رمان باز باران به قلم سحر کاظمی
باز باران بی ترانه... بی نوای عاشقانه... خسته از مکر زمانه... غافل از حتی رفاقت...اشک هایی طبق عادت...روی دوش ادمیت...میخورد بربام خانه قصه پر غصه دخترک مهربان و پرشیطنتی که باعث شادی و دلگرمی اطرافیان است اما غمی نهفته همیشه در دل دارد که باهربار بارش باران روانش را زیرو رو میکند و دریکی از این روزهای بارانی مردی پیدا میشود که چتر میشود دست نوازش میشود بر چشمانی که هیچ کس اشک را دران باور نخواهد کرد اما زمانه خوشبختی او را نمیخواهد و عاقبت سارا از مرد بارانی چتر خدا در روزهای غم جدا میشود و به دنبال انتقام میرود انتقام اما به نحوی دور از باور خلاصه میشود در عشق عشقی به وسعت تمام کینه ها....
ژانر : عاشقانه
تخمین مدت زمان مطالعه : ۷ ساعت و ۴۴ دقیقه
ژانر : #عاشقانه
خلاصه :
باز باران بی ترانه...
بی نوای عاشقانه...
خسته از مکر زمانه...
غافل از حتی رفاقت...اشک هایی طبق عادت...روی دوش ادمیت...میخورد بربام خانه
قصه پر غصه دخترک مهربان و پرشیطنتی که باعث شادی و دلگرمی اطرافیان است اما غمی نهفته همیشه در دل دارد که باهربار بارش باران روانش را زیرو رو میکند و دریکی از این روزهای بارانی مردی پیدا میشود که چتر میشود دست نوازش میشود بر چشمانی که هیچ کس اشک را دران باور نخواهد کرد اما زمانه خوشبختی او را نمیخواهد و عاقبت سارا از مرد بارانی چتر خدا در روزهای غم جدا میشود و به دنبال انتقام میرود انتقام اما به نحوی دور از باور خلاصه میشود در عشق عشقی به وسعت تمام کینه ها....
مقدمھ
نبض احساست کھ یخ زد.....
ادم برفی شو ھرچھ دما کم ترشود تو پایدارتر میمانی
نبض احساست کھ اتش گرفت.....
مشتی خاک شوکھ نقشش از گل بھ ظرف اب بدل میشود در اتشی کھ میگویند تحمل ناپذیر است
نبض احساست کھ بارانی شد
چترت راببند چتر شو چتر بی چتر کھ شدی خیس میشوی اما قول میدھم تازه بمانی سرما میخوری
اما واکسینھ میشود روح و روانت
ساده نگاه کن حتی اگر پیچیده باشد ھرکس و ھرچیز کھ در ارتباط با توست بیا بھ زمان فرصت بدھیم
خودش مجھول ھا را معلوم میکند و گاھی ساده ترین ھایت را سخت ترین معمای ذھنت دست بھ
دست ھم دھیم تا داستان ساده اما پچیده ی ھمیشگی عشق را رمزگشایی کنیم
٣
بارون بی بھانھ میبارد و نداشتھ ھایم را بھ رخ داشتھ ھایم میکشاند کجایی؟؟؟؟کجایی بی وفا؟؟؟کجایی
کھ بیینی زیر چتر خاطراتت سرگیجھ میگیرم بیا واز این پوچی مبھم رھایم کن نیستی اما نبودنت
مانند پژواک صدا در ارتفاعات مدام تداعی میشود در این جدال پر تمنا نتیجھ ھرچھ کھ باشد بازنده
منم...خواستم بشکنی،میشنوی؟! صدای شکستھ شدنم از ساعت ھا ھق ھق گوش خراش تراست راست
میگفتی کودکم کودکی کھ خودازار است ازار تو شکنجھ تلخی بود بر روح و روان خودم چھ زیباست
از تو بھ تو پناه اوردن باختن و تلاش برای ساختن ھرچھ کھ ھست و نباید باشد
من عاشق بارونم وتو این ١٧ سال کھ ازخدا عمر گرفتم ھیچی مثل بارون تو روحیھ ام تاثیر نداره
حاضرشدم واز خونھ بیرون رفتم انگار اسمون زیادی دلش گرفتھ بود تو یھ خیابون پرنده ام بال
نمیزد وھر ماشینی کھ از کنارم میگذشت سرنشیناش با ترحم نگام میکردن ولابد پیش خودشون فکر
میکنن چھ کار واجبی دارم کھ تو این ھوا اومدم بیرون با این وجود بھ خودم افتخار میکنم بھ سلامتیھ
خودم کھ تو این ھوای دو نفره با تنھاییام قدم میزنم با این فکر لبخند نشست رو لبام اب از سرو روم
میچکید ھمون موقع یھ پسر کھ از نوع لباس پوشیدنش معلوم بود ادم متشخصیھ و میخواست ازکنارم
رد شھ کھ انگار دلش برام سوخت وگفت—تا جایی کھ مسیرمون یکیھ میتونیم با ھم بیایم
اون لحظھ میخواستم با پشت دست بکوبونم تو دھنش کھ نگاھم بھ چترش افتاد ونگاه قدر شناسانھ ای
کردم(باران شاید بھانھ ای باشد تا زیر یک چتر باشیم حتی در یک گذر)خاک برسرم باز توھم فانتزی
زدم کنارم ایستاد وچترشو گرفت روم سریع از زیر چتر اومدم بیرون وبا صدای بلند
گفتم_نھھھھھھھھھھ..
متعجب گفت_چرا؟مگھ کار اشتباھی کردم!؟
من_چترھارا باید بست....زیر باران باید رفت
یھو صدای خنده اش بین شرشر بارون بلند شد گفتم_بھ چی میخندی اقاھھ؟
بین خنده بریده بریده گفت_ب..بھ...تو
من—اون وقت چیھ من خنده داره؟
اقاھھ_یعنی تو از قصد بدون چتر اومدی بیرون؟
من_پھ نھ پھ ...خلی ھا تو
خنده اش شدت گرفت عصبانی شدم وگفتم_کوفت!رو اب بخندی
چترش رو بست وگفت_حالا رو اب میخندم اونم چھ ابی اب بارون
من_اِ وا...چرا چترتو بستی اقاھھ الان خیس میشی
حلا دیگھ جدی شده بود با لبخند گفت_چترھا راباید بست....زیر باران باید رفت
اصلا حال اون یارو رو نداشتم مثلا اومده بودم از تنھایی وموسیقیھ خدا لذت ببرم در حالی کھ اروم
قدم برمیداشتم ادامھ ی حرفای سھراب رو زمزمھ کردم_فکررا خاطره را زیر باران باید برد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir....باھمھ مردم شھر زیر باران باید رفت......دوست رازیر باران باید دید.......عشق را زیر باران
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irباید جست.......
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدر کمال ناباوری بقیھ ی شعررا اون خواند حالا دیگھ اونیز خیس بود چون چترش را بستھ بود (وای
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخدا این یھ تیکھ صحنھ داره اونم از نوع ادبیش )
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاقاھھ_زیر باران باید با زن خوابید..............زیر باران باید بازی کرد.......زیر باران باید چیز
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir۴
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنوشت حرف زد نیلوفرکاشت .......زندگی تر شدن پی در پی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن_بھتون نمیخوره فازتون ادبی باشھ
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاقاھھ_بھ تو ھم نمیخوره (ایششش چھ زود پسرخالھ میشھ)
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبھ ساعتش نگاه کرد وگفت—برعکس پنجشنبھ ھای دیگھ چھ زود گذشت این پنجشنبھ
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir(پنجشنبھ؟امروزپنجشنبھ است )با شنیدن اینکھ امروز پنجشنبھ است وجودم در ھم شکست وقیافھ ام
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمچالھ شد دیگھ اصلا حوصلھ ی اقاھھ رو نداشتم اقاھھ دوباره بھ ساعتش نگاه کرد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوگفت:واییییییییییی......دیرم شد حالا با این سرو وضع چھ جوری برم؟!ھمھ اش تقصیره
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتوئھ..دخت...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبدون گوش دادن بھ بقیھ ی حرفش بھ راھم ادامھ دادم وصدایش امد کھ بلندتر از پیش گفت:راستی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاسمت چی بود؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبی توجھ بھ اون بھ مسیرم ادامھ دادم واون ھم کھ انگار حسابی دیرش شده بود صداش کھ
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمیگفت:((دربست؟؟؟؟))اومد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irامروز پنجشنبھ بود روزی کھ نبودن اودر خانواده بیشتر بھ چشم میومد اگر بود الان زیر بارون
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمسابقھ میدادیم طفلی عمھ معلوم نیست الان چی میکشی لابد مثل ھر پنجشنبھ داره حلوا درست میکنھ
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبراش.. محمد خیلی جوون بود واقعا نباید اون کار را میکرد مگھ اون دخترچقدر ارزش داشت کھ بھ
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخاطراش ھمھ امون روعزادار کرد با یاداوری اش اشک ھایم شروع بھ باریدن کرد مثل اسمون
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبالای سرم مثل برادرم بود ھمیشھ باھم بودیم حوصلھ ام کھ سرمیرفت اولین گزینھ ام زنگ زدن بھ
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمحمد بود ودومین گزینھ زنگ زدن بھ امیر پسرخالھ ام (اونم جای برادر نداشتمھ....)چرا اخھ؟؟ چرا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرفت اون زیر بارون از دنیا رفت زیر بارون در حالی کھ سرش تو ب*غ*لم بوددوباره ذھنم پرواز کرد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبھ اون سال اون ساعت اون روز....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچند روزی بود کھ محمد بھم نھ زنگ میزد نھ خونھ امون میومد وقتی ھم من میرفتم عمھ میگفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir((خوابھ)) عمھ مدام میگفت:(( بچھ ام این روزا گوشھ گیر شده)) ودلیلش را ھیچ کس نمیدونست حتی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن اون روز بارون میومد خیلی دلم براش تنگ شده بود رفتم خونھ اشون تا مثل سابق باھم بریم زیر
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبارون
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irعمھ گفت با یھ حالت خاصی از خونھ رفتھ بیرون وقتی پرسیدم چھ حالتی گفت قبل از رفتن ب*غ*لش
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکرده وگفتھ ببخشید مامان این روزا خیلی اذیتتون کردم وتو اغوشش گریھ کرده کارایی کھ انجام
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشون توسط محمد غیرقابل باور بود رفتم تو اتاقش موبایلش روتخت بود(خدایا میدونم گوشی وسیلھ ی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشخصیھ ولی این یھ بارو مجبور شدم بھش سرک بکشم خودت کھ شاھدی) گوشیو برداشتم ورفتم تو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپیام ھاش
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمحمد: ((من دوستت دارم نکن این کارو من از دوریت دق میکنم))
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتمنا: ((اصلا برام مھم نیست من انتخابمو کردم دل من اونو میخواد))
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمحمد: ((پس من چی؟؟؟؟))
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتمنا: ((برو بمیر))
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمحمد: ((یعنی راضی بھ مردنمی؟))
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتمنا: ((ھر غلطی میکنی بکن فقط مزاحم منو زندگیم نشو اون الان نامزدمھ میفھمی))
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir۵
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمحمد:((تو اگر بخوای ھمھ چیزو تموم میکنی خانومم یکم بھ من فکر کن بھ اینکھ بعد تو حال و
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irروزم چی میشھ))
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتمنا:((محمد دیگھ داری کلافھ ام میکنی گفتم کھ دیگھ برام مھم نیستی))
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمحمد: ((واقعا دیگھ مھم نیستم؟))
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتمنا: ((اره اره اره اره دیگھ مھم نیستی))
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمحمد: ((پس باید حجلھ ی عروسیتونو رو خاک مزار من الم کنی))
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتمنا: ((چرت نگو))
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمحمد: ((قسم بھ این بارون قسم بھ این خدای کھ میپرستم خودمو میکشم تو پارک....ھمون الاچیقی کھ
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاسمشو گذاشتھ بودیم کلبھ ی خاطرات))
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمحمد: ((فقط بدون قاتلم تو بودی))
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتمنا: ((تو این کارو نمیکنی محمد..من میدونم تو این کارو نمیکنی))
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمحمدم جوابش را نداده بودو ۴٧ تا تماس از دست رفتھ از تمنا داشت تمنا را دورا دور میشناختم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irومیدونستم محمد دوستش داره اون پارک والاچیقم میشناختم بارھا کھ با محمد رفتھ بودیم و وقتی تو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاون الاچیق میشستیم بعضی از خاطرات خودش و تمنا را تو کلبھ ی خاطرات شان برام تعریف کرده
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبود بھ حالت دو ازخونھ ی عمھ خارج شدم عمھ نگران شد ولی با سرعتی کھ زدم بیرون فرصت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسوال کردن رو ازش گرفتم اون پارک نزدیک خونھ ی عمھ اینا بود بارون شدید پاییزی میبارید
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوزمین خیس بود خوردم زمین ودوباره بلند شدم ودویدم بالاخره بھ کلبھ ی خاطرات رسیدم بھ خاطر
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبارون ھیچ کس درپارک نبود از دور الاچیق خالی دیده میشد اما وقتی رفتم توش محمدو دیدم کھ
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپخش زمین شده بود و دورش خونی بود فھمیدم رگشو زده نشستم کنارش وسرشو رو پام گذاشتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاخرین لبخند عمرشو بھم زد وگفت_اینجا ھم کنارمی خواھری
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدر حالی کھ گریھ میکردم گفتم_اخھ چرا یعنی تمنا برات از ھمھ ی ما بیشتر ارزش داشت پس عمھ
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچی پس سارا چی؟...... دستمو تو دست ھای سردش گرفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوگفت:تمنا ارزش ھیچی رو نداشت اینکھ حتی بھ عنوان یھ ادم جونم واسھ عزیزترینم ارزش نداشت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irباعث شد این کاروکنم....سارا؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن_جان دلم داداشی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمحمد—خواھری جای منم عاشقی کن جای منم بخند جای منم بندگی کن.....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irومیخواست بقیھ ی حرفش را بزند کھ انگار نمیتوانست سرم را نزدیک دھانش بردم وبریده بریده
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگفت:جا....جای منم ..واسھ....مامانم پر کن....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوچشمانش بستھ شد جیغ زدم وازش خواستم بلند شود اما جواب نمیداد بلند شدم تا کمک بیارم اما تو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاون پارک لعنتی کھ ھمیشھ پر ادم بود پرنده ھم پرنمیزد یاد گوشیم افتادم و زنگ زدم بھ اورژانس
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبرگشتم پیش محمد و صداش کردم_محمد....پاشو دیگھ پاشو بریم زیر بارون مسابقھ بدیم و قشنگ
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irترین حس دنیا رو تجربھ کنیم حس طراوت بارون رو صورتامون
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکشوندمش وسرشو ھمون طور کھ تو ب*غ*لم بود زیر بارون اوردم حالا ھر دوتامو زیر بارون بودیم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_حالا کھ میخوای بری اسمونم داره گریھ میکنھ...نرو دیگھ تو بری کی خواھری صدام کنھ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبالاخره اورژانس رسید اما کی؟وقتی کھ قلب مھربونش نمیتپید تمنا وقتی فھمیدخود درگیری پیدا کردو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنامزدیش را بھم زد میگفت نمیتونھ حجلھ اش را روی خاک مزار محمد الم کند اما کاش این کار را
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irزودتر انجام میداد عمھ بعد محمد بھ اندازه ی یھ عمر پیر شد و من تا چندماه افسردگی داشتم و اغلب
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir۶
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irزیر سِ رُ م بودم اما بھ تدریج روحیھ ام مثل گذشتھ شد ھمون سارای خندون وبذلھ گوی گذشتھ وھمھ
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفکر میکنن چھ زود تغییر رویھ دادم اما ھیچ کس نمیدونھ اون سارا با محمد مرد من از درون
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشکستم ھرچند ظاھرم ھمونھ ولی ھر بار کھ بارون میاد مرثیھ سرایی من براش شروع میشھ
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز شدت ھق ھق نتونستم بایستم وروی زانوھام نشستم اون قدر نشستم کھ بارون بند اومد ومجبور شدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاشک ھامو پاک کنم تازه درک میکردم دیده نشدن اشک زیر باران یعنی چی وقتی چشمای اشکیم رو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپاک کردم چشمم بھ سیم کارتی افتاد کھ جلوم بود حالا کھ فکر میکنم ھمھ چیز از این سیم کارت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشروع شد یھ حسی باعث شد دستم سمت سیم کارت بره وبرش دارم چون رو زمین نشستھ بودم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشلوارم گلی شده بود بھ گوشیم نگاه کردم وای یھ ساعت بود کھ میچرخیدم واشک میریختم از درون
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسبک شده بودم حس میکنم باید بھ بارون گفت مسکن بیشتر بھش میاد بلند شدم وشروع کردم بھ
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبرگشتن راھی کھ اومده بودم ھوا صاف وتاریک شده بود چون پاییز بود زود شب شده بود نگران
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبودم کھ دیر برسم و باز بابام سوال پیچم کنھ ھمون موقع یک پرشیای مشکی با شیشھ ی دودی کھ
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irباعث میشد قیافھ ی راننده اشو تشخیص ندم کنارم ایستاد چندتا بوق زد ولی وقتی دید توجھ نمیکنم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگفت_سارا خانوم؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir(جانم؟این منو از کجا میشناسھ چقدرم صداش اشنائھ)بازم توجھی نکردم تا اینکھ ھمون اقاھھ ی یھ
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irساعت پیش اومد بیرون (من کھ اسممو بھش نگفتھ بودم پس از کجا میشناسھ؟!)
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاقاھھ_مسیرمون یکیھ بفرمایید سوار شید
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدر حالی کھ راه خودمو میرفتم و اونم دنبالم کشونده بودم گفتم _چھ جالب ما ھمیشھ مسیرمون یکیھ
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاقاھھ_شاید چون ھمسایھ ایم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir(اوه مای گاد نکنھ این پسر زھرا خانوم ھمسایھ ی جدیدمون باشھ کھ خیلیم با مامان جورشده منوباش
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفکر میکردم شازده چی ھست کھ ھی مامانش پسرم پسرم میکنھ اِ وا...خودشھ ھمیشھ یھ پرشیای
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمشکی در خونھ اشون پارک )اقاھھ—صبر میکنید برم ماشینو بیارم سارا خانوم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن_از کجا اسم منو میدونید اون وقت؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاقاھھ_اخھ چندباری موقعی کھ از خونھ اتون بیرون میومدید دیده بودمتون
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن_خب این چھ ربطی بھ دونستن اسمم داره در ضمن چطور تا یھ ساعت پیش اسممو نمیدونستید
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاقاھھ_راستشو بخواید تو مسیر شرکت یکم فکر کردم ویادم افتاد وقتی مامانم و خواھرام کارای دختره
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irھمسایھ رو تعریف میکنن وما رو میخندونن چی خطابش میکنن کھ بھ سارا رسیدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir(ای وای بر من یعنی تمام گندکاریام بھ گوش این اقاھھ رسیده)عصبانی شدمو گفتم_مگھ من دلقک
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشمام؟؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاقاھھ—ای یھ جورایی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوبلند خندید درست از ھمون خنده ھا کھ رو مخم لیلھ میرفت عصبانی تر شدم وبا سرعت ازش دور
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشدم کھ بندکولھ اموکشید_کجا؟ کجا؟ مامانت گفت بیام دنبالت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبرگشتم و متعجب نگاھش کردم وگفتم_مامانم واسھ چی باید بھ شما بگھ بیاید دنبالم؟؟؟؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاقاھھ—تو اون یھ ساعتی کھ تو زیر بارون قدم میزدی من کارمو انجام دادم رفتم خونھ ومامانم گفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irھمسایھ روبھ رویی نگران دخترشھ منم گفتم دیدمت صحیح و سالم بودی اونم بھ مامانت زنگ زد و
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمامانت خواھش کرد برم دنبالت بیارمت داشتم بھش
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاعتماد میکردم ومیخواستم باھاش ھمراه شم کھ یاد کودکیم افتادم وقتی مامانم قصھ ی دزدایی رو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتعریف میکرد کھ بھ بچھ ھا میگفتن:(( از طرف مامانت اومدم)) و بچھ ھا در خونھ را باز میکردن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir٧
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبنابراین مکث کردم وگفتم_از کجا بدونم راست میگی؟ وگوشیم را در اوردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوشماره ی خونھ را گرفتم بعد از یک بوق گوشیو برداشتن وصدای نگران مامان تو گوشم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپیچید_سارا؟حالت خوبھ؟چرا گوشیتو جواب نمیدی؟حتما دوباره رو سایلنت بوده مگھ نگفتم بارون کھ
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمیاد نرو بیرون بار اخری کھ رفتی ھمسایھ ھا بیھوش اوردنت خونھ
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن—وای مامان قربونت برم چقدر حرف میزنی حالم خوبھ بعدشم خودت خوب میدونی بارون روح
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمنو تسکین میده اگر این گریھ ھا نبود تا حالا ھزار بار از غصھ دغ کرده بودم اگر ھرچند ماه یھ بار
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبیھوش شم خیلی بھتره تا کل سال مثل مرده ھا زندگی کنم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبغض کرده بودم ومیخواست گریھ ام بگیره کھ مامان گفت:باشھ فدات شم اروم باش
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعد از چندتا نفس عمیق گفتم_مامان یھ پسره اینجاست میگھ مامانت ازم خواھش کرده بیام دنبالت پسر
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irھمسایھ تونم راست میگھ؟؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمامان_سارا؟؟؟خدا مرگم بده یعنی تو تا حالا پسر زھرا خانومو ندیده بودی کھ الان مثل خنگا از من
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمیپرسی نکنھ جلوش این حرفا رو زدی؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن—اره دیگھ فاصلھ امون یھ قدمھ اتفاقا سلام میرسونھ
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاقاھھ خنده اش گرفت وگفت_من کی سلام رسوندم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن_بی ادبی دیگھ ھنوز بھت یاد ندادن بھ بزرگ ترت سلام کنی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمامان_چی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن—ھیچی بفرمایید
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاقاھھ باز از خنده ریسھ رفت گفتم:کوفت!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاقاھھ—تو دلت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن—تو جونت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمامان_چی میگی تو؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن-—ھیچی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوبادست بھ اقاھھ اشاره کردم زیپ دھنتو بکش مامان_ازش عذرخواھی کن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن_چراااااااا؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمامان—چون چ چسبیده بھ را
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن—نھ انگار راه افتادی مامان خانوم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمامانم خنده اش گرفتھ بود وگفت_چون تو با این کارت غیر م*س*تقیم بھش گفتی ادم غیرقابل اعتمادیھ
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن—مگھ نیست؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمامان_سارا؟؟؟ازش عذر خواھی میکنی سوارمیشی میای خونھ
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن—سوارمیشم ولی مورد اول عمرا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمامان_کارت اشتباه بوده باید عذر خواھی کنی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن_یعنی اشتباه بھ ھرکی از راه مرسھ اعتماد نمیکنم اگر دروغ میگفت چی اگر اراذل و اوباش بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمامان_اینا رو میدونم اما اون بھ احتمال زیاد فکر میکنھ شناختیش واعتماد نکردی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاقاھھ با نیش باز گفت:من میرم ماشینو بیارم تا شما بھ جروبحثای مادر دختری تون برسید
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز حرفای مامان کلافھ شدم وگفتم:باشھ کاریو کھ گفتی انجام میدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمامان_من کھ میدونم این حرفو رو ھوا زدی خداحافظ
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir٨
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن_خداحافظ
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irھمون موقع ماشین اقاھھ جلوی پام نگھ داشت وسوار شدم چند ثانیھ ای نگذشتھ بود کھ گفت:میتونم یھ
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسوال بپرسم؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن_میتونید ولی قول نمیدم حواب بدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاقاھھ_یھ ساعت پیش کھ دیدمت حالت خوب بود اما الان کھ دیدمت چشمات بھ خون نشستھ
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبود......دلیلش چیھ دلیل نگرانی مامانت وحال بدت چیھ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن_بعضی چیزا گفتنش مثل نمک پاشیدن بھ زخم میمونھ حتما تا حالا مامانم بھ مامانتون گفتھ رفتید
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخونھ ازشون بپرسید دیگھ چیزی نگفت گرمای ماشین بھم ارامش
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمیداد دوباره بارون شروع کرد بھ باریدن اما این بار نم نم پنجره را باز کردم ودستم را بیرون اوردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتا قطره ھاش رو لمس کنم وشعری رو کھ ھمیشھ در چنین جوی میخوندم رو شروع کردم بھ زمزمھ
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکردن در حالی کھ سنگینیھ نگاه اقاھھ را حس میکردم_باز باران بی ترانھ..... بی ھوای عاشقانھ....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبی نوای عارفانھ...... در سکوت ظالمانھ...... خستھ از مکر زمانھ ....غافل از حتی رفاقت..... حالھ
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irای از عشق و نفرت..... اشک ھایی طبق عادت.... قطره ھایی بی طراوت ....روی دوش
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irادمیت..... میخورد بر بام خانھ......
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبدون اینکھ خودم متوجھ بشم صورتم خیس از اشک بود این شعر دقیقا منو میبرد بھ بارون بی ترانھ
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irی پارسال بھ وقتی محمد رفت دوباره صداش تو گوشم پیچید(خواھری....؟سارا؟)یھ آن حس کردم تو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irماشین اون نشستم برگشتم سمت صندلیھ راننده محمد داشت رانندگی میکرد_جانم خیلی وقتھ دلم واسھ
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسارا گفتنت تنگ شده محمدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاما....اما...محمد رو اون صندلی نبود جاش اقاھھ نشستھ بود ولی خودم الان دیده امش اقاھھ
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگفت:حالت خوبھ سارا؟محمد کیھ؟ گریھ ام
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتبدیل بھ ھق ھق شد وگفتم:بگو کی بود؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاقاھھ—کی بود؟؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحالم اون قدر خوب نبود کھ جوابشو بدم جلوی خونھ نگھ داشت وتا دم درخونھ باھام اومد مامان تا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچشمش بھ چشمام افتاد ب*غ*لم کرد وبابا بھ اقاھھ گفت:ممنون کیوان جان
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir(پس اقاھھ اسمم داره کیوان)کیوان_وظیفھ بود دیدم حالش چندان خوب نیست تا اینجا ھمراھش اومدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمامان مو از ب*غ*لش کشید کناروگفت:الھی خیر ببینی مادر
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکیوان_خواھش میکنم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمامان_راستی حتما واسھ فردا شب شما ھم تشریف بیارید
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکیوان_نمیگفتید ھم میومدم دور از ادب بود نیومدنم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبابا_فکر کردیم شاید معذب باشید بفرمایید توبیرون بده
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکیوان_نھ دیگھ مامان اینا منتظرن خدانگھ دار
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irماھم باھاش خداحافظی کردیم و رفتیم داخل
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir************** .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبھ خاطر بارون دیشب ھوا خیلی خوب بود ولی سوز و سرمای صبح ھای زم*س*تونی رو داشت منتظر
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسرویس شدم از سرما دستم را توی جیبم کرده بودم ھمون موقع پرشیای کیوان جلوم نگھ داشت و
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir٩
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبوق زد از اون جایی کھ بھ خاطر گریھ ھای دیشب حالم خیلی بھتر از روزای دیگھ بود باھاش در
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکمال ادب رفتار کردم و گفتم--- سلام صبح تون بخیر
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکیوان_سلام صبح بخیر سوارشو برسونمت تا سرویس بیاد از سرما منجمد میشی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن_بحث یھ روز دو روز نیس تازه خیلیم خوبھ
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکیوان_اون وقت چیش خوبھ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن—فردا بھ بچھ ھام میگم ما تو برف و سرما میرفتیم مدرسھ درس خوندنمون ارزش داشت اما شما
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irجوونای امروزی .....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصدای خنده اش نذاشت ادامھ بدم با تعجب گفتم_بھ چی میخندید؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکیوان_خیلی بامزه ای
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن_اِ وا...چرا من کھ الان جدی بودم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدوباره خندیدکھ باعث شد بگم:کوفت!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصدای خندیدنش بلندترشد وگفت_نھ بھ (شما)خطاب کردنت نھ بھ این الفاظ زشت کھ بھ کار میبری
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irادم با بزرگ ترش این جوری حرف میزنھ
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحرصم گرفت وگفتم: (کوفت)لفظ زشتیھ؟!دوست دارم وقتی عصبانی میشید ببینم چھ جوری برخورد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمیکنید
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکیوان_ھرچی ادم با بزرگ ترش این جوری حرف میزنھ
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن--- اره دیگھ من نباید اصلا با کسی کھ حکم بابا بزرگمو داره دھن بھ دھن بشم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدوباره داشت میخندیدمیخواستم باز ازلفظ زشت (کوفت)استفاده کنم ولی پشیمون شدمو گفتم:دیگھ چرا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمیخندی؟؟؟؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکیوان_داشتم فکر میکردم تو نوه ام باشی الھیییی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچشمش بھ ساعت ماشین افتاد وگفت:وای دیرم شد نمیدونم چرا ھر وقت تو رو میبینم نمیتونم ان تایم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irباشم خداحافظ کوچولو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوصدای کشیده شدن لاستیکای ماشینش روی اسفالت خیابون اومد(جانم؟؟؟این بھ من گفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکوچولو)یکی از بچھ ھا صدام کرد_سارا بیا سرویس اومد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسوار شدم وشمیم ھمون دوستم کھ باھاش تو ایستگاه میستادیم گفت:ببینم اون یارو کی بود؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن_پسر ھمسایھ امونھ
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشمیم_تو کھ جدیدا بیرون نرفتی چھ جوری مخ شو زدی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن_مگھ نمیدونستی چشام سگ داره
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir١٠
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصدای خنده ی بچھ ھا بلند شد و میترا یکی دیگر از بچھ ھا کھ سال سومی بودگفت:اشتباه گفتی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irعزیزم چشمات سگ نداره گاھی وقتا سگ میشی پاچھ عالمو ادمو میگیری
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشمیم گفت:ایوول
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن_خیلی آ*ش*غ*ا*لییییید
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمیترا_لطف داری خانوم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir********
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irزنگ تفریح خورد وبازم بچھ ھای گروه مون پشت حیاط دور ھم جمع شده بودن لازم میدونم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدوستای گلمو نھ نھ اشتباه شد دوستای خلمو معرفی کنم با شمیم کھ قبلا اشنا شدید قد بلند لاغر اندام
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irقیافھ معمولی درکل لونده ،خوشگل ترین عضو گروه مون اناست چشمای کشیده لبای قلوه ای بینی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکوچیک لاغر تنھا ایرادش قدشھ کھ یھ نمھ کوتاھست البتھ یھ ایرادم داره بھ چھ بزرگی بھ اسم اعتیاد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلابد فکر میکنین چرا با چنین ادمی دوستم چون اعتیادش از نوع باکلاسھ اعتیاد بھ دنیای مجازی، نفر
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعدی مون ارغوانھ قد کوتاه لاغر اما توپر چشم ھای کشیده قھوه ایھ تیره موھای فر ریز مشکی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدرکل زیبا بود ،نفر بعدی مون مھتا چشمای طوسی موھای طلایی قد خیلییی بلند لاغردر کل متوسط
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچیھ مگھ باید ھمھ ی چشم رنگیا وری نایس باشن؟؟؟؟؟؟ حالا میرسیم بھ سوژه ی گروه اِ وا....خودمو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمیگم.. چشم وابرو مشکی قدبلند خوش استیل بینی معمولی نھ سرپایین نھ سر بالا لبای قلوه ای در کل
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمتوسط اما لوند...ھھ فکر کنم زیاد از خودم تعریف کردم چھ کنیم دیگھ میگن باید ادم بھ خودباوری
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبرسھ تا دیگران قبولش کنن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irانا_وای بچھ ھا با یکی دوست شدم شیش.....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irھنوز حرف از دھنش خارج نشده بود کھ ھمھ گی تکرار کردیم_شیش تیکھ دماغ عملی برنز
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاخھ این تیکھ کلام انا بود انا ادامھ داد_وای نمیدونید چی بود!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irھمھ بھش چشم دوختھ بودیم من_چی بود؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irانا_یھ قدی داشت بھ چھ بلندی...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irارغوان_یعنی من عاشق اعتماد بھ نفسشم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسارا_چرا بچھ ام بھ این خوشگلی پسره دلشم بخواد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irارغوان--- اخھ تو کھ بدتر از من یھ ریزه قد داری چرا میری دنبال رستم دستان میگردی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irانا_مھم تفاھمھ...مھم عشقھ
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمھتا_خوبھ خوبھ ھرکی ندونھ انگار چندوقتھ با یارو دوستی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسارا_ھمونو بگو تازه دیروز باھاش اشنا شده
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir١١
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irانا_وای بچھ ھا نمیدونید چھ کامنتای رمانتیکی واسھ پستام گذاشت.....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irھمھ غرق حرفای انا بودیم کھ خنده روی لباھای مان خشک شد سوری(ناظم مون)بالای سرمون
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irایستاده بود وگفت:خیلی وقتھ زنگ خورده چرا اینجا نشستید؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشمیم_خانو...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسوری_ساکت ھمھ اتون میرید دفتر کثر انضباط میشھ
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسارا_اوا...چرا؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irھمچین نگاھم کرد کھ از ترس نزدیک بود....بماند رفتیم دم در دفتر طبق معمول بس کھ ما با
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irانضباطیم مھتا_بچھ ھا ما امتحان فیزیک داریم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسارا_بازم خرخونیای بچھ ھای تجربی شروع شد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irانا_راست میگھ نمره امونو تو کارنامھ ی ترم تاثیر میده
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشمیم_خفھ شید لطفا شما رو چھ بھ دکتر شدن؟!؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irارغوان_ھمونو بگومن موندم مھتا وانا با چھ اعتمادبھ نفسی رفتن تجربی اخھ فیزیک تون خوب بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیا زیست تون
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسارا_موافقم...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسوری بازم مثل اجل معلق ظاھر شدبا اخمی کھ دقیقا شبیھ اخمای نامادری سیندرلا بود گفت:اینجاھم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدست از حرف زدن برنمیدارید معلماتون از دست شما ۵تا بیزار شدن اخرش ھمھ اتونو اخراج
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمیکنم....تمام زنگ اینجا وای میستید تا ادم شید
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوتا رفت ھمھ امون از خنده ترکیدیم اناومھتا ھم دیگرو ب*غ*ل کردن و گفتن:اخ جون امتحان پرید
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسارا_دکترای اینده رو....واقعا کھ
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir********* .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز وقتی از مدرسھ اومده بودم مامان ازم بی گاری میکشید خب بھ من چھ خودش مھمون دعوت کرده
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخودشم کاراشو کنھ اما میترسیدم نظرم روبلند بھ زبون بیاورم بالاخره کارھا تموم شد ورفتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحاضربشم مامان سفارش کرد لباس ھای مناسب بپوشم این یعنی (یھ تونیک بلند بپوش زھرا خانوم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپسر داره) اصلا اعصاب کیوان و خنده ھای گاه و بیگاھش را نداشتم وتمام شور و شوقم بھ خاطر
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدیدن نامزد کیمیا دختر بزرگھ ی زھرا خانوم کھ ٢٠ سالھ است بودکیانا ھم ھم سن من بود و بھ ھمین
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخاطر حوصلھ ام سرنمیرفت تونیک کالباسی تنگ ولی نسبت بھ لباسای دیگھ ام بلندبھ ھمراه شلوار
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدمپا و شال ساده ی مشکی پوشیدم صورتمم فقط کرم زدم با رژلب کالباسی کھ زیاد رو لبم خودنمایی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنمیکرد موھامم کج ریختم و عطرم را روی خودم خالی کردم (حالا خوبھ از پسرشون بدم میاد انقدر
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخوشگل کردم دیگھ دیگھ سارا باید ھمھ جا بھ چشم بیاد) صدای زنگ افکارم را پاره کرد واز اتاقم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irزدم بیرون از وقتی خواھرم سوگند ازدواج کرده بود وتنھا شده بودم مثل ندید بدیدھا از دیدن مھمون
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir١٢
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخوشحال میشدم بھ ترتیب داخل شدن شوھر زھرا خانوم احمد اقا کھ مرد افتاده ای بود خود زھرا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخانوم کھ چاق ولی بھ سنش خوب مونده بود کیمیا با ارایش غلیظ سنش بالاتر رفتھ بود وکفشای پاشنھ
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبلندش قد متوسطش را بلند نشون میدادوشروین نامزد کیمیا کھ از طرز لباس پوشیدنش معلوم بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irھنوز در دوران طفولیت بھ سرمیبردحتما میگید چرا چون مردکھ ابرو برنمیداره اونم مرد زن دار
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتازه نھ یکم از ابروھای کیمیا نازک تر بود نفر بعدی اقاھھ منظورم کیوان جانھ اووووووووف با
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتیریپ اقایی خیلی جذاب شده بود مدیونید فکر کنید ازش خوشم اومدو..کیانا ساده اما شیک در کنارش
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irواردشدبھ خانوما دست دادم وباھمھ سلام واحوال پرسی کردم بھ سالن پذیرایی رفتن و منم رفتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاشپزخونھ چایی ریختمو اوردم وبھ اولین کسی کھ جلوم بود یعنی زھرا خانوم تعارف کردم اونم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاشاره کرد بھ بابا کھ یعنی اول بھ اقایون تعارف کن رفتم جلوی بابا اون بھ احمد اقا اشاره کرد کھ
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیعنی اول بھ مھمون کلافھ شدمو گفتم:اه ه ه ه....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکیمیا_چھ اه سوزناکیم کشیدالھی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنفسمو دادم بیرون ودر حالی کھ چایی رابھ احمد اقا تعارف میکردم گفتم:چرخ گردون گشت و روزی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبھ مراد ما نرفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصدای خنده ی جمعیت بلندشد وکیوان گفت:خوشم میاد در ھر شرایطی شعر متناسبشو جور میکنی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irھمھ تقریبا ساکت شده بودن کھ با این حرف کیوان کیمیا و شروین وکیانا شروع کردن بھ خندیدن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچایی ھارو تعارف کرده بودم سینی خالی رو روی میز گذاشتم وگفتم:شما بھ چی میخندید؟؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکیانا در حین خنده بریده بریده گفت:جریان.. چترھا... را باید.. بستو...برامون...گفتھ
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irودوباره شروع کردن بھ خندیدن کھ باعث شد بابا بگھ:جریان چیھ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو اقاکیوان شروع کرد بھ تعریف کردن حالا دیگر ھمھ میخندیدن واز دستشون حرص میخوردم تا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاینکھ شروین با چندتا سرفھ جدی شد وبھ تبعیت از او کیمیا ھم ھمون کارروکرد اما بقیھ ھنوز
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمیخندیدن شروین گفت:فکر کنم کافیھ
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوبھ من اشاره کردبقیھ بھ من نگاه کردن وبابا گفت:ساکت ساکت دختر بابا الانھ کھ ناراحت شھ
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکیوان با حالت مسخره ای گفت:نھ سارا خانوم با ظرفیت تراز این چیزاست
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمیخواستم بگم من با ظرفیتم شما حدخودتونو نمیدونی ولی از گفتنش منصرف شدم چون خانواده اش
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irھم تو خندیدن ھمراھیش کرده بودن ترسیدم ناراحت بشن در عوض فقط دستامو از خشم مشت کردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکھ باعث شد ناخن ھای بلندم تو پوستم بره وبگم—وای.... ھمھ ی نگاه ھا بھ
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن بود زھرا خانوم گفت:چیشد؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکیوان:ھیچی احتمالا این خانوم درون گراست چون خشمشو با ناخن ھاش تخلیھ میکنھ
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوای...چقدر این دقیق بودتا بھ کف دست منم کار داره دیگھ واقعا قاطی کرده بودم وبلند شدم و بھ اتاقم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرفتم پشت سرم صدای شروین وکیانا اومد کھ ھم زمان گفتن:((کیوان..؟؟؟))چھ این اقا شروین حامیھ
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن شده دو روزه وقتی پام بھ اتاقم رسید نفس عمیقی کشیدم چھ بھتر مامان خوشش نمیاد تو جمع
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir١٣
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگوشی دستم بگیرم موبایلم را برداشتم و انلاین شدم وای چھ خبره باز انا پست جدید گذاشتھ چقدرم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلایک خورده لایکش کردم ورفتم سراغ بقیھ ی دوستام کھ در باز شد وکیانا اومد تو با دیدنش لبخند
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irزدم خندید وگفت:اصلا بھ دخترایی کھ قھر کردن نمیخوری
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن_نھ بابا قھر کدوم حال نشستن نداشتم اینا بھم بھونھ دادن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرو تخت نشست وگفت:راستی شروین چطور بود؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمونده بودم چی بگم ممکن بود اگھ نظر واقعیمو بگم ناراحت شھ با اکراه گفتم:بھ کیمیا میومد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکیانا_راحت باش بابا نامزد من کھ نیست
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن_راستشو بخوای خوب نبود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکیانا_چرا؟؟؟اون کھ خیلی خوشگلھ...ھمھ ی دخترای فامیل کف کرده بودن کیمیا چھ جوری تورش
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکرده
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپوزخندی زدم_از نظر من اون کیمیا رو تور کرده
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکیانا_تو اولین نفری ھستی کھ این حرفو میزنی البتھ بھ جز کیوان حالا چرا این جوری فکر میکنی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن_اوا....چھ تفاھمی بیاید منو واسھ کیوان بگیرید حیفم بھ خدا شوھر کم شده
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا حالت جدی ای گفت:جدا؟؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمنم کھ بازیم گرفتھ بود_جون تو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنیشش یھ متر واشد اوا...خواھر شوھر اینده ام چقدر دوستم داره خوشم میاد خودمم شوخیای خودمو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irجدی میگیرم با خنده گفت:اره والا یھ تار موی تو شرف داره بھ تموم دخترای ایکبیریھ فامیل
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدیدم زیادی داره ذھنشو درگیر میکنھ گفتم:خب...گفتی چرا از نظرم شروین کیمیا رو تور کرده؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکیانا_اره...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن_از نظر من ادمی مثل شروین فقط بدرد رفاقت میخوره
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکیانا_خب اونا اولش با ھم دوست بودن دیگھ
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن---- من اگر جای کیمیا بودم ھرگز نمیزاشتم رابطھ امون بھ اینجا بکشھ
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکیانا_کیمیا عاشق شروینھ راضی بود در حد ھمون رفاقتم باھاش باشھ اما....شروین نخواست
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن_چھ جوری پسری کھ نخواست باھاش دوست باشھ اومد خاستگاریش؟حتما علاقھ اشون دو طرفھ
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبوده دیگھ
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irساکت شدو چیزی نگفت_چرا لال شدی خانوم یھ چیزی بگو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir١۴
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکیانا_میتونم بھت اعتماد کنم؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحرص گرفت_اخھ بھ من میخوره ادم غیر قابل اعتمادی باشم؟!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irطوری نگاھش کردم کھ حساب کار دستش بیاد_نھ فقط خواستم مطمئن بشم عزیزم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن_خب؟؟؟؟؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکیانا_یھ روز وقتی محلھ ی قبلی مون زندگی میکردیم کیمیا با شروین خونھ قرار گذاشت من مدرسھ
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبودم، مامانم خونھ خواھرش ،بابام وکیوان ھم سرکاراما بابام کارش زودتر تموم میشھ و میاد خونھ
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوشروینو کیمیا رو میبینھ کھ با ھم....... بعد از کلی کتک کاری زنگ میزنھ پلیس و بھ عقد ھم در
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمیان بعدا فھمیدم کیمیا میدونستھ بابام زود میاد از روی قصد بابامو با اون صحنھ مواجھ میکنھ تا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصبا
11چرررررت با خواندنش فقط وقتم رو هدر دادن اه اه با اون پایان مزخرفش
۳ سال پیشدایانا
۱۹ ساله 70چی شدالان اه حالم بهم خوردواقعاآخه این آخرش چرااینجوری شدوقتم هدررفت به نظرم قلم خیلی ضعیفی داشت آخرشم مثل فیلمای ایرانی بی سوته تموم شدپفففففففف😑
۴ سال پیشدایانا
۱۹ ساله 71من شروعش کردم امانظری ندیدم اماتااینجایی که خوندم خوب بوده
۴ سال پیش
رقیه
00اقا جان چرا اینجوریه همه ه هاش با ه چسبانه وقتی داشتم میخوندم همه ه هاش تو مغزی کشیده میشه مثل کلمه اقاههه تو مغز میشنوم😐😑😾