می زده به قلم ستاره لطفی
پارت یکم
زمان ارسال : ۴۱۳ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 5 دقیقه
مقدمه:
دستش را پشت کمرش گذاشت و سالن طویل را طول و عرض کرد. لبخندی مرموز کنج لبهای باریک رژ خوردهاش، آشیانه ساخته بود. شرارت از چشمهای قهوهایرنگش میبارید و تیزیِ دیدهاش، همچون زلزله لرز به جان میانداخت. لبهای قرمز رنگش را با زبان تر ک ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
NARGES-S
10چقدر خدب مینویسی لانتی ستی