این رمان اشاره داره به زندگی دختری به نام هلنا. هلنا دختری پر شر و شور است که تفریح را در زندگی اش مهمترین چیز میداند و همواره از عواملی که مسبب ناراحتی او میشود میگریزد. او حتی معنی کلمه #عشق را نمیداند و هیچوقت علاقمند به دانستن ان نیست. اما بعد ها گرفتار عشقی میشود. عشقی که تمام زندگی اش میشود. عشقی که زندگی اش را #میسوزاند. عشقی که او را #مجبور میکند که از #دیدنه او #دور باشد. از لمس #دستانش دور باشد و در حسرت هم اغوش شدنش بماند. از هر چه که این عشق را تداعی میکند #باید دور بماند. او با هر چیزی که سره راهش قرار بگیرد میجنگد تا خود را در #فراموشی فرو ببرد که دیگر از ان خارج شدنی نیست.... رمان رو میتونید با صدای دلنشین زهرا جلیلی دنبال کنید.

یادت باشد دلت که شکست سرت را بگیری بالا… / تلافی نکن… / فریاد نزن… / شرمگین نباش… حواست باشد دل شکسته گوشه هایش تیز است… / مبادا که دل و دست آدمی را که روزی دلدارت بود زخمی کنی… مبادا که فراموش کنی روزی شادیش آرزویت بود… / صبور باش و ساکت… / بغضت را پنهان کن… / رنجت را پنهان تر…



پیانولا لحظاتی پیش

بگذار دستانت به آرامی نوازشم کنند. نُت به نُت تنم را در آغوش بگیرند و تمام مرا بنوازند. من برای تا ابد نوازش شدن به دست تو کلاویه‌ات می‌شوم. به شرط آن که، تو نوازنده‌ام باشی. مثل کلاویه‌های پیانو سیاه بود، سیاه. مثل کلاویه‌های پیانو، سفید بود، سفید. نُت به نُت، من او را از بر بودم و او مرا، من بدون او یک پیانوی بی‌صدا بودم و او‌ بدون من، بدون من… او همیشه بود، حتی بدون من حتی بدون من. خزان، دختری که سال‌ها روزگارش جنس پاییز بود، روحش زرد و مچاله و جسمش مانند برگ‌های زخمی و خش خورده. خو گرفته در عمارتی که سال‌هاست بویی از زندگی نبرده‌است. فقط خودش بود و یک پیانو، تا این که او آمد، آمد تا بر خزان ببارد یا شاید هم بتازد! آمد تا خزانش را سبز کند و یا…

راه های دانلود اپلیکیشن

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.