رمان عشق وحشي به قلم حلما
ژانر : #ازدواج_اجباری #اجتماعی
خلاصه :
یه ازدواج اجباری یه تغییر ناگهانی زندگی که زیر و رو میشود قلب هایی که فشرده میشوند و سرنوشت هایی که رقم میخورد در این داستان سرنوشت پر از فراز ونشیب فردین و یلدای قصه ما بهم گره خورده آیا آخر این قصه عشق است یا تنفر.
هوا گرم بود و بخاطر استرسی که داشتم دست هایم میلرزید ،بغض گلویم را ازار می داد
مامان هاجر زیر چادر مشکی اش ارام ارام اشک میریخت
کمر بابا محسن انگار خمیده شده بود
نزدیک مامان شدم و در اغوشش گرفتم
_مامان جون خواهش میکنم گریه نکن داداشم قویه مطمئنم هیچی نمیشه
لرزش بدن مامان دل من را هم میلرزاند بعد از ساعت ها منتظر یک خبر خوش بودیم
چشم های اشک الودم را روی هم گذاشتم و سر به شانه مامانم تکیه دادم
خاطرات مرا به روز هایی برد که زیاد هم دور نبود
به روزی که برف، حیاط خونه ی کوچکمان را سفید کرده بود و دل من ضعف می رفت برای بازی و ادم برفی ساختن
&فلش بک به گذشته
با لذت از پنجره به بیرون نگاه میکردم
گرمای خونه و سرمای بیرون تضاد زیبایی ایجاد کرده بود
صدای پای برادرم حواس پرت شده مرا به سمت خود کشید_ چی رو نگاه میکنی زلزله
_کیا بخدا میزنمتا بدم میاد ،نگو خب
_دلت میخواد یه چندتا گلوله برفی نوش جون کنی؟
با ذوق نگاهش کردم و گفتم
_جون من راس میگی؟؟
_بدوووو که باید برم با ارمین قرار دارم بعدش باید بشینی برا کنکورت درس بخونیا
فک نکن نمیفهمم از زیرش در میریا
خنده کنان چشمی گفتم و
بدون فوت وقت تند و سریع لباس های گرم و زمستانه ام رو پوشیدم و سریع به سمت در ورودی دویدم
جا ماندن رد کفش هایم حس زیبایی داشت
خم شدم و مقدار زیادی برف در دستهایم جمع کردم
صدای در ورودی نشان میداد که کیارش اماده شده و بیرون امده
خیلی نا محسوس برف ها را بین انگشتانم فشردم و موزیانه به سمتش برگشتم
و گلوله برفی را با شدت به سمت اویی که دهان باز کرده بود تا حرفی بزند پرتاب کردم صدای خنده و فریادش خبر از جنگ تن به تن داشت
سریع خم شدم و دو گلوله ی دیگر برداشتم کیارش هنوز وقت نکرده بود گلوله قبلی را از روی دهان و بینی اش کنار بزند که گلوله بعدی روی دهان و بعدی به سمت سرش پرتاب شد
مثل دختر ها جیغ میکشید و میگفت
_ ای زلزله هشت ریشتری
نکن لامصب ببین چیکارم کردی نشونت میدم
بعد از شنیدن فریادش ب سمت در ورودی خانه پا به فرار گذاشتم طعم انتقام های کیارش اصلا یادم نرفته بود
جیغ زنان مامان را صدا میکردم و کیارش از پشت گلوله بارانم میکرد
هنوز نرسیده بودم به در ورودی که کیارش بازویم را گرفت و خبیثانه گفت
_کجا فرار میکنی هااان؟صبر کن کارت دارم
با یکی از دست هایم صورتم را پوشاندم و مامان را با شدت بیشتری صدا میزدم و میگفتم
_کیا نکن خره جون یلدا ماماااااااان
در باز شد و مامان با صورت قرمز پرید بیرون و هنوز حرفی از دهانش خارج نشده بود که سر خورد و با شدت به زمین افتاد
صدای جیغ مامان و خنده های ما بابا محسن را هم به بیرون کشاند
هنوز جمله ی چی شده اش تمام نشده بود که سرخورد و روی مامان افتاد
من و کیارش غش غش به این صحنه میخندیدیم
مامان در حالی که سعی میکرد خندشو پنهون کنه و جدی باشه گفت
_ورپریده ها به من و این پیر مرد میخندید ؟زود باشید بریم تو مریض میشید
بابا گفت _دست شما درد نکنه خانوم حالا دیگ من پیرمردم
مامان با خنده گفت_والا از قدیم به ادمای بازنشسته پیرمرد میگفتند
صدای زنگ در خانه را که شنیدیم
کیارش گفت_ مامان، آرمین اومد من باید برم
کیارش همانطور که برای عوض کردن لباس هایش به داخل خانه میرفت گفت _
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irزلزله در رو باز کن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمامان و بابا هم دنبالش به داخل رفتند
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمنم با صورت اخمو برای زلزله گفتن کیارش در رو باز کردم و مردی را پشت در دیدم که لبخند بزرگی روی لب داشت قیافه اشنایی داشت موهای بور و چشمان سبزش را قبلا هم دیده بودم به خودم امدم و گفتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_سلام
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_سلام زِل ..اِهِم ..یلدا خانوم ! کیا هست؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصدای دویدن مامان و بابا مرا به حال کشاند
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدکتری سبز پوش از در اتاق عمل بیرون امده بود و سعی در ارام کردن و صحبت کردن با بابا و مامان داشت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_خانوم دکتر تو روخدا بگو پسرم در چه حاله
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_لطفا گوش کنید پسرتون حالش خوبه خطر جانی نیس نگرانی ما لخته خونی بود که خداروشکر با دارو رفع شده
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدستش شکسته بود که گچ گرفته شد و زخم پیشانی اش که بخیه شد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبلا به دور باشه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعد از رفتن دکتر مامان رو بغل کردم و خداروشکر گویان روی صندلی نشستیم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبی خبر از اینده ای غم ناک
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچند روزی گذشت ،چند روزی که گریه با ما عجین شده بود برادرم به قتل متهم شده بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو از بیمارستان با ان حال به زندان رفته بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبابا دنبال وکیل بود و پیدا کردن ماجرای نا مفهومی که خوشی زندگی ما را به تاراج برده بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمامان دایم در حال دعا کردن و گریه کردن بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن نگران حال خراب قلب مامان و موهای سفیدی که چند روزه روی سر بابا محسنم خودی نشان میدادند بودم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنگران حال یکدانه برادرم که نیاز به استراحت و مراقبت داشت و اکنون در زندان ممنوع الملاقات بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو خبرهای نسیه ای که وکیل برایمان می اورد چنگی به دل نمیزد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنمیدانم این عید و تعطیلاتش چرا به کام ما زهر بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشایدم قسمت این بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهفتم فروردین ماه بود که یک روز بابا با غم و غصه به خونه امد و صدای گریه های این مرد، من و مامان را ترسانده بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمامان هراسان گفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ محسن چیشده مرد نصف عمرم کردی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیلدا بدو یک لیوان اب برای پدرت بیاور زود باش
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن سراسیمه به اشپزخانه رفتم و وقتی برگشتم صدای ناله و زجه های مادرم هم خانه را برداشته بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاسترس دست و پایم را بهم پیچانده بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدلم گواه بدی میداد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهراسون به سمتشان رفتم و فریادگونه به بابا گفتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_بابا چیشده مامان چشه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبابا گریه میکرد و مامان خودزنی میکرد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه سمت مامان رفتم دست هایش را محکم گرفتم گفتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_نکن مامان تو روخدا نکن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچیشده جون به لب شدم داداشم چیزی شده بگو مامان بگوووو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمامان با حالی نزار گفت_دیدی بدبخت شدیم دیدی مادر
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدیدی داداشت بیچاره شد دیدی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسردرگم و ترسیده از حرف های مبهم مامان
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدست های لرزانم را به مامان نشان دادم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو گفتم _مامان ببین الان میمیرم چی شده
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبالاخره بابا با بیچارگی به حرف آمد و انگار با خودش حرف میزد گفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ وضعشون توپه بهترین وکیل ها رو میگیرند پسرم رو میکشند ،خاک بر سرم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاولادم رو میکشند و کاری از دستم بر نمیاد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکیارشم رو اعدام میکنند و من نگاه میکنم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن شوکه شده بودم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکلمه اعدام چند بار تکرار کردم انگار معنی آشنایی نداشت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمامان با گریه خودش را میزد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوقتی مامان از حال رفت به خودم امدم و با ترس به سمتش دویدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irغصه و غم برای مادر بیچاره ام سم بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irقلبش ناکار بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفریاد زدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_بابا بدووو بابا مامان یه چیزیش شد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعد از رساندن مامان به بیمارستان وقتی روی صندلی های رنگ و روی رفته ی بیمارستان نشستیم بابا با غم زیادی شروع کرد به حرف زدن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ وکیل میگه کیارش اعتراف کرده
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمگه میشه پسر من قاتل باشه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاونم دوست چند سالش رو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_بابا کی میتونیم با داداشم حرف بزنیم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاین چه بلایی بود که سرمون اومد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکاش یه خواب باشه بابا من طاقت ندارم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشانه های لرزان بابا و گریه هایی که تمامی نداشت و مادر بی جانی که روی تخت های بیمارستان خوابیده بود صحنه تکراری این روز هایم شده بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچشمان خیس و بسته پدرم قلبم را فشرد چه مظلوم و بی کس خوابیده بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرواندازی که نمیدانم لطف چه کسی بود را روی شانه هایش انداختم و
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا پاهایی که دیگر حس کردنشان سخت بود به سمت سی سی یو رفتم از پشت شیشه صورت بی رنگ مادر مظلومم را دیدم و اتش گرفتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچشم هایم از اشک تار شده بود ،شنیدن زمزمه هایم دشوار بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_مامان دکترا میگند قلبت وضع خوبی نداره تو روخدا بخاطر ما بجنگ و بمون مامان
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن بیشتر از این طاقت ندارم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصدای جیغ دستگاه ها بلند شد دکتر ها سراسیمه به سمت اتاقی که مادرم خوابیده بود میدویدند
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irترس از دست دادن ما را به اتاق مادر کشاند
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدست هایی مانع من بودند و التماس هایم به گوش کسی نمیرسید
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_تو رو خدا مامانم رو نجات بدید
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتو روخدا یه کاری کنید
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبابا زار میزد و مویه میکرد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمه وجودم چشم بود و منتظر بودم دکتر برگردد و لبخند رضایت بزند
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنمایش ریتم منظم قلب مامان را روی دستگاه ببینم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاما دکتری که با عجله به مامانم شوک میداد هیچ لبخندی نداشت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهیچ نمایشی روی دستگاه نبود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوقتی پارچه را روی صورت مامان کشیدند
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدیگر نفهمیدم چی شد و مامان چگونه از کنارمان پر کشید و رفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچشم هایم که باز شد صدای شیون در خانه اوج گرفته بود یادم امد مصیبتی که گرفتارش شدیم صورتم خیس شد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخاله رو دیدم که زاری میکرد و هاجر هاجر گویان بر سر خود میکوبید
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن از خانواده مادری فقط یک خاله اجاق کور داشتم که سالها پیش وقتی هنوز هم مدرسه نمیرفتم از ایران رفت و ساکن شهری در کانادا شد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدیدنش مرا یاد صورت مادرم انداخت با اندوه به سمتش دویدم و بغلش کردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_خاله جون ببین مامانم دیگ نیس
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن چیکار کنم خاله
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبگو بیاد بگو برگرده بگو یلدا بی تو یتیمه بیچارست
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخاله ساغر زار زار گریه میکرد و مرا در اغوشش فشار میداد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو میگفت _دخترم اروم باش اروم باش
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمادرت راضی نیس بخدا ناراحت میشه یکم اروم باش
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاصلا ارام نمیشدم گریه های من اصلا بند نمی امد فقط خودم میدانستم گرفتار چه مصیبتی شدیم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبی مادر شدن اسان نیس حتی به خاک سپردنش را هم نتوانستم ببینم یک دل سیر خداحافظی نکردم بغلش نکردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآه بر دل من
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمراسم های مامان ابرومندانه برگزار میشد و من و بابا در حال خود میسوختیم و. میساختیم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irغم برادر اسیرم و مادر پرکشیده ام ما را میسوزاند و دم نمیزدیم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدوست پدرم عمو هومن دنبال کارهای کیارش بود و خاله ام سعی در جمع و جور کردن تکه های پاشیده ما داشت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچهل روز گذشت و غصه ما کم که نه اما روزگار کمی سازش را یاد ما داد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکمی بلند شدن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفراموش نه فقط کمی جمع و جور کردن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهنوز هم جای خالی مامان درد داشت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفامیل و آشنا کم کم خداحافظی میکردند و به خانه هایشان میرفتند
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفقط خاله هنوز کنار ما مانده بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکه ان هم چند باری شنیده بودم شوهرش حال خوبی ندارد و تحت درمان است و محتاج به بودن همسرش.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدلم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irراضی نبود همسرش را بخاطر ما رها کند او بیمار و تنها بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچند باری به او گفتم خاله جان برگرد و او گفت هنوز زود است
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچقدر ممنونم برای بودنش
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاواسط تیرماه بود و هوا بسیار گرم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمشغول جمع کردن و بوییدن لباس های مامان بودم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدلم خیلی تنگ بود برای غر غرهای مادرانه اش
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوقتی میگفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشلخته هرگز تو رو شوهر نمیدم هر جا بری سر سه روز برمیگردوننت زود باش این انبار کاه رو سروسامون بده
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیاد و خاطرش حتی صدای ارام و ملیحش همیشه در قلبم می ماند
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدر افکار خود بودم که صدای کوبیدن در همه را از جا پراند
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبابا که مثل مرده ای متحرک شده بود و فقط بخاطر نجات برادرم از خانه بیرون میرفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو گاهی تا دو سه روز لقمه ای به دهان نمیبرد با هراس از جا بلند شد و به سمت در دوید
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه دنبال بابا دویدم و همان طور بی روسری نزدیک در رفتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهر چه نزدیک تر میشدیم صدای فریاد ادم های پشت در بلند تر میشد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_قاتلا در رو باز کنید به عزا میشونیمتون
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irببینید چیکارتون میکنیم آرمین را کشتید بی شرفا زندتون نمیذاریم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتا بابا در را باز کرد دستی بر تخت سینه اش کوبیده شد و بابا پرت بر زمین شد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه سمت بابا دویدم و بازویش را گرفتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدو مرد هیکلی هم چهره و قد بلند با ریش و سیبیل های بلند و نامرتب به داخل حیاط امدند
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخشم و عصبانیت در چهرشان هویدا بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irانگشت اشاره ام را به سمت در گرفتم و داد زدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_چی میخواید
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا بابام چیکار دارید هااااان؟؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگمشیییییید بیرون!!!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیکی از اون ها که معلوم بود از دیگری بزرگتر بود نزدیک من و پدرم امد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irقدبلندش روی جسم نحیف من و بابایم سایه انداخت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصحنه ترسناکی از یک انسان گرگ نما داشت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبند دلم پاره شده بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irروی دو زانو نشست و دسته ای از موهای فر کنار گوشم را گرفت کمی به سمت خود کشید و با صدای ترسناک و خرناس واری گفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_دختر زبونت زیادی کرده؟ ببرم برات؟؟ هاااان؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irموهامو ول کرد و مچ دستی که دراز بود و انگشت اشاره ام را به سمت در گرفته بودم را در دستش گرفت محکم فشار داد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصدای آخَم بابا را به خود اورد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدستش را گرفت و بلند و بیچاره وار گفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_با دخترم کاری نداشته باش ولش کن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپسرم بدبخت شد زنم مرد فقط دخترم مونده. اون گناهی نداره کاری با بچه هام نداشته باش
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتقاصشو از من بگیر
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدستم را هنوز رها نکرده بود اما دیگر فشار خیلی زیاد نبود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکه باز به حرف امد_پسرت میره بالای دار و خودت و دخترتو بیچاره میکنم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنمیدونی هنوزم نمیدونی چیکار کردید
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاگه بخوام خونوادگی از روی زمین برتون دارم کار یه ثانیه اس برام اما زجر کشیدن تو و اون اشغالی ک تو زندون حتی لحظه ای عذابش رو رها نکردم بیشتر ارومم میکنه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفقط اینو بدون بهترین وکیل رو گرفتم اونقدر پول خرج کردم به دو ماه نمیکشه پسرت پیخ پیخ
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدستشو نزدیک گردنش جلو عقب کرد و دست مرا به شدت رها کرد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو از جا بلند شد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو با تحکم گفت امین بجنب میریم دیگ اینجا کاری نداریم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irان مردی که امین نام داشت با اعتراض گفت _داداش
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدر مقابل برادرش با صدای بلند جواب داد_بریییم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعد از شنیدن صدای کوبش در
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصدای زار زدن من و خاله و بابا خانه را پر کرد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدیگر هیچ چیز درست نمیشد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاین را به خوبی فهمیدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبابا بعد از تماس با وکیل متوجه شده بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irادمای خانواده مقتول برخلاف تلاش ما برای پنهان کردن مرگ مامان از کیارش بهش خبر داده بودند
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو و حال کیارش خیلی بد شده و. چون خودش رو مقصر مرگ مامان میدونسته رگش رو زده
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو به بیمارستان منتقلش کردند
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا بابا اماده شدیم و به خاله قول دادم هر اتفاقی افتاد بهش خبر بدیم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوقتی به بیمارستان رسیدیم دوان دوان خودمون رو به اتاقی که پذیرش گفت رسوندیم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدو تا پلیس در اتاق نگهبانی میدادند
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبابا رفت دنبال پزشک معالج تا احوال برادرم رو بفهمه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدلم میخواست کیارش رو ببینم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنزدیکشون رفتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیکی از ان ها بهم هشدار داد دور باشم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irملتمسانه و عاجزانه با صورتی خیس درخواست کردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_اقا اون ادمی که تو اتاق خوابیده داداشمه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرگشو زده بخاطر مرگ مادرمون
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتو رو جون عزیزت یه لحظه ببینمش
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنگهبان با بی توجهی گفت برو خانم عقب مگه نمیگم نزدیک نشو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاینایی ک میگی دردی دوا نمیکنه ما وظیفمون اینه چاره ای نیس
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا گریه جلوی پاهایش به زمین افتادم و دوباره خواهش کردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_اقا فقط ی لحظه لطفا قول میدم فقط یه لحظه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنگهبان بی حوصله پایش رو عقب کشید و گفت عجب گیری افتادیم برو اون ور دیگ
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگریههایم شدت گرفته بود که دست بابا را دور بازویم احساس کردم صدای پدری که غمش یه دنیا بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_یلدا بابا بلند شو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچرا این طوری میکنی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپاشو دخترم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپاشو حال برادرت خوبه خداروشکر ،من باهاش حرف میزنم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا چشمای گریان به بابا نگاه کردم و گفتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_بابایی اگه کیارش طوریش بشه من میمیرم تو رو خدا کیا رو بردار بریم از اینجا من دیگ طاقت ندارم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبابا بغلم کرد و چقدر محتاج شدم به اغوشی که بوی حمایت میدهد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدست از پا درازتر برای رفتن به خانه به سمت ماشین میرفتیم که دو چشم اشنای خیره از دور توجه مرا به خود جلب کرد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاو: همان مردی بود که موهایم را کشید
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاینجا چه میکرد؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچند روزی گذشت و بابا گفت وکیل توانسته قرار ملاقات خانواده درجه یک را بگیره
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدو روز دیگر قرار بود کیارش را ببینم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوقتی پا داخل اتاقک کوچک گذاشتم با مردی رو ب رو شدم که خیلی شکسته و داغون بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوقتی در اغوشش فرو رفتم فهمیدم چقدر دلتنگ برادر یکدانه ام بودم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگریه امانم را گرفته بود وقتی روی صندلی نشستم تو چشای خیس برادرم با ناچاری نگاه کردم و گفتم_ داداش چی شد که این طور از هم پاشیدیم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبابا گفت _پسر یه چیزی بگو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبرادرم لب گشود و گفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_چند روز قبل از اون اتفاق ارمین بهم گفت اگر خانوادت و تو اجازه بدید برای خواستگاری از خواهرت بیایم خونتون
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمنم عصبانی شدم و با چند تامشت حالش رو گرفتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچند روزی باهاش قهر بودم و فکر میکردم یه ادم نامحرم رو دوست خودم دونستم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن همیشه از خونوادم براش حرف میزدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتا اینکه اونقدر اومد و رفت و قسم خورد که باورش کردم بخاطر حجب و حیای یلدا خاطر خواهش شده و حتی یکبار هم با چشم بد به خواهرم نگاه نکرده
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدو روز قبل رفتن به مهمونی گفت بریم بیرون و حرف بزنیم اصلا حال روحی خوبی ندارم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوقتی رفتیم گفت میدونم خواهر داشتن چقدر قدرت میخواد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irباید اون قدر قوی باشی که نذاری هیچ ادم ناتویی بهش اسیب بزنه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن برای خواهر خودم تمام تلاشم رو کردم به تو هم قول شرف میدم مرد باشم و پای قول خوشبخت کردنش به تو بمونم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدست رفاقت دادیم اما انگار غم توی دلش بیش از این حرفا بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوقتی هم داشت میرفت گفت روی حرفام فکر کن و با خونوادت حرف بزن هر جوابی بهم دادید هیچ تاثیری روی برادریمون نداره
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخلاصه پس فرداش زنگ زد و گفت امشب مهمونی یکی از رفقای قدیمی. مونه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشب که اومد دنبالم رفتیم اونجا و دور هم بودیم تا اینکه ارمین گفت چون محیط بسته است بریم پشت ساختمان سیگار بکشیم و قبلا اونجا رو دیده فضای جالبی داره
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرفتیم پشت ساختمان سیگار رو کشیدیم و وقتی به خودم اومدم یه میله توی دستم بود و آرمین خونین روی زمین افتاده بود و هیچ کس به جز من اونجا نبود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیکم تکونش دادم ولی خونریزی زیاد بود و آرمین تکون نمیخورد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمه داخل ساختمان بودند و کسی توی اون سرما بیرون نبود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمنم با فکر اینکه هر چی زودتر آرمین رو به بیمارستان برسونم کسی رو خبر نکردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسریع خودمو ب ماشین رسوندم و اوردم نزدیک ارمین
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir.وقتی گذاشتمش توی ماشین به سمت مرکز شهر باشدت رانندگی میکردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتا اینکه چشممو توی بیمارستان باز کردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو فهمیدم ارمین با اون میله ای که اثر دست من روشه و توی ماشینم پیدا کردند کشته شده
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمنم هیچ جوره نتونستم ثابت کنم بیهوش شدم و وقتی بیدار شدم میله توی دستم بوده حتی خونمو آزمایش کردند اما اثری نبود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحتی شاهدی نیس ک من و ارمین رفتیم پشت ساختمان
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو اونایی که اونجا بودند یا تو حال خودشون نبودندیا گفتند این دو نفر همون موقع رفتند
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irقتل ارمین افتاد گردن من قتل رفیقم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن بی گناهم من ارمین رو نکشتم بابا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبابا گفت _پس چطوری میگند تو اعتراف کردی پسرم ؟چرا این کار رو کردی ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکیا گفت_بابا من شرایط روحی افتضاحی داشتم رفیقم مرده بود و من چون اون میله تو دستم بود فکر کردم چیزی مصرف کردم که منو از خود بیخود کرده و توی اون حال ارمین رو کشتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاما هر چی میگذره بیشتر میفهمم این یه توطئه است چون وقتی رفتم سراغ ماشین میله ای که پلیسا میگند تو ماشین بوده رو با خودم نبردم یکی میخواد قتل رو بندازه گردنم ،منم اظهاراتم رو عوض کردم اما خونواده ارمین فهمیدند و باور کردند من قاتلم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهر چند حق دارند همه چیز بر علیه منه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاما به. خداوندی خدا من بی گناهم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir(سپس رو کرد سمت من و گفت)
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیلدا مامانم رو من کشتم اجی ،کاش میمردم و این روز ها رو نمیدیدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدر اغوشش گرفتم و با گریه گفتم_ نه داداشم قسمت مادرمون بهشت بود باید میرفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحرف های سوزناک برادرم و غم نبود مادرم دلم را میسوزاند
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچه شده بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچطور نابود شده بودیم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوقت ملاقات تمام شد و ما به خانه برگشتیم من دلم قرص بود به اینکه خدا هم رضا به این نیست که بنده بی گناهش در بند باشد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irروزها از پس هم سپری میشد و بابا روز به روز شکسته تر میشد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن روز. به روز بزرگتر میشدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irغم و نبود مادرم مرا بزرگ کرده بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irان دختر از همه جا بی خبر همیشه شاد به اسم زلزله رفته بود و دختری از جنس غم و افسردگی به میدان امده بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبابا محسن باز هم به تکاپو افتاده بود به هر دری میزد تا این خونواده شکسته را بند بزند
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهیچ راهی نبود هر چه میدوید به جایی نمی رسید
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنزدیک شهریورماه بود و هوا رو به سردی میرفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخاله کم کم ندای خداحافظی میخواند
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدیگر بیش از این هم از او انتظاری نبود واقعا زحمت را به پای ما تمام کرده بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا اینکه هنوزم گرد غم روی شانه هامون بود اما کمی ارامتر شده بودیم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلعنت به دنیایی که عزیزان را میگیرد و تو را به صبر دعوت میکند
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irروزی که خاله میخواست برود فرودگاه با او رفتیم من سفت در اغوشش
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irnazila: گرفتم و بوی تنش که انگار بوی تن مادرم را میداد بوییدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه او عادت کرده بودم به محبت هایش به مهر مثال مادرانه اش
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخاله هم مثل من بغض داشت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irقول داد باز هم پیش ما برگردد و رفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبابا با محبت بغلم کرد همانطور که در اغوشش گریه میکردم مرا به سمت ماشین برد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه خانه برمیگشتیم که تلفن بابا محسن زنگ خورد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحرف هایی که بابا میشنید خیلی سهمگین بود طوری که بابا کنار جاده ایستاد و شروع به گریه کرد و به خدا گلایه میکرد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن که خیلی ترسیده بودم با هراس صدایش میزدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_بابا چیشده ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_بیچاره شدیم یلدا ،برادرت(های های گریه میکرد)
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدیگر تحمل درد پدرم را نداشتم حاضر بودم بمیرم و او این چنین گریه نکند
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگریه هایم اوج گرفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_بابا کیا چیشده
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_کشتنش تموم شد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_بابا چی میگی تو رو خدا حرف بزن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_با چاقو داداشتو زدند بردنش بیمارستان
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_وای وای بابا بدو تو رو خدا بدو بریم بیمارستان
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوقتی به بیمارستان رسیدیم تا رسیدم به در اتاق عمل نمیدانم چند بار زمین خوردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچند بار مردم و زنده شدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپشت در منتطر بودیم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپنج شش ساعتی گذشت و پزشکی بیرون امد من م بابا سراسیمه دویدیم به سمتش
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_اقای دکتر پسرم خوبه!؟ جون عزیزت خبر خوب بده
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_فعلا نمیتونم چیزی بگم هر لحظه برای هر چیزی باید آماده باشیم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irضربه بدی خورده و خون زیادی از دست داده
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوقتی دکتر رفت زانوهای بابا محسن خم شد و به شدت ب زمین افتاد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسریع دست زیر بازویش انداختم و بلندش کردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحال هیچ کداممان خوب نبود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irداغون و بی کس بودیم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخدا هم انگارفراموشمان کرده بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسعی کردم به خودم مسلط باشم ،بابا حال مساعدی نداشت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه سمت اب سرد کن به راه افتادم کمی اب برای بابا بیاورم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکه ناگهان دستی مرا کشید و به دیوار پشت اب سرد کن خارج از دید کوبید
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبازویم در میان چنگالش بی حس شده بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچشمهایم در دو چشم سیاه و خشمگین گره خوردنفسم حبس شد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبرای اینکه صورتش در مقابل صورتم قرار بگیرد کمی خم شد و با نفرت در صورتم پچ پچ وار شروع به تهدید کرد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ چیشد ؟داداش جونت داره به درک واصل میشه ؟چیه ؟درد داره؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمحکم روی قلبم کوبید و گفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_اینجا درد داره؟؟هااان؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن تازه به خودم اومدم و ناباور گفتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_تو این بلا رو سر داداشم اوردی؟اره؟چطور تونستی ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ ببین دختر اون اشغال رو خودمون میکشیم منتظر نمیشم تا با هزار تا فرقه اون وکیل دوزاریتون وقت بخره فهمیدی ؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدستم را با شتاب رها کرد و گفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_خوب گوش کن این دومین قدم من برای پایان دادن به زندگی اون کثافت بود اگه این بار هم شانس بیاره دفعه بد ریسک نمیکنم و یه گلوله تو مغزش خالی میکنم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفهمیدی ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ داداشم بی گناهه تو رو خدا باورکن داداشم ازارش به یه مورچه هم نمیرسه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ قصه نباف ،کار ما از این حرفا گذشته فقط مرگش اروممون میکنه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا قدم های بلند دور شد و من تباه شده را با استرس جا گذاشت و رفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوقتی پیش بابا رفتم آب را خورد و گفت به نماز خانه میرود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irساعتی گذشت و کیا را به ای سی یو منتقل کردند دکتر امید داده بود و ته دلم نوری روشن بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبرق کمی دلخوشی در چشم های بابا خانه کرده بود حتی نمیتوانستم از ملاقاتم با اون عوضی بگم از تهدیدهاش بگم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدلم چنگ میخورد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدکتر گفته بود هر کس چاقو زده به قصد کشت زده درست از کنار قلبش رد شده
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخدا زندگی دوباره ای به کیا بخشیده بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچند روز بعد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irروزی که شرایط برادرم بهتر شده بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا پدرم به بیمارستان رفتیم اجازه نداشتیم کنارش باشیم اما از دور میتوانستیم مراقبش باشیم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irروی صندلی انتظار نشسته بودم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو بودم برای لحظه ای بتونم برادرم را بغل کنم نگهبان ها در اتاق را لحظه ای رها نمیکردند
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبابا میگفت در زندان خلافکارا طوری باهم تبانی میکنند که اگر نخواهند هیچکس نمیفهمد چه اتفاقی افتاده
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکسی که کیا را زده بود انگار اصلا وجود نداشت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو این استرس برای ما خود خود مرگ بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاین که برادرم در ناامنی کامل بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز بیچارگی اشکم روان شد و در دلم دعا میکردم خدا بی گناهی کیا را عیان کند
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز جا بلند شدم و به سمت نماز خانه رفتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبابا گوشه ای دراز کشیده بود و به خواب رفته بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحجم این همه غصه برای پدرم زیاد بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنمیدانم قلب او تا کی طاقت این همه درد را داشت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاما حتی از فکر نبودش هم تنم میلرزید
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه این فکر میکردم که چطور اون همه شادی به این همه درد تبدیل شد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا احساس ادمی پشت سرم برگشتم و با دیدنش از ترس دستم را روی قلبم گذاشتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدست های بزرگ ترسناکش را روی بینی عقابی نسبتا بزرگش گذاشته بود و خنحر چشمانش به شدت در تنم فرو میرفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچشمان سیاهش مثل گودالی عمیق تمام توانم را گرفته بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا صدای گرفته و زمزمه واری گفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ این دفعه هم انگار قرار نیست اون داداش عوضیتو بفرستم به درک
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاما من میخوام جون به سرتون کنم لحظه لحظه مرگ رو با گوشت و استخون حس کنید و راحت نشید، اینو بدون، آخر این راه میره ته جهنم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاگه لازم باشه تموم سرمایمو خرج این هدفم میکنم اما لحظه ای از عذابتون دست بر نمیدارم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاشک چشمانم را خیس کرده بود با چشمان اشکی و دهانی باز نگاهش میکردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنمیدانستم جواب این همه قصی القلبی رو باید چی بدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسریع به حرف امدم و به خیال خودم برای نجات جون برادرم تلاش میکنم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_اقا تو رو خدا این حرف رو نزنید
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irداداش من بی گناهه بخدا قسم اون ازارش به ی مورچه هم نمیرسه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبخدا قضیه من ربطی به این ماجرا نداره کار یه نفر دیگس
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچشان خبیثش گشاد شد و گفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکدوم قضیه؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمبهم نگاهش کردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیعنی نمی دانست
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسریع حرف رو عوض کردم و گفتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ ببینید داداش من...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهنوز بقیه حرفم رو نزده بودم که انگشت اشاره اش وسط پیشانی ام نشست و محکم به سمت جلو فشار داد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمتعاقب با سرم بدنم هم به دیوار برخورد کرد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنفس به نفسم شد و
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا لحن عصبی و هیستیریکی در حالی که دندانهایش را روی هم فشار میداد گفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_می گم کدوم قضیه !؟؟؟؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا ترس گفتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ ام ..خواستگاری از من
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irولی اونجوری نیس بخدا داداشم با این قضیه مشکلی نداشت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحالت ترسناک چشم هایش انگار دوزاری اش افتاده باشد با حرص بسته شد و بعد از چند ثانیه مکث گفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ببین گدازاده نعش داداش من هم حیفه برا تو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irولی برات دارم ،مقصر مرگ داداشم تویی اره ؟؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتقاص هرزه بازیات رو داداش من نباس میداد، به صلابه میکشمت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو باتنه ای که به جسم بی جونم زد از کنارم رفت و منو با دنیایی از ابهام تنها گذاشت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتنها چیزی که عیان بود این بود که خراب کردم بد هم خراب کردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir