رمان ازدواج ناگهانی به قلم ایمان.ر / ماه بانو
راجبه دختریه که بخاطر پدرومادرش تاوان سختی رو پس میده ازین رو مسئول تاوان و زجردادن این دختر کسیه که علاقه زیادی به انتقام و کینه توزی نداره اما.... پایان خوش
ژانر : اجتماعی
تخمین مدت زمان مطالعه : ۱۱ ساعت و ۳۹ دقیقه
ژانر : #عاشقانه #اجتماعی
خلاصه:
راجبه دختریه که بخاطر پدرومادرش تاوان سختی رو پس میده ازین رو مسئول تاوان و زجردادن این دختر کسیه که علاقه زیادی به انتقام و کینه توزی نداره اما....
پایان خوش
من دریام.. دریا.. مثل دریا آبی... مثل دریا مواج.. و گاهی آروم..
آرامشم کمترو شیطنتم بیشتره.. لیسانس مدیریت دارم و تو شرکت پدرم مشغول به کار هستم..
عاشق رانندگی با سرعت بالا هستم.. یه مورانوی سفید مدل 2008 دارم.. دوماه پیش کادوی تولدم بود.. تک فرزند هستمو عزیز دردونه ی بابام!
هرچی بخوام برام فراهم میکنه .. از بچگیم تاحالا اجازه نداده هیچ کسی بهم بگه بالای چشمت ابروست..
برای همینه که غرورم بی حد و اندازه ست.. تاحالا به هیچ بنی بشری اجازه ندادم غرورم رو خورد کنه...به هیچ کس..
امروزم یکی از اون روزاییه که خیلی شاد و سر خوشم.. پسر عموم فرزام قراره آخر هفته از انگلیس بیاد و منم که از هیجان در حال انفجارم... از وقتی خودمو شناختم ازش خوشم میومد... مثل همه ی دختربچه های چهارده ، پونزده ساله که برای اولین بار عاشق میشن.. اما درست همون روزها بود که برای تحصیل رفت انگلیس و موندگار شد.. فقط سالی یکبار ، یا دوسال یکبار میاد.. همین نبودن و دیر دیدن باعث شده برای دلبری بیشتر حریص بشم ...
تو شرکتمونم که صدتا خاطرخواه دارم.. البته ناگفته نماند که علاوه بر قیافه ام نصف بیشترشون عاشق جیب بابام میشن..
شرکت صادرات واردات دارو داریم... پدرم یکی از تاجرهای بزرگ تو بخش دارو هستش.. خیلی دلش میخواست من دارو سازی بخونم ، ولی متاسفانه از شیطنت زیاد و سر به هوایی نتونستم قبول بشم.. زمان ما کنکور انقدر سخت بود که همین رشته ی مدیریتم با هزار سختی و خرخونی قبول شدم.. ولی حالا چی ؟ بدون کنکور دانشگاه ها دانشجو میگیرن... دیگه استرس به کل پریده..
سوار ماشین خوشگلم شدمو با سرعت هزار ، خودمو به شرکت رسوندم.. ماشینو تو پارکینگ پارک کردم و بعد از براندازی صورتم تو آینه ی ماشین ، از ماشین پیاده شدم..
قدم هامو آهسته تر از هر جای دیگه ای برداشتمو سعی کردم خانومانه رفتار کنم... صدای پاشنه ی پنج سانتی کفشم تو فضای ساکت پارکینگ پیچید... کنار آسانسور ایستادمو منتظر شدم...
صدای قدمهایی شنیده شد و متعاقب اون چهره ی مزخرف حبیبی نمایان شد.. با اون لبخند گلو گشادش !
- سلام عرض شد خانم تهرانی... صبح عالی متعالی !
- سلام... میگن سالی که نکوست از بهارش پیداست.. متاسفانه روز ماهم از صبحش معلومه چی میشه !
- چرا متاسفانه ؟!
- میشه شمارو دیدو بدبیاری نداشت؟!
با گستاخی خیره شدم بهشو گفتم... مدیر بخش مالی شرکته و کلی برای خودش برو بیاو خاطر خواه داره... ولی عمرا به دل من نمیشینه... یه جورایی حال بهم زنه...
قد درازو بی قواره.... چشمهایی زل و سیاه.. با ابروهایی کلفت و پیوندی... بینی حالت عقابی و لب و دهانی بزرگ...
شاید به نظر خیلی از دخترها خوب باشه.. ولی به نظر من مضحکه !
چند ثانیه خیره نگاهم کردو لباشو به هم فشردو با اخم گفت
- درستت میکنم !
- آرزو بر جوانان عیب نیست... ولی نه شما که بابا بزرگی !
آسانسور رسید.. تا خواست جواب بده داخل آسانسور شدمو دکمه ی طبقه ی پنجمو زدم..با لبخند به صورت پر اخمش نگاه کردم..
- با اجازه...
با سری برافراشته... نگاهش کردم تا در بسته شد.. تا بخواد به خودش بیاد، در بسته شدو نفسی از سر آسودگی کشیدم
با گام هایی بلند ، در حالی که صدای کفشم تو سالن شرکت میپیچه قدم به اتاقم میذارم..خسته از روز کاری کسل کننده ای که داشتم
به خونه بر میگردم..
- اهل خونه.. سلام ! من اومدم !
مامان از اتاقش بیرون اومدو در حالی که لبخند مهمون لباش بود جوابمو داد..
- سلام عشق مامان.. خسته نباشی خوشگل من..
- شلام مامانی خوشجله !
- باز لوس شدی؟ بیست و سه سالت شدا.. نمیخوای بزرگ بشی؟!
- خب خودت شروع کردی مامانی جونم..
- من شروع کنم تو باید ادامه بدی؟ بیا اینجا ببینم.
.به سمت دستهای باز شده اش پرواز کردم... بهتر از اینجا.. امنتر از اینجا.. گرمتر از اینجا.. جایی وجود داره؟!
لباسامو عوض کردم.. موهامو دم خرگوشی بستمو از نرده های خونه سر خوردم پایین..
- مامان !
- باز از نرده ها سر خوردی ؟ نمیگی میوفتی؟! آخه من از دست این کارای تو چکار کنم؟! اگه آخرش کار دست خودتو ما ندادی!
- نترس مامان قشنگم.. گرگ بارون دیده شدم..
- کار یه دفعه میشه !
- بووووس... باشه.. ببخش و بخند..
لبخند زدو سرشو تکون داد..
- محبوبه..
- جانم خانم؟!
- غذا حاضره؟
- بله.. میزو بچینم ؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- بچین.. بچم گرسنه اس..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- مگه منتظر بابا نمیشیم؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- بابات امروز دیر میاد... کارش طول میکشه..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- اوکی !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعد از خوردن غذای خوشمزه ای که محبوبه درست کرده بود ، به اتاقم رفتمو تا شب خوابیدم... نمیدونم ساعت چند بود که با نوازش موهام از خواب بیدار شدم..چشمام که به تاریکی اتاق عادت کرد بابامو دیدم.. دستامو با شوق باز کردمو خودمو تو آغوشش پرت کردم..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- سلام بابا جونم.. قربونت بره دریا !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- خدا نکنه.. دریا همه ی زندگی باباشه.. یه خار به پات بره من پس میوفتم..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- به دستم بره چی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبلند خندید..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- برو پدر صلواتی.. شام حاضره.. پاشو که خیلی گشنمه دخملکم..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- الهی دریا بمیره که شما گرسنه ات شده !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- باز حرف مفت زدی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- یعنی بابتش پول نمیگیرم؟ مفتی شد؟! چه بد ..خندیدو موهای بهم ریخته امو بیشتر بهم ریخت..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- قربون چشمای دریاییت برم، زبون نریز.. به اندازه ی کافی شیرین هستی.. بدو بیا..اینو گفتو از اتاقم بیرون رفت..لامپ اتاقمو روشن کردمو بعد از مرتب کردن موهام از پله ها سرازیر شدم..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irامشب قراره فرزام بیاد ایران.. خیلی خوشحالم.. یه جورایی هنوز اون حس دوست داشتن کودکانه تو وجودم هست.. هنوز وقتی یه خبری ازش میشنوم و میفهمم میخواد بیاد قلبم ضربان میگیره و دستام یخ میکنن..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخیلی خوبه که داره میاد.. هرچند که هرسال که میاد خیلی پیشش نیستم و اونم دورش اونقدر دختر هست که منو نبینه ، ولی امسال فرق میکنه.. امسال قیافه ام از اون چهره ی بچگی فاصله گرفته و خانوم تر شدم.. خوشگل تر شدم.. ابروهامو که تو دوران دانشجویی بهشون دست نزده بودمو تمییز کردم و کمی باریکتر از حدی که دخترونه باشه شده.. چشمام درشت تر شده و صورتم با آرایش کمی که این روزها مهمون صورتمه قشنگتر شده..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irزمان دانشجویی خودم دوست نداشتم دست تو صورتم ببرم ، در واقع بابامم خیلی خوشش نمیومد ، منم که عشقم بابامه همون کاریو کردم که ون دوست داره... ولی وقتی درسم تموم شد و میخواستم تو شرکت کار کنم ، رفتم آرایشگاهو ابروهای پرمو سپردم به آرایشگر..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحالا چشمهای آبی و درشتم بیشتر تو چشمه و خانمانه تر شدم..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفکر کنم فرزامم خوشش بیاد ، حالا شب که بریم فرودگاه عکس العملشو میبینم..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدل تو دلم نیست تا شب بشه.. چی بپوشم ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاومم... فکر کنم این مانتو آبی و این شال فیروزه ای خوب باشه.. پوشیدمشونو به خودم نگاه کردم..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irعالیه.. بهم میاد و برای امشب مناسبه.. ولی.. کاش قدمم یه کم بلند تر بود ، حالا مجبورم یه کفش پاشنه بلندم بپوشم که جلوی فرزام کوتاه به چشم نیام..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچقدر بده که قدم انقدره.. اگه پنج سانت بلندتر بودم عالی میشدم .. حیف !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخداجون نمیشد منو قد بلند میکردی که مجبور نباشم صبح تا شب با این پاشنه ها و درد پا کنار بیام؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمه اش باید حواسم به ایستادنم باشه.. کلا دوست دارم غرورم حفظ بشه و با اقتدار به نظر بیام ، ولی با قد 160 اینطوری نمیشه مجبورم به کفش پاشنه بلند متوسل شمو درد پامو تحمل کنم..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوای چقدر با خودم فک زد.. ساعت شیش شد.. تندی آرایش مختصری کردمو لباسامم عوض کردم..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخوبه این مانتو شال با سفیدی صورتمو آبی چشمام هماهنگه و خوبم کرده..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیه مقداری هم ریمل زدمو موهامم به صورت کج ریختم تو پیشونیم..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- دریا !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- جونم مامان ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- حاضری؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- آره مامانم ، الان میام..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- بدو ، بابات منتظره ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکفشامو پوشیدمو از پله ها پایین رفتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا خوشحالی به پسری که با کت و شلواری سرمه ای، چمدون به دست ...از دور میومد، نگاه کردم... چقدر عوض شده ... قشنگتر از قبل شده.. لبهای درشتش به لبخند از هم باز شدو با دیدنمون دست تکون داد.. زن عمو شروع کرد به قربان صدقه رفتن و عمو با غرور به پسرش نگاه میکرد.. مقابلمون که رسید چمدونشو زمین گذاشت و خودشو در آغوش پدرش رها کرد... بعد مادرشو تنگ در آغوش کشیدو سپس به روبوسی با بابام پرداخت.. با مادرم دست دادو در آخر مقابل من ایستاد... نگاهش مشتاق بود.. حس داشت... سرتاپامو نگاه کردو بازوهامو بین دستهای قدرتمندش گرفت..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- وای دریا چی شدی... خیلی ماه شدی دختر !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irذوق زده ، در حالی که نمیتونستم لبخندمو مخفی کنم جوابشو دادم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir. - تو هم همین طور..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاول با چشمهای درشت نگاهم کردو بعد سرشو کمی عقب دادو بلند خندید..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir. - هنوزم بامزه و کوچولویی .. نمیدونی یه خانم نباید اینو به یه مرد بگه ؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمات نگاهش کردم..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- چرا؟ تعریف کردی ، منم جواب تعریفتو دادم..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- پس منم ماه شدم هان ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشرمگین لبخند زدمو نگاه دزدیدم..سرشو کمی خم کردو با صدای آرومی گفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- برق چشمات از اون دور جذبم کرد.... خیلی خوشگلتر شدی... خوشگل و خواستنی !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنتونستم سرمو بلند کنم .. دستهای یخ زدمو مشت کردمو غرق لذت شدم... فاصله گرفتو با صدای شادش مشغول خوش و بش با باباش شد.. منم بعد از دقایقی تونستم نگاهمو بالا بیارمو به نگاه مشکوک مامان خیره بمونم... حتما بریم خونه کلی سوال ازم میپرسه... تیز بین و شکاک .. البته فقط به مردها بدبین و مشکوک بود .. اما در کل راهنمای خوبی برام بوده و نه تنها مادرم، بلکه مثل خواهر میمونه برام.. با صدای عمو از فکر بیرون اومدمو با لبخند به سمت خروجی فرودگاه. راه افتادیم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتمام مسیر تا خونه ی عمو انگشتای دستمو بهم گره زدمو به صدای فرزام فکر کردم... به تعریفی که ازم کرد... نفهمیدم کی رسیدیم خونه عمو ... فقط وقتی ماشین از حرکت ایستادو بابا گفت پیاده شید متوجه شدم رسیدیم..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمانتو و شالمو تو اتاق مهمان گذاشتمو کنار بابام نشستم.. بابا با لبخند دست دور شونه ام انداخت و به ادامه ی حرفش با فرزام پرداخت.. استرس داشتمو حتی جرات نگاه کردن به فرزامو هم نداشتم ، اما بعد از دقایقی نگاهم مسیر بالارو در پیش گرفتو به نگاه مشتاق فرزام رسید.. نگاهی که خیره بودو کامل قصد برانداز کردنمو داشت... درسته سنم کمه.. درسته هنوز عقلم به خیلی چیزا نمیرسه .. درسته دختر احساساتی و رویایی هستم .. ولی انقدر میفهمم که این نگاه خاصه ... خیلی خاص ... نمیدونم آنالیزش کنم .. ولی شاید.. شاید قصدشم خاص باشه و خیره گیش دلیل دیگه ای داشته باشه... موذب شدمو سرمو پایین انداختم.. سعی کردمو حواسمو به حرف های بابا و عمو بدم .. نه نگاه خیره ی فرزام .. اونم بدون خجالت و شرم در حضور بابام...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشب مهمونی عمو رسید.... لباس طلایی رنگم .... به خاطر مدل خاص و رنگ پر جاذبه اش ... باعث شده بود زیادی تو چشم باشم... یه لباس سرهمی که بجای اینکه پیراهن باشه... شلوار داشت.. در واقع بالا تنه اش حلقه آستین و یقه هفته و تفاوتش با پیراهن در اینه که به شلوار وصله.... یه سرهمی شیک و مجلسی... پشت لباسمم مثل یقه ی جلوش ، یقه هفته.. اما کمی باز تر...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا آرایش بژ ... مژه هایی که باریمل پر تر و مشکی تر شده بود.... رژگونه ی طلایی رنگی که خیلی تو ذوق نمیزنه و کم رنگه .. و لبهایی به رنگ جگری....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدر کل خوب شدم.. موهامم اتو کردمو لختشون کردم... موهامو دورم ریختم... فرقمو از وسط باز کردمو تکه ای از مو هامو مثل تل به پشت سرم بردم...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصندل طلایی رنگمم پوشیدمو با مامانو بابا راهی باغ عمو شدیم...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irساعت هفته... هنوز خلوته و خیلی از مهمونا نیومدن.. اما برای مایی که درجه اول محسوب میشدیم ، این ساعت اومدن یه کم دیر بود..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمانتومو در آوردمو دست مستخدم دادم... با زن عمو سلام و احوال پرسی کردم.. عمو رو ندیدم.. حتما تو باغه... منو مامان تو محوطه ی باغ از بابا جدا شدیمو به سمت ساختمون اومدیم... هم اینجا میزو صندلی چیدن ، هم تو باغ... گفتن میخواهیم هرکی هرجا راحته بشینه..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشالمو از سرم برداشتم.. دستی به موهام کشیدمو با گفتن با اجازه ای گفتمو ازشون جدا شدم...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچشمم دور تا دور سالنو برانداز کرد... اینجا که نیست... سالن نسبتا خلوته... فقط خاله و دختر خاله های فرزام و زن داییش اومدن.. اما حوصله ی چاق سلامتی باهاشونو ندارم.. یعنی الان حسشو ندارم... دلم میخواد اول فرزامو ببینم... دوست دارم منو ببینه.. تا حالا این شکلی تو مهمونی ظاهر نشدم.. تیپم اینبار ، بر خلاف همیشه دخترانه نیستو خانومانه ست..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخوبه برم طبقه ی بالا.. شاید اونجا باشه... از پله ها بالا رفتم... به سالنی که نصف سالن طبقه ی هم کفه رسیدم... هیچ کس اینجا نیست... در تراسی که طبقه ی بالائه بازه.. شاید اونجا باشه...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاین رفتار برای خودمم عجیبه.. شاید برای منی که در برابر همه کلی غرور دارم.. این رفتار و این همه توجه به فرزام ، خنده دار باشه.. اما دست خودم نیست... ضربان قلبم هر لحظه بیشتر میشه و تا نبینمش آروم نمیشم.. در واقع هیجانم برای اینه که اون منو ببینه..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدر نیمه باز تراسو کامل باز کردم... روبه باغ ایستاده ... تشخیصش از پشت ، کار سختی نیست... تنها پسری که این قدو هیکلو داره تو فامیل ، فقط فرزامه...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- سلام..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا تاخیر سرشو برمیگردونه و با دیدنم چشمهاش برق میزنه.. یه نگاه طولانی.. نگاهی که از پاهام شروع میکنه به رصد کردنو به چشمام ختم میشه..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- سلااام ... شما دریای خودمونین ؟ یا دریای همسایه هستین؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- لوس.. خودمم دیگه..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irقدمی جلو تر اومد.. جامی که دستش بودو در حالی که خیره به چشمام بود به سمت لبش برد... کمی محتوای جامو مزه مزه کردو با لحن آرومی ادامه داد ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- دریای ما که انقدر دلبر نبود... خواستنی بود.. اما کمر به قتل مردای بیچاره نبسته بود...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- خوب شدم؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدوباره از جام نوشیدو نزدیک تر شد...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- خوب ؟ .. عالی شدی... تو هالیوودم عین تورو گیر نمیارن... چه کردی دختر!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا شوق دستامو بهم زدم...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- وای.. راست میگی ؟ مرسی..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- فقط یه سوال..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- چی ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچشمهاشو ریز میکنه و بیشتر براندازم میکنه..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- این همه تغییر... این همه زیبایی ... میشه بدونم به خاطر کیه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه خاطر کی باید باشه ؟... چه حرفایی میزنه !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاخم ریزی کردمو از کنارش گذشتم .. رو به باغ و پشت به فرزام ایستادم..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- به خاطر کی باید باشه ؟ .. اول اینکه از اولش خوشگل بودم .. دوم اینکه اگه یه کم تغییر کردم به خاط اینه که بزرگتر شدم .. در ضمن.. امشب مهمونیه.. باید مرتبو عالی باشم.. توقع نداری که با لباس تو خونه ای بیام؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا این حرف سرمو به سمتش چرخوندمو یه ابرومو بالا انداختم.... لبخند کجی رو لبش میشینه .... دستش دور شونه ام حلقه میشه ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- به نظر منکه با لباس تو خونه ای هم ....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمکث میکنه و سرشو کنار گوشم میاره ... با صدایی آرومتر ادامه میده...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- خوشمزه و خواستنی هستی..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا حرفش گر میگیرم... بلند شدن ضربان قلبم غیر ارادیه و ترس از این دارم که صداشو بشنوه... در حالی که لبخند رو لبشه .. نگاهش حول گردنمه ... فاصله مو بیشتر میکنمو با گفتن ممکنه مامانم دنبالم بگرده ، ازش دور میشم...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا رسیدن تو باغ .. تازه راه نفسم باز میشه ... اما احساس میکنم سرخم.. اونقدر سرخ که ممکنه همه بفهمن یه چیزی درست نیست !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا تصور نگاه مشتاقش لبخند رو لبم میشینه و غرور همیشگیم بر میگرده.. سرمو بالا میگیرمو پیش بابام میرم..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکنار عمو ایستاده.. .. عمو دستی رو موهام مکشه ... با منظور نگاهم میکنه..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- ماشالا دخترت. برای خودش خانمی شده ها.... فکر کنم دیگه وقتشه منم آستین بالا بزنم!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه دنبال این حرف هردو باهم میخندن.... همه میدونن که از اول این دو برادر دوست داشتن بچه هاشون باهم ازدواج کنن... اما از اشاره ی مستقیم عمو غرق خوشی میشمو سعی میکنم به روی خودم نیارم متوجه منظورش شدم ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعد از ورود همه ی مهمونها و حضور پررنگ فرزام .... تمام نگاه ها به سمتش میره ... هر لحظه بین یک جمعی می ایسته و مشغول خوش و بش باهاشون میشه... گه گداری نگاه های زیر چشمیشو به سمت خودم میبینم .. سعی میکنم خانومانه رفتار کنمو اجازه ندم بفهمه چقدر خوشحالم.. هرچند.. نمیدونم چقدر موفقم و فرزام هفت خط حالمو فهمیده یا نه !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکم کم موزیک شادتر میشه و عده ای مشغول عرض اندام میشن ... با پوزخند نگاهشون میکنم... حضور کسیو کنارم حس میکنم..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- چی باعث شده انقدر با تحقیر نگاهشون کنی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه پسر خاله ی فرزام که از پسرهای خوش سیما و خوش سابقه ی فامیل محسوب میشه نگاه میکنم... پیراهن و شلوار مشکی پوشیده و کروات شیری زده.. دستهاشو تو جیبش فرو کرده و به وسط مجلس خیره شده ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- چی باعث شده فکر کنید نگاهم تحقیر کننده ست ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسرش میچرخه و نگاهش تو نگاهم گره میخره ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- نیست ؟ همه میدونن که دریا تهرانی به همه از بالا نگاه میکنه بجز پسر عموی عزیزش !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- باهاتون موافقم... دلیلی نداره با کسی گرم بگیرم ... فرزامم که جای خود داره و نزدیک ترین فرد تو زندگیمه !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- خوبه .. این همه سال دوری ... باعث نشده فراموشش کنی..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- مگه آدم. برادرشو فراموش میکنه با یکی دوسال ندیدن ، که من فرزامو فراموش کنم؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- برادر ؟ .. بعید میدونم حست بهش. خواهرانه باشه..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- اهمیتی به فکر دیگران نمیدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- میدونم ! خیلی خوب میشناسمت..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- منم تا اونجایی که شمارو میشناسم ، همیشه عصا قورت داده بودینو اعتماد به نفستون سقفو ترک میداده!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحرفم لبش کج شد... شاید هم لبخندش این شکلیه.. نگاهی به سرتاپام انداختو چشمهاش برق زد...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- زدی به هدف .. منم مثل تو مغرورم... اما فرزام اینطور نیست..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- خب اون به خاطر قلب مهربونشه!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- زیادی ازش تعریف نمیکنی ؟ انگار بیشتر از یه پسر عموئه برات !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- دلیلی نمیبینم که براتون شفاف سازی کنم..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- برق چشمات احتیاج به شفاف سازی نداره.. شفاف هست...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدستام مشت میشه و احترامی که همیشه براش قائل بودم کنار میره..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- بس کن متین .. چقدر حرفای بیخود میزنی ؟ تو سی و پنج سالته ، فکر نمیکنی برای این حرفای خاله زنکی زیادی پیری؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاخم همه ی وجودشو میگیره ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- خیلی بچه ای .. میگن نباید به بچه روی خوش داد..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- واقعا هم در برابر توی پیرمرد بچه به حساب میام !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- ناامیدم کردی .. اما دلم نمیاد بذارم تو رویاهای کودکیت بمونی.. به خاطر خودت میگم ... به خاطر نون و نمکی که با پدرو مادرت خوردیم... دل از فرزام بشور.. اون به درد تو نمیخوره ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا خشم ازش فاصله گرفتم.. بین راه دستم کشیده شد... به فرزام که با لبخند نگاهم میکرد خیره شدم.. لبخند زدو به وسط پیست رقص اشاره کرد ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- افتخار میدی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irقدمی به جلو برداشتمو لبخندشو جواب دادم..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- البته..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحس خوبی داشتم .. یا شاید بهتر از خوب .. انگار رو ابرها سیر میکنم .. نمیدونم چرا اون دریای مغرور در برابر فرزام به یک دختر بچه ی شیش ساله تبدیل میشه ... لبخند از لبم کنار نمیره و نگاه دیگران برام بی اهمیته ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفقط همین لحظه مهمه که بعد از سالها به چشم فرزام اومدم ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمجلس خوبی بود.. اگه از اخم های گاه و بیگاه متین فاکتور بگیریم عالی بود. ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکم کم مهمونها رفتن ... فقط ما و چندتا از اقوام زن عمو مونده بودن ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنشستم گوشه ی باغ و به درختها نگاه کردم .. صدای قدمی که به سمتم میومد باعث شد سرمو بلند کنم .. با دیدن فرزام لبخند دندون نمایی بهش زدم..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- امشب بهت خوش گذشت پرنسس؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- وقتی شاهزاده ی مجلس تو باشی ، مگه میشه بد بگذره ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irابروهاش بالا رفت.. با نگاهی خیره نزدیکتر شدو کنارم نشست ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- واقعا؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- آره خب ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسرش به گوشم چسبیدو کلمات از زبونم گم شدن ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- خوشحالم که ملوس ترین دختر شهر .. دختر عموی منه و منو برای همراهی خودش میپذیره ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحرفشو درک نکردم.. متوجه منظورش نشدم .. منو میپذیره ؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاما قبل از اینکه اجازه ی تحلیل بیشترو داشته باشم ، لبش به شقیقه ام چسبید..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- کاش از عمو رو دربایسی نداشتم !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبدنم سرخ و تب دار شده بود .. تا حالا به هیچ مردی اجازه نداده بودم تا این حد به من نزدیک بشه .. اما این مرد هرکسی نبود.. فرزام بود ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- کاش تو انقدر لوند نبودی .... کاش امشب فقط من بودمو تو ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز شنیدن حرفهاش گیج شدم.. گنگ شدم .. منظورش قابل درک نیست برام .. یعنی به من علاقه مند شده ؟! یا شایدم .. عاشقم شده ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا شنیدن صدای سرفه ی کسی هردو از جا پریدیم .. سرمونو به سمت صدا چرخوندیمو با دیدن متین ... من لب گزیدمو فرزام زیر لب غرید..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- بر خرمگس معرکه لعنت !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنگاهم قدمهای محکمشو نشونه گرفت .. روی نگاه به چشمهاشو نداشتم .. فرزامم بلند شد ایستاد .. صدای متین همراه با پوزخند بود. .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- انگار امشب من ملکه ی عذابت شدم پسر خاله .. پیش هرکی میری .. سر بزنگاه ، من میرسم ! انگار امشب بد شانسی آوردی !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتیکه کلامش همیشه اول هر حرف مهمش انگار میگفت برام پررنگ شد.. سر بزنگاه .. طوری حرف میزنه که انگار امشب بار چندمه که مچ فرزامو با کسی میگیره !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- چرت نگو !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- جدی ؟ دارم هذیون میگم ؟ ولی تا اونجایی که میدونم اونی که تو خوردن زیاده روی کرده جنابعالی هستی .. نه من !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفرزام با خشم و در حالی که شونه شو به متین زد ، از کنارش گذشت .. متین هم لبخند مهربونی زدو با خم کردن سرش ازم دور شد ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتو راه برگشت به خونه ، حسابی تو فکر بودم.. رفتار فرزام.. حرفای متین ... نکنه واقعا فرزام آب نیستو سرابه !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمنی که کوه غرورم و به هیچ احد و ناسی روی خوش نشون نمیدم ، به فرزام روی خوش که چه عرض کنم؟! به قول متین.. اگه نرسیده بود .. شاید خیلی چیزا میشد.. کمترینش اولین حس بعد جسمانی من.. اگه دخترانگی های دست نخوردم توسط فرزام مخدوش بشه چی ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irباید محتاط باشمو درست رفتار کنم.. هرکی میخواد باشه.. باید طوری رفتار کنم که از حدش فراتر نره..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشاید متین که روان شناسه بهتر از روح و روان اطرافیانش خبر داره !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا توقف ماشین از فکر بیرون اومدمو سعی کردم اخمامو باز کنمو لبخند بزنم..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپیاده شدمو با بوسیدن پدرو مادرم به اتاقم رفتم و خیلی زود به خواب رفتم.. برعکس همیشه که با فکر خراب بی خوابی سراغم میاد.. امشب دلم نمیخواد به هیچی فکر کنمو فقط میخوام بخوابم... و چه زود خواسته ام اجابت شد ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irامروز قراره با فرزام بریم بیرون... گفته خودم برم دنبالش.. میخواد دست فرمونمو ببینه.. دو هفته از شب مهمونیش گذشته و تو این دو هفته با برخورد سردم بهش حالی کردم حد خودشو بدونه .. اونم انگار فهمید نباید سواستفاده کنه و رفتارشو بهتر کرد.. البته شتید اونشب و رفتار اون شبش از تاثیرات الکل بوده و بس ... وگرنه .. فرزام همیشه آقا منشانه رفتار میکرد ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمنم که دیدم رفتارش خوبه و معقول.. درخواستش برای بیرون رفتنو قبول کردم... بگذریم که کلی ذوق دخترونه داشتمو شور جوونی ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irجلوی خونه شون ترمز کردمو دست رو بوق ماشین گذاشتم .. بی وقفه...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدر حالی که دستشو به گوشش گرفته بود بیرون اومد.. سری تکون دادو با اخمو لبهایی خندون سوار ماشین شد..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- چه خبرته دختر ؟ مگه سر آوردی ؟ همه ی همسایه ها خبر شدن من امروز با یه خوشگل خانم قرار دارم !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحق دارم کمی .. فقط کمی به شعفم اضافه کنمو ذوق مرگ بشم... نه. ... ابراز احساست فرازم... راست راستی که انرژی بخشن..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- بشین دست فرمونو حال کن پسر عمو..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- این گوی و این میدان.. بفرما برو..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخنده های الکی خوشمون فضای ماشینو پر کرده بودو حواسم به افزایش سرعت ماشین نبود .. فقط حواسم به تعریف های پشت هم فرزام بودو بس !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- بابا شوماخر.... تو حیفی.. داری اینجا هدر میشی.. میبرمت اونور.. یه مسابقه ی رالی میبرمت حالشو ببری ... حتم دارم برنده میشی.. ایول !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- شکسته نفسی میفرمایین !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- ببینمت..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- ببین
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- منو نگاه کن.. میخوام چشماتو ببینم..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- چشمام که باید جلو رو ببینه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- خیابون خلوته ... منو نیگا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکمی سرمو چرخوندمو کمی تو نگاهش غرق شدم.. تو لبخند پر معناش .. تو وجب کردن صورتم توسط چشمهاش ... نمیدونم چقدر شد.. ولی به نظر من فقط کمی بود.. اونقدر کم که هنوز لبخندم کامل نشده بود .. اونقدر کم که هنوز نپرسیده بودم چکار داره که باید نگاهش کنم.. اونقدر کم که ... معنای نگاه معنی دارشو نفهمیدم .. اما ... انگار این کم ها .. زیادی طولانی شد که با صدای فریاد فرزام سر چرخوندمو موتوری دیدمو پام بیدرنگ روی ترمز کوبیده شدو صدای جیغ ماشین بلند شدو.. جسمی روی هوا معلق شدو رو شیشه ی ماشین پرت شدو بعزش ..... به زمین افتاد ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو من .. با دستی روی دهان ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدلی لرزان...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irقلبی متلاطم ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا چشمهایی که اول دودو زدو بعد اشک باران شد ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتازه عمق فاجعه رو فهمیدم...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاگر اون جسم محکم بمیره ... تکلیف من چیه ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاونم با گواهی نامه ای که مدتیه از مهلت تمدیدش گذشته ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irماشینم که بیمه نشده ... خب این یکی قابل حله و فدای سرم .. اما ... سرعت زیاد.... بدون گواهی نامه .... تو خیابونی که انگار عبور ممنوع بوده و فقط من یکی واردش شدم... آره.. تابلوی عبور ممنوع رو دیده بودم ، اما ... گفته بودم خلوته و چیزی نمیشه ....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irواقعا چیزی نشد ؟ اگر بمیره ... من چی میشم ؟ با عذاب وجدان چکار کنمو با زمونه چکار !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوای برتو دریا... وای
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا صدای فرزام به خودم اومدم..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- چیو داری برو بر نگاه میکنی ؟ دنده عقب بگی بریم !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا بهت نگاهش کردم... نگاهش زیادی جدیه..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- میفهمی چی میگی ؟ اگه بمیره چی ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- منم همینو میگم... برو.. اگه بمیره آینده ات تباه میشه !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- فرزام..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- زودباش.. تا خلوته برو.. ممکنه یکی بیاد ، اون وقت دیگه هیچ کاری نمیشه کرد !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاین آدم همونیه که من فکر میکردم مهربونتر از اون وجود نداره ؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاینکه نه عطوفت داره نه انسانیت !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمنو بگو میخواستم بگم بجای من بشینه پشت رل.... این آدم از ترس کم مونده خودشو خیس کنه.. جرم منو گردن بگیره ؟ عمرا !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبی توجه به دریا گفتنش از ماشین پیاده شدم.. مقابل پسره رو زانو نشستم.. صداش زدم... فقط صدای ناله شنیدم... کلاه ایمنیشو از سرش در آوردم... چشمهاشو از زور درد بهم میفشرد..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- آقا....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irزمزمه ای کرد که نشنیدم... سرمو جلوتر بردمو صداش زدم..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- آقا.. چی میگید ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- دارم میمیرم... آی !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدلم ریش شد.... نگاه از صورتش گرفتم اما فقط یه لحظه نگاهم به پاش افتادو سریع نگاه گرفتم... نتونستم به دستپختم حتی نگاه کنم... جوون بیچاره... چه دردی داره میکشه..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسریع سمت ماشینم رفتم ، با باز کردن در صدای خوشحال فرزام بلند شد..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- میدونستم عاقلتر از این حرفایی.. آفرین بشین بریم....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا خشمو تحقیر نگاهش کردمو پوزخند زدم..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- میخوام موبایلمو بردارم... اگه میترسی شریک جم شناخته بشی بزن به چاک !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- دریا.. خر نشو .... به کی میخوای زنگ بزنی ؟ عمو بفهمه کاری برات نکردم منو میکشه.. دستی دستی خودتو بدبخت نکن!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- ببند دهنتو فرزام!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه اورژانس زنگ زدمو آدرس دادم... شاید نیم ساعتی گذشت که اومدن..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتو این نیم ساعت خدا میدونه چی به اون پسر گذشت... من که حتی دل نگاه کردنشم نداشتم... خدا منو لعنت کنه که دیگه از این غلطا نکنم !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپشت سرشون حرکت کردمو مجبور بودم موعظه های مسخره ی فرزامم گوش کنم.. اما چه گوش کردنی ؟ از این گوش داخل میشدو از اون یکی خارج ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irجلوی بیمارستان پارک کردمو به داخل بیمارستان دویدم..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپزشک معاینه اش کردو با اخم سرشو تکون داد..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- خدارو شکر به سرش ضربه وارد نشده.، اما دست و پای راستش شکسته... ضربه خیلی شدید بوده .. باید سریعا عمل بشه ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا چشمهایی اشکی به دکتر خیره شدم..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- عمل ؟! حالا من چکار کنم؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- آشناش هستی ؟ باید به خانواده اش اطلاع بدی..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- نه.. نمیشناسمش
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- پس چه نسبتی باهاش دارین؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- ضاربم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا مکث نگاه ازم گرفتو از اتاق بیرون رفت..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپرستاری بعد از گشتن جیبهای پسر کارت های شناساییشو پیدا کردو به شماره ای که تونسته بود پیدا کنه زنگ زد... منم همون موقع ماموری اومدو همراه خودش برد ... فرزامم فقط ایستادو نگاه کرد.. در واقع نقش مترسکو بازی میکرد..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکمی تو کلانتری معطل شدم تا بابامو وکیلش رسیدن .. با دیدن بابام تازه بغضم ترکیدو زار زار گریه کردم...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدست پشتم گذاشتو آرومم کرد...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمسئول کلانتری گفت باید برم بازداشگاه.. اما با دیدن اشکامو حرفای وکیل سرشو تکون دادو. به فکر فرو رفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- راه دیگه ای هم هست... یه پروانه ی کسب و سند حاضر کنید ، یکی هم بره از خانواده ی مضروب رضایت بگیره.. اونا رضایت بدن ، میتونین ببرینش خونه تا زمان دادگاه... بقیه اش دیگه به عهده ی قاضیه..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدادگاه ؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوای خدا... چکار کنم حالا ؟ تازه.. اگه خانواده اش رضایت ندن که باید بازداشگاه بمونم.... خداجونم.. خودت به دادم برس... کمکم کن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبابای پسره رضایت داد .. وضع مالی شون خوب نیست.. دستو پای پسره شکسته.. قرار شده هزینه ی عملشو بابام بده ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدلهره دارم.. با اینکه باباش رضایت داده ، ولی این رضایت مشروطه ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irباید حال پسره خوب بشه و خودش رضایت بده .. هرچند ، فوق آخرش دیه شو میدیمو یه جریمه ی نقدی .. وکیلمون گفت اینطوریه.. به شرط اینکه پسره نمیره و زنده بمونه ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irباباش مرد خوبو مهربونیه ، موهای سفید داره.. از اون سفید پنبه ای هاکه آدمو یاد بابابزرگای مهربون میندازه ..قد بلندو لاغره ... فکر کنم 75 سالش باشه .. ازش عذر خواهی کردم.. اما در جوابم لبخند زدو گفت با قسمت نمیشه جنگید.. حتما یه خیری توش بوده !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخیلی از اخلاقش خوشم اومد.. معلومه با مرامه !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبرعکس فرزام ! بی شعور .. دید بابام دارع دعوام میکنه ، نگفت تقصیر اون بوده .. مثل بز وایستاد منو نگاه کرد .. دارم براش .. حالشو جا میارم.. بی عرضه ی بچه ننه !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسه روزه از عمل اون پسره میگذره .. هنوز اسمشو نمیدونم ، فامیلیشم یادم نمونده . .. بابا گفته امروز برم ملاقاتیش .. این دو روزه ام گفته بود ، ولی دلم نمیخواست برم.. خوشم نمیاد برم معذرت خواهی کنن.. اونم از یه پسر !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاما بابام گفته اگه نرم ناراحت میشه... منم که بابا دوست.. اینه که باید برم..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمامانمم که این چند روزه فقط نقش روضه خونو بازی میکرده .. مدام نشسته تو خونه و اشک میریزه.. گاهی هم آیه ی یأس میخونه !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبابام امروز سرش شلوغه.. مجبور شدم تنها بیام بیمارستان... با اینکه بابا گفته همه چی قابل حله و پدر پسره گفته جای نگرانی نیست ، اما باز هم میترسم .. نگرانم. . انگار از اینجا بیشتر عمق فاجعه پیداست !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدر اتاق خصوصیی که بابا براش گرفته رو باز میکنمو داخل میشم ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآخی. . بیچاره ... چه مظلوم خوابیده ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irجلوتر میرم .. اجزای صورتش ریز نقشه .. لبهای باریکو کوچیک ، بینی کوچیک.. ابروهای معمولی .. چشمهاشم بسته ست... اما بهشون نمیاد درشت باشن !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدر کل چهره ی معمولیی داره ... فقط مثل بقیه صورتش مردونه و بزرگ نیست.. شبیه پسر بچه هاست.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- اگه دید زدنت تموم شد کارتو بگو !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا ترس بهش خیره شدم... اینکه چشمهاش بسته ست .. پس چطور .. از کجا فهمید نگاهش میکنم !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- کی هستی ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- من .. من ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچشمهاشو باز کرد.. باریکو کشیده ان ... از اون مدلهای مارموز روزگار !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- اشتباه اومدی ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- فکر نکنم..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- با کی کار داری؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- نمیدونم !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- پس خلی !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز لحن بی ادبانه اش شاکی شدمو با صدای کمی بلندتر از قبل جوابشو دادم..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- خل خودتیو هفت جدو آبادت !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچشمهای پرخشمشو به صورتم دوختو دستشو مشت کرد...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- تا اونجایی که من میدونم بیارستان روانیها جدا از بقیه ی بیمارستانهاست... شایدم از تیمارستان فرار کردی !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپر جوش میشمو چشمهای آبیمو خیره ی قهوه ای تیره اش میکنم..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- حرف دهنتو بفهم ... انقدر بی فرهنگی که حتی نمیدونی با یه خانم چطور باید حرف بزنی ... معلومه دیگه ... کسی نبوده تربیتت کنه که از پایین شهر پاشدی با موتور اومدی بالای شهرو ویراژ میدی ... فرهنگ موتورسواری نداری .. هم خودتو بدبخت کردی ، هم من بد شانسو !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irابروهاش گره ی کوری خوردو نگاهش تیز شد...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- صبر کن ببینم... تو کی هستی که به خودت اجازه میدی از فرهنگ من حرف بزنی ؟ اصلا تو کی هستی ؟ کی هستی لعنتی ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- من همون بدبختیم که به خاطر توی عقده ای که هوای بالاشهر تو سرت زده بود ، میون زمینو هوا گیر کردم ... همون بیچاره ای که با طناب تو داره میره تو چاه .... همونی که باهات تصادف کرد !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچشمهاش گرد شدو صدای دادش تو اتاق پیچید...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- چی ؟ توی عوضی زدی ناکارم کردی ؟ زدی دستو پامو شکوندی زر اضافه ام میزنی ؟! دم از فرهنگو بالای شهر نشینی میزنی ؟ تویی که با پولهای باد آورده ی پاپا جونت شدی این ... چی از بابای فرهنگی من میدونی که دم از فرهنگ میزنی ؟ بذار خوب بشم.. بذار از روی این تخت بلند بشم.. آتیشت میزنم.. نابودت میکنم.. اون چشمهای آبی و خیره تو از کاسه در میارم دختره ی ایکبیری .... خیلی کار خوبی کردی ، بجای معذرت خواهی خوش نفسی میکنی !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- هه... تو اصلا ببینی میتونی از رو تخت بلند بشی ! بدبخت معلوم نیست تا کی باید لگن برات بذارن ، اون وقت دم از جنگیدن با شیر میزنی !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- خفه شو ... دهن آشغالتو ببند .. گمشو بیرون .. حالیت میکنم کی شیره.. شیر ندیدی که فکر کردی پشمات یالو کوپالن.. حالیت میکنم امیر کیه !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irانقدر بلند داد زد که چندتا پرستار سراسیمه دویدن به اتاق ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- اینجا چه خبره ؟ چرا صداتونو انداختین رو سرتون ؟ آقای نگهدار ... آروم باشین لطفا .. اینجا بیمارستانه !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir
با شنیدن فامیلی پسره قهقه ام تو اتاق پخش شد...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- وای خدا... چقدر خنده داره .. فامیلیش نگهداره.... هههه .... آقا مستقیم؟ نگهدار... دست نگهدار.. خدانگهدار ... کلا نگهدار .. وای خدا چقدر خندیدم... هم خودش مزحکه هم فامیلیش ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدوباره دادش بلند شد...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- اینجا بیمارستانه یا تیمارستان ؟ این عفریته اینجا چی میخواد ؟ بندازینش بیرون !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- هه.. منو بندازن بیرون ؟ اگه بابای من نبود از در همچین بیمارستانی هم نمیتونستی رد بشی .. چه برسه به این که اتاق خصوصی بستری بشی !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا حرص به تختش فشار آوردو نشست...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- من یه لحظه ام حاضر نیستم جایی باشم که منت آدمهای مزخرفی مثل شما رو سرم باشه ... الان از اینجا میرم ... بعدشم بلایی سرت میارم که خودت شیش ماه اینجا بستری بشی !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- آقا... خانم... خواهش میکنم.. آروم.. خانم بفرمایید بیرون مزاحم بیمار نشید... بفرمایید
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- من اینجا نمیمونم.. درخواست بدید به رضایت خودم مرخص بشم..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکفرم بالا اومد ... حالم از آدمای متظاهر بهم میخوره ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- حالا کجا با این عجله ؟ پولیم نداری جایی بستری بشی ... میمونی رو دستمون ... بدتر.. میفتی رو دستمون... اون وقت حماقتت گردن مارو هم میگیره !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدادش بلند شدو پوزخند من بیشتر نیشش زد...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمیکشمت دختره ی عوضی .. عفریته ... حالیت میکنن.. بذار از اینجا برم بیرون.. مگه دستم بهت نرسه... بیچاره ات میکنم ، رضایت نمیدم... کاری میکنم تو زندان بپوسی !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- تو ؟ تو کی باشی که منو تهدید کنی ! بی سوادی دیگه ... نمیدونی جرم من مجازاتش فوق فوقش یه جریمه ی ناچیزه ... که اونم برای ما چیزی نیست !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاینو گفتمو در برابر چشمهای سرخش از اتاق بیرون رفتم ....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاعصابم بهم ریخته ... وقتی اعصابم بهم میریزه حالم دست خودم نیست ... کنترل زبونمو از دست میدم... هرچند .. هرچی گفتم حقش بود .. خودش شروع کرد... اما ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوای .. اگه بابا بفهمه ؟! حتما کلی دعوام میکنه ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیخیال.. بابام دلش نمیاد به دختر یکی یدونه اش چیزی بگه ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا صدای فریاد بابام چشمامو بستمو هیچی نگفتم..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- چرا جواب نمیدی؟ چرا ساکت شدی؟ آخه من به تو چی بگم دریا ؟ رفتی بیمارستان از دلشون در بیاری یا بدترش کنی ؟ د با توهستم !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا ترس چشممو باز کردمو آرچم سرمو بلند کردم..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- بابا..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- قصه برام نباف .. اصلشو بگو !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- خب اول اون شروع کرد !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- شروع کنه .. حق داره.. زدی ناکارش کردی.. از کارو زندگیش انداختیش ... توقع داشتی ازت تشکر کنه ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- چرا انقدر طرف اونو میگیرین؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- دریا کفرمو بالا نیار !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- خب معذرت میخوام
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- از من نباید عذر خواهی کنی .. باید بری از امیرو پدرش عذرخواهی کنی !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- امیر؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- همون بدبختی که انداختیش گوشه بیمارستان !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- ایی .. اون پسره ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- چیه ؟ چرا قیافه تو چپکی میکنی ؟ دریا خیلی دارم ملاحظه میکنما !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- بابایی !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا حسرت نگاه از چشمهای قاطع بابام گرفتمو به مامانم نگاه کردم... پلکشو روی هم گذاشتو برای اینکه توجه بابا بهش جلب بشه سرفه کرد..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- حالا نمیخواد تا این حد بچه رو اذیت کنی .. پسره هم خیلی پررو بوده.. دریا مجبور شده جوابشو بده !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- شما دیگه چرا خانوم ؟ چرا انقدر لوسش میکنی ؟ چرا طرفداری بیخود ازش میکنی ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- چون من بچمو میشناسم.. میدونم چطوریه ؟ زود جوش میاره ، اما الکی حرف نمیزنه !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- شماهم حرف خودتو میزنی ... طرفداری کن.. ببین آخرش به کجا کشیده میشه ... این دریا که حالیش نمیشه اون الان شاکیه .. شکایت کرده .. نباید بدترش میکردی !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- خب شکایت کنه.. دیه شو میدیم میره... به خاطر یه ذره کمترو بیشتر پول به بچم گیر نده !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- حرف من سر پول نیست.. میترسم شر بشه برامون
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- وکیلمون کارشو بلده.. شر نمیشه !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- به هرحال فردا دریا با من میریم بیمارستان
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- برای چی بابا؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- برای عذرخواهی !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا بغض نگاه از چهره ی مصمم بابام گرفتمو به اتاقم رفتم...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرو تخت دونفره ی سفید رنگم خوابیدمو پاهامو روی هم انداختم..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه سقف خیره شدمو به فردا فکر کردم ... به فردایی که نمیدونم چی قراره پیش بیاد ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا اخم به چهره ی پیروزش نگاه کردم ... بعد از تموم شدن حرفهای بابام ، چنان نیشش باز شده بود که انگار تو همه ی انداماش عروسیه !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاه .. پسره ی نچسب ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنگاه از چهره ی زشتو بی خاصیتش گرفتمو به بابام نگاه کردم... داشت با پدر این مترسک حرف میزد ... باباش مرد خوبی به نظر میاد .. حتی مهربونه و به من به چشم قاتل نگاه نمیکنه .. برعکس پسرش !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا حس سنگینی نگاهم ، سرشو بلند کردو نگاهم کرد ... لبخند پدرانه ای زدو برای تایید صحبت بابا سرشو تکون داد ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبابامم به طرف من اومدو دستشو روی شونه ام گذاشت ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- خب دیگه .. گفتنیارو من گفتم .. فقط مونده یه چیز که دریا خودش بهتون میگه ... بگو دخترم !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا تردید به بابام نگاه کردم ... لبمو جلو فرستادمو نگاه پر نفرتمو به صورت خندون روبروم دوختم..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- دلم نمیخواد تو این وضعیت ببینمتون.. امیدوارم هرچه سریع تر سلامتی تونو بدست بیارید !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irابرو های امیر بالا رفتو لبش کج شد ..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- چه جالب .. دفعه ی قبل چیز دیگه ای میگفتی !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصدای باباش بلند شد..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- شروع نکن امیر !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- چشم .... فقط ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا اکراه نگاهش کردم.... خیره تو نگاهم لب باز کرد..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- این خانوم از من عذر خواهی نکرده !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا این حرفش اولین حرفی که به فکرم اومدو رو زبون آوردم..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- عمرا !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدست بابا روی شونم محکمتر شد...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- دریا !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- من وسیله ای التیام عقده ی ایشون نیستم .... عذرخواهی نمیکنم.. وظیفه ی انسانیمون بود بیاریمش بیمارستان.. بهش رسیدگی کنیم ... و برای بهبودیش دعا کنیم .. نه چیز دیگه .. خطایی هم کرده باشم جریمه شو میدم !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- و اگه من نقدی نخوام !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- اولین کسی هستی که نسیه رو به نقد ترجیح میدی ! .. از قدیم گفتن ، سیلی نقد بهتر از حلوای نسیه ست ... بچب به نقد.. حتی اگه سیلی باشه !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنگاه پر اخممو از چهره ی آویزونش گرفتمو قبل از بابام از اتاق بیرون رفتم ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا قدم های تند خودمو به ماشین رسوندمو سعی کردم به نصیحت های بابام گوش ندم... من کارمو کرده بودم .. همینم از سر اون پسره زیاد بود ... چه برسه به عذرخواهی !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدادگاه تشکیل شد ... بابت دست و پای راست پسر دیه تعیین کردنو برای خلافی های من جریمه ی نقدی ... پدر مضروب ، به وکالت از پسرش تو دادگاه حضور یافتو رضایت داد ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمرد خوبیه .. اهل دعوا و دشمنی نیست... اتفاقا خیلی هم صلح طلبه !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآقاینگهدار... .. معلم بازنشسته هستو سه تا بچه داره .. دوتا دخترو یه خل و دیوونه هم داره که از شانس بد روزگار به تور من خورد ... امیر !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبابام میگه امیر خواننده ست .. میگه تو رستورانهایی که موزیک زنده دارن میخونه ... به نظر منکه یه نیمچه خواننده ست .. فکر نکنم صداشم چنگی به دل بزنه .... حتما شب به شب یه موزیک میزننو اینم نمایش اجرا میکنه و ادای خواننده هارو در میاره ... جز دلقک چیز دیگه ای به گروه خونی اون دیو دوسر نمیخوره ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفعلا که مرخص شده و افتاده گوشه ی خونه ... طچل درمانم براش بریدن .. بابای بیچاره ام کلی پول باید بریزه تو حلقش !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگاهی با خودم فکر میکنم تو خونه موندن سخته .. به خصوص برای مرد ... مخصوصا اگه دستو پاشم ناقص باشه .. شایدم یه کمی دلم براش بسوزه .. اما بعدش میگم جونش در بیاد .. میخواست نیاد بالای شهر دور دور !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدو هفته از روز دادگاه میگذره .. خبری از اون پسره ی خداحافظ نشد.. خوشبختانه چلاقه و نمیتونه شر بشه.. هرچند که گاهی از نگاه کینه توزش توی بیمارستان میترسم .. اون نگاه ... میگفت انتقام نیش زدنتو میگیرم.. میترسیدم همین بشه .. اما انگار یه کم مردونگی از باباش به ارث برده !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکارم تو شرکت تموم شد.. هنوز دو ساعت به پایان ساعت کاری مونده.. ولی هیچ قانونی برای تک دختر جناب رئیس وجود نداره..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدلم یه کم جوش میزنه ... دلهره دارم .. انگار قراره یه اتفاق بد بیوفته .. از اون اتفاقایی که از چند ساعت قبلش شصتت خبر دار میشه..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز اونهایی که میخوای از هرجایی که هستی سریعتر فرار کنی تا اون اتفاق نیوفته... شایدم به خاطر حس بدم امروز یاد اون پسره افتادم..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتازه دو روزه که دوباره رانندگی میکنم.. درسته یه کم ترسیده بودم ، اما قرار نیست که تا آخر عمر پشت فرمون نشینم !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز فرزام خوش غیرتم خبری ندارم... یعنی دلم نمیخواد که خبری داشته باشم.. حیف اون همه احساس که من تین چند ساله خرج اون کردمو منتظر اومدنش شدم.. متین حق داشت... فرزام قابل اعتماد نیست..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irامروز علاوه بر استرس ناگهانیم ، شنیدم فرزامم با بابام اومده شرکت. . خلاصه همه چیز دست به دست هم دادن تا زودتر از شرکت بزنم بیرون... فعلا دلم نمیخواد ریختشو ببینم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهنوز استارت ماشینو نزده بودم که گوشیم زنگ خورد.. نگاهم رو گوشی نشست... شماره نا شناسه .. بهتره جواب ندم... اما اگه کار مهمی داشته باشه !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا تردید دستم گوشیو لمس کرد..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- بله ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنمیدونم چرا با شنیدن نفس کسی که پشت خطه ضربان قلبم شدت گرفت .. آب گلومو قورت دادمو دوباره لب باز کردم..
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir- الو... بفرمایید !
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir