رمان می زده به قلم ستاره لطفی
رامش به دسیسهی پریسان، که روزی او را بهترین رفیق و شفیق خود مینامید، از مرز ایران خارج میشود. او به اجبار ربوده شده و به مردی به نامِ آرکان، تحویل داده میشود. زندگیای که برای او اجبار است، اتفاقات جدیدی برایش به ارمقان میآورد...! باید دید سرنوشت برای رامش و مردی که زخم خوردهی روزگار است، چه رقم میزند...؟!
این رمان به صورت آنلاین در حال انتشار است و به مرور قرار داده میشود. شما میتوانید برای خواندن این رمان روی دکمه زیر کلیک کنید تا به صفحه مخصوص رمان منتقل شوید