنگای تیره میپوشیدم...دیدن این حجم از آرایش یکم برام عجیب بود ... نه خیر مثل
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاینکه نمیشد...دستم رو کوبیدم رو میز منشی و گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-شما حواستون کجاست خانم؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمنشی با ضربه من از جا پرید و گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-چه خبرته خانوم؟زهرم ترکید...واه...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتو دلم گفتم: وای مامانمینا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irجدی و بدون هیچ نرمشی بهش گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-من از پرورشگاه پردیس میام...باید س...ینی آقای رادمهر رو ببینم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمنشی یه پشت چشمی برام نازک کرد و گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-آقای رادمهر الان کسی رو نمیبینن...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمیخواستم یه چیزی بهش بگم که موبایلم زنگ خورد...موبایلم رو از کیفم در آوردم و جواب دادم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-بله؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-سلام آوا منم...فاتحی...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-اوه...بله خانم فاتحی به شماره نگاه نکردم...داشتم با این منشی آقای رادمهر حرف میزدم...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir
-زنگ زدگ بهت بگم خودت رو زیاد کوچیک نکنیا...اون بشر به هیچ صراطی مستقیم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنیست...اگر هم بهت آدرس دادم به خاطر اصرار خودت بود...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-ساره خانم به نظرتون من خودمو کوچیک میکنم برای همچین آدمی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-میدونم...ولی نمیخوام اذیت بشی...میدونم روی این بچه ها حساسی و نمیخوای بینشون جدایی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبیافته...ولی در کل مراقب خودت باش...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-باش خانم فاتحی عزیزم...مراقبم...من اومدم اینجا تا سعیمو بکنم...و این سعی کردن من از
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمون موضع همیشگیمه...یعنی موضع قدرت...مراقب خودتون باشید...من باید برم فعلا خداحافظ
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-خداحافظ آوا جان
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتماس رو قطع کردم و تو دلم به خانم فاتحی گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-من و از بچگی میشناسی ساره جون...میدونی که تنها دفعه ای که از غرورم دست کشیدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشکست خوردم...دیگه اینکارو نمیکنم...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخانم فاتحی رو از بچگی میشناختم...بهش میگفتم ساره جون...اما از وقتی کارمند اون پرورشگاه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشدم بهش میگم خانم فاتحی...خیلی برام زحمت کشیده...بالاخره باید یه جوری زحماتش رو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irجبران کنم...این مرد هر جور شده باید راضی بشه...این مرد که با دروغاش یه بار منو از درون
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخورد کرد...این مرد که یه بار منو عاشق خودش کرد بدون اینکه خودش بفهمه...و من برای اینکه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشکستنم رو نبینه کاری کردم که خواستگارای دیگم هم تو دانشگاه از دور و برم دور
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشدند...کاری کرد که من تا ابد تنهایی رو انتخاب کنم...این مرد...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدوباره به سمت منشی برگشتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-ببخشید شما چی گفتید؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-عرض کردم که ایشون الان کسی رو ملاقات نمیکنن...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir
اوق...چه با عشوه هم حرف میزد...خاک بر سر سلیقت جناب رادمهر...اینم منشیه تو داری؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبی خیال شونه بالا انداختم و گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-که اینطور!؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-بله...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکیفم رو روی شونه ام جا به جا کردم و قبل از اینکه بتونه کاری بکنه خودمو انداختم تو اتاق مدیر
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irعامل...اتاق پر شده بود از بوی سیگار...شروع کردم به سرفه کردن...سهیل پشت به من روی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصندلی چرخانش نشسته بود و حتی ندید که من هستم...با لحنی جدی گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-خانوم باهر...به شما در زدن یا ندادن خانوم؟من مگه نگفتم کسی مزاحم من نشه...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمنشی که الان فهمیدگ اسمش خانوم باهره،از پشت من پرید تو اتاق و گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-آقای رادمهر بخدا من به ایشون گفتم شما با کسی ملاقات نمیکنید؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-به کی گفتین خانوم؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا جدیت گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-من جناب رادمهر...بنده از پرورشگاه پردیس مزاحم شدم...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصدای پوزخندش رو از همین جا هم میشد شنید...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-هه...بازم از اونجا...خب جالبه...ببینم شما چی میخواید بگید؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعد به باهر گفت از اتاق بره بیرون و به اون پیرمردی که حالا فهمیدم اسمش عمو رحیمه بگه قهوه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبیاره برامون...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبدون اینکه صندلیش را و برگردونه گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-بشینید خانوم...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir
صدام رو صاف کردم و گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-ایزدی هستم...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-خانوم ایزدی...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبازی تازه شروع شده...این از دروغ اول...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدوباره با اون لحن سردش گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-میشنوم خانوم ایزدی...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصدام رو صاف کردم و گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-بنده همونطور که گفتم از پرورشگاه پردیس مزاحم میشم...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-واقعا هم که مزاحم شدید...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبس کن...کم آتیشم بزن...نمیدونم اگه برگرده و بشناستم بهم چی میگه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irالان وقت عصبانی شدن نیست آوا...الان باید آروم باشی...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-آقای رادمهر...پدربزرگ شما قرار بوده زمین اون پرورشگاه رو وقف کنن...شما میدونید با این
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکار شما آرامش روح اون مرحوم هم بهم می ریزه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-هه...جالبه خانوم ایزدی...شما برای این ادعاتون مدرکی هم دارید؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-مدرک؟نه خیر...ولی ایشون تمام حرفاشون رو با ما زده بودن...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-حرف باد هواست خانوم...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir
دستم از عصبانیت عرق کرده بود...موبایلم رو روی میز گذاشتم...میخواستم جواب حرفش رو بدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکه در زده شد و عمو رحیم با دو تا قهوه اومد تو...اول قهوه من رو روی میز گذاشت و بعدم قهوه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irی اون خودخواه رو...بعد از اینکه بیرون رفت دوباره شروع کردم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-شما هیچ به اون نود تا بچه فکر کردید؟اونا آواره میشن...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-خانوم شما باید این رو به بالا دستی هاتون بگید...نترسید اون بچه ها آواره نمیشن...بالاخره یه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irجایی براشون پیدا میشه...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاینبار من پوزخند زدم و زیر لب گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-مثل همیشه غد و مغرور
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدوباره گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-اگه حرف تازه ای ندارید بهتره خلوت من رو بهم نزنید خانوم ایزدی...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبیشعور بر نمیگرده ببینه اصلا مخاطبش کیه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتیر آخرم پرتاب کردم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-شما حتما خودتون خانواده دارید...زن دارید...بچه دارید...اگه خدای نکرده شما اتفاقی براتون
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبیافته و یه ادمی با بچتون اینکارو بکنه چه احساسی بهتون دست میده؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاحساس کردم لحنش عصبانی شد:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-خانوم محترم بنده بچه ندارم...اصلا خانواده ای ندارم...اون زنی که قرار بود خانواده منو بسازه به
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخاطر غرور من از دستم رفت و من هیچکاری نتونستم بکنم...از اون موقع دیگه هیچی برام مهم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنیست... نمیدونم چرا اینارو به شما میگم؟الان هم لطفا قهوه تون رو بخورید و هر چه زودتر از اتاق
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن برید بیرون...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپس درست حدس میزدم...اون زمانی که من عاشق سهیل بودم اون کس دیگه ای رو دوست
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irداشته...بهم میگه قهوه ام رو فخورم و از اینجا برم...دیگه نتونستم خودم رو کنترل کنم و فنجون
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir
قهوه رو برداشتم و پرت کردم زمین...از صدای شکستن فنجون قهوه صندلیشو چرخوند و بالاخره
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا قیافه من مواجه شد...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبهتره بگم من با قیافه اون مواجه شدم...چقدر عوض شده بود...شکسته تر به نظر می
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاومد...قیافش از قبل جذاب تر و جا افتاده تر شده بود اما این قیافه دیگه چنگی به دلم نمیزد...یه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irزمانی فکر میکردم این مرد...مرد زندگی منه...ولی الان میبینم نه...اشتباه فکر میکردم...وقتی منو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدید از جاش بلند شد و به صورتم خیره شد؛
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irعینکم رو از رو چشمام برداشتم و گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-قهوه دوست ندارم آقای رادمهر...خدا نگهدار...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمیخواستم به سمت در حرکت کنم که با تته پته گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-آ...آوا...واقعا...خودتی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irقلبم دیوونه وار میکوبید...اونقدر سریع و پر سر و صدا که فکر میکردم صداش به گوش همه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمیرسه...دوباره برگشتم و به صورتش زل زدم...سرد و بی روح نگاهش کردم...همونجور که یه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irروزی خودش منو با نگاهش آزار میداد...حالا نوبت من بود...اره آقای رادمهر...الان دیگه دور دور
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمنه...داشتم فراموشت میکردم...خودت نخواستی...مطمئن باش این قضیه یا به برد من ختم میشه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیا به برد تو...الان وقت تلافیه...تو درمورد خودت بهم دروغ گفتی...منم باید قلبی که بهت دادم و
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irازت پس بگیرم...وقتی تو مال من نیستی...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدوباره گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-آوا من...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصدام میخکوبش کرد:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir
-پناهی هستم...جناب رادمهر...تنها پسر خانواده رادمهر...وارث میلیارد ها ثروت...شما اصلا عوض
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنشدید...منم وقت حرف زدن با آدم های یکنواخت رو ندارم...الانم باید برم...خدا حافظ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوبدون توجه به صدا کردناش اونجا رو ترک کردم...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمیدونستم این آخرین دیدارمون نیست...نبایدم باشه...تاوان شکست غرور من توسط مادر این
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمرد مغرور به این سادگی ها نیست...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir***
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرسیدم خونه و لباسام رو عوض کردم...اعصابم بهم ریخته بود...حولم رو از روی رخت آویز
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبرداشتم و رفتم حموم...دوش آب سرد همیشه حالم رو جا می آورد...وایسادم زیر دوش آب...رفتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه پنج سال پیش...همون موقعی که استاد رضایی به ما چهار نفر طراحی و ساخت اون ماکت رو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسپرد...چقدر خوشحال بودم که میتونستم با سهیل تو یه گروه کار کنم...وقتی خط کش میگرفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدستش و تمام حواسش به نقشه بود من زل میزدم بهش و آیندمون رو تصور میکردم...چقدر
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاحمق بودم...به ما گفته بود تو یه نمایشگاه ماشین کار میکنه و اجاره نشینه...کلی هم از سختی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهای زندگیش برای من میگفت...حتی یه بار گفت تا نتونم مستقل شم به فکر زن گرفتن نمیافتم...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا همه سرد و جدی برخورد میکرد...اما با من...شایدم اون احساس بچگونه من بود که باعث میشد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفکر کنم دیدش نسبت به من یه جور دیگست...حتی یه چند باری منه احمق باهاش رفتم و دنبال
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکار گشتم...برای کی؟برای کسی که صد نفر زیر دستش کار میکنن...نمی دونم حقیقت رابطه ما دو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنفر چی بود؟من رو دوست خودش میدونست یا چی؟به هر حال طی تموم شدن اون پروژه ای که
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن و سهیل و شیدا،دوست صمیمیم،با کامیار براش کلی زحمت کشیدیم بالاخره باعث شد اون
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irترم با بهترین نمره ها اون درس رو پاس کنیم...بعد از اون پروژه طی یه قانون نا نوشته رابطه من و
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسهیل عمیق تر شد...جمعه ها با هم میرفتیم خرید... میرفتیم کافی شاپ...شاید برای اون من
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفقط یه دوست بودم...اما من که با خودم تعارف ندارم...اون برای منی که سالها بدون پدر و مادر و
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخانواده تو تنهایی خودم زندگی کرده بودم یه روزنه امید بود...فکر میکردم باهاش خوشبخت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمیشم...اما اون روزی که برای تدریس موسیقی پام رو توی اون خونه مجلل گذاشتم هرگز فکر
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir
نمیکردم سهیل صاحب اون خونه باشه...سمیرا شاگرد من بود و دختر خاله سهیل...دیگه بعد از
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاون اتفاق از سهیل دوری کردم چون میدونستم این عشق یک طرفه...ممنوعه ست...همون میوه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irممنوعه ای که ادم رو زمینی کرد...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتا اون روز پاییزی...وقتی فهمیدم مادر سهیل احضارم کرده...رفتم اونجا...وقتی دیدم ماشین
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسهیل نیست دلم بیشتر شور زد...نمیدونستم باهام چیکار داشتن؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوارد خونه شدم و خدمتکار بهم گفت باید برم طبقه بالا اتاق سمت چپ...رفتم...ولی کاش
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنمیرفتم...آوایی که وارد اون اتاق شد همون آوایی نبود که از اونجا رفت...اونروز من
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشکستم...اونروز سرم داد کشیده شد...یتیمی من توی سرم زده شد...گفتن سهیل به ازدواج با
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدخترخالش رضایت نمیده و شاید مسببش من باشم...من عاشق سهیل بودم اما تا اونموقع یکبار
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهم بهش نگفته بودم...یه قضاوت که نمیدونم درست بود یا غلط تمام شخصیتم رو برد زیر
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسوال...آوایی که از اون خونه رفت با تنفر رفت...با حس انتقام رفت... بدون اینکه کسی بفهمه از
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاون دانشکده انتقالی گرفتم و روز آخری که توی اون دانشگاه بودم به همه شیرینی دادم و گفتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکه نامزد کردم...یه حلقه بدل از سر چهارراه دانشکده مون خریده بودم...اونو به همه نشون دادم و
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگفتم چند وقت دیگه عروسیمونه...همه این کارا رو کردم تا شر اون خانواده از سرم کم بشه...و
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشد...و من زمانی که از اونجا رفتم با خودم عهد کردم که اگه یک روز دوباره سر راه سهیل قرار
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبگیرم انتقامم رو ازش بگیرم...اما نمیدونم چرا بازم با دیدن اون چشمای عسلی اراده ام برای
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irانتقام سست شد...چرا؟چرا با دیدن چهره شکستش متعجب شدم و دلم به درد اومد...چرا با
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشنیدن اسمم از دهن اون قلبم دیوانه وار شروع به تپیدن میکرد...چرا؟چرا؟یاد اون جمله
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irافتادم...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir"ته دیگ عشق اول را هر چه قدر هم که بسابی...چه با سیم دوست داشتنهای جدید...چه با
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدستمال عشق های جدید...از بین نمیرود ...حالا تو هی بساب و از صدای نا هنجارش سر درد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبگیر..."
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir
از حموم اومدم بیرون...رفتم تو آشپز خونه...در یخچال رو باز کردم...دریغ از یه تخم مرغ...یه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسوسیس یا حتی یه کنسرو...لعنت...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحداقل یکم آبمیوه بود...به جهنم...همونو میخورم...داشتم آبمیوه رو میریختم تو لیوان که یهو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتلفن زنگ خورد...آبمیوه رو گذاشتم رو اپن و به سمت تلفن رفتم...تلفن رو برداشتم و در حالی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکه دکمه اتصال رو میزدم روی کاناپه ولو شدم...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-بله؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-بله و بلا...گوشیتو کجا جا گذاشتی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-زهرمار...اول سلام بده خره...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-خر تویی...گوشیتو معلوم نیست کجا جا گذاشتی یه پسره دو ساعت پیش زنگ زد گفت آدرستو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبهش بدم گوشیتو برات بیاره...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-بسم الله...کدوم پسره؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-نمیدونم...فک کنم گفت اسمش رادمهره...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا کف دست کوبیدم به پیشونیم...خاک بر سر بی حواسم...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir😳... -الو...الو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir😐؟ -هان؟چیه؟توام آدرسو دادی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir😊... -آره خب
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir😒... -ینی خااااااک
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irالان من چیکار کنم خدا؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-راستی آوا...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir
-هوم؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-آرشام بهونت رو میگیره...میارم ببینیش...کلافه ام کرده از بس گفته مامانی چرا امروز نیومد!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-باشه بیارش...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفقط سمیه نگفتی که من تنها زندگی میکنم...دهن لق بازی در نیاورده باشی...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-نه بابا...خیالت راحت...آرشام رو کی میاری؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-اگه آماده بشه یه نیم ساعت یا سه ربع دیگه...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-باشه سمیه زود بیار ببینمش دلم براش یه ذره شده...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-باشه...راستی خانم فاتحی گفت فردا میای پردیس؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-آره بابا...میام...امشب شام میمونی پیشم؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-آره...اگه بخوای؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir😘😊... -چرا نخوام دوست خل خودم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir***
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتو خونه هیچی نداشتم...امشب هم که برای خودم مهمون دعوت کرده بودم...مانتوی مشکیم رو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبرداشتم و تنم کردم...عینکم رو با دستمال مخصوص پاک کردم و زدم به چشمام...رو به روی آینه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوایسادم و به خودم توی آینه زل زدم...چشم و ابرو مشکی...دماغ قلمی...لب های
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبرجسته...پوست سفید...در کل خوشگل بودم...اما این خوشگلی به چه درد میخورد؟سرنوشت من
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irباید خوب میشد که نشد...به قول بتول خانم...پیشونی ما رو کجا میشونی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبیخیال دید زدن خودم شدم و شالم رو سر کردم و کیفم رو برداشتم...تیپ کاملا مشکی...یکی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irندونه فکر میکنه دارم میرم مراسم ختم...مسیر حیاط تا در خروجی رو طی کردم و همینجور که
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir
داشتم به تیپم فکر میکردم از خونه زدم بیرون...داشتم تو کوچه راه میرفتم که یه صدای آشنا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصدام کرد...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-آوا...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبرگشتم و با سهیل مواجه شدم...آدرس اینجا رو سمیه بهش داده بود...تعجبی نداشت که اینجا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپیداش شده بود...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irعقب گرد کردم و با بی حوصلگی گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-بله جناب رادمهر...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-آوا باید باهات حرف بزنم...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-فکر نکنم ما با هم حرفی داشته باشیم...داریم؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-آوا...منما...سهیل...همونی که همکلاسیت بود...همونی که باهاش میرفتی خرید...همونی که
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irباهاش کلی شوخی میکردی...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-جناب رادمهر...من پنج سال پیش یه همکلاسی به اسم سهیل داشتم که اوضاع مالیش زیاد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخوب نبود...یه آرشیتکت آس و پاس...یه مرد مغرور که برای مستقل شدن دنبال کار خوب
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمیگشت...اما حیف...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیه پوزخند زدم و ادامه دادم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-همون پنج سال پیش وقتی برای تدریس وارد یه خونه مجلل شدم برام مرد...خدا رفتگان شما
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرو هم بیامرزه...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا ناباوری گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-آوا من...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir
بغض گلومو فشار میداد...دوباره همون حس لعنتی برگشته بود...صداش رو که میشنیدم...دلم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمیلرزید...اما من باید از این مرد به خاطر دل شکسته ام انتقام بگیرم...از کسی که به قول خودش
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبرام یه دوست بود اما اونقدر خودش رو تو دلم جا کرد که شد مرد رویا هام...اما منکه الان اون
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدختر پنج سال پیش نبودم...بودم؟من نباید اجازه بدم دوباره اون حس برگرده...نباید...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبلند داد زدم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-پناهی هستم آقا...لطفا موبایل من رو بدید و از اینجا برید...هر چه زودتر...دیگه هم نمیخوام جز
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irراجع به اون پرورشگاه حرفی ازتون بشنوم...نه توجیح چیزی...و نه بازم دروغ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبلندتر گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-من دیگه اون دختر ساده لوحی نیستم که با دروغات گولش بزنی...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسهیل دستاش رو مشت کرد و گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-یعنی دروغای من اینقدر ارزش داشت که یه دفعه غیبت بزنه؟هوم؟یعنی اینقدر ازم...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحرفش با جیغ آرشام نا تموم موند:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-ماماااااااانی...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاین بچه همیشه فرشته نجات من بود...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبرگشتم سمت صدا و دیدم آرشام داره با لبخند به سمت من میاد و سمیه داره با ناباوری به سهیل
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنگاه میکنه...سمیه قضیه سهیل رو میدونست...و حتی اون طراحی رو که از صورت سهیل کشیده
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبودم دیده بود...اما نمیدونست فامیلیش رادمهره...دستام رو برای آرشام باز کردم و اون پرید تو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبغلم...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآرشام با همون لحن بچگونه اش گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir
-مامانی چلا دیلوز نیومدی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-ببخشید پسر خوشگلم عوضش امروز میبرمت شهر بازی...دیروز که خاله سمیه رو اذیت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنکردی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-نه مامانی فقط یه ذله آتیش سوزوندم...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبلند خندیدم و گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-ای بلا...الهی من فدات شم...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیهو زمان و مکان از دستم در رفت...یادم نبود که سهیل هم اونجا وایساده...به سمتش
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبرگشتم...دستاش مشت شده بود و رگ پیشونیش باد کرده بود...مثل دوران دانشجویی که هر
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوقت خیلی عصبانی میشد این شکلی میشد...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه زحمت از لای دندونای کلید کرده اش گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-این پسرته؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگفتم بازی تازه شروع شده...اینم دومین دروغ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-آره...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخدا رو شکر آرشام چهار سالش بود و این دروغم رو واقعی تر میکرد...نمیدونستم چرا ولی حس
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمیکردم با این حرفام دارم سهیل رو حرص میدم...پس ادامه دادم...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-خوشگله ...نه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو رو به آرشام گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-مامانی سلام کردی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-نچ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir