پارت یکم

زمان ارسال : ۲۳۳ روز پیش

مقدمه:

دستش را پشت کمرش گذاشت و سالن طویل را طول و عرض کرد. لبخندی مرموز کنج لب‌های باریک رژ خورده‌اش، آشیانه ساخته بود. شرارت از چشم‌های قهوه‌ای‌رنگش می‌بارید و تیزیِ دیده‌اش، همچون زلزله لرز به جان می‌انداخت. لب‌های قرمز رنگش را با زبان تر ک ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید