رویای سپید رنگِ مَهوا، به سیاه‌ترین کابوس روزگارش مبدّل شد. روح پاک او بی‌رحمانه به سمت آتش فرار کرد و قلب تپنده‌اش، توسط دیکتاتوری ظالم به اِسارت گرفته شد. مقصر مهوا نبود؛ او داخل این بازی جایی نداشت اما بی‌‌اختیار، یکی از مُهره‌های مهم این بازی شد. برای او برُد، ماندن بود و باخت، مُردن. راه و رسم این بازی را نمی‌دانست. او، خنده‌هایش دیگر از اعماق قلب سرچشمه نمی‌گرفت! خاکسترِ وجود مهوا، نزد چه‌کسی به امانت سپرده شد!؟ در دستان نامردیِ که ادّعای عاشقی می‌کرد یا در دستان مردی که از اعماق وجود، عاشق بود؟

ژانر : عاشقانه، اجتماعی

تخمین مدت زمان مطالعه :

شما به این رمان چه امتیازی میدهید؟
نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.