داستان عشقی یه دختر جوونه که به خاطر راحتی عشقش مجبور میشه با بدنام کردن خودش ازش فاصله بگیره ...

ژانر : عاشقانه، طنز

تخمین مدت زمان مطالعه : ۲ ساعت و ۴۷ دقیقه

مطالعه آنلاین ماهور جلد دوم
نویسنده : فهیمه شهمیرزادی

ژانر : #عاشقانه #طنز

خلاصه :

داستان عشقی یه دختر جوونه که به خاطر راحتی عشقش مجبور میشه با بدنام کردن خودش ازش فاصله بگیره ...

یه نگاه به خودم انداختم خوب شده بودم ، دستمو به روسریم گرفتم و مرتبش کردم ، تصویر عمه داخل اینه نمایان شد

_ماه شدی عزیزم

برگشتم و با لبخند به صورت تپل و سفیدش که با روسری زرشکی قاب گرفته شده بود خیره شدم

_شما که خوشگلتر شدی مادرشوهر

با لبخند حسرت باری بهم نزدیک شد

_انشاالله قسمت تو بشه

قسمت من .... قسمت من جز تنهایی و حسرت چیزی نبود...

واسه اینکه عمه ناراحت نشه سعی کردم بخندم نمیدونم تا چه حد خنده ام واقعی به نظر میرسید

چیزی نگفتم.... دستمو گرفت

_بریم که دیر شد

با هم از پله ها پایین رفتیم ...کاوه توی اون کت و شلوار خاکستریش جذاب شده بود ، توی حال قدم میزد ، عمو صادق هم حاضر و اماده روی مبل نشسته بود.... .

پایی ن پله ها ایستاده بودیم که کیارش با اسفند توی دستش از اشپزخونه خارج شد و رفت سمت کاوه ، ظرف اسفند رو دور کاوه چرخوند

_اسفند دونه دونه ، چشم نخوره داماد خل و دیوونه

_اه .. برو اونور الان کتمو میسوزونی

کیارش دستشو توی هوا تکون داد

_برو بابا بی لیاقت

اسفند رو دور خودش چرخوند

_داداش دوماد رو با خود دوماد اشتباه نگیرن صلوات

من و عمه خندیدیم

اومد سمت ما و اسفند رو فوت کرد سمتمون _مادر شوهر چه کرده همه رو دیوونه کرده

عمه زیر لب قربون صدقه اش میرفت

_پدر صلواتی... .

عموصادق از جاش بلند شد

_بریم دیر شد مردم منتظرن....کیارش، گل و شیرینی رو بیار

_وا من چرا... یکی دیگه دوماده اونوقت حمالیش واسه ماست

کاوه زد پس گردنش

_حرف نباشه

با هم رفتیم بیرون ....

توی مراسم خواستگاری فقط پدر و مادر نرگس با پدربزرگ و مادربزرگش بودن، همه چی به خوبی برگزار شد و قرار شد که هفته ی دیگه عقد کنن و یه مراسم خودمونی توی رستوران بگیرن.... .

خسته و کوفته لباسامو عوض کردم و روی تخت دراز کشیدم ، ذهنم رفت به یک سال پیش. ..یک ساله پیش که تا مرگ پیش رفتم اما برگشتم.. .

هنوز تمام صحنه هاش یادم میاد.... وقتی که بی جون روی تخت بیمارستان افتاده بود، صدای زمزمه های کسی کنار گوشم لحظه به لحظه حالمو بدتر میکرد.... قلبمو فشرده تر میکرد....به جایی رسیدم که صدای دوست دارمش کنار گوشم دیگه خارج از تحملم بود ، توی یه لحظه تموم دردهای عالم توی قلبم نفوذ کرد و پشت بندش به یه چشم به هم زدن تمام سنگینی که روی قلبم حس میکردم از بین رفت... .

احساس سبکی ،تمام جسمم رو فرا گرفت.... خودم رو بالای جسم بی جونم میدیدم .....

صدای پدر و مادرمو میشنیدم، احساس کردم از زمین فاصله گرفتم ، سرمو بلند کردم کنار هم ایستاده بودن و بالبخند نگام میکردن... .

دلم براشون تنگ شده بود ، با خوشحالی سمتشون رفتم اما صدای داد کسی تموم وجودمو لرزوند و پای رفتنمو کند کرد

_ماهوووووووور

برگشتم.... خدای من..... ارمان....ارمان من اینجا چیکار میکرد..... صدای گریه اش قلبمو به درد اورد

_تو نباید بمیری ماهور...نبایدددد

اون نباید گریه میکرد ... اون نباید واسه نامزد خیانت کارش اشک میریخت.....

اون الان باید شاد و خوشحال با زنش زندگی میکرد... .

مگه اون همه زجر نکشیدم واسه ارامشش....مگه خودمو به خاطر زندگیش فدا نکرده بودم.....پس چرا الان. .... داد زدم

_نههههه.....تو نباید گریه کنی....ارمان من هیچ وقت گریه نمیکرد...ارمان من مثل یه کوه محکم بود.... .

صدای التماسش به دکتر که میگفت دوباره به من ش ک وارد کنه...داشت قلبمو دوباره سنگین میکرد

با گریه به سمت مادرو پدرم برگشتم

_میبینین...... اون همه دوری و تنهایی رو تحمل کردم که ارمان تو همچین روزی بالا سرم نباشه که زجرکشیدنم عذابش نده ....اما حالا همون اتفاقی که ازش فراری بودم افتاده .....

داد زدم

_من نمیتونممممم.....من تحمل عذاب کشیدنشو ندارم.....من تحمل گریه شو ندارمممم

مادرم با ناراحتی نگام میکرد...صدای پدرم توی گوشم اکو میشد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_برگرد ماهور.....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با چشمای اشکیم کپ کرده نگاشون میکردم....دوباره صداش اکو شد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_برگرد....برگرد..... .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مادرم با خنده چشماشو روی هم گذاشت..... .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سرمو برگردوندم تا ببینمش که یهو همه چیز جلوی چشمم سیاه شد و سنگینی شدیدی توی قلبم احساس کردم...... .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعدها فهمیدم که با التماس ارمان دکتر دوباره به من شک زده تا اینکه نبضم برمیگرده....بعد از بهوش اومدنم خبری از ارمان نبود هرچی هم پرسیدم کسی جواب درست و حسابی به من نداد.... پیش خودم فکر کردم که همه اش یه خواب بود ... .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

عشق ارمان باعث شده بود که من برگردم.... ولی الان یک ساله که هر شب به یاد اون سرمو رو بالش میزارم....میدونم کارم درست نیست اما دردامو کم میکنه.... تموم سعیمو میکنم تا فراموشش کنم حتی کلاس روانشناسی هم رفتم اما نمیدونم چرا نمیشه..... .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

..........................

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

امروز روز عقد کاوه و نرگس بود ،خیلی به هم میومدن براشون ا ز ته دلم ارزوی خوشبختی کردم... .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

الان هم که شبه و همه ی مهمونا واسه ی شام داخل رستوران جمع شدن... .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لباس نقره ای بلند و پوشیده ای تنم کرده بودم که یه توربان مشکی با شکوفه های نقره ای خوشگل داشت.......لباسم یقه ایستاده بود و کل گردنمو میپوشوند موهام رو هم که کامل زیر توربان فرو کردم ...شک داشتم که شال سرم کنم یا نه ولی چون فامیلای عمو صادق مذهبی بودن یه شال ازاد روی سرم انداخته بودم..... .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صدای نسترن از پشت سرم اومد که صدام میزد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ماهور کجایی... .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_اومدم بابا... .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_من رفتم.... کنار میز عمه ناهید نشستم تو هم بیا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_باشه برو اومدم... .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_اخرین نگامو به اینه انداختم و رفتم بیرون .. .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

قبلش با همه ی مهمونا سلام و احوالپرسی کرده بودم....خواستم برم سمت نسترن که چشمم به نرگس افتاد که شنلشو تا روی بینیش پایین کشیده بود و دست به سینه نشسته بود تعجب کردم...نرگس و حجاب؟!!!.... ، کاوه هم زیر گوشش حرف میزد... رفتم سمتشون. .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سرمو خم کردم ، تا قیافه اخمالوی نرگس رو دیدم زدم زیر خنده.... صدای حرصی نرگس بیشتر خنده ام انداخت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_کوفتت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یه نگاه به کاوه انداختم _این چشه...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چرا اینجوریه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_چه میدونم والا....فقط گفتم یکم حجابتو رعایت کن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به میز عمو و عمه هاش اشاره کرد...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_خودت که میدونی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با ارنج به پهلوش سقلمه زدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_خجالت بکش بزار مهر عقدت خشک بشه بعد واسه ما ناز کن.... .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با حرص گفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_تو نگاه کن منو برداشته بقچه پیچ کرده.. .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کاوه سرشو به سمتش چرخوند

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_اخه عزیز من گفتم که...یکم تحمل کن...بعد شام توی خونه هم جشن داریم اونجا دیگه ازادی ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سرمو بردم کنار گوشش و اروم گفتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_داداش نازنینمو تور کردی اونوقت خرت از پل گذشته داری واسش ناز میکنی..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با خنده ای که سعی داشت کنترل کنه ، کمی هلم داد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_گمشو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خندیدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ترو خدا یکم شبیه تازه عقدیا باشین نه تازه طلاق گرفته ها.... .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اینو گفتم و ازشون دور شدم.... از دور نسترن و کیارش رو دیدم که کنار هم دور میز نشسته بودن رفتم سمتشون.... کیارش حرف میزد و نسترن ریز میخندید، کنار کیارش نشستم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_چی در گوشش بلغور میکنی دختره غش کرده.. .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نسترن با خنده دستشو بالا اورد تا جایی رو نشون بده که کیارش زد روی دستش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_بنداز پایین ضایع.....ابرومونو بردی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نسترن سرشو کمی به سمتم خم کرد و اروم گفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ماهور.....مینا و مهرنوش رو دیدی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اروم طوریکه مشخص نباشم به سمتشون نگاه کردم ، لبهام کمی از دوطرف کش اومد مینا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

که شبیه جادوگرهای شهر ازُ شده بود...مهرنوش هم البته دست کمی از اون نداشت.....بعد از ماجرای مریضیم رابطه مهرنوش باهام بهتر شده بود که دلیلشو نمیدونم......عمه مهین هم مثل عصا قورت داده ها کنار شوهرش نشسته بود... .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_مهین چرا اینجوریه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_دیده دختر ترشیدشو نتونسته به کاوه قالب کنه اینه که اینجوریه.... از ابتدای ورودش با همه درگیر بود. ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کیارش همه اش مسخره بازی در میاورد و ما میخندیدیم ....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_سلام ماهور خانوم کجایی شما

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سرمو بلند کردم ، مهیار بود یه پیراهن سفید جذب پوشیده بود با شلوارکرم..... صندلی روبرمون عقب کشید و نشست ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_سلام ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_بفرما بشین دم در بده

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صدای کیارش بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دستشو تو هوا تکون داد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_برو بابا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خیره شد به من... .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_خوبی ؟خیلی وقته ندیدمت ، عوض شدیا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لبخند کوتاهی زدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ممنون...تو هم عوض شدی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نسترن یه بشقاب جلوی دستم گذاشت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_میوه چی میخوری برات بزارم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_فرقی نداره

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_الان درچه حالی ماهور ، درست تموم شد؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_خب فعلا دارم ارشدمو میخونم و همزمان توی موسسه ی فیزیک هم درس میدم.. .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_افرین پشتکار... .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ممنون

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_میگم کیارش این چه جشنیه ، نه اهنگی نه قری نه فری

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_قر و فراتو بذار بعد شام خونه ی ما....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چشمای مهیار برق زد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ای ول....حالا چرا بعد از شام...سنگین میشیم که

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_یه نگاه به میز پشت سرم بندازی میفهمی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مهیار گردن کشید ، یهو دستشو به یقیه اش گرفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_یا خدا.... .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

منو و نسترن ریز میخندیدیم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صداشو صاف کرد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_خانوما صدای خنده تون بلند نشه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

حجابتونو رعایت کنین...نسترن ، از کیارش فاصله بگیر

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صدای خنده مون بلند شد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_هیس...چه خبرتونه....الان بابام میاد سر میزمون

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_میگم شوهر قحطی بود که خاله با ایل و طایفه ی بسیجی ها وصلت کرده

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_هر چی هستن از ایل و طایفه ی بابای تو بهترن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_برو بابا نژاد پرست... .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کیارش کم بود ...مسخره بازیهای مهیار هم اضافه شده بود... .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سرم توی گوشی بود داشتم به کلیپی که مهیار برام فرستاده بود میخندیدم.... سرمو با خنده بلند کردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_مهیار دهنت..... .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اما با چیزی که دیدم خنده روی صورتم خشک شد....... نگام روی در ورودی ثابت مونده بود.... .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یه چیزی توی وجودم فرو ریخت.... بغضم بالا اومد و چسبید به گلوم.... .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دستهای حلقه شده دور بازوش خار شد و فرو رفت توی چشمام.... .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یه دستی منو تکون داد..... .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بی حال سرمو چرخوندم.. .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ماهور حواست کجاست ، مهیار با توئه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کیارش با اخمهای درهم به در ورودی زل زده بود... .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لرزش توی صدام کاملا مشهود بود

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_بب..خشید.. .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با دست و پاهای لرزونم بلند شدم ، و رفتم سمت دستشویی.... .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

جلوی اینه ایستادم....زل زدم به به قیافه ی رنگ پریده ام...... انگار یکی قلبمو توی دستش گرفته بود و فشار میداد....... هردو دستمو بالا اوردم و خیره شدم به لرزش انگشتام... .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دست لرزونمو اروم پیش بردم و شیر اب سرد رو باز کردم...... اولین مشت اب رو پاشیدم روی صورتم. .......خیره شدم به اینه..... دومین مشت اب رو هم ریختم روی صورتم......دوباره دستمو زیر شیر بردم....که دستی از کنارم رد شد و شیر رو بست..... .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_فکر نمیکردم بعد از یه سال دیدنش اذیتت کنه... .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از اینه نگاش کردم و توی دلم نالیدم هزار سالم بگذره ، دیدنش اذیتم میکنه. ....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ به کاوه گفتم که دعوتش نکنه...ولی بعد پیش خودم گفتم اخرش که چی، در هر صورت باید باهاش مواجه میشدی... .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بی حرف با چشمای اشکیم نگاش میکردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_اینقدر ضعیف نباش ابجی..... الان میریم بیرون ، سعی کن نادیده اش بگیری و مثل قبل رفتار کن.. .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نالیدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_نه....من...نمی...تونم.. .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سرم داد زد _باید بتونی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اشکام ناخوداگاه روی صورتم راه گرفت... .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کلافه مشتشو توی دست دیگه اش فرود اورد.. .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_الان به نسترن میگم بیاد کمکت....خودتو جمع جور کن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رفت بیرون..... .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

حالم از ضعف خودم بهم میخورد.....تنها نقطه ضعفم بود.....توی این یه سال خودمو با کلاسای روانشناسی اروم کرده بودم....ولی نمیدونستم که دیدنش اینقدر منو بیتاب میکنه.... .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نسترن با تعجب نگام میکرد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_چیشده ماهور؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_سرش درد میکنه.... کمکش کن صورتشو قشنگ بشوره این سیاهیای زیر چشمش پاک بشه بعد هم مرتبش کن.....من میرم بیرون

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به نسترن نگاه کردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_تو برو خودم صورتمو میشورم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_اخه... .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ممنون نیازی به کمک ندارم....فقط اگه زحمتی نیست کیفمو از روی صندلی بیار... .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_باشه عزیزم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صورتمو کامل شستم و خشک کردم..... کیف لوازم ارایشمو برداشتم کمی به صورتم کرمپودر زدم دستام هنوز لرزش داشت.... به یه ریمل و رژ اکتفا کردم.....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

و رفتم بیرون... .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

میز شامو چیده بودن.....دورش شلوغ بود ....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صدای کیارش رو از کنار گوشم شنیدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_بریم غذا بخوریم....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_تو برو...من میل ندارم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اخم وحشتناکی روی صورتش پیدا شد.... .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_مگه نگفتم قوی باش و عادی رفتار کن...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به سمت میز رفت و همزمان استین لباسمو کشید ....همراش رفتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چشمام بی اختیار دور سالن میگشت.... .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دستی تکونم داد.... به سمتش برگشتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_حواست کجاست....میگم چی میخوری

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_فرقی نداره.. .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

حرصی پوفی کشید و مشغول غذا ریختن شد.... .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_مجبوریم همینجا ایستاده غذا بخوریم ، همه ی میزها پرشدن... .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سرمو تکون دادم.... بشقاب غذا رو مقابلم گذاشت....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_شروع کن.. .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

قاشقمو برداشتم....اشتها نداشتم....داشتم غذامو زیر و رو میکردم که یه نفر بهم تنه زد ....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ببخشید خانو... .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سرمو بالا گرفتم..... حرفش نیمه تموم موند....فکر نمیکردم منو بشناسه....نگام روی صورت ارایش شده اش میچرخید......هول زده دوباره گفت.. .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ببخشید

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

و سریع رد شد..... با چشمام دنبالش کردم ... رفت روی میز کنار مردی نشست که خم شده بود و معده شو فشار میداد.... ضربان قلبم بالا گرفت.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خیره نگاشون میکردم..... هستی تند تند براش غذا میکشید.... یه چیز قرمز رنگی مثل سماغ رو هم روی غذاش پاشید..... و بعد هم دوباره از جاش بلند شد و رفت... .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ماهور غذاتو بخور... .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هول زده قاشقمو برداشتم و از غذا پر کردم ، قاشق رو تا جلوی دهنم بالا اوردم ، یهو یه خاطره ی دور توی ذهنم جرقه زد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

" قوربونت برم من به سماق حساسیت دارم ، اگه بخورم کارم به بیمارستان میرسه البته اگه قبلش از نفس تنگی نمیرم "

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

قاشق از دستم افتاد..... کپ کرده به روبروم خیره شدم.... .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

فک کردم شاید درمان شده .... بی خیال دستمو دراز کردم و لیوان دوغمو برداشتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

" به سماغ حساسیت داره "

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لیوان رو بالا اوردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

"اگه بخوره نفسش میگیره "

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لیوان رو به لبم نزدیک کردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

«من نفسم به نفسش بنده »

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لیوان رو روی میز گذاشتم ظرف غذامو برداشتم و بی توجه به صدا زدن های کیارش به سمت میزش قدم برداشتم... .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ضربان قلبم هر لحظه بیشتر میشد طوریکه دست و پاهام میلرزید..... کنار میزش رسیدم... .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سرش توی گوشیش بود..... بیقرار نگاش کردم چن خال موی سفید کنار شقیقه اش اذیتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

میکرد...... اشک جمع شده توی چشممو کنار زدم .....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دست لرزونم رو پیش بردم و غذای روبروش رو که پر از سماق بود با غذای خودم عوض کردم...... .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سرش به سرعت بالا اومد .... نگاه میشیش وجودمو سوراخ کرد..... چشمای ناباورش دور صورتم میچرخید...... طاقت نیاورم برگشتم ، هنوز چن قدم بیشتر نرفته بودم که صدای بم و ارومش که اسممو ادا کرد قلبمو از کار انداخت و پای رفتنم سست شد....دستمو روی قلبم فشار دادم....... نمیدونم چند ثانیه گذشته بود که با صدای کفش های پاشنه بلندی به خودم اومدم و از اونجا دور شدم ......

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کیارش با تعجب نگام میکرد........با دستای لرزونم لیوان دوغم رو برداشتم و یکسر سر کشیدم تا شاید راه گلوم باز بشه ......نگاه خیره ی کیارش رو هنوز حس میکردم..... .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ببخشید.....مجبور شدم....اون به سماق حساسیت داره

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به غذای روبروم که پر از دونه های قرمز سماق بود خیره شد.... .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یه نگاه توی اینه انداختم و دستی روی دامن کلوش لباسم کشیدم وقتی از مرتب بودن خودم مطمئن شدم از اتاقم زدم بیرون...... ادامه مراسم خونه عمه اینا بود که بزرگترها از حضور انصراف داده بودن...عمه و عمو صادق هم واسه راحتی بقیه رفته بودن خونه خوهر عمو صادق..... .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از پله ها سرازیر شدم.....صدای اهنگ کل ساختمون رو میلرزوند.....فضای نیمه تاریک و رقص نور پیچیده شده روی در و دیوار ادمو به وجد میاورد...... نرگس و کاوه دست هم رو گرفته بودن و وسط میچرخیدن....... کیارش و و مهیار هم یه گوشه در حال رقص و مسخره بازی بودن.... چنتا از جوونا هم وسط ریخته بودن.....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سعی کردم زیاد نگامو به اطراف سوق ندم....میترسیدم ....به شدت از دیدنش واهمه داشتم....یه گوشه دست به سینه ایستادم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

و زل زدم به نرگس ....به بهترین دوستم.... براش از ته دل ارزوی خوشبختی کردم ، اون لیاقت بهترینها رو داشت..... همونطور که داشتم با لبخند نگاش میکردم بهم نزدیک شد، یهو دستمو کشید..... و بلند زیر گوشم گفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_بیا ببینم...مثل اینکه عروسی خواهرته ها.....مثل بز وایستادی به من لبخند ژکوند میزنی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سعی کردم دستمو بکشم اما فایده نداشت...صدامو بالا بردم تا بشنوه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ولم کن ... من اهل رقص نیستم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_اهلش میشی.. .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همینجور که داشتم تقلا میکردم یکی دیگه از اون ور دستمو گرفت ، دیدم نسترنه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_غمت نباشه نرگس جون ، من گرفتمش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ای ول فامیل شوهر... .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دستمو از دو طرف میکشیدن و تکونم میدادن... داد زدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ولم کنین دیوونه ها.... .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اونقدر تکونم میدادن که احساس میکردم دستام از دوطرف کش اومدن....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دستمو از دست نسترن بیرون کشیدم..... ولی حریف نرگس نشدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پیست رقص تقریبا پرشده بود ... مهیار و کیارش هم اومدن وسط اونقدر مسخره بازی در اوردن که از خنده قش کردیم....... اهنگ به اوج خودش رسیده بود همه داشتن اون وسط خودکشی میکردن...... توی یه لحظه نرگس دستمو محکم کشید طوری که کمرم کمی به پشت خم شد و گردنم به شدت به سمت چپ چرخید........ نگام از فاصله ی نزدیک توی یه جفت چشم تیله ای که مبهوت نگام میکرد قفل شد ، درجا خنده از لبهام پرید..... . حالم عوض شد...... بعدش هم هرچقدر نرگس تکونم میداد مثل یه عروسک خیمه شب بازی همراش حرکت میکردم.....نمیدونم چقدر گذشت و چقدر اون وسط بودیم که با قطع اهنگ بی حال برگشتم سرجام..... .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کیارش با گیتار توی دستش واسه خودش اون وسط جا باز کرد... .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_خب ... خانوما ..اقایون....امشب میخوام این اهنگ زیبا رو به دوتا غنچه نوشکفته ، زن دادش گلم و خان داداش خلم تقدیم کنم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همه خندیدن و سوت کشیدن..... کاوه هم با خنده واسه داداش خط و نشون میکشید.... .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کیارش وسط نشست ، بقیه هم دورش ایستاده و نشسته جمع شدن.....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به ستون تکیه دادم ، نسترن هم کنارم ایستاد با ذوق زل زده بود به همسر اینده اش......منم دست به سینه خیره شدم به کیارش و میدونستم اهنگی که قراره امشب بخونه ، جونمو میگیره...... .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همین که کیارش شروع کرد ، همه سوت کشیدن و اولش باهاش همراهی کردن ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

" لَ لَ لیَ لیَ لَ لَ لی...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لَ لَ لیَ لیَ لَ لَ لی......... " "

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

"

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

" صبح که تو چشمای تو خیره میشم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

زندگی تازه شروع میشه برااااام

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من ، از با تو بودن به خدا سرد نمیشم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تن تو ، تن تو اتیشه براااااام "

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بی اختیار نگام بالا اومد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

"

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

" تو این اتاق پیچیده بوی تن تو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بیا بازم منو تو اغوشت بگییییییییر "

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نگام توی نگاه ماتش قفل شد..... وجودم لرزید

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

" دوس دارم وقتی که نزدیک منی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اسممو اروم توی گوشم بگی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همه داد زدن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اسممو اروم توی گوشم بگییییی "

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اشک دور چشمام حلقه زد.... دست خودم نبود نمیتونستم نگاه ازش بگیرم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

.....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

" دست من نیست

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تو عزیز جونمی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خودت نمیدونی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همه بود و نبودمی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دست من نیست

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ای عشق ستودنیییییی "

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همه باهاش همراهی کردن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

" دست من نیست تو عزیز جونمی خودت نمیدونی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همه بود و نبودمی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دست من نیست

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ای عشق ستودنیییی "

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با حلقه شدن دستهای کسی دور گردنش ، سرش به عقب برگشت......

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چشمامو با درد بستم تا مانع ریختن اشکام بشم.... سرمو اروم برگردوندم، نگاه خیره ی مهرنوش روی من زوم شده بود... .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بی حال به روبروم نگاه کردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

" هرکاری بخوای میکنم بیای سمتم تو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نمیدونم چیکار کردم شدی سهمم تو "

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ادم حسودی نبودم اما نمیدونم چرا نگاه های عاشقانه کاوه به نرگس خار میشد و فرو میرفت توی قلبم.... .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

" تو مثل هوای خوبه بعد بارونی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تو بیای میکنم شهرو چراغونیییییی "

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

حالم بد بود ، احساس میکردم راه نفسم بسته شده. .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همه داد زدن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

" دست من نیست

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تو عزیز جونمی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خودت نمیدونی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همه بود و نبودمی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دست من نیست

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ای عشق ستودنیییییییی "

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دیگه نفهمیدم چجوری مهمونی تموم شد و کی مهمونا رفتن......فقط یادمه تا صبح روی تخت از درد قلبم زار زدم و هق هق کردم........... .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

.................................

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از اموزشگاه زدم بیرون ، صدای زنگ موبایلم بلند شد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_الو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صدای شادش توی گوشی پیچید

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_سلام دختر دایی چطوری؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_سلام خوبم ممنون

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_کجایی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_تو خیابون

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_کجای خیابون؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_اه مهیار چه فرقی میکنه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_بگو کجایی میخوام بیام دنبالت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_واسه چی ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_کارت دارم ، ادرس بده بیام

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ادرس رو بهش دادم و گوشی رو قطع کردم...... کنار دیوار ایستادم تا بیاد....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ذهنم مشغول این شد که مهیار با من چیکار داره .......

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سرم توی گوشی بود که با صدای بوق ماشین سرمو بالا گرفتم...... باخنده سرشو از پنجره بیرون اورده بود...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_بپر بالا ماهور خانوم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پیراهن چهار خونه ابی جذب تنش بود ... با اخم نگاش کردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_علیک سلام

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خندید _ببخشید سلام

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همونطور که سوار ماشینش میشدم زیر لب گفتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_تو ادم نمیشی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

در رو بستم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دستشو به فرمون گرفت و با تیک اف شدیدی راه افتاد.... طوریکه کمی به عقب پرت شدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_اه تو هنوز این دست فرمون مزخرفتو داری

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ببخشیدا....مثل اینکه با همین دست فرمونم توی مسابقات اول میشم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

راست میگفت..... عشق رانندگی بود و همیشه توی مسابقات رالی شرکت میکرد ، اون موقع ها با کیارش میرفتیم دیدن مسابقه اش.... .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ترو خدا دست فرمونتو واسه همونجا نگه دار

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دستشو روی چشمش گذاشت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_چشممم ، هرچی شما بگین.... .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_میشه بگی چیکارم داشتی ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صورتشو جمع کرد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_دارم از گرسنگی تلف میشم ، بریم یه جا غذا بخوریم صحبت میکنیم.... .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_بگو چیکار داری ، منم همینجاها پیاده کن بعد هرجا دوس داری برو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_اه ماهور اینجا نمی تونم بگم ، بریم یه چیزی بخوریم حرف میزنیم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اخمهام تو هم رفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_مگه مذاکره ی پنج به علاوه یکه ، که نمیتونی بگی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نگاش به روبرو بود ، جدی گفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_از اون هم مهمتره.... .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ابروهامو به معنی تعجب بالا دادم ، بعد هم تا رستوران مورد نظر چیزی نگفتم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خیره بودم بهش که اینقدر راحت و بی خیال غذاشو میخورد...... نگامو که دید، سرشو تکون داد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_بخور ... چرا چیزی نخوردی.... .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_گفتم که میل ندارم..... زودتر حرفاتو بزن مهیار اصلا حوصله ندارم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_خیله خب بابا.... چقدر عجولی.... حالا غذاتو بخور بعد حرف... .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پوفی کشیدم و از جام بلند شدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_منو اوردی اینجا غذا بخوریم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سریع از جاش بلند شد و دستشو بالا اورد _باشه...باشه میگم....بشین ترو خدا... .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نشستم ، همونطور که با دستمال دستاشو پاک میکرد بی مقدمه به حرف اومد.... .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_میخوام ازدواج کنم...... .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_مبارکه..... خب بقیه اش ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با چشمای ریز شده نگام میکرد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_بقیه اش به تو مربوط میشه... .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ هر کمکی از دستم بر بیاد برات انجام میدم.... حالا باید چیکار کنم ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کلافه بود....اینو از نگاه سرگردونش میفهمیدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لباشو با زبونش تر کرد و با کمی مکث شروع به حرف زدن کرد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ بهش بگو.... بگو دوسش دارم..... بگو نمیتونم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

فراموشش کنم ، حتی اگه دوباره بگه من جای برادرشم..... بهش بگو اگه مادر و خواهرام بدن ،

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تقصیر من این وسط چیه......بگو اگه عمه اش باهاش بد تاکرد دلیل نمیشه پسر عمه اش هم ادم بدی باشه...... بهش بگو واسه یک بار هم که شده جدی به من فکر کنه نه اینکه منو از سر خودش باز کنه.... .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بهش بگو میخوامش.....بهش بگو خیلی دوسش.... .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

داد زدم _بسه دیگه..... .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اشک توی چشمام حلقه بست...... بلند شدم به کیفم چنگ زدم و از رستوران زدم بیرون.... .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پشت سرم اومد. ....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ماهور.......ماهور صبر کن......... ترو به روح دایی وایسا.... .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اسم پدرم که اومد درجا ایستادم ، چشمامو یه لحظه روی هم فشار دادم......جلوم ایستاد........ نگاش دور صورتم میچرخید...... .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_تا صبح میخوای منو اینجا نگه داری

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به خودش اومد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ببخشید...... بیا خودم میرسونمت....... .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_نه خودم..... .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صداشو بالا برد و کلافه گفت

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ واسه یه بار هم که شده منو جز ادم حساب کن..... .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صداشو پایین اورد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_خواهش میکنم... .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

..........................................

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

......

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بی حال کلیدمو از توی کیفم بیرون کشیدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

.... صدای باز شدن در واحد روبرویی اومد... .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_به به ماهور خانوم.... پارسال دوست ، امسال اشنا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به سمتش برگشتم ، شال قرمزش رو روی موهای فرش انداخته بود مانتوی مشکیش هم تا ساق پاش میرسید....... لیلا بود دختر واحد روبروییم که با مادرش تنها زندگی میکرد...... اون روزها که تازه اومده بودم اینجا با هم اشنا شده بودیم دختر خونگرمی بود به خاطر همین زیاد با هم رفت و امد داشتیم..... و زیاد درد و دل میکردیم از تموم زیر و بم زندگیم خبر داشت......

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چه شبهایی که با هم گریه نکرده بودیم.... چه شبهایی که باهم نخندیده بودیم... .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لبخند خسته ای روی لبم نشوندم.... .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_سلام خوبی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ممنون .... زیاد سرحال به نظر نمیرسی

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سرمو تکون دادم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_اوهوم، خیلی خسته ام....از صبح دانشگاه بودم بعدشم اموزشگاه... .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ دیشب خوش گذشت ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_جات خالی..... اخر نیومدیااا

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_بی خیال ، مهمونی خودمونی بود..... برو برو که قیافت مثل گوجه ای میمونه که زیر کامیون له شده... .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با خنده نگام میکرد...... زدم توی بازوش... .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_روانی...... نمیای تو ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_نه برو......ولی شب حتما روی سرت هوار شدم... .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_تو بیا .... کیه که در باز کنه... .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_یادت که نرفته.... کلید زاپاست دسته منه.. .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_اوووف..... واجب شده قفل در رو عوض کنم.... .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دستشو گذاشت پشتم و هلم داد... .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_برو.... و فک نکن که نفهمیدم گریه کردی و میخوای منو دست به سر کنی... .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مات شدم....... منو هل داد و در رو پشت سرم بست. ....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

...................

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

روی تختم ولو شدم..... .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

قفل گوشیمو زدم و رفتم توی گالریش خیره شدم به صفحه اش......... خنده ی روی لبش تیغ خنجری بود که هرشب سینه ام رو میشکافت... .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اروم نالیدم.... .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_تو با من چیکار کردی .........

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ما که فقط نه ماه با هم بودیم ......

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چیشد که اینقدر وابسته ات شدم....... .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چیشد که شدی دلیل زندگیم....دلیل نفس کشیدنم. .....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تو با من چیکار کردی که دیگه هیچ مردی به چشمم نمیاد......... .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دستمو بند گردنبندم کردم و فشار دادم.... اشکم از گوشه چشمم راه گرفت و اروم روی بالش چکید... .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ گل دختر ، چشماتو ببند ببینم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باخنده چشمامو بستم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رفت پشت سرم ایستاد ، و کنار گوشم گردن کشید نرمی لباشو روی گونه ام حس کردم....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لبهام کش اومد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_خب تموم شد ، حالا بازشون کن... .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_وا ارمان همین... .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همزمان برگشتم که سرم توی قفسه سینه اش فرو رفت..... عطر بی نظیرش توی بینیم پیچید......دستاشو پشت گردنم برد..... سردی چیزیو روی گردنم حس کردم... .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

زیر گوشم زمزمه کرد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ولنت مبارک عزیزم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ضربان قلبم بالا رفت... .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رفت عقب ....... .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سرمو به سمت گردن م خم کردم...... برق پلاکی که اسمشو قاب کرده بود توی چشمام نشست...... .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir
شما به این رمان چه امتیازی میدهید؟
نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • Arezo

    ۲۵ ساله 00

    چرا قسمت دوم دانلود نمیشه. از کجا باید دانلود کنم

    ۵ روز پیش
  • پریسا ۶۶خلاصه ومفید

    00

    خلاصه ومفید

    ۱ هفته پیش
  • فاطمه ❤️

    00

    🌟🌟🌟🌟🌟🌹🌹

    ۴ هفته پیش
  • گیسو

    00

    رمان ماهور قشنگه ولی جلد دوم نمیتونیم دانلود کنیم چکار باید کرداگه امکان داره دوباره جلد دوم رو بزارید روی سایت

    ۱ ماه پیش
  • کرشمه

    00

    جلد اولش بهتر بود.چیه ماهور همش اشکش دم مشکش بود.هوو هم که شد

    ۲ ماه پیش
  • مبینا

    00

    رمان قشنگی بود دست گل نویسنده درد نکنه❤

    ۲ ماه پیش
  • هستی

    00

    عالی بود خداقوت

    ۴ ماه پیش
  • زهرا

    ۲۵ ساله 00

    بهترین رمان بود خسته نباشی

    ۴ ماه پیش
  • ررررر

    00

    افتضااااح

    ۴ ماه پیش
  • احترام پارسایی

    ۵۲ ساله 00

    سلام چرا جلد اول را حذف کردین از گوگل هم که جلد اول را گرفتیم ناقص بود نتونستم دلیل جدایی ماهور از ارمان را بفهمم اگر لطف کنید یکبار دیگه جلد اول را در رمان سرا بگذارید

    ۱ سال پیش
  • ....

    00

    باید برید قسمت رمان جدید چی داریم...چند بار بزنید تا تمام رمان ها براتون بیاد جلد اول ماهور هم بالا میاد براتون

    ۹ ماه پیش
  • مارال

    ۲۰ ساله 00

    این نظر ممکن است داستان رمان را لو داده باشد

  • فاطمه

    ۲۲ ساله 20

    خوب بود جلد یکشو دوست داشتم ولی فکر نکنم هیچ سرطانی که بیمار تا پای مرگ بره یک ساله خوبشه

    ۱ سال پیش
  • گمنام

    00

    وقتی خدا بخواد همی چیز امکان پذیزه😊🥹

    ۶ ماه پیش
  • مریم

    ۳۳ ساله 00

    عالی شروع شدو خیلی عالی تمام شدممنونم خانم نویسنده پیشنهاد میکنم بخونین حتما😍😘

    ۶ ماه پیش
  • ...

    ۱۷ ساله 00

    خیلیییی قشنگ بودددددد

    ۷ ماه پیش
  • سحر

    ۶۰ ساله 00

    بهموافق عقاید نویسنده نبودم

    ۸ ماه پیش
  • سحر

    ۲۷ ساله 00

    عالی بود عالییییییییییییی

    ۸ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.