قصه ی دو هم خون،قصه ی یک خواهر و برادر .. قصه ی که در ابتدا کمی تلخ مینماید،اما در پس این تلخی،شیرینی جاودانی همراه است ..خواهری فداکار ..دلسوز..به مقابله با بردارش که بیش از حد سرکش شده است میرود .. در این راه،صدمات زیادی به خودش وارد میکند اما دست نمیکشد،به امید آنکه روزی برادرش را نجات دهد .. در این راه درگیر عشقی سوزان میشود ..و خیلی از اتفاقات دیگر که همراهش است ! اما آیا موفق به نجات برادر میشود یا خود هم در آتش می افتد ؟!

ژانر : عاشقانه، اجتماعی، روانشناسی

تخمین مدت زمان مطالعه : ۸ ساعت و ۵۴ دقیقه

مطالعه آنلاین هم خون
نویسنده : فرناز.ر

ژانر : #عاشقانه #اجتماعی #روانشناسی

خلاصه :

قصه ی دو هم خون،قصه ی یک خواهر و برادر ..

قصه ی که در ابتدا کمی تلخ مینماید،اما در پس این تلخی،شیرینی جاودانی همراه است ..خواهری فداکار ..دلسوز..به مقابله با بردارش که بیش از حد سرکش شده است میرود ..

در این راه،صدمات زیادی به خودش وارد میکند اما دست نمیکشد،به امید آنکه روزی برادرش را نجات دهد ..

در این راه درگیر عشقی سوزان میشود ..و خیلی از اتفاقات دیگر که همراهش است !

اما آیا موفق به نجات برادر میشود یا خود هم در آتش می افتد ؟!

این داستان یه زندگیه ...یه زندگی مث زندگیِ من!زندگی تو... قرار نیس تو این رمان همه خوشگل و پولدار باشن..قرار نیس همه چی مهیا باشه!!قرار نیس مث رویا باشه مث فیلما..زندگیه ..هرچند هیجانات خاص خودش رو داره...مهم تر از همه اینکه رمز و راز این داستان زیاده که تا آخر شمارو وادار به خوندن میکنه..

شخصیت های رمان:

مهنا اکبری

مهیار اکبری

کیان مفتاحی

کامیار مفتاحی

افسانه زارعی

و...

رمانی اجتماعی عاشقانه غم انگیز...اما پایان خوش

گزیده هایی از داستان:

_میشه بپرسم اون بالا چیکار می کنید؟

یدفعه انقدر هول شدم که اگه دستم رو جایی بند نکرده بودم با مغز میفتادم زمین و خلاص ..

این دیگه کی بود؟ سرم رو برگردوندم و با ترس پایینو نگاه کردم.

یه پسره بود با یه قیافه متعجب و درهم که داشت من رو نگاه میکرد ...

سعی کردم اعتماد ب نفسم رو از دست ندم..با پررویی گفتم:

_به شما مربوط میشه؟

سرش رو کلافه به طرفین تکون داد و گفت :

_خیلی جالبه .. شما از دیواره خونه بنده رفتید بالا اونوقت میپرسید به من مربوط میشه یا نه ؟

قشنگ رفتم تو بُهت ! این چی میگفت ؟

****

اینو گفتم و اومدم برم که با دیدن مهیار تویِ چندمتریم،تو جام خشکم زد !

غرید:

_تو اینجا چیکار میکنی ؟!!

_من ..من ..اومده بودم ...

با قدمهای بلند اومدم روبروم وایستاد ..نگاهی از سر تا پام بهم انداخت و گفت:

_اومده بودی دستشویی ؟!پس چرا مشغول صحبت شده بودی ؟!!

دوست داشتم به جایِ خودم،کامیار چیزی بگه و مهیار رو از اشتباه دربیاره اما اون زده بود به فاز لالی !

_من مشغول صحبت نشدم ..ایشون ..

حرفم رو قطع کرد و با قدرت،مچ دستم رو تویِ دستش گرفت و خودشو نزدیکتر بهم کرد ..

_ایشون چی ؟!مهنا دیگه از دستت خسته شدم !چرا با دوستای من گرم میگیری ؟!کیان بس نبود ؟!از کامیار میخوای چی راجب من بفهمی ؟!مهنا مگه چیزی هم مونده که ندونی ؟!دیگه چی از جونم ..میخوای ؟!!!

*****************

تو این رمان نکات روانشناسی زیادی هم دررابطه با رفتار با شخص معتاد و عصبی و...هست

مقـــدمه :

چرا فقط از جنس مخالف نامحرم مینویسیم ؟من میخواهم از جنس مخالفِ محرَم،بنویسم !اینبار قصه ی دو هَم خون ...دو هم خونی که عشق میانشان زبانزد خاص و عام است !دو هم خونی که مثلشان کم پیدا میشود !اما، تنها یک اتفاق کافیست تا همه چیز را بر هم بزند،همه احترام ها و حرمت ها را بشکند و له کند،آری ...سرنوشت بی رحم است!

مُهَنا:گوارا و خوش

مهیار:یار ماه

راه میرفتم وسنگریزه های جلوی پام رو پرتاب میکردم...با دست هایی توی جیبم و کلاهی روی سرم... سوز سرما رو با بینی خوب حس میکردم...دستمو از جیبم دراوردم و با شالم جلوی بینیم رو گرفتم.حتم داشتم که الان نوک بینیم قرمز شده .تو فکر بودم...زندگی عادی شده بود.تنوعی نداشت..دانشگاه رو تموم کرده بودم..با اینکه لیسانس مدیریت داشتم مربی ورزش بودم.ورزش رو به کار تو اداره جات ترجیح میدادم.دلم تنوعی میخواست...یه چیز نو..اما شرایط این اجازه رو بهم نمیداد.

صدای تلفنم منو از فکر کردن بیشتر واداشت:

_جانم؟

_سلام دخترم خوبی؟کجایی؟سر راهت میتونی برام یکم خرید کنی؟

_سلام مامان جون.دارم قدم میزنم.اره عزیزم چیزایی که لازم داری رو بگو.

رفتم به سمت مغازه تا چیزهایی که مامان میخواست رو بگیرم.تازه از باشگاه در اومده بودم.اونروز سه تا باشگاه رفته بودم و کلی خسته شده بودم.. کلید انداختم و وارد شدم.

_سلام.بفرما اینم چیزایی که میخواستی !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_مرسی عزیزم دستت درد نکنه.به بابات هرچی زنگ میزدم برنمیداشت فک کنم سرش شلوغه ..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_مهیار چی؟اون کجاست؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مامان آهی کشید و گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_نمیدونم.مگه میگه کجاست؟جدیداً تماس هام رو هم یکی درمیون جواب میده..فک میکنه چکش میکنم!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_با چیزهایی که اخیراً پیش میاره و کارایی که میکنه توقع بهتر ازین داره؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_منم دیگه خسته شدم.خدا باعث و بانیشو لعنت..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

حرف مامان رو قطع کردم و گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_وای مامان تروخدا دوباره حرفش رو نزن ..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با چشمانی که کمی اشک توشون جمع شده بود گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_دخترم چیکار کنم دست خودم نیست...جیگرگوشم از دست رفته ..مهیارِ من از دست رفته ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نمیدونستم چی بگم فقط نگاهی با حسرت انداختم ..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شب شده بود...تازه ساعت 11 شب برگشت خونه...بلند شدم که برم اتاقش..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اما دو دل بودم تو کاری که میخواستم انجام بدم، ..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نفهمیدم کی دستم به در کوفته شد و زبونم تو دهنم چرخید:«میتونم بیام تو؟»

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سکوت ...جوابم رو نداد!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دوباره در زدم:«داداش میتونم بیام تو؟»

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باز هم جوابی نشنیدم، اینبار دیگه دستگیره در رو کشیدم پایین و آروم درو باز کردم.اتاق تاریک بود ..فقط نور کمی از بیرون میومد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بازم خودش رو توی اتاق تاریک حبس کرده بود،آهی کشیدم.خدایا، آخرش چی میشه؟؟تا کی میخواد این عذاب ادامه پیدا کنه؟!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تا کی میخواد فکر کنه و فکر کنه و فکر ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از اونروز به بعد،مهیار کلاً عوض شد ..طوری که حتی نمیذاشت من نزدیکش بشم یا باهاش حرف بزنم...ام من دیگه طاقتم تموم شده بود،نمیتونستم بیشتر از این سوختنش رو ببینم ..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رفتم داخل و آروم درو بستم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رویِ تختش دراز کشیده بود و به سقف زل زده بود.تعجب کرده بودم از اینکه سرم داد نکشید و نگفت که برم بیرون.اما تعجبم زیاد طول نکشید :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_برو بیرون.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سرم داد نزد،ولی حرفش رو زد. رفتم نزدیکتر ..خواستم کنارِش رویِ تخت بشینم که صداش رفت بالا:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_مگه با تو نبودم؟کَری؟!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

در همون حال خشک شدم ... نه میتونستم بشینم نه صاف وایستم ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_من اومدم تا ..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همین که خواستم بقیه حرفم رو بزنم مچ دستم رو با دستهای بزرگش پیچوند.منو به خودش نزدیکتر کرد و گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_مگه نگفتم هیچکس نیاد داخل این اتاق؟چطور جرئت کردی بیای اینجا؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آب دهنم رو قورت دادم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_مهیار ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_سیس ..!مهیاری وجود نداره!پس دیگه اسمش رو نبر!خوب میدونی که یکی از دلایل این حال من، خودِ تویی!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

حسابی زه بود به سیمِ آخر!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_چرا این حرفو میزنی ؟مهیار تا کی میخوای اینجوری ادامه بدی ؟! چرا حالیت نیست که من ..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هنوز حرفم رو کامل نزده بودم که گوشم برای لحظاتی گرفت ...اون چیکار کرد؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

زد تو گوشم؟؟ هرچند دیگه عادت کرده بودم به این رفتارای سرکشانه ش ..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بغضم گرفت،ولی گریه نکردم ... پرت شده بودم کنارِ تخت ... گوشم گرفته بود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_بهت گفتم نیا اینجا ... دیدی عاقبتش رو؟! حالا برو بیرون ..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دستم رو گذاشتم رویِ گوشم .. با ناباوری نگاهش کردم :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_تو دیگه چجور برادری هستی؟؟!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صدام تحلیل رفته بود ..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ساکت شد و سرش رو گرفت بینِ دستهاش ... ادامه دادم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_رو تنها خواهرت دست بلند میکنی؟؟ هرچند بار اولت نیست !..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_من همینیم که هستم !!خیلی وقته که برادرت نیستم !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با بغض گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_باشه ..من دیگه نمیام تو این اتاق ... ولی بشین با خودت یکم فکر کن ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بغضم رو فرو خوردم و ادامه دادم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_یکم فکر کن که،داری با خودت و اطرافیانت چیکار میکنی .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اینو گفتم و با عجله از اتاق رفتم بیرون ....

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

************

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تکیه داده بود به ماشین و سیگار می کشید ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سیگار می کشید و با سنگریزه های جلوی پاش بازی میکرد ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سیگار می کشید و سرش رو با بی حوصلگی تکون میداد ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سیگار می کشید و ساعتشو نگاه میکرد ...کلافه بود ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اینهمه راهو با تاکسی دنبالش کرده بودم ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

میخواستم بدونم داره با خودش چیکار میکنه ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

میخواستم از راهِ دور کنترلش کنم ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وقتی دیدم به هیچ صراطی مستقیم نیست و کارشو با داد و فریاد و بزن بزن پیش میبره این تصمیمو گرفتم ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چقدر دوست داشتم برم آستینِ لباسشو بگیرم و بکشم و بگم داداش بیا بریم ..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بیا بریم سرتو بذار رو پاهام انقد از درد و غم و غصه ت برام بگو که خالی شی ..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

که مجبور نباشی با دوده این سیگار خودتو خفه کنی و بریزی تو خودت درداتو ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعد از کلی انتظار بالاخره فهمیدم منتظره چی بوده!!خب دور از باور هم نبود!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

میدونستم داره یکارایی میکنه ! مشکوک میزد !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دختری سانتی مانتال با یه مَن آرایش و کلی قِر و قمیش اومد سمتِ مهیار و مهیار هم به احترامش تکیه شو از ماشین کند و باهاش دست داد ..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دختره دیگه انقد خودش رو نزدیک به مهیار کرده بود که پیشِ خودم گفتم اگه تو خیابون نبودن یه روبوسیم میکرد باهاش !! والا !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مهبار با یه لبخنده تصنعی دختره رو راهنمایی کرد که بشینه خودشم نشست پشت ماشین ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ماشین ما نبود ... حدس میزدم که از دوستش قرض گرفته باشه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ماشینِ ما یه پژو پارس بود و کم پیش میومد مهیار اونو با خودش ببره بیرون ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

الان مهیار با یه مگان بود ... نمیدونستم قصدش چیه ..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نمیدونستم این دختره باهاش چه سَر و سِری داره ..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نمیدونستم اما یه شَک هایی کرده بودم ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اما دعا دعا میکردم که غلط باشه ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از شهر خارج شده بودیم مهیار کنارِ یه خونه ویلایی نگه داشت.همه چیز شک برانگیز بود برام. ..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یه خونه ... اونم خارج شهر ..اونم ویلایی ..اونم مهیار ... با یه دختر ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یا شاید بهتره بگم با یه زن ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پول راننده رو حساب کردم و پیاده شدم.به اندازه ای ازشون دور بودم که منو نبینن .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اول مهیار پیاده شد و بعد اون دختره ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

منتظر حرکت بعدیشون بودم.کناره این خونه ویلایی چند تا خونه دیگه هم به صورت پراکنده بود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اما در کل جای دنج و بی خطری حساب میشد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اصلاً این خونه مالِ کی بود؟یعنی اجاره ش کرد بود؟ یا اینکه اینم مالِ یکی از دوستاش بود؟...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با هم رفتن به سمتِ خونه.مهیار کلید انداخت و در رو باز کرد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اول دختره رو به داخل دعوت کرد و بعد خودش رفت تو.درو هم ک بست!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پس چی ؟ نکنه توقع داشتم که درو برایِ من باز بزاره بگه خواهره گلم تو هم ببا تماشاچی باش ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شالم که از دوره گردنم باز شده بود رو دوباره درست کردم و رفتم سمتِ خونه ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

حالا چجوری باید میرفتم داخل؟ ... نمیدونستم .. این پسره احمق داشت چه غلطی میکرد؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مهیار از دست تو !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یه کم اطرافم رو نگاه کردم ... این دورو برا که خلوته ... پس ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نگاهی به ارتفاع در و دیوارهاش انداختم ... کوتاه نبود اما بلندم نبود .یعنی میتونستم از دیوار بپرم اونطرف؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نمیدونستم چیکار کنم.وقتم کم بود.یه ذره دیر میکردم معلوم نبود چی پیش بیاد . من نباید میذاشتم اتفاقی بیفته...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نباید میذاشتم اینکارو بکنه .. آبرویِ خودشو ببره.پسره خیره ! میدونم چیکارت کنم ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کیف کجم رو روی دوشم جابجا کردم ...و آستینام رو بنابه عادت همیشگیم زدم بالا ..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یه پام رو گیر دادم روی نقش و نگارهای در ..دستم رو به تاجش گرفتم ..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یهو کلِ هیکلم رو تا نصفه کشیدم بالا ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همون بالا موندم ... به اونطرف که نگاه میکردم ترس برم میداشت ... چجوری باید میپریدم ؟ ارتفاعش کم نبود ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باید یجوری میپریدم تا اونا هم متوجه صدایی نشن ... داشتم یه پام رو میبردم اونطرف بپرم که ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

میشه بپرسم اون بالا چیکار می کنید؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یدفعه انقدر هول شدم که اگه دستم رو جایی بند نکرده بودم با مغز میفتادم زمین و خلاص ..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

این دیگه کی بود؟ سرم رو برگردوندم و با ترس پایینو نگاه کردم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یه پسره بود با یه قیافه متعجب و درهم که داشت من رو نگاه میکرد ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سعی کردم اعتماد ب نفسم رو از دست ندم..با پررویی گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_به شما مربوط میشه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سرش رو کلافه به طرفین تکون داد و گفت :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_خیلی جالبه .. شما از دیواره خونه بنده رفتید بالا اونوقت میپرسید به من مربوط میشه یا نه ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

قشنگ رفتم تو بُهت ! این چی میگفت ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یعنی صاحبِ اینجاس؟وای مهیـار !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با تته پته گفتم :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_این ..اینجا خونه شماست ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

در حالیکه داشت سوییچش رو تو دستش تاب میداد گفت :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ با اجازتون بله .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آب دهنمو قورت دادم. چقد که خجالت کشیدم بماند . اما نمیتونستم هم از کارم منصرف بشم .. باید مهیارو از اونجا میکشیدم بیرون .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_من .. خب من ..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_نکنه دَله دزدی ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چشمهاشو ریز کرده بود و بررسیم میکرد ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_نخیر .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اینو گفتم و بدون توجه بهش پریدم .. داشت وقتم رو میگرفت ..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با کف دستهام فرود اومدم که باعث شد دستهام خراشیده بشه ... از اونور صداشو شنیدم :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_دله دزد که میگن همینه . .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

زیر لب فحشی بهش دادم و دوییدم سمتِ خونه ! هه به من میگفت دله دزد !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دوییدم سمتِ خونه ... مثلِ برق .. یا شایدم جت !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سرعتم خیلی زیاد بود ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

حدس میزدم دیر یا زود اونم بیاد داخل .. اما باید زودتر مهیارو نجات میدادم .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به در که رسیدم با دو تا دستم دستگیره رو کشیدم پایین و خودمو پرت کردم تو خونه .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

عینِ دیوونه ها تو خونه میدوییدم تا پیداش کنم ..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تو پذیرایی یه کیفِ زنونه رویِ مبل و یه شال رویِ زمین افتاده بود .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گوشم زنگ زد .. اتاق خواب ..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

امیدوار بودم دیر نشده باشه .به سمتِ اولین اتاقی که دیدم پر کشیدم و درو باز کردم ..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همونجا سر جام ایستادم .. نفس نفس میزدم .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

درست اومده بودم .. و به موقع !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

داشت کار به جاهای حساس می کشید که رفتم جلو و بازوشو چنگ زدم و گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ تو داری اینجا چـه غلطـی میکنی؟؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اینو گفتم و با خشم زل زدم تو چشماش ... شانس آوردن که زود رسیدم ..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مهیار تند و عصبی نگام میکرد .. انگار زبونش نمیچرخید چیزی بگه ..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لحظاتی سکوت و بعد :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_وایسا ببینم!تـــو این جا چه غلطی میکنی؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سوالِ خودم رو تکرار کرد ..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دختره همونجور زیرلب غُر میزد ..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صدام رو بردم بالاتر :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_اومدم دنبالِ داداش کوچولوم . ده آخه حداقل برو یجایی این گندکاریارو بکن که ازش مطمئنی .. نه جایی که الان صاحبش پشت در وایستاده !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اینو گفتم و ساکت شدم. به وضوح رنگ از چهره ش پرید ..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دختره با صدایِ جیغ جیغیش گفت :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ مهیار مگه اینجا خونه ی خودت نیست؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مهیار کلافه دستی تو موهاش کشید و گفت :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_تو فعلا برو .. بعداً با هم صحبت میکنیم ..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دستم رو زده بودم به کمرم و مثلِ طلبکارا نگاهش میکردم .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نمیدونم چرا هنوز اون پسره که ادعاش میشد صاحبِ این خونه ست نیومده بود داخل ..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دختره با کلی فیسان چیسان و غُرغُر رفت ..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با حرص نشستم رو تخت . مهیار تیشرتش رو تنش کرد .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ چرا تعقیبم کردی لعنتی ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پوفی کردم و گفتم :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_الان وقته این چیزا نیست .بردار بریم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

زودتر از خودش از اتاق خارج شدم . دوست داشتم ببینم اون پسره چی شده ؟! ..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رفتم از خونه بیرون .. تو حیاط رو نگاه کردم .. کسی نبود ..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یعنی چه ؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رفتم بیرون جلویِ در .. دیدم هنوز همونجایی که وایستاده بود،ایستاده .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بهش شک کردم و گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_اگه میگی که اینجا خونته پس چرا نیومدی داخل ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یه پوزخند زد و گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ عادت ندارم خودمو قاطیِ مسائل خانوادگی کنم .. بعدشم ؛

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پرسشگرانه نگاهش کردم .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_همین الان برادرم زنگ زد و گفت که کلید ویلا رو داده به یکی از دوستاش .خب من اطلاعی نداشتم . وگرنه نمیومدم مزاحمشون بشم .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

قشنگ کُپ کردم ! این دیگه کی بوووود؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بجایِ اینکه بیاد داد و قال راه بندازه و بگه تو خونه من چه غلطی میکنید واستاده اینجا وو خیلی ریلکس حرف میزنه ! ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دیگه نوبرش بود .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مهیار اومد بیرون .پسره کشید کنار . یه نگاه بهم کردن .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_داداشِ کیان تویی ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اینو مهیار از پسره پرسید .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_بله .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_کلیدو گرفت سمتش :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_اینم کلید .نگران نباش . جایی هم بهم نریخت . خیالت راحت .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پسره چیزی نگفت و کلید رو گرفت و برامون سری تکون داد و رفت داخل .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من داشتم از حرص لبم رو میجووییدم. اگه یذره دیر میرسیدم این پسره میخواست همه چی رو بفرسته هوا !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مغز نخودی. بی تفاوت داشتم میرفتم سمتِ همون مگان که بشینم و بریم . که صداش متوقفم کرد :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_تو کجا ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با تعجب نگاش کردیم :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_یعنی چی من کجا ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

در حالیکه داشت سوار ماشین میشد گفت :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_اومدی قرارمو بهم ریختی تازه توقعم داری همراهم ببرمت ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نشست و درو بست .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_مَه ..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_هیچی نگو . بعداً باهات تسویه حساب میکنم .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اینو گفت و در مقابلِ چشم های من گازش رو گرفت و رفت ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مجبور شدم خودم برگردم خونه . این پسره به کل عقلش رو از دست داده بود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اگه کمی دیر کرده بودم معلوم نبود چی میخواست پیش بیاد !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خدایا حالا من با این پسر چیکار کنم؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صدای راننده منو از فکر بیرون آورد :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خانم آخرشه .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اَه لعنتی ! چرا حواسم نبود ؟؟؟ حالا باید چند تا ایستگاهو برگردم .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پول تاکسی رو حساب کردم و پیاده شدم .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به خونه که رسیدم خیلی خسته بودم . روزِ شلوغی رو داشتم .بجایِ یک روز، انگار یک هفته برام گذشته بود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مهیار هنوز خونه نیومده بود !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ساعت 10 شب بود ..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

امیدوار بودم که دوباره گندی بالا نیاورده باشه.چون دیگه از دستِ من کاری ساخته نبود .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با خستگی خودمو پرت کردم رویِ تختم .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صدای مهراب از توی سالن شنیده شد :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_مهنا بیا شام .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شام .. ؟ چه شامی ؟ مگه غذا از گلویِ من پایین میرفت ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وقتی هنوز مهیار نیومده بود و من فکرم مشغول بود که کجا رفته ..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چطور میتونستن انقد راحت باشن و بشینن شام بخورن ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بهرحال نمیتونستم خانواده رو شکاک کنم و مجبور بودم برم سره سفره .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

حتی شده بهونه بیارم که سیرم و کم غذا بخورم .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خوابم نمیبرد.تو جام جابه جا میشدم .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مهیار هنوز نیومده بود.مامان اینا انگار عادت کرده بودن به اینکاراش ..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دیر کردناش .. بد دهنیاش .. بی حوصلگیاش .. تارِکِ دنیا شدنش ..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

و درکش هم میکردن...جایِ درک داشت اما بعضی رفتاراش دیگه زیادی بد بود !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تنها کسایی که میدونستم نگران و منتظره مهیار هستن من و مامان بودیم .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ساعت 1 بود .. هر لحظه دلشوره م بیشتر میشد .. یعنی کجاست ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

1 ..... نیومد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

1:30...نیومد ..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آقا نیومد که نیومد !!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خیلی خسته بودم ولی از استرس خوابم نمیبرد ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

این پسر تا اینوقت شب کجا بود ؟ نکنه اصلاً نیاد ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وای خدا ... من چیکار میتونم بکنم!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تصمیم گرفتم برم و یه آبی بخورم ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پاورچین پاورچین بلند شدم و آروم درو باز کردم و رفتم تو آشپزخونه .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

موهایِ فِرَم همه رفته بودن هوا یا ریخته بودن تو صورتم .لباس خوابم کج شده بود تو تنم .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رکابی پوشیده بودم با یه شلوار سه ربع .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

قسمتی از رکابی تو شلوارم بودم و قسمتیشم بیرون زده بود ..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

عینِ کولی ها شده بودم واسه ی خودم !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اما الان اونقدر فکرم متشننج بود که به این چیزا اهمیت نمیدادم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لیوان برداشتم و از آب سرد کن، آب ریختم و قلپ قلپ خوردم .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لیوان رو گذاشتم تویِ سینک.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

2..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دیگه داشت حوصلم سر میرفت !موبایلشم که خاموش بود !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دیگه داشتم بی خیال میشدم و با خودم گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

"به جهنم پسره ی خیر ندیده هر جهنم دره ای میخواد باشه هر غلطی میخواد بکنه دیگه به من مربوط نیست"

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

که صداهای خفیفی که از بیرون میومد باعث شد گوشامو تیز کنم ..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

فکر نمیکردم دوستت انقدر بد مست باشه»

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

:«امروز حالش خوب نبود واسه همین عصبی بوده و زیاد خورد»

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

«حالا کلیدشو کجا گذاشته؟»

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

«نمیدونم تو جیباشو بگرد ببین نیست ؟»

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

«خب تو بیا زیربغلشو بگیر نگهش دار تا من بگردم»

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دیگه نفهمیدم چجوری از در رفتم بیرون و دمپایی هامو هم تا به تا پوشیدم و حیاط رو گذروندم ..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هر دوشون با دیدنِ من تو آستانه در، خشکشون زد .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دستِ اون پسری که داشت مهیارو میگشت رو هوا موند ..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

موهام همه پخش شده بود .. قیافه م رو میتونستم تصور کنم ..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یه قیافه مسخره و پراسترس .. قیافه ای که از ترس و تعجب یجوره خاصی شده ..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ چش شده ؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تازه یکی از پسرهارو شناختم . همون صاحبِ ویلا بود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اون پسری که نمیشناختمش جواب داد :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_مُهنا خانوم شما هستی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چه منم میشناخت ! سرم رو تکون دادم و همراهش گفتم :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_بله خودمم !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_مهیار امشب اومد مهمونی من ...زیاده روی کرد و...منم آوردمش خونه..ببخشید یکم دیر شد !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لطف کرده آقا ساعته 2 شب برشداشته آورده !تازه معذرت خواهی هم میکنه !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اون پسری که میشناختمش داشت یجورایی بهم نگاه میکرد !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خب مگه چم بود ؟این وقتِ شب ازم توقع داشت مرتب و منظم باشم؟!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پسره که دید من هنوز تو شوکم و هیچی نمیگم دستشو به سمتم دراز کرد و گفت :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_کیان هستم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پس اینه کیان !دستم رو بردم جلو و باهاش دست دادم و آروم گفتم :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ممنون از لطفتون ..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به خونه اشاره کردم و گفتم :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ببخشید که بیشتر از این نمیتونم اینجا وایستم و باید برم داخل..ممنون بخاطر مهیار!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کیان که خوشش اومده بود یه لبخند زد و گفت :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_قابلی نداشت خانوم . شما باید مارو ببخشید که دیر آوردیمش.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اون پسره هنوز زیر بغلِ مهیار رو که خواب بود رو گرفته بود .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_نه این چه حرفیه .. فقط؛

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مکث کردم.مهیار سنگین بود و من نمیتونستم تنهایی ببرمش داخل .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_اگه میشه ایشون تا یجایی مهیار رو بیارن.میدونید که،سنگینه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سرش رو به نشونه ی تاکید تکون داد و گفت :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_داداش تا یجایی به مهنا خانوم کمک کن و مهیار رو ببر.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پسره که انگار زیاد از وضعیتش راضی نبود،با بی میلی گفت :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_خودم متوجه شدم .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اینو گفت و اومد جلو.حالا من به اون نگاه میکنم اون به من!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خب چشه ؟ با ابرو داشت بهم اشاره میکرد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_چیزی شده ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هینی کرد و مهیار رو یکم کشید بالا و گفت :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_اگه اجازه بدید برم داخل.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اوف منِ گیج رو ببین!جلوی در وایستادم بیچاره نمیتونه بره تو.عقب کشیدم و گفتم :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_آخ بله . بفرمایید.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اومد تو.برگشتم سمتِ کیان تا ازش خداحافظی کنم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_بازم ممنون.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اونم گفت :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_خواهش میکنم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لبخندی زدم بهش و دنبالِ اون پسره که هنوز اسمشو نمیدونستم رفتم .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

در خونه رو آروم باز کردم.دستم رو گذاشتم روی لبم و گفتم :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_شیش .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چشمش رو برام چرخوند که یعنی باشه . آروم رفتیم داخل .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

منم اونور مهیار رو گرفتم و راهنماییش کردم بریم اتاقش.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رفتیم و آروم گذاشتیمش روی تخت .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

برایِ اینکه بتونه بره بیرون باید دوباره از پذیرایی رد میشدیم.خب این یذره ریسکش بالا بود...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با بدبختی مهیارو اورده بودیم داخل .. با کلی ترس و لرز!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

حالا باید همین راهو برمیگشتیم.یعنی باید اون پسره برمیگشت.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بدبختی این بود منم باید همراهش میرفتم !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

درو اروم باز کردم و بیرونو یه دید زدم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دیدم کسی نیست و خطری نداره و خواستم برم بیرون و به صاحبِ ویلا هم بگم باهام بیاد که ..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با دیدنِ مهراب خودمو کشیدم تو.نفسم رو حبس کردم .اونم خودشو جمع کرد و چسبید به دیوار!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پسره چِل! یادم رفته بود این پسره عادت داره شب بیدار بشه و بره دستشویی.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خوبه چشماش نیم باز بود..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_باید صبر کنیم بره دستشویی بعد من میرم بیرون و شما هم سریع پشتم بیاید.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سرش رو تکون داد . زیادی کلافه بود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خب حقم داشت بیچاره . اون از ظهر،اینم از الان .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بدبخت چه گرفتاری شده بود.معلوم بود چقدر خسته ست.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

جالب بود که من هنوز اسمشو نمیدونستم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اما خب دوست داشتم بدونم .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شاید اسمش کیارش یا کورش باشه.اگه بخواد شبیه کیان باشه !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صدایِ دره دستشویی حاکی از این بود که مهراب رفته داخلِ دستشویی و ما هم میتونیم با خیالِ راحت بریم بیرون.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آروم گفتم :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_دنبالِ من بیاید .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آروم خودمو از چهارچوب در کشیدم بیرون . ..نمیتونستم زیادم درو باز و بسته کنم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چون ممکن بود صدای جیرجیرش در بیاد ... بنابراین ترجیح دادم مثلِ مار بخزم و بیام بیرون.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آسه آسه رفتم سمتِ در .برگشتم و پشتم رو نگاه کردم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با چه وضعی داشت از چهارچوب در میومد بیرون؛بماند !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رفتم سمتِ در ورودی و بازش کردم .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یکم به خودش جنبید و اومد سمتِ در.باید عجله میکرد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

معلوم نبود مهراب تا کی تو دستشویی میمونه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خدا کنه همونجا خوابش برده باشه !!!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از در فرستادمش بیرون و گفتم :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_زود برید.بابتِ همه چی ممنون .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سرش رو تکون داد و رفت...منم اینو گفتم و بدونِ اینکه وقتو تلف کنم درو بستم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هر آن ممکن بود مهراب بیاد بیرون و من تو این مورد دیگه نمیتونستم ریسک کنم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

امیدوار بودم حرکتم رو پیشِ خودش بی ادبی فرض نکرده باشه!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از پنجره نگاه کردم و دیدم از دروازه خارج شد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نفس راحتی کشیدم...عجب روزی بود !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صدای باز شدن در دستشویی اومد.الان دیگه نمیتونستم فرار کنم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مهراب از دستشویی خارج شد و با چشمای بسته در دستشویی رو بست ..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وا پسره کورم شده خداروشکر!اصلا" انگار منو ندیده!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رفت سمتِ اتاقش...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باید خداروشکر میکردم که منو ندیده و من مجبور نیستم سه ساعت هم واس این بهونه بیارم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هوفی کردم و رفتم تا سرم رو بذارم رو بالشم و یکم کپه مرگم رو رو تخت پهن کنم !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صبح با رخوت از جام بلند شدم.بدنم خشک شده بود .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

حس میکردم یه ماشین از روم رد شده ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بدنم خیلی کوفته شده بود .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همه جای دنیا برادرا هوای خواهرشونو دارن و کنترلش میکنن؛

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اما برای من برعکس!! باید به بختم لعنت میفرستادم !!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صدای ویبره گوشی اومد . خیلی ریز و نامحسوس.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نمیدونستم از کجا میاد. با گیجی گشتم دنبالش.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

حس کردم صدا از تو تختمه ! نکنه خوش خوابم سوراخ شده و گوشیم رفته توش ؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اخه صداش کم میومد اما معلوم بود از سمتِ تختم میومد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دست کشیدم کلِ تخت رو تا پیداش کنم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آخرش هم زیرِ ملحفه تختم پیداش کردم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چطور نفهمیدم و خوابیدم همینجوری؟؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

عجیبه !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آنسر رو زدم :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_جانم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صدای سوین از اونور شنیده شد :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_سلام عزیزم. خوبی خانوم کم پیدا ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سرم رو خاروندم و گفتم :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_سلام سوینی تو چطوری ؟ از حالِ من نپرس که آشفته م .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صداشو نازک کرد و گفت :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ای وای چرا مُهی ؟ باز چی شده ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_درگیره مهیارم ؛.. میدونی که .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_من صد بار بهت نگفتم دست از سرش بردار؟تو وضعیتی که اون داره طبیعیه ..توام ولش کن به حال خودش بذارش !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چه آسون میگفت ولش کن !! کم کسی نبود!برادرم بود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

برادری که قبل از این اتفاقات اخیر خیلی هم باهم خوب بودیم و فقط به من اعتماد داشت.اما من هم مقصر بودم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_چی شدی ؟ بازم که رفتی تو فکر .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_مگه میشه نرم ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ إی بابا ! اصلا" میخوای قطع کنم تو راحت بری فکراتو بکنی ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_نمیدونم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir
شما به این رمان چه امتیازی میدهید؟
نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • خدا قوت نویسنده محت

    10

    خدا قوت نویسنده محترم، اما راستش به دلم ننشست این که خواهر برادر پشتیبان یکدیگر باشند قشنگه، اما داستانش جالب جلو نرفت، خیلی از حرکات و رفتار دور از رضایت خداوند و دور از اخلاق بود

    ۱ ماه پیش
  • مینو

    ۴۲ ساله 00

    حالم به هم خورد از اینکه دختره رو جای معشوقه ی پسر جا زدین بابا ما مسلمونیم ،حلال و حرام سرتون نمیشه؟

    ۲ ماه پیش
  • برزه

    00

    رمان خوبی بود.من یک زنم ولی بازم وقتی خودم رو جای مهیار میزارم و زنمو توی اون شرایط تصور می کنم ویا به جای افسانه میزارم و خودمو جلوی شوهر ،خواهر شوهر و همسایه ها به اون صورت تصور می کنم دیوونه میشم

    ۷ ماه پیش
  • Mahsa

    ۱۷ ساله 00

    وای واقعا قلبم درد گرفت مهنا دختر خیلی قوی بودو اسلن جا نمیرد بیشتر از همه از شخصیت مهنا خوشم بود دوسش دارم رمان قشنگی بود ودر اخر تنکس

    ۹ ماه پیش
  • عالی

    ۱۸ ساله 00

    عالی بود

    ۱۰ ماه پیش
  • Nilo

    00

    خیلیییی قشنگ و متفاوت بود...بی نظیر بود... هزار بار ارزش وقت گذاشتن داره

    ۱۱ ماه پیش
  • مهسا

    ۲۵ ساله 00

    سلام و درود خدمت نویسنده گرامی خسته نباشید در کل رمان خوبی بود و برخلاف بقیه رمان ها به واقعیت نزدیک بود و این خوبه اما کاش فلش بک نداشت و درست از زمان گذر می کرد یکمم گیج کننده بود در کل ممنون☺️

    ۱۱ ماه پیش
  • سحر ۳۵

    00

    قشنگ بود

    ۱۲ ماه پیش
  • Aramesh

    00

    عالیی رمانش خعلی خوبه پیشنهاد میکنم حتما بخونید:)♡

    ۱ سال پیش
  • ماهرخ

    00

    عالییییییی بود و کاملا متفاوت و قابل لمس

    ۱ سال پیش
  • اروشا

    00

    باحال بود و قشنگ🥺

    ۱ سال پیش
  • فاطیما

    ۱۵ ساله 10

    روی هم رفته رومانه خوبی بود رابطه خواهر و برادری مهیار و مهنا رو دوست داشتم.

    ۱ سال پیش
  • زهرا

    10

    به نظر من رمان خیلی ضعیفی بود

    ۲ سال پیش
  • ستایش

    00

    رمان عالیی بود ب مقداری هم اموزنده کاش رابطه هنه خواهر برادر مثل مهیار و محنا بود

    ۲ سال پیش
  • Tahera

    00

    عالی بود واقعن ممنون دستتون درد نکنه خیلی آموزنده بود

    ۲ سال پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.