نیاز دختر خودساخته و جوونیه که اگرچه سختی زیادی رو در گذشته مبهمش تجربه کرده. اما هیچوقت خم نشده و درهم نشکسته؛ تنها بد شده و با بدی زندگی میکنه. کل زندگیش بر پایه‌ی دروغ ساخته شده و با گول زدن و گناه و هرچه که نادرسته احساس خوبی داره!.

ژانر : عاشقانه

تخمین مدت زمان مطالعه : ۱۲ ساعت و ۲۱ دقیقه

مطالعه آنلاین دختر بد پسر بدتر
شته مبهمش تجربه کرده. اما هيچوقت خم نشده و درهم نشکسته؛ تنها بد شده و با بدي زندگي ميکنه. کل زندگيش بر پايه‌ي دروغ ساخته شده و با گول زدن و گناه و هرچه که نادرسته احساس خوبي داره!.

قصه تلخيست.

در قصه ها دختر ها پاک اند و معصوم و فريب خورده!

در قصه ها آدم ها مهربانند و ساده!

من هم آدم همين قصه ام.آما انسانيتم مرده است.

قلب دارم،اما يخ زده است.

دخترم و زيبا ام و شيشه اي.

اما دخترم و پليدم و پر از خورد شيشه اي که برنده است.

من دختر بد اين قصه ام و گمان مي کردم هميشه پيروز ميدانم.

اما تو آمدي.تو ثابت کردي گرچه من بدم!

اما تو بد تري!

من دختر بد شدم و تو پسر بد تر.

هرچند که تا پايان اين قصه پيچ و تاب زيادي خورديم.

اما نه من باختم و نه تو.

چون اگر چه هميشه خوبي و پاکي پيروز مي شود.

اما من و تو ام در اين ميدان برنده شديم.

من با بد بودنم تو را پيروز شدم.

تو با بد تر بودنت قصه را فتح کردي.

اين بد و بد تر کنار هم چه قصه اي که رقم‌نمي زند!

به قلم‌مرجان فريدي.

.

خلاصه:

نياز دختري خود ساخته و جوونيه که اگر چه سختي زيادي رو در گذشته مبهمش تجربه کرده.اما هيچ وقت خم‌نشده. در هم‌نشکسته!

تنها بد شده و با بدي زندگي مي کنه.

کل زندگيش بر پايه دروغ ساخته شده و با گول زدن و گناه و هرچه که نادرسته احساس خوبي داره.

اما آيا هميشه قراره نياز پيروز شه؟

قراره هميشه دل سنگ و بي احساس بمونه؟

با وجود يه پسر خيلي بد تر از نياز!

من که اين طور فکر نمي کنم!

به قلم مشترک:مرجان فريدي

مهشيد قرايي مقدم.

اشکامو پاک کردمو با هق هق شروع کردم به تعريف کردن ماجرا :

_ پار...پارسال دقيقا همين موقع بود که اومد و گفت ديگه من و نمي خواد و عروسي رو به هم زد.

به اينجا ک رسيدم هق هقم اوج گرفتو باعث شد که پسره هل بشه و دست پاچه گفت:

-آروم‌ باش دريا. بايد باهاش کنار بياي اما آخه چرا امروز رفتي مهمونيش؟ نگاه کن الان چجوري شدي انقدرم که ماشالا خورديش.

سعي کردم بيشتر تو نقشم فرو برم

جيغي کشيدمو گفتم :

-آروم باشم؟ چطور آروم باشم ها؟ چطور؟

و دستام و روي صورتم گذاشتم بلند بلند به گريه کردنم ادامه دادم و بين گريه هام گفتم که من و برسونه خونه و آدرسو بهش دادم اونم بدون اينکه چيزي بگه به سمت خونه‌ روند.

_ دريا رسيديم

باصداي پسره چشمام رو باز کردم و با صداي خفه اي گفتم ممنون و به سمت عقب برگشتم تا کيفم رو که وقتي سوار شده بودم اونجا گذاشته بودمو بردارم و وقتي که صورتم‌و برگردوندم کارتي رو جلوي صورتم ديدم.

_ اين چيه؟

چشماي قهوه ايش و تو تاريکي بهم دوخت و گفت:

_ شمارمه خواستم اگه ميشه بيشتر باهم اشنا بشيم

لبخندي زدمو کارت رو‌گرفتم و تنها به خدافظي اکتفا کردمو از ماشين پياده شدم و به سمت در قهوه اي رنگ به راه افتادم اونم تک‌بوقي زد و رفت وقتي دور شد از جلوي در کنار اومدمو اشکامو پاک کردم و دستمو داخل کيف کردم و کيف پولو برداشتمو همونطور که به سمت سر خيابون ميرفتم تا يه تاکسي بگيرمو برم خونه داخل کيفو وارسي کردم سيصد تومن پول خب خوبه ، با ديدن اسمش روي کارت مليش شروع کردم به بلند بلند خنديدن که باعث شد همه کسايي که تو پياده رو بودن به سمتم برگردن و چپ چپ نگام کنن اما من بي اهميت بهشون به خنديدنم ادامه دادم اخه اسمش به قيافه تي تيشش اصلا نميومد اون پسر با اون‌موهاي سيخ سيخ که خيلي مدل قديمي بود و لباس زردو شلوار سفيد کجا ، اسم اردشير با اين ابهت کجا!

بقيه کيف پول و نگاه کردم چيز بدرد بخوري نداشت پول هارو برداشتم و کيف پول هم همونجا پرت کردم و لبخند زنون دستم رو جلوي تاکسي زرد رنگ تکون دادم

در خونه رو با کليد باز کردم و در حالي که مي خنديدم گفتم

يه درصد فکر کن اسم من دريا باشه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با خنده خودم و رو کاناپه بنفش رنگ خونه ولو کردم و در حالي که به زور سعي مي کردم دکمه هاي مانتوم و باز کنم بلند بلند خوندم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- امشب شب مهتابه.حبيبم رو مي خوام حبيبم اگر خوابه، اميرم رو مي خوام،اميرم اگر نيستش ...سعيدم رو مي خوام!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شل و ول و منگ در حالي که از دسته هاي مبل گرفته بودم خودم و به توالت رسوندم .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صورتم و به زور با اب يخ شستم و در حالي که با خودم اروم اروم زمزمه مي کردم گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- پسره ي کودن،اخه،دختري که نصفه شب مست و پاتيله.واسه چي بهش اعتماد مي کني؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از دستشويي ک بيرون اومدم يه راست به سمت اتاق رفتم و خودم و پرت کردم رو تخت خوابم وچشمام و بستم .ميدونستم سگ مستم و قرار نيست زود خوابم ببره!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

فکر مي کنم به فردا.مخم اون قدر هنگه که فکر نکنم بتونم اهنگ بسازم!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چشمام و مي بندم و سعي مي کنم بخوابم و زمزمه وار زير لب ميگم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- اينم يه شب سگي ديگه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با صداي زنگ چشمام و باز کردم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گيج و گنگ به اطراف نگاه کردم سرم درد مي کرد که بخاطر زياده رويم تو خوردن الکل بود ، بي حوصله و به زور پتو رو از روم کنار زدم و آروم آروم به سمت پذيرايي حرکت کردم .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

موهام و با دست چنگ زدم رو به بالا و رفتم سمت در وردوي.هرکي پشت در بود انگار دست بردار نبود!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تا درو باز کردم روهام خودشو پرت کرد داخل و با حرص گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- باز سگ مست کردي که خوابيدي تا اين موقع!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با اخم گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-تو هم باز دخالت کردي؟اصلا اين جا چي کار داري؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

روهام کلافه داد زد:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-هي نرو رو موخ من نياز! يکي از اونايي که تيغش زدي اومده بود دم رستوران.کم مونده بود رستوران و رو سرمون خراب کنه شانس اورديم رئيس نبود وگرنه بيچاره شده بوديم!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بي حوصله نگاهش کردم و تاپ زرشکيم و از رو شکمم کشيدم پايين که آخرم رفت بالا و نافم با پيرسينگ قلب شکلش ديده شد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

توجهي به روهام نکردم و رفتم تو آشپزخونه و قهوه سازو روشن کردم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

روهام پشتم اومد و گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- تو چرا اينطوري آخه!من بهت ميگم تا اخراج شدنت چيزي نمونده تو برا من ميري قهوه درست کني؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با پوزخند گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- اوني که تيغش زده بودم نگفت چرا اينجوري دو درش کردم!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کلافه و عصبي گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-نه!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پوزخندم عمق گرفت.رفتم جلوي روهام ايستادم و گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- حقش بود ..اصلاحق همشونه ، درضمن من کارم و از دست نميدم اگرم از دست بدم..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چشمکي بهش زدم و ادامه دادم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- راه هاي کسب درامد رو خوب بلدم..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

روهام ناراحت بهم خيره شد و گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- باشه ديگه تو کارات دخالت نمي کنم.هر کار دوست داري بکن!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به سمت در رفت و از خونه خارج شد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

در حالي که زيرلب زمزمه مي کردم خوندم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- تو چرا..نيستي پيشم...وقتي ميدوني ازت من ...سير نميشم!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تو چرا دستاشو ميگيري...وقتي مي دوني باهاش نمي موني!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لبخندي زدم و گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ايول شعرش قشنگ ميشه زود دفترچه مخصوصم و از تو کشوي پاتختي برداشتم و در حالي که به سمت اشپزخونه مي رفتم شعر و نوشتم رو کاغذ تا يادم نره.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

قهوه که اماده شد نشستم رو مبل و در حالي که سرم و مالش مي دادم شروع کردم به هورت کشيدن قهوه اينطوري بيشتر مي چسبيد!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از حموم اومدم بيرون و بدون اينکه موهام و خشک کنم حوله قرمزم و دورم پيچيدم و در حالي که به سمت کيفم روي ميز مي رفتم و زيپش رو باز مي کردم به ساعت نگاه کردم .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نيم ساعت وقت داشتم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بسته سيگارم و از تو کيفم بيرون کشيدم و يه دونه درآوردم و با فندک صورتي و نگين دارم روشنش کردم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

در حالي که از سيگار کام مي گرفتم به سمت اتاقم رفتم .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

و در کمد و باز کردم .کمد پر از لباساي رنگارنگ و شيک بود به لطف بي اف افاي رنگارنگم خوب مي پوشيدم و خوب مي گذروندم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شلوار جين مشکيم و به همراه پيرهن چارخونه قرمز مشکيم که تقريبا يک وجب و نيم بالاي زانو بود رو از توي کمد برداشتم و شال مشکي رنگم و هم به زور پيدا کردم و رو تخت انداختم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به سمت اسپيکرم رو پاتختي رفتم و اهنگ مورد علاقم از انريکه پخش شد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

درحالي که با آهنگ ميرقصيدم لباسام پوشيدم و بعد به سمت ميز آرايشم رفتم و رژ لب قهوه اي رنگمو از بين انبوه رژ هاي رنگاوارنگم برداشتم و روي لبهام کشيدم نيازي ب آرايش نبود چون جاي خاصي قرار نبود برم نگاهي ديگه به آينه انداختم و بعد از اينکه فهميدم مشکلي نيست سوئيچ رو برداشتم و از خونه خارج شدم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

درحالي ک به موتورم نزديک مي شدم گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ چطوري عروسک؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سوار ميشم و کلاه کاسکت مشکي رنگم رو هم روي سرم ميزارم و بعد پوشيدن دستکشام گاز مي دمو به سمت رستوران حرکت ميکنم و بعد تقريبا ده مين دير کردن ب رستوران ميرسم موتورو پارک ميکنمو به طرف در پشتي ميرم و وقتي وارد ميشم درحالي ک کلاهم و روي ميز ميزارم ميگم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ سلام به همگي سفارش چيه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

روهام بدون توجه بهم.سه بسته غذا رو گذاشت تو صندوقش و صندوق رو به دست گرفت و از کنارم رد شد برگشتم ديدم که رفت سمت موتورش و صندوق و پشت موتور گذاشت و حرکت کرد و رفت.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اخمام رفت تو هم.همين مونده بود که باهام قهر کنه!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ياسمن با ديدنم لبخند گنده اي زد و گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- واي بلاخره اومدي!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لبخندي زدم و گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- نچ ، هنوز در حال اومدنم نرسيدم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ياسمن دست کش هاي ظرف شويي رو در اورد و خواست بدوئه سمتم که سلطان گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- آشپزخونست يا مهد کودک؟خانوم آرام باز اومديد جو و به هم زديد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با اخم به آشپز پير و بي اعصاب رستوران زل زدم و زير لب گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- کي بميري راحت شم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ياسمن ريز خنديد و رفت سمت سه تا پلاستيک که توش غذا بود رو به دستم داد و گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- بدو نياز.الان رئيس مياد ميبينه سفارش ها مونده داغ مي کنه!البته که نمي دونم چرا به تو کار نداره و اخراجت نمي کنه!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

راست مي گفت.خودمم نمي دونستم چرا رئيس اخراجم نمي کنه. مي دونستم زن و بچه داره و سرش تو لاک تودشه يعني دلش هوايي نشده.پس واسه چي هوام و داره!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

در حالي که از رستوران خارج مي شدم گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- داغشم.دوست دارم!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خنديدم و ياسمنم خنديد.صندوق و برداشتم و به صندلي عقب موتور وصلش کردم و غذا هارو گذاشتم داخلش.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سوار موتور شدم و خواستم را بيافتم که ياسمن دوييد سمتم و داد زد:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- بيا ادرس و بگير نياز.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آدرسا رو ازش گرفتم و گازو گرفتم و رفتم سمت خونه اولين کسي که سفارش داده.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نزديک رستوران بود و اين کارم و راحت تر مي کرد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به در بزرگ خونه خيره شدم و پوفي کردم و رفتم زنگ در و زدم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صداي زني از ايفون پيچيد:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- با کي کار داريد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- از رستوران مخصوص اومدم.سفارش داشتيد؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

زن - بله الان ميام

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بي حوصله به بدنه موتور تکيه دادم بعد دو مين يه زن قد بلند در حالي که رو صورتش ماسک زيبايي گذاشته بود درو باز کرد .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خندم گرفت صورت سبزش و چشماي ژاپنيش به همچين خونه اي تو زعفرانيه نميومد!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

غذا هارو گرفتم سمتش که لبخندي زد و گرفتشون و پول وگرفت سمتم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پول و گرفتم گذاشتم تو کولم و بعدش دو تراول گرفت سمتم و گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- اينم انعام!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ازش گرفتم و گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- باي!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

زن با تعجب نگاهم مي کرد شايد توقع داشت از انعامش ذوق مرگ شم! يا کلي قربون صدقه صورت ماسکيش برم! سوار موتور شدم و در مقابل نگاه خيرش به سمت مقصد بعدي حرکت کردم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

***

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به ساعت نگاه کردم و کليد رو تو قفل در چرخوندم دقيق دوازده شب بود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وارد خونه شدم و کفشام و در اوردم و گوشه اي پرت کردم و شالم رو از سرم برداشتم و با خستگي بازوهامو ماساژ دادم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

برقاي سالن و روشن کردم که باديدن فرد رو به روم و ميز پر از غذا هاي رنگا رنگ جلوم .اخمام رفت تو هم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- تو خونه من چي کار داري؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با عجله بلند شد و گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- نياز عزيزم به حرفام گوش بده من...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

داد زدم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- برا من ، من من نکن از خونه من بکن بيرون!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

زد زير گريه و گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- دخترم باهام اين کار و نکن!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به النگو هاي پهن و گردنبند بزرگ طلاش نگاه کردم ، به موهاي رنگ شدش ، به ابرو هاي تتو کردش ، به لباساي گرون و دماغ عمليش!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پوزخندي زدم و رفتم جلوش و گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-دختر؟! زنيکه تو مگه دخترم داري! اصلا من دختر نيستم!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با حيرت نگاهم کرد و دستش و برد بالا و کوبيد تو صورتم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سرم و فوري بلند کردم و گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-گمشو از خونم بيرون!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با گريه گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ من اومدم برات غذا درست کردم .برات کادو خريدم .تا رابطمون و درست کنم بعد ببين تو چي کار کردي!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ابروهام و به هم گره زدم و گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- غذا؟کادو؟رابطه!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

زدم زير خنده و بين خنده با تمسخر گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-که رابطه!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با حيرت نگاهم مي کرد که يهو خيز بر داشتم سمت ميز و رو ميزي و به چنگ گرفتم و با شدت کشيدمش که کل ظرفا و غذا ها به شدت ريختن رو زمين و صداي بدي و توليد کردن .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با چشماي خوش رنگ و غرق اشکش نگاهم کرد و داد زدم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- اين غذا هارو مي گفتي؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دوييدم سمت کانتر و جعبه کادويي رو برداشتم و کوبيدمش رو زمين و در حالي که لگدش مي کردم داد زدم؛

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- اين کادو رو مي گفتي؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رفتم جلوش و در حالي که از خشم سرخ شده بودم با دست به گونم اشاره کردم و داد زدم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- اين رابطه رو ميگي؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با نگاه خيس و مبهوت زل زده بود بهم که ادامه دادم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- رابطه اي وجود نداره.دختري وجود نداره.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با بغض گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- چه قدر عوض شدي نياز!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با پوزخند گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ عوض نشدم.عوضي شدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با پوزخند در حالي که به سمت اتاقم مي رفتم گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-حتي روحتم خبر نداره چه قدر دختر بدي شدم!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وارد اتاق شدم و درو محکم پشت سرم بستم و به سمت گيتارم رفتم همون موقع صداي در اومد که خبر از رفتنش ميداد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بدون توجه به رفتنش گيتارم و از روي پايه برداشتم و روي تخت نشستم و شروع کردم به کار کردن روي اهنگ جديدي که داشتم ميساختم .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ديگه بهش هيچ حسي نداشتم.حتي بهش فکرم نمي کردم.اون اسمش از عزيزاي زندگي من خط خورده بود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اون قدر بيخيالش بودم که بدون توجه به کمر خم و زانوهاي لرزونش اومدم تو اتاق و حالا ام که رفته!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

يه قسمت از آهنگ بود که هرکار مي کردم درست نمي شد و واقعا رو مخم بود کم اعصابم خورد بود اينم اضافه شد،

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از جام بلند شدم گيتارو سرجاش گذاشتم اين جا نميشد.تمرين کرد.از اتاق بيرون اومدم و رفتم توي اتاق کارم.يه اتاق داغون و خيلي کوچيک و با سقف نم زده.اما پر از ساز هاي خوشگل که يادگار بابا بود. اتاقي که واقعا بهم حس آرامش مي داد از بچگي عاشق سازو رقص و خلاصه اين چيزا بودم و واقعا هم توي اين دو حرفه استعداد داشتم پنج سازو ميتونستم بزنم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به طور حرفه اي. و رقصمم که حرفي توش نيست، ولي متاسفانه نميتونستم هيچ کاري انجام بدم جز اين که براي خوانده هاي زير زميني آهنگ بسازم.تمام اميدم اينه که چندتا اهنگي ک فرستادم قبول کنن تا بتونم از ايران برم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ايران بودنم مساوي بود با هر روز درد کشيدن.مساوي بود با هر روز تحمل قيافه کسايي که دوست داشتم بميرن!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سري تکون مي دم و از فکر و خيال ميام بيرون.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شايد اگر چندين سال پيش بود از سيلي خوردن به دست مادرم عذاب مي کشيدم اما الان فقط به خاطر ديدن قيافش عصبيم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مادر...چه اسم کليشه اي !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به سمت گيتار کارم رفتم برداشتمش و نت هايي ام که نصفه درست کرده بودم رو روي پايه گذاشتم و شروع کردم به درست کردن اشکال هاش.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با احساس درد توي مچ دستم گيتارو سرجاش گذاشتم به ساعت نگاهي انداختم که با ديدنش هنگ کردم شيش ساعت گذشته بود وساعت پنج صبح رو نشون ميداد مثل هميشه وقتي سر اينکارم اصلا خسته نميشم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از سرجام بلند ميشم و ميرم تا يکم قهوه بخورم من که تا الان بيدار بودم ديگه نمي ارزيد که برم بخوابم بعد ازينکه قهوه جوش رو به برق زدم روي مبل خودم و پرت کردم و به سقف زل زدم توي فکر رفتم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اگر قبولم نمي کردن کل اميدم نا اميد ميشد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تموم شدن اميدمم براي زندگي درست مساوي بود با...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همون دختر بدشدن دختري که چند وقته توي وجودم ريشه کرده و هر روز بيشتر از قبل ريشش و محکم تر ميکنه هوفف بيخيالش فردا کلي کار دارم بايد يه سر برم باشگاه و اين نت هارو کامل کنم چون پس فردا وقت تحويلشه شبم که شيفت دارم با روهامم که دعوام شده نميشه بگم بجاي من بره و اين يعني يه شب بيداري ديگه با صداي قهوه جوش از جام بلند شدم و راهي که چند دقيقه پيش طي کرده بودمو برگشتم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

جلويه آينه ايستادم به خودم خيره شدم شلوار لي زاپ دار و پيرهن آبي تيره لي و کلاه مشکي چون با موتور اينور اونور ميرفتم و تا اخر شبم درگير بودم حوصله اينکه مانتو بپوشمو اينارو نداشتم کوله مشکيمو برداشتمو از خونه بيرون زدم و به سمت باشگاه راه افتادم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

****

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

موتورو توي پارکينگ پارم کردم و کلاه کاسکتو از سرم برداشتم و بعد کلاه خودم رو روسرم گذاشتم و به سمت راه پله رفتم هميشه ازين قسمت که بايد اين همه پله رو طي کنم متنفر بودم اما خب کاريشم نميشه کرد مجبورم .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نفس نفس زنون جلوي در ايستادم آخه چرا انقدر بالاس طبقه شيشم جاي باشگاه زدنه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعد از پنج مين که نفس گرفتم و تونستم عادي نفس بکشم زنگ و زدم و بعد چند ثانيه با قيافه خندون شاداب روبه رو شدم واقعا ک اسمش به رفتارو چهرش ميخورد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ سلام نياز خانم چه خبرا؟ تو که مي دوني مسابقه نزديکه و بچه ها ماست! چرا يکي در ميون مياي؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ برو گمشو اونور از نفس افتادم!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با شنيدن لحنم بلند خنديد و گفت؛

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ منم خوبم منم دلم تنگ شده بود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ شاداب يه ليوان آب پرتغال برام بيار تا موقعي که لباسمو عوض مي کنم.و اين قدر حرف نزن!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ نياز دارم باهات حرف ميزنم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بدون توجه به شاداب لباس هام و از توي کوله دراوردم يک نيم تنه مشکي با سرهمي آبي موهامو هم از پشت با کش بستم و بعد ب سمت ضبط رفتم و روشنش کردم شادابم وقتي ديد به حرفاش گوش نميدم رفت تا برم آب پرتغال بياره منم شروع کردم به گرم کردن بدنم تا موقعي ک بقيه بچه ها بيان کلا پونزده نفر بوديم ک رقص گروهي کار مي کرديم نه تا پسر و شيش تا دختر الانم داشتيم براي يک مسابقه خيابوني کار مي کرديم که مال يک ماه ديگه بود و اگه ببريم کلي پول گيرمون مياد که اينجوري ميتونم راحت حتي بدون قبولي اون اهنگ ها از ايران برم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ بيا کوفت کن.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با صداي شاداب از فکر بيرون اومدم و ليوان رو ازش گرفتم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ دمت گرم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همون موقع صداي زنگ اومد که خبر از اومدن بچه ها مي داد معمولا همشون

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باهم مي رسيدن.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

جلوي آينه سراسري و بزرگ سالن ايستادم و به پارکتا خيره شدم که صداي جيغ و داد بچه ها اومد که داشتن با ذوق احوال پرسي مي کردن.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

برگشتم سمتشون که يسنا و ستايش و سهيلا دورم جمع شدن و به گرمي باهام احوال پرسي کردن و از اين که تعطيلات عيد کلاس قطع بوده ابراز ناراحتي کردن.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سهيلا با نيش باز نگاهم کرد و گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- امروز چيکار مي کنيم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بهرام با لبخند گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اهنگ جديده انريکه خوبه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعد بهم نگاه کرد و با لبخند گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- سلام بر دلبر خانوم!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پوزخندي مي زنم و بدون اين که حتي ذره اي جلب توجه داشته باشم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با موهام بازي کردم و لبم و به دندون گرفتم و گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- چطوري مکمل!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بهرام خنديد و در حالي که با هيجان خاصي بهم زل زده بود گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- تو رو ديدم خوب شدم!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ماني و ياسين و سجادم به سمتم اومدن و باهم دست داديم و به قول روهام الکي مثلا ابراز دلتنگي کرديم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چند دقيقه ديگه هم.منتظر شديم و وقتي اکيپ سما و رامين شون اومدن اهنگ و گذاشتيم و من جلوي همه ايستادم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ خب.مي خوام کل انرژيتون و بزاريد براي همين الان و اين جايي که هستيد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لبخندي زدم و ادامه دادم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- خب.زوج ، زوج کنار هم وايستيد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پسرا صدا هاي بامزه اي در اوردن و با هيجان رفتن و کنار دختراشون ايستادن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با ريموت دکمه رو زدم و گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ حرکت و اروم اروم ميرم .مرحله به

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مرحله با من بيايد جلو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آهنگ که پخش شد دستام و روي هم جلوي صورتم گذاشتم و آوم آروم جاي دستام و عوض کردم .يک بار روشونه يه بار رو گردن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چرخ خوردم و يهو رو به عقب خم شدم و وقتي گردنم هم تراز با نيمه ي کمرم شد يهو آهنگ حالت ضرب گرفت.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آهنگ ريحانا° بود و اون قسمتاي ضربش صداي کوبش ضربان قلب بود .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همون طور که خم بودم مرحله به مرحله حالت شوک وارانه بالا اومدم مثل طپش قلب.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سر پا که شدم نفسي گرفتم و با ريموت اهنگ و استپ زدم و گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- خب؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دخترا با هيجان جيغ زدن هر کسي يه چيزي و با جيغ مي گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- عاليه!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- شروعش خيلي جذب کنندس!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- مثل رقاص هاي حرفه اي آمريکايي بودي.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دست زدم و گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- حواس ها جمع.چيزي به مسابقه نمونده .اول بشيم.کلاس رقصتون معروف مي شه.و پول خوبيم گيرمون مياد خودمونم معروف مي شيم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پس به جاي حرفاي چرت.اون بدناي رو فرمتون و يه تکوني بديد!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سوت زدم و گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- خب دو رديف مي شيم.دخترا همه سمت راست با من حرکت طپش قلب و تمرين

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مي کنن و پسرا هم اون طرف با بهرام

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کار مي کنيد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بهرام سري تکون داد و با پسرا که مدام غر ميزدن رفتن اون طرف.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لبخندي زدم و گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ خب...بامن!..1.2.3.4.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دست راست رو چپ...چپ رو پا....راست رو گردن..يه چرخش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- 321

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-حالاخم شيد.منتظر شيد اهنگ اولين طپش و بزنه..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

حالا اروم و با قفسه سينتون به خارج ضربه بزنيد ...درسته..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کنار ساغر ايستادم و به سينش فشار اوردم و گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- ضربات و زياد کوچيک ميزني بزرگش کن.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ساغر پشت چشمي نازک کرد و گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به نظر من که من از تو بهتر ميرم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من با خونسردي طوري که همه بشنون گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- به نظر منم تو ام چون بالا تنه ات تخته نمي توني ضربه بزني!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

حس کردم همه ساکت شدن به صورت سرخ شده از خجالت ساغر چشم دوختم و گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ اين جا منو تو نداريم.من من نکن.حالا هم يا برقص يا برو!اين جا جاي پولداراي لوس و احمق نيست.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ساغر با چشماي اشکي نگاهم کرد و دوييد از سالن بيرون همه بهم خيره نگاه مي کردن داد زدم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- دوباره شروع مي کنيم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- 4 3 2 1

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بهرام اون طرف من. با سرعت داشت هيپ هاپ تمرين مي کرد کلا ازش خوشم نميومد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اما خب بچه پولدار بود و خوشگل

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

که اصل کارم هميناست.اصلا مگه اخلاق و عشقم مهمه!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

معلومه که نه. خيس عرق شده بودم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رو بچه ها داد زدم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- بچه ها تمرين کافيه.بقيش واسه سه شنبه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همه پيشنهادم و رو هوا زدن.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از کنار پرهام رد شدم و داشتم با بطري ابم اب ميخوردم که جلوم ايستاد بهش نگاه کردم که گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ دلم برات تنگ شده بود نياز.خيلي بهت نياز داشتم!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پوزخندم و پنهون ميکنم و ميخوام جوابي بدم که ياسين دست ميندازه دور کمرم و در حالي که من و با خنده مي کشونه سمت بچه ها ميگه:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- کي پايست بريم دربند؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تقريبا همه جيغ مي زنن که ما..ما..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لبخندي مي زنم و در حالي که سعي دارم از تو بغل ياسين بيام بيرون ميگم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ خونه ي من زعفرانيست تا بيام دير ميشه!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دروغ که هناق نيست.هست!؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پرهام بهارام و هول داد و اومد جلو و گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-مي رسونيمت!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سعي مي کنم ظاهرم و حفظ کنم نبايد بفهمن خونم اون جايي که مي گم نيست.کلا قصدم اين نبود که کلاس بزارم و اينا...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نه من براي در اوردن پول بايد هم رنگ مردم تو هر جايي که کار مي کردم مي شدم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من وقتي پيک موتوري بودم يه نياز ساده و کوچه بازاري بودم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

و حالا تو کلاس رقص مختلط تو بالا شهر تهران يه نياز با کلاس و پولدارم!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پس بايد مثل خودشون مي بودم تا مثل بقيه باهام رفتار کنن.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

يسنا ناراحت و با لباي آويزون گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- اذيت نکن نياز ديگه...بيا بي تو خوش نميگذره.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لبخند ميزنم و در حالي که با حوله دور گردنم و خشک مي کنم مي گم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-گور باباتون...ميام.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همه با هم هورا ميکشن.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پرهام با لبخند جذابي گفت؛

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-پس من ميرسونمت.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

برگشتم سمتش به چشماش زل زدم و گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- پرهام من نگفتم وسيله ندارم!گفتم راه دوره!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پرهام گيج چشماي گردوند و با تعجب گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- من که جز ماشيناي خودمون تو پارکينگ ماشين ديگه اي هيچ وقت نديدم!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لبخندي مي زنم و به چشماي کنجکاو همه زل ميزنم و مي گم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- منم نگفتم ماشين دارم!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

****

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دهن همه باز بود و با تعجب به موتور سياه و عروسکم نگاه ميکردن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با لبخند کلاه کاسکتم و روسرم گذاشتم و گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- اين شما.اينم عروسک...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رفتم سوار موتور شدم و گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- دهناي بازتون و ببنديد به من نميخوره شاخ باشم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همه ميخندن که پرهام با لبخند ميگه:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- تو حرف نداري!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

توجهي نمي کنم.قانون اول.محل ندادن مساوي با تشنه کردن طرف!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- خب من الان ميرم خونه.ساعت هفتم مستقيم ميام دربند.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همه کم کم از هيجان و شور و شوق موتور داشتن من ميان بيرون و منم بعد خداحافظي گاز ميدم و به سمت خونه حرکت مي کنم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

البته اون جا براي من فقط محل خواب بود و بس.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من زيادي آواره بودم!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

جلوي کمد لباسم ايستاده بودم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعد از کمي فکر تصميم گرفتم چي بپوشم.نميدونم چرا اون لحظه دوست داشتم خيلي خوشگل کنم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

برخلاف هميشه که براي هر کاريم يه دليل داشتم قصد داشتم يه شبم که شده براي دل خودم باشم.خوش بگذرونم.خودم باشم!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

يه شلوار چرم مشکي برداشتم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بوتاي مخمل سياهم و که يه گرگ نقره اي کنارش داشت و از تو کشو بيرون کشيدم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کمي فکر کردم و يه بافت خيلي نازک و شل مشکي تنگ برداشتم که فوقش و فوقش شايد به زور قدش نيم وجب زير باسنم مي رسيد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همه لباسارو تن کردم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

موهام و لخت لخت کردم و محکم بالا بستم که اين کار چشمام و کشيده تر و وحشي تر نشون مي داد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعد از يه ارايش تو مايه هاي گريم تنها خط چشمم و پهن کشيدم.و اين چشمام رو جذاب مي کرد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نيم دستکشاي چرمم و دستم کردم و لاک تضاد لباسام و زدم.جيگري.رنگ رژ لبم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

در اخر شال مشکي رنگم و که کمي فقط کمي به جيگري رنگش ميخورد و سرم کردم .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ادکلن محبوبم و که مال اخرين دوست پسرم بود و رو خودم خالي کردم.واقعا ادکلنش عالي بود کم کمش يه تومني بايد پولش مي بود اخه اصل بود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کافشن کوتاه و چرم مشکي جيگري ام رو تن کردم و بعد برداشتن گوشيم و کليدا از خونه خارج شدم کلا با کيف مخالف بودم و زور زورش شايد کوله بر ميداشتم اما کيف نه!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سوار موتورم شدم و کلاه کاسکت مشکيم رو سرم کردم .حس مي کردم تيپم شبيه خواننده هاي راک شده!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اخه چرم و مشکي بود !

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هوا خوب بود و فقط باد ميومد ولي بادشم خنک و خوب بود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سوار موتور بودن همين چيزايه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خوبشه که بهت لذت ميده.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وقتي رسيدم به سمت همون جايي رفتم که دفعه قبل با بچه ها رفتيم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با ديدن بچه ها با لبخند رفتم سمتشون که با ديدن فرد روبه روم چشمام و تو حدقه چرخوندم و سعي کردم بهش توجه نکنم انقدر که ازين بشر متنفر بودم که خدا ميدونه خواستم بدون توجه بهش از کنارش رد بشم که تنه اي بهم زد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ چته باز هار شدي؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به چشماي تيله ايش نگاه کردم.رنگ چشماي باباش بود.و من چه قدر از اين خانواده متنفر بودم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با نيشخند گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ کيه تورو ببينه و هار نشه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بدون اينکه بهش توجه کنم و جوابش و بدم به سمت بچه ها رفتمو سلام کردم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سنگيني نگاهش و از پشتم حس مي کردم.دربند چه غلطي مي کرد.هر جا من هستم بايد يا خودش يا سر و کله ي پدر احمقش پيدا شه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ياسين بلند شد و گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ چه قدر دير رسيدي ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ تا حاضر شدم و از اونجا اومدم طول کشيد ديگه پرواز ک...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

حرفم با صداي نحس سياوش نصفه موند.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بچه ها ام‌کنجکاو به اين پسر قد بلند و جذاب و رو اعصاب من راه رفته نگاه مي کردن.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ چه عجب خيلي وقته اينجاها نيومدين نکنه سخت در تلاشين که مسابقه ماه آينده رو ببرين اما خب بايد بگم زياد تلاش نکنين آخه تا ما هستيم شما اصلا حساب نميشين .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همونطور که خيره نگاهش مي کردم سيگاري ازتوي جعبه دست ساز چرمم درآروردم و با فندک ستش روشنش کردم و بعد از اينکه پکي عميق ازش گرفتم و دودش و ماهرانه و شيک بيرون دادم گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ به اندازه اين دود هم نيستي حتي يک درصد!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مطمئن باش توي اين مسابقه برنده ماييم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با حرص چشم از سيگارم گرفت و نيشخند زد و گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ خيلي ب خودت مطمئني؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ آره اونقدر که فکرشم نميکني!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پرهام وسط حرفامون پريدو اخم کرده گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ نياز بيخيال بيا بريم. در حدي نيستن که بخواي باهاشون در بيفتي بيا بريم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ آره بريم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

و دنبال پرهام ب راه افتادم که سياوش گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ حالا که انقدر به خودت مطمئني فردا شب بيا کلوب يه مسابقه بديم فقط منو تو اونجا متوجه ميشيم کي بهتره!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با حرفش لبخندي روي لبام نقش گرفت خودشه همينو ميخواستم روي پاشه پا چرخيدم و گفتم :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ قبوله. فرداشب ساعت دو مي بينمت. بازنده!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

و چشمکي بهش زدم و راهم و ادامه دادم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پرهام با اخم رو به من گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ نبايد قبول ميکردي نياز اون پسر...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ پرهام لطفا بس کن من مي دونم چيکار کنم و چيکار نکنم حالا هم بيخيال شو بيا بريم پيش بچه ها.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پرهام خواست چيزي بگه که دستم و به نشونه ساکت يا همون خفه شو بالا آوردم و قدم هام و تند کردم ب سمت تختي ک بچه ها روش نشسته بودن رفتم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سروش با لبخند نگاهم کرد و گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ چي مي گفت اين مفنگي ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به لقبي که به سياوش داده بود.خنديدم.بچه ها با سياوش لج بودن.چون رقيبِ رقصمون تو مسابقات بود.گروهشم قوي بودن.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ چيز خاصي نميگفت فردا دعوتم کرد به يک مسابقه دو نفره.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

يسنا خم شد و ني قليون و شوت کرد تو بغل بهرام و گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ چي؟ نياز ميخواي با سياوش مسابقه بدي خل شدي ؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ واي بچه ها ما ازونا مي بريم چرا انقدر خودتون و دسته پايين ميگيرين؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ياسمن ابرو بالا انداخت و زير چشماش کمي گود رفته بود.براي کار تو رستوران بود و تو اين جمع فقط من و ياسمن اوضاع داغوني داشتيم و کسي خبر نداشت.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ نياز اونا پنج دوره است که قهرمانن چجوري ميخوايم ازشون ببريم تو ميدوني با کي يک دوئل گذاشتي؟با بهترين رقاص خيابوني کلوب!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ من ميدونم اون کيه خيلي بهتر از شما ميشناسمش مطمئن باشين .

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

و بعد با صداي آروم تري طوري که فقط خودم بشنوم گفتم :

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-يه روز با خودش مي رقصيدم و رقص يادم مي داد.من از همه بيشتر ميشناسمش.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خدا رو شکر کسي صدام و تو اون سر و صدا نشنيد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعد از حرفم ديگه کسي حرفي نزدو بحث عوض شد و بچه ها شروع کردن از حرف زدن راجبه مهموني که قرار بود پرهام هفته ديگه بگيره کلا مثل يک دوره بود هر ماه يکيشون يه مهموني ميگرفت و تنها کسي ک تو جمعشون توي اين دوره شرکت نمي کرد و مهموني نميگرفت من بودم اونا هم زياد پاپيچ نميشدن که دليلش چيه و منم از اين بابت خداروشکر مي کردم ميخواستم سيگار ديگه اي از توي جعبه دريارم که يسنا گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ نياز نکش گفتيم قليون بيارن.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ خب بيارن اونم ميکشم ولي الان اين ...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

جعبه رو تکوني دادمو بعد ادامه دادم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- مهم تره.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

و بعد يه نخ از توش دراوردم و بعد هم ب طرف بچه ها گرفتم پرهام و ياسمن و سروش برداشتن و بقيه هم که قليون ميکشن.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

_ ژستت موقع سيگار کشيدنت محشره آدم و جذب ميکنه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با اين حرف پرهام به طرفش چرخيدم و تنها به يک مرسي اکتفا کردم اين ژست سيگار کشيدن و روهام بهم ياد داده بودالبته بعد ازينکه ديد چجوري مي کشم گفت ديگه حق نداري اينجوري و با اين مدل سيگار بکشي. اما کيه که گوش کنه!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اون شب ديگه اتفاق خاصي نيفتاد فقط اينکه من وقت نکردم نت هارو درست کنم و باز هم يه شب بيداري ديگه در پيش داشتم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

***

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با خستگي زياد کليد رو توي قفل چرخوندم و وارد خونه شدم و اولين کاري که کردم اين بود ک به طرف اشپزخونه برم و قهوه جوش و به برق بزنم تا بتونم با قهوه بيدار بمونم و کارام و راستو ريست کنم از اشپزخونه بيرون اومدم و به سمت اتاق خوابم رفتم و لباسامو با يک شرتک فسفري و نيم تنه سفيد عوض کردم و باز راهي که اومدو برگشتم و توي آشپزخونه منتظر درست شدن قهوه شدم ، نميدونم فردا چي بپوشم براي مسابقه بايد بهش ثابت بشه بايد بفهمه که از اون بهترم از هر لحاظ هفف به سمت قهوه جوش رفتم آماده بود. يک ليوان ريختم و روي سيني گذاشتم کنارشم زير سيگاري و جعبه سيگار صورتيم و کنارش گذاشتم و به سمت اتاق کارم رفتم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گيتارو برداشتم و شروع کردم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعد تقريبا سه ساعت بالاخره درست شد و

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به نظر خودم مثل هميشه عالي شد بدون هيچ اشکالي لبخند رضايتمندانه اي روي لبهام شکل گرفت گيتارو روي پايه گذاشتم و نت هارو برداشتم و رفتم تا بفرستمشون.با تکميل اين کار يک هفت هشت تومني گيرم ميومد که خيلي خوب بود برام چون واقعا لازم دارم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بعد از ارسال نت ها به ساعت نگاهي انداختم پنج و نيم صبح بود مي‌تونستم تا نه ده بخوابم به سمت توالت رفتم و بعد از زدن مسواک روي تخت دراز کشيدم و به محض بستن چشمام به خواب رفتم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

*

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

- تو با اون چشات مستم کردي و خستم کردي و کشتي منو

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ببين..منو..من ديوونه روانيو..

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همون که د...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با صداي داد صالح ساکت شد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صالح از پشت شيشه علامت داد و با داد گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-فرياد.بازم داري فالش مي خوني .بابا اين قسمت و دادي مثل متسو خون ها مي خوني؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

فرياد با حرص هدفون و از رو ي گوشاش برداشت و زير لب گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-التو..متسو..التو..سوپرانو..فالش..اشتباه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir
شما به این رمان چه امتیازی میدهید؟
نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • Parisa

    ۱۷ ساله 00

    اول بایدسلام خدمت مرجان جونم با این رمانای شگفت انگیزش اصن به شدت یه طور خاصی بارماناتون حال میکنم میشه گفت تقریبا همه رمان هاتونو خوندم البته جز این جدیدا😅ورمان دختربدپسربدتراولینشون وهمین جزبم کرد❤

    ۲ هفته پیش
  • رمان باز

    10

    عااالی بی نظیره

    ۴ هفته پیش
  • فاطمه

    ۱۵ ساله 10

    به نظرم رمان خوبی بود ممنون

    ۱ ماه پیش
  • شبنم

    ۳۰ ساله 01

    چقدر هم در این رمان کل فرهنگ ومردم وجامعه رو تحقیر کرده و به شدت غرب پرستی موج میزد

    ۲ ماه پیش
  • شبنم

    ۳۰ ساله 01

    بدترین چیز در این رمان عادی سازی مسائل غیراخلاقی بود،لطفا ترنس هارو که مشکل جدی دارند واکثرا با عمل تغییرجنسیت میدن با هم جنس باز یکی نکنید.از ناظرین برنامه خواهش میکنم بیشتر نظارت کنید رو متن رمان

    ۲ ماه پیش
  • شبنم

    ۳۰ ساله 01

    به شدت رمان ضعیف وکلیشه ای بود،کلی غلط املایی داشت،دخترداستان خیلی ضعیف ولی همش ادعای قوی بودن داشت،همه کاری میکرد بعدمیگفت هرزه نیستم،زبان داستان شبیه خاطره گویی بود نه روایت،عادی کردن هر کار قبیحی

    ۲ ماه پیش
  • نمیدونم

    00

    یه سوال از نویسنده رمان دختری با نشان شیطان که انگلیسی توی یک اپلیکیشن دیگه میزارین ربطی به این رمان دختربد پسربدترمون داره؟

    ۲ ماه پیش
  • Maryam

    ۱۶ ساله 00

    کاش بازم از این رمانا بنویسی خیلیییی عالی بود ی جاهایی احساسی بود و ی جاهایی ذوق و شوق داشت خیلی خوب بود ممنون بابت رمان عالیتون🥹❤️

    ۳ ماه پیش
  • زهرا

    ۲۲ ساله 00

    یه سوال چطوری کلیپ موزیک کامل شد وقتی نتونستن برن شمال و فیلم بگیرن ؟؟ و اینکه واقعا فریاد چه مشکلی داشت که قرص میخورد و اون روزم تو استودیوم به نیاز که فرار کن وگرنه لوله میشی نگفتید واقعا مشکل چیبود

    ۴ ماه پیش
  • فاطمه

    10

    فریاد مشکل عدم کنترل خشم داره۰_۰

    ۳ ماه پیش
  • ngin

    10

    نمیدونم بار چندمه میخونم انقد خوبههه که از خوندنش سیر نمیشم واقعا عالیه البته که سلم خانم مرجان فریدی همیشه عالیه و حرف نداره

    ۴ ماه پیش
  • نسرین

    ۲۵ ساله 00

    نصف رمان که تو بیمارستان بودن خود تحقیری هم موج میزد غلط املایی هم داشت عاشقانه هاش زیاد نبود ولی در کل رمان ابکی نبود اما خب میشد راحت اخرش رو حدس زد

    ۴ ماه پیش
  • نمی دونم

    ۱۵ ساله 00

    به نظرم رمان خوبی بود ولی من منتظر بودم میلاد هم بیاد

    ۵ ماه پیش
  • هلنا

    00

    نیاز بد بود و باور داشت کارش درسته فرقش با بقیه رمان های کلیشه ای دختر معصوم ، اما وقتی که جلوی فریاد انقدر مسخره و ضعیف شبیه همون کلیشه ای ها بود ،دوست داشتم دختر رمان حداقل قوی بودجلوی فریاد

    ۵ ماه پیش
  • رستا

    ۱۴ ساله 10

    دوستان عزیزی که از رمانای مرجان فریدی خوشتون میاد میتونید رمان پانتومیم را هم بخونید چون فوق العاده قشنگ بود البته رمان پانتومیم نویسندش خانم مرجان فریدی بودن

    ۵ ماه پیش
  • Kosar

    10

    رمان خوبی بود ارزش خوندن داشت ولی من طالع دریا و تیمارستانی ها رو بیشتر دوست داشتم اصن اون دوتا یه چیز دیگه بودن🫠

    ۵ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.