درمورد یه دختره پولداره که تو ناز و نعمت بزرگ شده با خانواده خیلی خوب یه روز نفس با دوستای خودش و برادرش به شمال سفر میکنن و...

ژانر : طنز، کلکلی، غمگین

تخمین مدت زمان مطالعه : ۱ ساعت و ۶ دقیقه

مطالعه آنلاین من دیوونه توام
م طلا فروشه مامانمم هم دکی پوسته.

"خوب ماشینم مازراتیه که رنگش زرررده" الان هم خراب شده قرار گذاشته بودیم با 3 کله پوکا (دوستام)بریم بیرون.الان هم ماشینه بنده خراب شد همینجوری داشتم برا خودم حرف میزدم که یکی از 3کله پوک ها امد

(دوستامو میگم)

نازنین:کجایی تو 2 ساعته رفتی ماشین بسازی یا این لگنتو بیاری

نفس:خفه کچل خانوم اگر این قراضه ماشین خودت چیه؟

"دوستان ماشین خودش پورشه2016 بود به رنگ سفید"

نازی:ماشینه من عشقه

نفس:ایشش

نازی:حالا چرا نمیاری اوون 2 تا منتظرن

نفس:روشن نمیشه...

نازی:حالا چیکار کنیم خرید به درک چجوری بریم خونه؟

من: الان میزنگم به ادی

تو کولمو داشتم میگشتم که تازی گفت:اوف اون بی صاحابو اگه خلوت کنی به هیچکس بر نمیخوره

من:وللش دخره باید شلخته باشه

بعد با افتخار آیفونم اوردم بالا و گفتم ایناهاش

نازی:زحمت کشیدی

بووووق بووووووق

ادی:چیه مزاحم

من:ادی بیا دنبالمون ماشینم خراب شده

ادی:اکی 5مین دیه اونجام بیایین جلوی در یونی

من:اکی

و رفتیم پیش اون دوتا

سانی:ماشینت کو پس

من:سرقبرتو

اتی:بابا چرا نیوردی

من:اووف روشن نمیشه

روبه بچه ها گفتم بچه ها گفتم:بریم جلو در یونی آدی تا 5 مین دیه اونجاست.

بعد از این حرف خودم راه افتادم جلو در یونی اونا هم مثل جوجه اردک زشت دنبالم میومدن خخخخ

اگه بفهمن بهشون چی گفتم شتکم میکردن بله ما اینجور آدمایی هستیم خخخخ

همین که رسیدیم دم در یونی ادی هم رسید رو به بچه ها گفتم:بریم امد

رفتیم سوار ماشین آدی شدیم من جلو نشستم اون 3 تا هم سر اینکه کی طرف پنجره باشه دعوا میکردن خخخ البته خود من هم دوست دارم کناره پنجره باشم اخر سر آتی وسط نشست اون دوتا هم کنار پنجره.پریدم تو ماشین و رو به ادی گفتم:سلووم گوریل انگوری چطول مطولی؟ کار رو بار خوبه؟امروز سرت شلوغ بود یا خلوت؟

آدی:باریک چقدر تمرین کردی که اینجوری یک نفس همشو بگی؟

نفس:اولا به تو مربوط نیست.دوما من خودم اسمم نفسه اونوقت نفس کم بیارم سوما اصن لیاقت نداری ازت بپرسم

همینجور که بچه ها به کل کل ما میخندیدن سلام کردن

آدی:فدای خواهر گلم اولا سلام دوما مرسی خوبم.کار هم خوب بود سلام بهت رسوند.امروز سرم شلوغ بود .حالا تو خوبی با درسا چیکار میکنی؟

نفس:اهوم هیچی چیکا کنم

ادی همینجور که میخندید راه افتاد و ضبط ماشینشو روشن کرد که اهنگ تهران از اندی امدددد اه من انقدر از این اهنگا بدددممم میاد که حساب نداره فلشمو که همیشه تو کیفم بود در اوردم فلش ادی و کندم و انداختم تو بغلش چون غیر منتظره بود نتونست بگیره افتاد کف ماشین ادی: بیشور عین آدم بکن

نفس:نوچ نمیخام

فلشو زدم به دستگاه ماشین که یه اهنگ امد که من آتی نازی و سانی جیغ کشیدیم بگید چه آهنگی امد اهنگ بزار بره از آرتا امد برگشتم به پشت رو به بچه ها گفتم: پایه اید؟ 3تاشون یک صدا گفتن 4پایتیم. وشروع کردیم همرا با ارتا خوندن

"Arta ft raha"beza bre

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دلم تنگ برات

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

انقد بد نباش بیا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بگیر دستمو بازم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بخون رپ برام

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بودم یه روز من برات

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با یه بوس از لبات

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صبحا پا میشدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نیستم الان بمونم شبا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

(ورس) : آرتا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بهتره نبینمت دیگه اگه ندیدمتم دلیل ندیدنت اینه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

که خیلی وقته قلبمو شکوندی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

میخواستم بپیچم مغزم میخوندی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ولی بد یکم شیطونی کردی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هیچ چی یه چند بار مهمونی رفتی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

فهمیدم وقتی دوستت اومد بگه کجایی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صداش حیوونی لرزید،حیوونی لرزید

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بزار بره،وقتی انقدر سرد میخنده بزار بره

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تنها که بشه بعد میفهمه یه عاشقه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بخاطرش میاره به خاطرش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

زدی از همه یه خاطره

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دلش تنگ میشه بر میگرده بزار بره...بزار بره...بره...بره

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تو فکر چی بودی میشه بپرسم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

میرسه بن بست تهش میگه یه حُقَس

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نمیشه باورش نیستش که محکم من بغلش کنم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پس ببینه دارمش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بیشتر میخواستمش از علف صبحم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از همه دورم حتی اَ خودم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

میس کالاش رو گوشیم بردارم به درک

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

حرفی ندارم بزنم باش الان که پرم آه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همه میگفتن دیوونس

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

جا تیغ رو رگش ولی من باش میمونمممم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هرشب میبوسمش خودش میدونه که فوله کارش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یه کاتِبه کردی حتی تو سفارش بِش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خودم فکرمیکردم دو سه ساله یه عاشقِ

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ولی الان میگم .... بزار بره

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

(کروس) : رها

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دلم تنگ برات

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

انقد بد نباش بیا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بگیر دستمو بازم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بخون رپ برام

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بودم یه روز من برات

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با یه بوس از لبات

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صبحا پا میشدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نیستم الان بمونم شبا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آرتا :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

منننننن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مرسی سامی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

Arta"beza bre"

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعد از این اهنگ برگشتم دستامنو مشت کردیم و به هم دیه زدیم خخخ عادتمون بود از 1دبیرستان که باهم بودیم برامون عادت شده بود ادی:نوچ نوچ فنچا اخه این اهنگ بود مرتیکه فقط زر زر میکرد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وقتی توهین به آرتا وانتونز تتلو و جیز بند میشد ما 4 نفر معروف به کله پوک ها. آتیشی میشدیم البته ادی یه بار که این ح رو به کوری"کوروش یکی از عضوی از گروه وانتونز"زد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تو خونه افتادم دنبالش تا میخورد زدمش ولی باز هم براش چاره نشد ما 4 نفر با چشمای آتیشی داشتیم نگاش میکردیم که یهو نگاش به ما 4 نفر کرد.بهش مهلت ندادیم هممون میزدیمش من بهش فوش میدادم نازی میزدش سانی غرغر میکرد اتی هم میزد .ادی بزور فقط زد کنار خیابون که شتک نشیم انقدر زدیمش که خودمون خسته شدیم ادی:چرا یهو رم میکنید بعد پیاده شد و گفت:من اینجا امنیت جانی ندارن سوار نمیشم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نفس:چرا به آرتا اینو گفتی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ادی:ارتا؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نفس:برا چی بهش گفتی داره زر زر میکنه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ادی:اه خو راست گفتم دیه..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

داشتیم پیاده میشدیم که ادی گفت:غلط کردن اون داشت سخن درست میگفت ما هم از روی رضایت یه سری تکون دادیم.امد نشست تو ماشین اهنگ سانسور از tm bax امد ماهم شروع کردیم به رقصیدن که جلوی در آتی اینا ادی زد رو ترمز که آتی هم با خداحافظی رفت البته اینم بگم که دوستای من با ادی راحت بودن مثل یک برادر چون همیشه خونه ما پلاسن همه ی اعضای خانواده من راحتن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعدش هم سانی و نازی رو رسوندیم بعد رفتیم خونه خدمون اووف ساعت 8 ته وارد خونه شدم:درود بر شیوا خانوم و اقا نیما احوالات شما خوب هستین تر خدا خودتون ناراحت نکنین از جاتون بلند نشین تر خدا من معذب میشم مامان:بزار 5 مین برسی بعد خونه رو با صدات بترکون

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نفس:چقدر به من لطف دارید واقا شرمنده ام انقدر من و خجالت ندید

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بابا:بیا اینجا وروجک هنوز نیومده خونه رو ترکونده

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

منم با یه پرش خواستم بپرم تو بغل بابا که به چی زیر پام مچاله شد که با مخ امدم رو زمین همین که سرمو اوردم بالا دیدیم آدی رفته تو بغله بابا بببببله کار خودشه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ادی:مگه تو خودت ناموس نداری که میخای بپری بغل عاقا نیما

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نفس:برو گمشو بابا خودمه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مامان:بحث نکنین نفس تو بیا بغل من

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

منم باشادی پریدم بغل مامان خخخخ که همون موقع زری خانوم"مستخدم خونمون که از موقع ای که من و ادی کوچیک بودیم امده خونمون"گفت شام اماده من و ادی هم از پله های خونمون که مارپیج بود و به سمت اتاق خواب میرفت اتاق من بعد از 3 تا در به اتاق من میرفت و اتاق بغلی اتاق ادی بود و آخر راه رو اتاق مامان بابا بود کلا خونه ما 6 تا اتاق خواب داشت وضع مالیمون توپه توپه پریدم تو اتاق پر عروسکم همین که رفتم به خرسیم سلام دادم فکر میکردم خرسی ادمه خخخخ خو اتاق من خیلی بزرگ بود یه تخت مشگی با رو تختیه مشگی که روش گل قرمز داشت یه جوری بود که انگار گلاش میرخت رو زمین

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

فرشم هم از سر رو تختیم هست که مثلا یه کاسه که گل ها توش میرخت.کنار اتاقم یه پنجره بود که رو به حیاط بزرگ خنمون باز میشد و کل خونه دیده میشد. یه کمد یک کناری از اتاقم بود که پر لباس بود پرو به روی تختم میز آرایشم بود که پر لاک و لوازم آرایشی بود و بدلیجات و طلا رو به روی پنجره هم یه مبل مشگی قرمز هم بود گوشه اتاقم یه گیتار به رنگ چوب بود که عاشقش بودم موقع هایی که تنها بودم میزدم یک طرف تختم پا تختی بود اونور تختم خرس قرمزم بود با پاپیون مشگی و گوشه اتاقم یه سرویس بهداشتی و حمووم مجزا داشتم البته همه اتاقا داشتن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

و روی پا تختیم هدفون و هنزفیری قرمز با لپ تاب مشگی اپل

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اوووف دهنم کفید فک نمیکردم انقدر وسایل داشته باشم لباسمو دراوردم و هرکدوم و انداختم یه جا از رو لباسام رد شدم یه شلوار بلند ادیداس مشگی قرمز با یه بولیز آستین کوتاه که روش یه دختر نشسته بود که دستش سیگار بود به رنگ قرمز اون دختره مشگی بود. موهای بلند طلایمو باز کردم و با کلیپس بستم رفتم حال نداشتم این همه پله رو برم نشستم رو پله ها قیژی رفتم پایین در هین پایین رفتن با صدای بلند گفتم یوهو که با صدای بلندم مامان بابا ادی امدن جلوی پله ها وایستادن که مامانم زد تو صورتش گفت:وای خاک توسرم این چه وضع امدن حداقل تو که ادم نمیشی بدون سر و صدا بیا که ما هول نکنیم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعد بدون توجه رفت پشت میز بابا و ادی هم یه لبخند زدن رفتن ای خدا فک کنم من سر راهیم خانواده به جای این که به فکر من باشن به فکر خودشونن که یه وقت هول نکن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ای خدااااا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وقتی چشمم به میز افتاد این حرف ها یادم رفت نشستم کنار ادی جای همیشگیم حمله کردم به غذا ما یه عادت بدی که داشتیم اول باید سوپ میخوردیم که نیم ساعت باید طول میکشید بعد از چند دقیقه غذای اصلی میخوردیم 1 ساعت باید طول میکشید بعد اب یا ابمیوه میخوردیم البته این قانون رو مادر پدر من نزاشتن مادر پدر بابا گذاشتن که مامانم چون با خانواده شوهرش خوبه میگه ما هم باید رعایت کنیم اییی خدا وقتی چشمم به لازانیا افتاد حمله کردم با دهن پر که دورش چرب شده بود و به علت لخت بودن بیش اندازه موهام ریخته بود درم دیدم صدا قاشق چنگال نمیاد سرمو که اوردم بالا با قیافه عصبی مامان روبه رو شدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مامان:نفسسسسسس این چه وضع غذا خوردن مگه 100بار نگفتم اینجوری نخور هانننن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بابا:بابا شیوا ول کن بچمو از دانشگاه امده خسته گشنش بود خوب تو خونه خودش راحت نباشه پس کجا راحت باشه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مامان:اه نیما باید یاد بگیره 23سالشه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:22ونیم هنو 23 کامل نشده

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

که ادی پقی زد زیر خنده

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مامان:کوفت به آدی گفت و رو به من گفت:نفس خانووم شما هم فردا مرغ آپز میخوری

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ادی پقی زد زیر خنده و من قیافم جمع شد ادی:خوردی نوش جونت تا تو باشی اینجوری نخوری

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مامان:آدرین تو هم باید مرغ اپز بخوری

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من و ادی:ولی مامان...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مامان:زهر مار

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

و رو به زری خانوم گفت سفره رو جمع کنه ولی من هنوز سیر نشده بودم رو به مامان گفتم:مامان من غذام نصفه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مامان شونه انداخت بالا و گفت:به من چه خواستی عین آدم غذا بخوری

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

این مامان من دارم به هیچیش هم حساب نکرد که گشنمه اووف رفتیم نشستیم جلوی تلوزیون 2 تا مبل داشتیم که یه دونش برا مامان بابا بود یه دونش برا من و ادی ولی الان رو زمین حال میداد ولی مامان باز گیر میداد رو زمین نشین درست بشین از این حرف ها ادی در گوشم گفت:مامان بابا رفتن تو نرو فیلم جدید گرفتم ببینیم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پریدم بالا و گفتم آخ جوون عاشقتم آدی.مامان دید که ادی یه حرف رو تو گوشم گفت فوضولیش گل کرد و گفت ادرین چی گفتی به این که اینجوری کرد ادی:حرف های خواهر برادر بود مادرم شما خودتو درگیر نکن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعد از این حرف ادی پقی زدم زیر خنده مامان:کوفت چی گفت بهت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:مادرم ادی بهت گفت دیه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بابا:خانوم ولش کن بریم بخوابیم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چون امشب شب جمع بود مامان گفت نه نیما زوده الان

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بابا بزور بلندش کرد و گفت بلندشو ببینم و رو به ما گفت شب بخیر بوزغاله هام من و ادی:شب بخیر و من تازه فهمیدم چه خانواده شادی هستیم خخخخخ

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ادی پرید فیلمو گذاشت تو دستگاه و من هم سوسیس و کالباس تو اتاقم نگه داشته بودم با پفک چیپس پاستیل ترشک.... جا سازی کرده بودم رو اوردم پایین و زری خانم و شمسی خانم و فرستادیم خونشون ادی برقارو خاموش کرد واون هم کنارم رو زمین نشست و شروع کردیم به خوردن سوسیس خام خخخخ بعد از 2 ساعت تموم شدن فیلم ساعت 2 شده بود رفتم به سمت اتاقم و به ادی گفتم شب بخیر ادی:شب بخیر خواهری

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

داشتم میلرزیدم یا قمر بنی هاشم داره زل زله میاد وای سونامی نباشه یکه از چشمام و باز کردم ببینم اگه وضع وخیمه با چشم بسته بمیرم که دیدم گوشیم داره خاموش روشن میشه اووف نگو گوشیمه با چشمای بسته گفتم:سریع زرت و بزن قطع کنم که صدای آرسام و شنیدم"ارسام تو دانشگاه با هم دوستیم البته من به عنوان داداش دوسش دارم اون هم به عنوان خواهر نه تنها من کله اکیپمون"واااای نفس هنوزز خوابیدی بلند شو دیه بریم چرخ بزنیم من:الان من و از خواب نازم بلنند کردی که بریم دور دور خجالت نمیکشی؟ ارسی:ببخشید باید میزاشتم ساعت 6 زنگ میزدم اخه اسگول ساعت 1ونیمه اونوقت تو هنوز خوابی نفس:ای وای چه زود گذشت.ارسی:اه خره بلند شو بریم دور دور من:اکی من باید 2 ناهار بخورم بعد بهت میزنگم اونوقت تو با بچه ها هماهنگ کن ارسی:اکی فقط زود تر و قطع کرد خخخ اصن اهل سلام دادن و خداحافظی نیستیم خخخخخخ سریع از جام بلند شدم وقت نداشتم که بخام گوشیمو چک کنم سریه یه لباس پوشیدم دویدم پایین اوف پنج مین به 2 اوف خدا رو شکر حداقل به موقع رسیدم وگرنه ناهار بی ناهار و دیشب هم پس انداز هامو خوردیم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یه سلام بلند بالایی کردم و نشستم پشت میز عین رسم ممون اول سوپ خوردم وقتی تموم شد یه نون باگت برداشم توش مرغای آپز شده سفید?گذاشتم و سس سفید هم ریختم شروع کردم به خوردن ادی هم با چندش نگام میکرد مامان با تعجب و بابا با افتخار

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ادی:چندش چجوری این و میخوری

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مامان:نفس لوووس الان واقعا داره مرغ آپز میخوره

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بابا:خانوم چی فکر کردی فک کردی بچم انقدر لوسه که بهونه بگیره که چرا مرغ اپز داره میخوره(بابا سعی داره که ما قوی باشیم)

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با این حرف بابا اروم شدم چون به شدت بدم میاد یکی بهم بگه لوس و خشتک اون طرف رو پرچم میکنم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وقتی غذا خوردیم رو به آدی گفتم:ما 5 تا میخایم بریم ارم میای؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ادی:ره ولی ارم شب حال میده الان جای دیه بریم من به اون 3 تا میگم بیان

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:اکی فقط کجا بریم الان که شب بریم ارم؟که به بچه ها خبر بدم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ادی:آب و آتش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:عالیه اکی پس من برم خبر بدم ساعت 3 اینجا باشن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ادی:اکی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دودیدم تو اتاقمو به آرسی پی ام دادم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

arsi 3 bia jelo khonamon ba arti o dostash berim ab o atash bad shab berim eram

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آرسی ج داد:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

Ok be bache ha khabar bedam??

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من ج دادم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

Re

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دیه منتظر نشدم ج بده چون 2:10 شد سریع موهامو یه ور بافتم یه شلوار مشگی از اینایی که مچ پا معلومه با یه مانتوی روزنامه ای که تازه مد شده بلند که هیکل باریکمو نشون میده قدم بلند تر میشه قدم نه کوتاه نه بلند اندازه وزنم هم 50 کیلو ام به قول مامان هرچی میخورم چاق نمیشم راس میگه قشنگ روزی 2 تا پشقاب غذا میخورم ولی خو چاق نمیشم خو قیافم چشام سبز آبی عسلیه بعضی اوقات سبز میشه یا ابی و دورش عسلیه موژه های بلند ولی بور دماغ عملی که وقتی 18 سالم شد عمل کردم با لبای غنچه ای صورتی پوستم سفیده سفیده سفیدکه نه ولی خیلی سبزه هم نیستم موهای بلند بور که تا زیر باسنمه که هالا بافته بودمش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یه شال مشگی هم سرم کردم یه کتونیه سوپر استار سفید با خطای مشگیم پام کردم بعد از یه عکس از اتاق امدم بیرون البته سویچ ماشینم که ارتی دیروز اوردش رو با خودم اوردم گوشمو برداشتم کیف هم وللش آرتی هم همون موقع امد بیرون یه شلور اسلش مشگی یه بلیز مشگی که به رنگ سفید روش نوشته بود طهران با کپ مشگی که باز نوشته بود طهران با کتونی سوپر استار مشگی خطای سفید دقیقا برعکس من خخخ یه عکس انداختیم امدیم بیرون که همون موقع ماشین آرسی که لامبور گینی بود زد رو ترمز و اون 3 کله پوک ریختن پایین و همون موقع یه فراریه ناز به رنگ مشگی زد رو ترمز و دوستای ادی امدن پایین ادی:خو این دوستای من به یه پسره قد بلند هیکل ورزش کاری با چشای عسلی دماغ خوش فرم لبای گوشتی موهای لخت قهوه ای روشن اشاره کرد و گفت آرتام و به کناره آرتام یه پسره قد بلند ولی از ارتام کوتااه تر هیکل ورزش کاری با چشای قهوه ای لبا قلوه ای با دماغ خوش فرم اشاره کرد آرش و کنار آرش یه پسره هم قد ارش مثل هیکل اون 2 تا ورزشکاری چشای مشگی دماغ خوشگل لبا گوشتی گفت سپهر و رو به من گفت تو دوستات و معرفی کن تا آشناشن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

"آرتام "

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اوه اوه اینا چه دافن چه خوشملن اورین به ادرین که همچین کسایی رو پیدا کرد اون دختره که کنار ادرین وایستاده بود گفت:من نفسم خواهر ادرین بعد رو به یه پسره قد متوسط چشا مشگی لب دهن مناسب با صورتش که گفت ارسام دوست ما و البته عین بردار ما هستن بعد رو به دختر دیه کرد چشمای سبز لبای گوشتی کوچیک دماغ عملی موهای لختشو که رنگ مشگی داشت باز گذاشته بود گفت نازی بعد به دختره دیه اشاره کرد چشای قهوه ای لب گشاد ولی خو انقدری نبود که نشه نگاش کرد موهای جمع کرد بالا سرش گفتی آتنا بعد به دختر بغلی اشاره کرد دختری چشای توسی لبای قرمز کوچیک موهاشم عین نازی باز گذاشته بود ولی فر بود ولی نفس از همشون خوشگل تر بود چشاش آبی بود با رگه های عسلی لبای صوورتی واقا خوشمل بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

"نفس"

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:آقایون ما رو میتونید به اسم صدا کنید هیچ مردی نداره

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ارتام:شما هم اشکال نداره ما رو به اسم صدا بزنید

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:آخ جوووون من از رسمی ح زدن حالن بهم میخوره

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نازی:منم عین این پیرزنا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ادی:حالا ول کنید نفس تو میخای ماشین بیاری؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:ره با اهنگاتو مشکل دارم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ادی:اکی دخترا تو ماشین تو ارسی با ما

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نفس:اه ارسی برا خودمونه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ادی:نوچ پسرا تویه ماشین دخترا تو یه ماشین دیه میخایم کورس بزاریم تا آب و آتش اگه ارتام اول رسید میزنگ به نازی ولی اگه تو زدتر رسیدی نازی میزنگه به من اکی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ارتام:این فنچ میخاد مسابقه بزاره

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:یس اخی از الان میدونی میخای ببازی که داری جا میزنی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ارتی:تو اینجوری فک کن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نفس:فک نمیکنم 100درصد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ادی:اه وللش تو این گرما برید سوار شید بریم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:اکی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

و با بچه ها پریدیم تو ماشین فلشمو زد که آهنگ تتلو من امد اخ جوون این آهنگه تا ته زیاد کردم و یه جوری گاز دادم که صدایی لاستیکا امد و با اهنگ هم همراهی میکردم اول صدای اهنگ میرفت بعد ماشینمون خخخخ ولی هنوز نه اون زده بود جلو نه من که پشت چراغ قرمز موندیم که اون ور ماشین یه ماشین پراید که توش از این پسرای سیخ سیخی بودن اونور ماشین پسر سوسولا ماشین ارتام اینا بود که پنجره شو داد پاین و ارتام داد زد اقا را تو بکش برو به اون ماشین گیر نده

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پسره:چیکاره خانومایی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ارتام که عصبی شده بود:شوهراشون

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پسره معلوم بود که ترسیده همین که چراغ سبز شد گاز داد و رفت خخخ تا خود آب و آتش گاز میدادم همین که زدم رو ترمز آرتام اینا هم زدن رو ترمز اوووف با هم شدیم ولی خو خوبه اون نبرد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ادی:خو با هم بردید اورین اورین

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:ارتام خان چجوری رانندگی کردن من که فنچ بودم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ارتام:اووو جو نگیرت یواش امدم که دلت نشکنه وگرنه میبردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:اره جون خودت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ارتام:جون داداشت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ادی:ای بابا چه ربطی به من داره اصن جونی سانی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سانی:ای بابا اصن به من چه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همین که امد بگه جون کی آرش گفت اه تا صب ولتون کنن میخان بحث کنید عر عر کنید بیایید دیه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هممون پقی زدیم زیر خنده همینجور داشتیم عکس میگرفتیم ما 4 تا خودمونو خفه کردیم یه دونه عکس دسته جمعی اندختیم که اول نازی نشست بعد سانی.اتی.ادی.ارتی.اشی.ارسی.سپی و من هم وایستادم کناری دستمو گذاشتم جلوی دماغم چشامو هم جمع کردم و اونا هم دخترها دستاشون رو دماغشون بود پسرا دستاشونو گذاشته بود رو پاشون و همه خشتکا اویزون خخخ و چیلیک عکس گرفتیم خیلی اوجل شد باید بزارم تو اینستا و البته بگم 23k فالورز دارم و فالوینگ ندارم خخخ همیچین ادم شاخی هستم ادی هم 20kفالورز 1دونه فالوینگ که اون هم من هستم خخخخ و اون 4 تا هم فالورزشون به k میرسد حالا نمیدونم چندتاس

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:بچه ها این عکسمونو میخام بزارم اینستا آیدیاتونو بدین tageکنم تون

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ارتی:اخی کوچلو تو مگه اینستا هم داری؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:ره 23kفالورز دارم فالوینگ هم ندارم مثه ت نیستم که 2 تا فالورز داشته باشم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یه پوزخند زدو گفت 24k فالوینگ هم ندارم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:به خاطر 1دونه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ارتی:یس میخای عکسمون و بزارم ببینم چقدر لایک میخوره؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نفس:اکی هرکی بیشتر خود اون برتدس تا 1 روز هرچی اون بگه باید قبول کنه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ارتی:اکی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بیا اینجا تا عکس بگیریم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گوشی آیفونمو دراوردم ارتام پشت سرم وایستاد دستشو گرفت به شلوارش به دوربین نگاه کرد و من هم دستمو گرفتم به دماغم و یه سلفی گرفتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

این قرار شد من بزارم با گوشی ارتی هم وایستادم بغلش و به نیمرخ اون هم پشت دستشو گذاشت رو صورتش و چشاشو ریز کرد و موهای خامه ایش باد تکون میداد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

عکسامون خیلی اوجل شد همون موقع گذاشتیم تو اینستا همدیگه رو تگ کردیم ببینیم تا شب کی لایکراش بالا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اون عکس دسته جمیمون هم گذاشتم خو از این بعد از بستنی خوردن و چرت و پرت گفتن رفتیم ارم بعد از کلی بازی کردن و جیغ جیغ کردن رفتیم غذا بخوریم رفتیم یه فست فودیه که چرک از در و دیوارش میباره ولی من اینجاها رو بیشتر دوست دارم همگی رفتیم نشستیم پشت میز ادی تک تک از بچه ها پرسی چی میخورید و وقتی به من رسید گفتم:دبل همرگر با پیتزا پپپرونی تنننند آدی یه پوزخند زد گفت حداقل کمتر سفارش بده نمونه حیف بشه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:نترس حیف نمیشه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ارتی:بعید میدونم حالا وللش بیا بببینیم چند تا لایک خورده وقتی گوشیمو دیدم دیدم 137.45 تا لایک خورده ارتی کوچلو چجند تا من:137.45

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ارتی:137.46

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اوپسسر یکی باید به حرف این یالقوز گوش بدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ارتی:بچه ها پایه شمال هستید

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ادی:فک کن 1%نباشیم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سپی:اره داداش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ارشی:100%

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ارسی:اگه من نباشم که خوش نمیگذره

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نازی:یسسسس

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اتی:اهوم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سانی:اره

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:ره سگ در سگ

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ارتی:ایول تو دهنتون نه نیست فردا سعت 7 جلو دره ادی اینا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بچه ها اکی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همون موقع شام و اوردن حمله کردم به پبتزا ها سر یخ ربع تموم کردم رفتم سراغ همبرگرم وسطاش بودم که دیدم صدا نمیاد سرمو که اوردم بالا با قیافه های تعجب زده ارتی.سپی اشی روبه رو شدم ولی اون5 تا عادی داشتن میخوردن ارتی:همشو خودت خوردی؟ینی ادرین کمکت نکرد؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ادی:نه داداش من برا خودمو بزور میخورم برا این هم بخورم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اشی:دمت برفی نفس

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سپی:واقا دمت گرم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اتی:چجوری جا شد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:او نوش جونم بچسب به بدنم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به راحتی حالا چشم نزنین دیه نتونم غذا بخورن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آدی:نترس خواهرم تو چشم نمیخوری

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همه زدن زیر خنده یه دونه محکم زدم پس کله آدی که صداش قطع شد بقیه با چشای درشت داشتن نگام میکردنن من:اگه میخواین کتک بخورین بخندید میل خودتونونه و بعد از این ح آرتام زد زیر خنده و بریده گفت میخای چیکار کنی فنچول و بقیه که میدونن چقدر دستمخ سنگینه نخدیدن.من هم از سر جام بلند شدم و شترق زدم پس کلش بچه ها مرده بودن از خنده ارتی هم هنگ فقط دست گذاشته بود رو سرش همین که فهمید چیکار کردم افتاد دنبالم چون تو فضای باز نشسته بودیم جای دوییدن زیاد بود حالا من بدو اون بدو هم که اون نفس کم اورد چون من 2 رو آمزوش دیدم هیچ موقع نفس کم نمیارم یه قلقی داره بللله ارتی:بیشور وایسا ببینم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:نوچ تو وحشی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ارتی:من. من وحشیم یا تو زبون نفهم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:تو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یکی از خدمه اونجا:خانوم و آقا لدفا بشینین مگه اینجا پارکه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:ره از کجا فهمیدی شیطون

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ارتی:ببخشید اقا چشم میریم میشینیم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خدمه:ممنون

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ارتی:این چه وضع ح زدن با یارو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:مگه چجوری ح زدم؟(با تعجب)

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ارتی درحالی که داشت ادام و در میورد از کجا فهمیدی شیطون" نزدیک بود بری لپشو بکشی بگی اخ من فدات شم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وای داشتم ریسه میرفتم من ارتی:دفعه دیه ببینم با کسی اینجوری ح میزنی من میدونم و تو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:تو چیکارمی اصن داداشم هست تو چرا تذکر میدی؟هان یه ج قانه کننده بده

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ارتی:دوست داداشت وظیفمه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:نه بابا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ارتی:اره بابا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:تو باز زر اضافی زدی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ارتی:من تو رو نمیخورم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یه دفعه زدم به پیشونیم گفتم:یعنی میگی من غذای تو رو بخورم وای من همچین جسارتی نمیکنم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ارتی:بچه من 2 سال ازت بزرگترم یه ذره احترام بزار

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:نخیر 1 سال چون آبانیم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ارتی:منم ابانیم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:وای خدا نکنه زبونت گاز بگیر آبانیا به این گلی تو اینجا چی میگی با چاخان کردی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ارتی:زر زر نکن بریم پیش بچه ها

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وقتی رسیدیم بچه ها غذاشون و خورده بودن و ادی هم حساب کرده بود ادی:بچه بریم دیره ساعت 12 شبه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:اکی بریم دخیا بدویین بریم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ارتی:نخیر ادرین و ساناز و سپهر و ارسام با ادی میان با ماشین تو.تو نازنین و ارش با من بیاین بریم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:چی چیو بیاین بریم نخیر ما میخایم با ماشین خودمون بیایم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ارتی:قرار شد امشب تا فردا ساعت 6 غروب به ح من گوش کنی پس ح نزن سویچت و بده به ادرین با خشم داشتم نگاش میکردم که یه پوزخند زد بیشور مجبوری سویچو دادم به ادی و با نازی رفتیم سمت ماشین ارتی که ارش داشت میشست جلو هییی من نمیتونم عقب بشینم هالا چجوری اهنگ بزارم همین نازی نشست پشت ارش من هم پشت ارتی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هنوز ماشین حرکت نکرده بود از پشت رفتم جلو فلشم و گذاشتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ارتی:اصن خجالت نکش ماشین خودته

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

منم درهالی که داشتم به ضبط ور میرفتم گفتم:نه باووو من و خجالت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ارش:نازنین پاتو فرو نکن درد گرفت کمرم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نازنین:به من چه که کمر درد داری

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ارش:بابا نکن اه پاتو فرو میکنی تو کمرم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نازنین: به من چه خواستی بشینی عقب

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ارتی:ای بابا شما 2 تا چرا انقدر لجبازی میکنید

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

و ماشین زد کنار رو به ارش گفت جات و با نفس عوض کن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ارش:اکی بپر پایین نفس

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

منم با این حرفش رفتم جلو اون دوتا هم داشتت بحث میکردن منم فلشو زدم اهنگ سناریو از تتلو امد من و نازی یه جیغ کشیدیم که اون تا دستاشنو گذاشتن رو گوشاشون

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خخخخ

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ارتی:مرض چرا جیغ میکشید

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ارش:راس میگه مگه اینجا باغ وحش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من و نازی:مدلمه به تو چه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

و با تتلو شروع به خوندن کردیم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نمیفهمی قدر اونچیزای که داریو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

واس پیچوندن من میسازی صدتا سناریو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

عادت کردی به هر خری محل بزاریو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

(خوب واسه دل من انجام بده یه کاریو)2

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

(نمیخام بهت دست بزنم که همین فرداشم تو رو پس بزن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعد بندازن لاشهی بیجونت در خونت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بشینن پشت سرت ح بزنن)2 باس خودشون دست بزنن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پر انرژی منفی شدی مثه سگ بیخودی اگی به کسی نگاه کنی چک میخوری

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

فکر میکردم باهمه فرق میکنی به درد میخوری

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پس حالا یا میری گم میشی یا فرق میکنی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من یه دنده ام که چی امدی لج کنیا میخواستی همدم بشی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دلم من سیاست تو که خواستی همرنگ شی میخاستی همدرد بشی....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وقتی اهنگ تموم شد برگشتم پشت با نازی دستامونو زدیم به هم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ارتی:میبینی ارش مگه بچه هام از این اهنگا گوش میدن؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ارش:اره والا گوش ندید رو ذهنتون تاثیر میذاره

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:ره منتظر شما بودیم که بگین چی گوش بدیم چی گوش ندیم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نازی:والا مامان بابامون گیر نمیدن که شما گیر میدین

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ارش:اره جون عمت تو اینو جلو پدر مادرت میزارب

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نازی:ره میخای از خودشون بپرس بدتر از اینم گذاشتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ارتی:کم دروغ بگو بچه اگه بفهمن که نابودت میکنن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:میخوای از ادی بپرس اون بهت ج میده

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ارتی:اگه دروغ بگید باید 1 روز با لباسای گل گلی بیایین بیرون

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:اکی مشکلی نیست

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

و بعدش به ادی چراع زد و کنار بستنی فروشی وایستاد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

و بعدش ارتی رفت به تعداد بستنی گرفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همینجور که داشتم بستنی شکلاتیمو میخوردم ارتی گفت:ادرین؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ادی:هان

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ارتی:این دوتا جلوی مامان باباشون از این اهنگا گوش میدن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ادی:کدوم اهنگا؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ارتی رو به من کرد و گفت:اسمه اهنگه چی بود؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:تتلو سناریو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ادی:اره داداش مامان هم میخاد عقاید اونو عوض کنه ولی بابا نمیزاره نیگه جوون هر کاری دوست داره بکنه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ارش:نازی چی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ادی:اره باووو اینا خجالت سرشون نمیشه نه تنها نازی و نفس سانی و اتی هم جلوشون گوش میده

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من و نازی بعد از تصمیم گیری رو به اون دوتا گفتیم ما رو باید کول کنید

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اون دوتا:چی؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ادی:داداش با بد کسایی در افتادی تو شمال پدرتونو در میارن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ارتی:هی چی کنیم داداش باید زودتر میگفتی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نفس:هرکی با ما در افتاد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نازی:ور افتاد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نفس:و شما هم استثنا نیستید

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ارتی:نشونت میدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:منتظرم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وهمه رفتیم سوار شدیم ارتی اول ارش و رسوند بعد نازی و اخر سر هم من که همون موقع ادی هم امد و فردا قرار شد بریم شمال اون هم چی ساعت7 منی که دانشگاه رو یجوری تنظیم میکنم که ساعت 11 به بعد دانشگاه برم حالا ساعت 7 باید بیدار شم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعد از مسواک زدن لخت رفتم تو رخت خواب نمیتونم لباس خواب بپوشم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تو خواب ناز بودم که دیدیم یکی داره نازم میکنه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ادی:نفسی بلند شو اجی میخوایم حرکت کنیم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:باشه داداشی الان حاظر میشم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

و چمدونم که از قبل حاظر بود رو برد پایین

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

و منم هم دست وصورتمو شستم یه شلوار توسی مچ پام معلوم میشه با یه مانتو بلند سفید با رگه های توسی موهامو شدنه کردم دیه نبستم همینجوری باز ریختم با شال توسی با کتوتی آلستار توسی سفید آریش هم نکردم یه کلاه کپ هم گذاشتم که نوشته بود آبان به رنگ مشگی دست بند رپی هم انداختم هدفون و لپ تابم و گوشی و برداشتم رفتم پایین دیدم همه بچه ها امدن رفتم از ماشینم بالشتم و که شکل ماه بود رو برداشتم و گفتم:سلام میدونم خوبید و خودم هم خوبم پس بگید کدوم ماشین برم که بخوابم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ادی برو ماشی ارتام

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:مگه تو ماشین نمیاری؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ادی:چرا ولی پر شده نازی هم تو ماشینه ارتامه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:اکی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

و بدون اجازه رفتم نشستم پشت نازی نشسته خوابیده بود کولمو گذاشتم پشت خودم هم رو پای نازی خوابیدم ولی لنگام تو هم جمع بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نمیدونم چی شد که حس کردم داره پرده گوشم پاره میشه این ارتام بیشور برداشته اهنگو زیاد کرده بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

"ارتام"

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

1 ساعته دیر کرده اونوقت پرو پرو رفت تو ماشین"نفس رو میگم"وقتی رفتم تو ماشین دیدیم عین فرشته ها خوابیده خیلی ناز خوابیده بود انگار نه انگار همون دختریه که با زبونش همه رو حریفه بلد از 3 ساعت که شده بود 10 دیگه طاقت نیوردم که نفس و نازی بخ ابن اونوقت من و ارش بیدار باشیم به ارش نقشمو گفتم اون هم تایید کرد که اینا رو حرص بدیم خخخ اهنگ اندی تهرانشو گذاشتم و تا خر خره زیاد کردم به 2 مین نرسید که جفتشون پریدن بالا نفس در حالی که موهاش پخش شده بود با چشای گرد داشت من و نگا میکرد خخخخ قیافش خیلی باهال شده بود نازی هم هیچ فرقی با نفس نداشت خخخخخ

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

داشتم ریز ریز میخندیدم که پشت سرم سوخت بله دسته سنگین نفس بود که یه شترفگق به من زده بود یه دونه ارش که ارش هم مثه من خندش قطع شده بود ارش صدای ضبط رو کم کرد و گفت:چرا میزنی نفس؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نفس:مگه کورین خیر سرمون خوابیده بودیم ها

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ارتی:چرا ما بیدار باشیم شما خواب؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نازی:چون خودت برنامه ریزی کردی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نفس:راس میگه میتونستیم ساعت12 حرکت میکردیم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ارش:وللش ادم میاد مسافرت هال کنه نه که بخوابه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ارتی یه بشکن زد و گفت:آ باریکلا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ارش:چاکریم داداش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ارتی:مخلصیم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ارش:خاک زیر پاتیم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ارتی:سربازتیم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ارش:شهیدتیم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من و نازی هم عین مونگلا اینا رو نگاه میکردیم اخر سر حوصلم سرید داد زدم ارش یه چیز دیه بگی زدم فک مکتو اوردم پایین

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ارش:وا چرا؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:خو حوصلمو سر بوردین

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نازی:راس میگه دیه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ارش:اوف باشه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:ارتام بزن کنار

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ارتام:چرا؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:از پشت چیزی میخام

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

زد کنار و نازی گفت کوله اون هم بیارم سریع کوله خودم و نازی برداشتم رفتم نشستم کوله نازی و دادم و از کولم لپ تاب اپلمو دراوردم و نتم وصل کردم رفتم تو چت روم ایول سانی و اتی انن سریع یه پی ام دادم به سانی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نفس

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

Chi kar mikoni bozghale?

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سانی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

Daram ba to chat mikonam

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نفس

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

Eeee na bow

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سانی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

?daram ba in sepehr bahs mikonam

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نفس

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

Re ma ham dargirim man flan beram

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سانی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

Bro

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعد از چند دقیقه ارتی زد کنار و گفت :بریم صبحونه و بعدش پیاده شد وما هم عین جوجه اردک خوشمل دنبالش رفتیم خخخخ بعد از نشستن روی یکی از تختا ادی اینا هم امدن.همین که آدی امد پریدم بغلش.سلووم داداشی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ادی:سلام فدات شم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعد ازبغلش امدم بیرون رفتم بغل ارسی.سیلاااامممم ارسی جونم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ارسی:سلام وروجک . بعد نازی پرید بغل ارسام بعد ادی ما ارسام و به چشم برداری دوسش داشتیم ولی نازی چون از بچگی با من بوده با ادی راحت بود و مثه یه بردار دوسش داره این هم بگم نازی خواهر برادر نداره سانی یه بردار داره که الان امده و مجرد هم هست و 3سال از ما بزرگتر اتی یه خواهر داره که ازدواج کرده و یه بچه گوگولی مگولی هم داره ولی این سامیار برادر سانی من و دوست داره ولی من اونو به یه چشم برادر میبینم و سانی هم در این مثله زیاد دخالت نمیکنه ولی این سامیار خیلی گیره

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سامیار:سلام نفس.خوبی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:سلام.اگه خوب نبودم که اینجا نمیبودم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همون موقع ادی صدام کرد:نفسسس نفسسس بیا دیه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:امدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

و سریع رفتم وقتی نشستم یه نگاه به همه کردم دیدیم اخمای ارتی بد تو همه و رو من قفله وای مامان من و نخوره ادی:چی بهت میگفت؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:حالمو میپرسید

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ادی:اگر اذیتت کرد به من بگووو خوب

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:اکی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ادی:حالا چی میخوری؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:املت.از همه پرسید رفت سفارش داد دیدیم سانی داره به سامیار چیزی میگه واخماش هم تو همه و سامیار هم همش میگه به تو چه البته اینا لب خونی میکردم داشتم با گوشیم ور میرفتم که یه کاغذ امد رو گوشیم پشت سرمو که دیدم یه گله پسر نو سیخ سیخی از این اوا خواهریا بهم شماره داده

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ارتام:چه گهی خوردی نمیبینی با یه عالمه پسر امده باز هم شماره میدی؟کوری

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پسره:اه نه بابا اصن تو چیکارشه هی چیز و شر میبافی به هم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ارتی:شوهرشم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پسره:شاید ازت خسته شه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ارتی دیه طاقت نیورد و زد فک مکش و اورد پایین یه حس شیرینی داشت میبینی داره به خاطر تو میزنش البته ادی زیاد به خاطر من دعوا میکرد ولی این دیه برادرم نبود پسرا رفتن آرتی رو از پسره جدا کردن ارتی سر و وضعش رو مرتب کرد امد کنار من دستم محکم گرفت و برد پشت دیوار ای وای میخاد بخوره منو با چشای به خون نشسته داشت دستمو هی فشار میداد داشت دستم خورد میشد ارتی:اگه با این وضع نیای بیرون اینجوری بهت گیر نمیدن فک میکنی شاخی میتونی هر کاری که دلت خواست بکنی نبینم دیه بری بغل این و اون فهمیدی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:کی رفتم بغل اینو اون

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ارتی:تو بغل ارسام نرفتی با اون پسره سامیار ح میزدی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:من ارسام و به عنوان برادر دوست دارم اولا دوما اون سامیاره گیره من چیکار کنم سوما اصن به توچه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ارتی:نفس دفعه اخرت باشه میری بغل ارسام چه به عنوان برادر چه بی اف فهمیدی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:....داد زد فهمیدی یا نه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:ا...اره)با تر(

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ارتی:نفس بخدا ببینم این میری بغل ارسام نیکشمت میدونی شوخی ندارم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نفس:بوش ولی خیلی بیشوری همش زور میگی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ارتا:همینی که هست

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رفت منم بعد از چند دقیقه رفتم بعد از خوردن سوار ماشینا شدیدم رفتیم تا رسیدن هیچ اتفاقی نیوفتاد من هم همش به ارتی فکر میکردم خودم هم نمیدونم ناخوداگاه به کارای ارتی فکر میکردم وقتی رسیدیم یه سگ سیاه امد جلو پارس کرد چون داشنم میدویدم اون هم افتاد دنبالم هیچی بیشتر از یه سگ نمیترسیدم حالا من بودو سگه بدو ادی بیشور هم میخندید که ارتی داد زد مکس بدو بیا اینجا گل پسر و اون سگ زشت هم رفت پیش ارتی وقتی ارتی از نوازشش دست کشید من که نزدیک ارتی بودم به من نگاه کرد و باز پارس کرد خواست بیاد پیشم که دویدم پشت ارتی من:اووی سگ زشت اگه نیای جلو این ارتی خره رو میدم بخوری فردا هم ادی رو میدم ولی ترو جون جدت نیا نزدیک من

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ارتی:ااا اگه الان من برم کنار که میخوردت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من:وووی مامان من ارزو دارم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یهو سگه پارس کرد و افتاد دنبال نازی نازی بدو مکس بدو مکس یه پارس کرد که افتاد دنبال من منو نازی فوش میدادیم مکس پارس میکرد بچه ها مرده بودن از خنده ارتی در هالی که از خنده نشسته بود زمین مکس رو صدا زد و اون هم رفت پیشه ارتی من و نازی در حاالی که نفس نفس میزدیم نشستیم رو زمین ارتی هم رفت مکس رو بست که راحت باشیم بعد از حیاط طولانیه خونشون گذشتیم ارتی درو باز کرد و همگی رفتیم خونه هر کی رویه مبل ولو شد دیگه داشت خوابم میبورد که ارتی گفت میتونید هر یه اتاق 2 نفر جا میشن نازی و نفس تویه اتاق سانی و اتی تو یه اتاق

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من و ارش و ادرین تو یه اتاق سپهر و ارسام و سامیار تو یه اتاق اکی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بچه ها:اکی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعد از این ح ارتی سریع تو گوش نازی گفتم بریم بالا بهترین اتاق و برداریم و بدو بدو رفتیم بالا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir
شما به این رمان چه امتیازی میدهید؟
نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • نازگل

    ۱۷ ساله 00

    به نظرم خوب بود ولی اصلا غمگین نبود بهتر بود برای رسیدن به هم یه زره سختی می کشین

    ۴ هفته پیش
  • سمیه

    ۲۳ ساله 00

    خیلی افتضاح بود .انگار ی بچه ی ۴.۵ساله نوشته بود.خیلی ابتدایی بود

    ۴ هفته پیش
  • مهنا

    00

    بد نبود ولی کاش اسما رو مخفف نمی کرد بعد این کجاش غمگین؟

    ۱ ماه پیش
  • مائده

    80

    جوری زده غمگین ک الان گفتم با یه تصادف همشون میمیرن 😐

    ۲ سال پیش
  • سُها

    ۱۷ ساله 10

    دقیقا مواقم

    ۱۰ ماه پیش
  • فاطمه

    ۱۹ ساله 00

    منم همین حدس و زدم

    ۱ ماه پیش
  • SAzde

    40

    زیاد نخوندم ولی مسخره بود از همه بیشتر تو یه جمله همش میگفت (خخخخخخخ)حالم داشت بهم میخورد خدایی آنی دانی سانی مای دالی خالی مث ادم اسمارو بگو بفهمیم حس میکردم شخصیتاش حیون بودن ادی😐

    ۲ ماه پیش
  • شقایق

    ۱۵ ساله 10

    خوب بود دمت جیز ولی راس میگه همش میکفت الی سلی خلی ملی ادی واینا من قاطی میکردم تعدادم زیاد بود وبجز نازی وادری زیاد کسیو نشناختم

    ۲ ماه پیش
  • نفس

    ۱۵ ساله 10

    رمان باحالی بود ولی کاش تعداد نفرات زاید نبود 😊

    ۲ ماه پیش
  • سعیده

    00

    بد نبود

    ۳ ماه پیش
  • Ghazal

    ۱۶ ساله 00

    رمان قشنگی بود ولی کم بود❤️

    ۴ ماه پیش
  • رستا

    11

    تو یک کلمه مزخرف

    ۵ ماه پیش
  • ....

    00

    رمانتون عالیههه بهتره بگم معرکه

    ۵ ماه پیش
  • رها

    ۱۶ ساله 10

    اه اه اه چه زد حال ناموسا اینم رمانه 😢🤣

    ۵ ماه پیش
  • بیتا

    ۱۴ ساله 10

    به نظرم اصلا این رمان غمگین نبود بلکه خیلی طنز و شاد بود من عاشق این رمان شدم خیلی با حال بود وقتی خوندم از بس طنز بود اشک از چشمم میومد ممنون از نویسنده این رمان😁😁😁😁😁😍😍😍😍

    ۷ ماه پیش
  • ایدا

    ۱۵ ساله 00

    رمان خیلی قشنگی بود فقط قلمش از نظر نوشتن ضعیف بود خیلی ممنون از نویسنده عزیز

    ۸ ماه پیش
  • امیر

    ۵۳ ساله 10

    اصلا زیبا نبود حیف زمانی که برای خوندنش صرف کردم

    ۹ ماه پیش
  • Elaww

    20

    این رمانو پیشنهاد نمیکنم به نظر من خیلی آبکی و بی معنی بود ولی ممنون از نویسنده✨

    ۱۰ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.