رمان طالع آغشته به خون به قلم مهلا حامدی
در دنیایی که سایه ها حکومت می کنند، یک قاتل متولد می شود. به او گورکن می گویند. یک قاتل زنجیره ای حرفه ای، شبحی در تاریکی، که هیچ اثری از خود باقی نمی گذارد. تشنه به خون، زخمی و بی رحم، گورکن افسانه ای است در دنیای جنایتکاران. چشمان سیاه نافذ و هیکل تنومندش او را به گرگی درنده تبدیل کرده است. اما سرنوشت بازی خطرناکی دارد. دختری کنجکاو، هرچند ناخواسته، پا به دنیای تاریک او می گذارد و با چهره واقعی گورکن آشنا می شود. قانون نانوشته دنیای زیرین می گوید: "هر کس که راز گورکن را بداند، باید اسیر او شود." دختر بیچاره، اسیر گورکن می شود. اما آیا این اسارت پایان راه است؟ یا آغازی برای یک داستان عاشقانه در دل تاریکی؟ "طالع آغشته به خون" رمانی مافیایی و عاشقانه است. داستانی پر از تعلیق، خشونت، و احساسات ممنوعه. آیا عشق می تواند در تاریکی شکوفه کند؟
تخمین مدت زمان مطالعه : ۶ ساعت و ۲۲ دقیقه ۴۶ ثانیه
ژانر : #مافیایی #عاشقانه
خلاصه :
در دنیایی که سایه ها حکومت می کنند، یک قاتل متولد می شود.
به او گورکن می گویند. یک قاتل زنجیره ای حرفه ای، شبحی در تاریکی، که هیچ اثری از خود باقی نمی گذارد. تشنه به خون، زخمی و بی رحم، گورکن افسانه ای است در دنیای جنایتکاران. چشمان سیاه نافذ و هیکل تنومندش او را به گرگی درنده تبدیل کرده است.
اما سرنوشت بازی خطرناکی دارد. دختری کنجکاو، هرچند ناخواسته، پا به دنیای تاریک او می گذارد و با چهره واقعی گورکن آشنا می شود.
قانون نانوشته دنیای زیرین می گوید: "هر کس که راز گورکن را بداند، باید اسیر او شود."
دختر بیچاره، اسیر گورکن می شود. اما آیا این اسارت پایان راه است؟ یا آغازی برای یک داستان عاشقانه در دل تاریکی؟
"طالع آغشته به خون" رمانی مافیایی و عاشقانه است. داستانی پر از تعلیق، خشونت، و احساسات ممنوعه.
آیا عشق می تواند در تاریکی شکوفه کند؟
مقدمه:
طالعمان را از همان اول اولش با سرخی غلیظ خون نوشتند.
بی رحم بودی.
من را اسیر دنیای تاریکت کردی و شریک کثافت کاری هایت...
الحق که ترکیب خوبی بودیم.
در این میان اما، من با نفرت بوسیدمت
خنجر به دست بوسیدمت
در میان صدای مهیب گلوله ها بوسیدمت
در خیال بوسیدمت...
نباید میباختم
اما قلبم را بهت باختم
دیر بود
دیر هم برای من
هم برای تو
پس باز هم در خیال بوسیدمت
این بار اما فرق داشت و من در دریای خون بوسیدمت...
------
تیک تاک صدای جیغ، تیک تاک شعلههای آتش، تیک تاک مرگ...
چشمان بسته در خون غلطیدهاش را باز کرد.
دم عمیقی گرفت.
از روی کاناپه راحتی چرم، مقابل شومینه بلند شد و قامت راست کرد.
سرش را چرخاند.
عقربههای ساعت دیواری گرد به طرح رومی، به او یادآور شد. که وقتش رسیده...
با همان خونسردی ذاتیاش دست پشت کمر برد.
و کلت طلایی خوش دستش را بیرون کشید.
با تبحر خاصی آن را دور دستش چرخاند.
با چند قدم بلند خودش را پشت شیشه رساند.
و با نیشخند نشسته کنج لبش
خیرهی مردی شد که، لخت و عریان لم داده در جکوزی واقع تراس پنتهاوسش خوش میگذراند.
خشاب اسلحه در دستش را چک کرد.
تنها سه گلوله
سه گلوله و دو نفر...
بدون تعلل در کشویی شیشهای را باز کرد.
سوز سرما به تن تبزدهاش نشست.
برف همچنان با قدرت میبارید و فضای تراس را کاملا سفید پوش کرده بود.
چه ترکیب جالبی میشد برف و خون...
قدمهای محکمش را به سمت مرد نیمه هوشیار بر داشت.
آن لاشخور با نوشیدن زیاد، وقت عزیزش را گرفته بود. اما باید صبر میکرد.
صبر میکرد تا مستی از سرش بپرد.
بالای سرش قد علم کرد.
با نوک کفشش ضربهای به کتف عریان مرد وارد کرد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو سر اسلحه را کنار شقیقهاش گذاشت.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچشمان نیمه باز مرد، به ثانیه باز و از حدقه بیرون زد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irترسیده تکانی به خودش و شکم گندهاش داد تا برخیزد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاما بی تعادل سر خورد و تنش بیشتر در آب فرو رفت.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدر زمان هوشیاری او به لطف بادیگاردهایش مرد قدرتمندی به نظر میآمد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاما حالا دست تنهاست...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ها... هاکان چیکار میکنی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلحن لکنت وارش زهرخندی روی لبش نشاند.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپس مستی را از سرش پرانده بود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irقامت خم کرد و با لحن زیادی از حد خشدارش لب زد:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_واضح نیست! اومدم گورتو بکنم عمر اوسکایا...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبدن عریان مرد به شدت به لرزه افتاد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچشمان ناباورش گرد و گرد تر میشد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irباورش نمیشد. باورش نمیشد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدست پروردهی خودشان، شده بود قاتل جان تکتک شان
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنفسهای بلندش از ترس یکی در میان شده بود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپس آن مردی که لقب گورکن را بهش داده بودند.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو سالها پیش با کشتن اولین نفر از باندشان، ترس را به جانشان انداخته بود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو مدام تهدیدشان میکرد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاو بود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاویی که شبیه به، قاتلهای زنجیرهای تا حالا جان چهارنفرشان را گرفته بود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو هیچ ردی از خودش به جا نگذاشته بود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچطور نفهمیده بودند. چطور!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irزبانش از شوک قفل شده بود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه سختی یک کلمه را عدا کرد:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_چرا؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپرسید،پرسید تا کمی برای خودش وقت بخرد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتا بفهمد این مرد عصیانگر روبهرویش چه پدر کشتگی با تک تکشان دارد!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهاکان سر اسلحهاش را به حرکت در آورد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو این دفعه زیر گلوی قربانی امشبش را هدف قرار داد:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_تا اون جایی که میدونم حشمتها رو خوب میشناسی. حالا تو بگو چرا؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآشکارا نفس در سینهی مرد حبس شد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتا ته ته ماجرا را خواند.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکامبیز حشمت بزرگ، سالیان پیش با آنها همکاری میکرد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irواسطهی خوبی برایشان بین ایران و ترکیه بود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاما به یکباره کنار کشید.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو پسر بزرگش را جانشین خودش کرد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاو هم مثل پدرش مهرهی خوبی به حساب میآمد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا نفوذ و قدرتمند بود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irولی...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنگاه با نفرتش را به مرد غرق شده در فکر دوخت.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبشکنی جلوی صورتش زد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو او را به خودش آورد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمرد دندانهایش از سرمایی که به تنش نشسته بود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبهم برخورد میکرد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهر لحظه امکان داشت بمیرد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irعاجزانه با دستش پایین کت مرد مسلح روبهرویش را که هیچ نشانی از رحم و مروت در آن چهرهی ترسناک و سردش هویدا نبود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگرفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_ال...التماست میکنم. با من کاری نداشته باش.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن دخلی به اون م...ماجرا نداشتم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن و کامبیز رفقای صمیمی بودیم. همش دس...دستور اون بود. دستور سلیم دو...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا قرار گرفتن سر اسلحه وسط پیشانیاش حرف در دهانش ماسید. آب دهانش را صدادار قورت داد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهاکان لذت میبرد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهر چند تلخ، از التماس کلامش، از ترس درونش، از بیدفاع بودنش، لذت میبرد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلذتی وصف نشدنی...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحالت ناامید و بیچارهی چهرهاش کمی فقط کمی التیام، قلب داغ دارش میشد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_غلط کردم. ال...التماست میکنم از جونم بگذر.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهر چی ب... بخوای بهت میدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگوشش از این اراجیف پر بود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتا حالا هم زیادی از حد کشش داده بود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتو وجود تاریک او جایی برای رحم و مروت نبود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irجواب خون را با خون پاسخ میداد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبدون درنگ ماشه را کشید و بنگ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصدای شلیک اسلحه با وجود صدا خفه کن در فضا پیچید.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخون کثیف آن لاشخور با شدت روی صورت و لباسهایش پاشید.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو جسمی با پیشانی سوراخ شده، با ضرب سرش کج شد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو درون آب فرو رفت.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاسلحهاش را سر جای قبلش برگرداند.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا دستمال مخصوصش خون روی صورت و لباسش را پاک کرد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه طرف حفاظهای شیشهای که حکم جای تراس را داشت قدم برداشت.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآرنجش را لبهی حفاظ گذاشت. و به شهر نورانی سفید پوش خیره شد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irغربت غربت بود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچه با یک ساعت و اندی پرواز، چه با ده یا دوازده ساعت...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز جیب کتش بستهی سیگارش را بیرون کشید.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنخی با فندک طلاییاش که رویش طرح عقاب حکاکی شده بود آتش زد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپک عمیقی به سیگار زد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو دودش را با تمام دردهایی که به دوش میکشید. پس ریههایش فرستاد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاستانبول شهر بزرگی بود. بزرگ و ظالم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاین شهر ازش جان گرفته بود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irجان عزیزترین هایش را...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنخ دوم، سوم، و همانطور آتش زد و زد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتا یک بسته را تمام کرد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا همان خونسردی که وارد شده بود. خارج شد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمقابل آسانسور، با گوشیاش ور رفت و تماس گرفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_بله قربان
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدر آسانسور باز شد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمانطور که داخل کابین میشد. روی طبقه هم کف کلیک کرد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو با لحن دورگهاش دستوری لب زد:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_بچهها رو بفرست واسه تمیز کاری
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_چشم قربان
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا جنازه چیکار کنیم؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچند لحظه مکث کرد. این آدم هم مثل قبلیها ارزش نداشت.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irارزش دفن و کفن، و به خاک سپرده شدن را نداشت.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا بیرحمی که سالها گریبان گیرش شده و ازش همچین هیولا و خونخواری ساخته بود پرسید:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_سگام چند ساعته غذا نخوردن؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفرد پشت گوشی یکه خورده، سکوت کرد. میدانست چه در سر رئیسش میگذرد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو اطاعت نکردن از او یعنی قبر خود را کندن...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_سه چهار ساعتی میشه قربان
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبوی خون آن مردک در شامهاش پیچید و چهرهاش را درهم کرد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهر چه زودتر به حمام احتیاج داشت.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدستی به گوشهی چشم بیخوابش کشید و گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_خوبه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتیکه تیکش کنین بندازین جلو سگام.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفقط قبلش از جنازش عکس بگیرین بفرستین برا سلیم دوغان بزرگ
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir(روای اول شخص آیلا)
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکوله پشتیام را یک وری روی دوشم انداخته بودم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو مسیر سراشیبی سنگ فرش شده محله را بالا میرفتم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتمام کوچه پس کوچههای باریک محله، به لطف برفی که شب گذشته
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتا دم دمای طلوع خورشید باریده بود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسفید پوش شده بود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسرمای استخوان سوز هوا، لرز به تنم نشانده بود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهرم بازدمهایم به شکل بخار از بینی به احتمال سرخم بیرون میآمد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکلاه هودی، پاییزی نه چندان گرمم را روی سرم کشیدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو به قدمهایم سرعت بخشیدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهر چه به رستوران کوچک واقع در محله نزدیک میشدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبوی سوپ معروفش بیشتر معدهی خالیام را مالش میداد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز صبح تا به حال به غیر از یه سیمیت چیز دیگری نخورده بودم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوسط کوچه ایستادم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدستم را ته جیب شلوار جینم فرو بردم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا دیدن اسکناس خردهای کف دستم، بیخیال ناهار خوردن شدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو قدمهایم را از سر گرفتم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهر چه به آن کوچهی باریک و بسی خطرناک، البته برای به غیر از ساکنان محله، نزدیک میشدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصدای ناله و فریاد پر درد مردی که، کمک میخواست.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irواضح تر به گوش میرسید.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاتفاق تازهای نبود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاحتمالا باز هم بچههای محله یکی را خفت کرده بودند.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irقبل از آنکه از کوچه بگذرم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنگاهی گذرا به مردی که، آش و لاش شده، صورتش پرخون و روی زمین غلت میخورد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irانداختم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپسرها با مشت و لگد به جان بیجانش افتاده بودند.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبیتفاوت شانه بالا انداختم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنباید بی فکری میکرد. و پا به همچین محلهای میگذاشت.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسراشیبی را کامل بالا آمدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه سمت چپ تغییر مسیر دادم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمینکه میخواستم از محله خارج شوم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتوجهم به زن سن و سال گذشتهای که با دستان پر، سردرگم اطراف را از نظر میگذراند.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمعطوف شد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسر تا پایش را رصد کردم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسوت بلند بالایی در دلم کشیدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوجب به وجب لباسهای تنش، مخصوصا آن کت چرم خز دار اصلش
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفاخر بودنش را به رخ میکشید.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکنج لبم شیطانی بالا رفت.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irامکان نداشت همچین فرصت توپی را دو دوستی تقدیم بچههای محل کنم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irقبل از اینکه بهش نزدیک بشم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irماسک سیاه رنگم را از جلوی کولهام برداشتم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو به صورتم زدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچاقو کوچک ضامن دارم را از جیب جلوی هودیام برداشتم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو زیر دستکش انگشتیهایی که به دست داشتم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irجاساز کردم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمانطور که به سمت زن قدم بر میداشتم. نگاهم را به اطراف داده بودم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکه مثلا بیحواس جلوه دهم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا یه برخورد به ظاهر اتفاقی، تنهای به نیمهی بدنش زدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکیسههای خرید در دستش پخش و پلای زمین شد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبیتعادل چند قدم عقب رفتم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچهرهای ناراحتی به خودم گرفتم. و با لهجهی غلیظ ترکی با ته مایهی لاتی لب زدم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_آ آ خاله جون متاسفم، معذرت میخوام.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبدون اینکه منتظر سخنی از جانبش باشم. کمر خم کردم. و مشغول جمع آوری کیسههای خرید شدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخود زن هم بعد از چند ثانیه به خودش آمد و باهام همراه شد و گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_توبه توبه این چه حرفیه دخترم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_کمک میخواین؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلبخند روی چهرهی چروکیده و مهربانش نشاند.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_اگه برات زحمت نمیشه!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپوزخند نامحسوسی زدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچه زحمتی تو رحمت بودی.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irقرار بود تا هفتهها من را ساپورت کنی.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو شکم گرسنهام را سیر و تن یخزدهام را گرم...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irباقی کیسههای خرید را ازش گرفتم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو باهاش همراه شدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسکوت کرده به راهم ادامه میدادم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irباید تا دیر نشده، کارم را باهاش تمام کنم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاو زن وراجی بود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیه راست فکش میجنبید.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_همینطور که گفتم خیلی از کرده خودم پشیمونم، نباید به خدمتکار چندین و چند سالم تهمت دزدی میزدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبازم سکوت و بازم فک او
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_دخترم تو میدونی خونهی این آسیه خانم کجاست؟ باید ازش عذرخواهی کنم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا اینکه آسیه نام را نمیشناختم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا اشاره و تغییر مسیرم او را به اولین کوچهی خلوت محل کشاندم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_از این طرف
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irقدمهای آرامش را پشت سرم حس میکردم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلحن لرزان ترسیدهاش برای بار چندم در گوشم پژواک شد:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_چ...چقدر اینجا خوف برانگیزه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدخترم تو فرشتهای بودی که خدا بر...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتنها تا اواسط کوچه توانستم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوراجیاش را دوام بیاورم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irانگشت دستانم را شل کردم. و کیسههای خرید را از عمد روی زمین انداختم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکلام زن قطع شد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irناباور نگاهش خیرهام شد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاخم کمرنگی بین ابروهای موربش نشاند.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_چیکار میکنی دختر؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلحن تند و تیز طلبکارش، خشی روی روانم انداخت.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irجریحه دار شده قدمی بهش نزدیک شدم. چاقوی ضامن دارم را بیرون کشیدم و تیزیاش را نشانش دادم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irترسیده هینی کشید.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفرشتهی نجاتش، شیطان شده بود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irقبل از اینکه به خودش بیاید.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتخت سینهاش کوبیدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو محکم او را به سمت دیوار هل دادم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتیزی چاقو را زیر گلویش گرفتم و گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_بهتره کیف پولتو رو کنی.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوگرنه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتیزی چاقو را به حرکت در آوردم و کنار گوشش پچ زدم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_وگرنه، روی بدنت یه ردی به جا میزارم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکه همه با دیدنت وحشت کن.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو کنجکاو بشن که، چطور به وجود آمده؟ ولی تو...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنفس به وضوح در سینهاش حبس شده بود. و رنگ صورتش مثل گچ سفید
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_نمیتونی دلیلش رو به کسی بگی. چرا؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچون زیر گوری...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا دست لرزانش کیف دستیاش را بهم سپرد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچه خوب که زبانش بند آمده بود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچاقو را از زیر گلویش برداشتم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irداخل کیف را وارسی کردم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکیف پول چرم کوچکش را برداشتم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irقدم به قدم ازش فاصله گرفتم. کیف دستیاش را آن طرف تر پرت کردم. و گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_بهتره تا نکشتنت بزنی به چاک
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irازش رو گرفتم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو او را با حال خرابی که داشت.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرها کردم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه محض خارج شدنم. از محله
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز خیابان گذشتم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو به طرف پیاده رو رفتم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتا به ایستگاه اتوبوس برسم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irداخل کیف پول نگاهی انداختم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا دیدن اسکناسهایش این دفعه سرخوشانه، با صدا سوت بلند بالایی کشیدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمانطور که انتظارش را داشتم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپر، پر و پیمان...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاسکناسها را برداشتم و کیفپول را کنار خیابان پرت کردم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا نشستن دانه دانه های سفید برف روی تن مشکیپوشم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسرم را بالا گرفتم و به آسمان ابری دوختم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخورشید رفته رفته ناپدید میشد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه قدمهایم سرعت بخشیدم. که تا قبل از دیر شدن به شکنجهگاهم برگردم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوگرنه تمام امشب را باید در خیابانهای رختپوش برف، زیر این دمای یخبندان به سر میکردم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتا در خوش بینانهترین حالت، شاید شاید
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصبح فردا را میدیدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irروبهروی در زیادی از حد مجلل عمارت مقابلم ایستادم. نفس نفس میزدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدولا شده شکمم را گرفته بودم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآنقدر دویده که دیگر نایی در تنم نمانده بود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدیر شده بود. خیلی هم دیر شده بود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنباید شبیه احمقها بیفکر از آن محلههای فقیر نشین به این محلهی اعیان نشین را با اتوبوس میآمدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآخر آن محله کجا و منطقهی بشیکتاش کجا...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا دستانی لرزان کلید را در قفل در کوچکتر چرخاندم. و وارد حیاط طویل عمارت شدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمسیر سنگ فرش شده را طی کردم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنگاه نگرانم را سمت پارکینگ گوشهی حیاط کشاندم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا دیدن ماشین غول پیکرش "لعنتی" ای زیر لب گفتم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو فاتحهی خودم را خواندم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچند پلهی ورودی ساختمان دوبلکس سرتاسر شیشهای روبهرویم را بالا رفتم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irقبل از اینکه دستگیرهی طلایی را لمس کنم. در باز شد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنگاهم با نگاه دریایی سونگول سر خدمه قدیمی عمارت، که حق مادری به گردنم داشت.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتلاقی خورد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحالت چهرهی مضطرب و نگرانش بهم میفهماند که اوضاع خوبی در پیش ندارم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمواخذهگر و آهسته لبزد:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_آیلا دختر، مگه هزار بار بهت نگفتم قبل از اومدن آقا خونه باش
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچشمانم را با خستگی باز و بسته کردم. و نفسم را آه مانند بیرون...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسونگول ازچهارچوب در کنار رفت.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپا به سالن عمارت فاخر با آن گرمای لذت بخشش گذاشتم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمیگویم فاخر چون سرتاسر سالن اصلی را، مجسمهها و عتیقهجات گرانقیمت در بر گرفته بود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو تابلوهای معروف نقاشی روی دیوار همه و همه قدرت را به رخ میکشید.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irقدرت وحشیگری و سفاک شاهان و فرمانروایان بزرگ تاریخ...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا همان پوتینهای گلی که کف شان سوراخ و باعث تاول زدن کف پاهایم شده بود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه سمت مردی که روبهروی شومینه پیپش را به دست گرفته، کام میگرفت.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irقدم برداشتم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدر تمام طول بیستسال زندگیام ازش میترسیم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپدر بود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاما هیچگاه حق نداشتم. کمتر از آقا صدایش بزنم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیعنی واضح تر بگویم نه حقش را داشتم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنه جانی برای تنبیه شدن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_س...سلام آ...آقا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمتنفر بودم از ضعفی که با دیدنش به جانم میافتاد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو اینطور زبانم را بند و لحنم را لرزان میکرد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمینکه که به طرفم چرخید.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنگاه از نیم رخ و پیپ در دستش گرفتم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو به پوتینهایم دوختم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچند ثانیه سنگین بهم نگاه دوخت.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتن صدای بم با اقتدارش را بالاتر از حد معمول برد و لب زد:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_هر جایی برای خودش قانون و قوانینی داره. کسی که قوانین این خونه رو دور بزنه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمون بهتر که تو سطل آشغالهای این شهر، شبش رو صبح کنه.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتلخندی روی لبم نشست.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسرم را بالا آوردم. نفرت آویخته نگاهش تنها چیزی بود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکه قلبم را به درد میآورد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدستم مشت شد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسالها بود به خودم قول داده بودم. قوی باشم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاما بعضی اوقات زندگی جوری بهم سخت میگرفت.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکه انگار واقعا من بیگناه، گناهکارم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز لای دندان های چفت شده گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_چشم آقا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسونگول با لحنی التماس گونانه لب باز کرد:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_اما آقا هوا خیلی سرده این یه دفعه رو ....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا دست بالا رفته سکوت کرد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irقدمی به عقب گذاشتم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن حتی اگر میمردم هم آدمی نبودم. التماس کنم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاو هم هیچوقت از حرفش بر نمیگشت. حتی اگر به پایش میافتادم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبینیام را بالا کشیدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن عادت داشتم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irعادت داشتم به آوارگی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسهم من همیشه همینقدر بود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه سنگ ریزهی جلوی پایم ضربهای زدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irساعتها بود. طول و عرض خیابانها را بی هدف بالا و پایین میرفتم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتن یخ زدهام از سرما خشک خشک شده بود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهر چه به نیمههای شب نزدیک تر میشد. سوز سیبری هوا هم بیشتر میشد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخسته لبهی پیاده رو نشستم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدستانم را دور تنم قلاب کردم. و خودم را چفت در آغوش گرفتم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه خیابان و ماشینهای که به سرعت عبور میکردند.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچشم دوختم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز روزی که پا به دنیا گذاشته بودم. زندگی جهنمش را بهم نشان داده بود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه ظاهر، بنا بر موقعیتم باید صاحب هر چه که دلم میخواست.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمیبودم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاما هیچ نداشتم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدر عین هویت داشتنم. بی هویت بودم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدر تمام سالهای کودکی و نوجوانیام خوب طعم تنهایی و بی کسی را چشیده بودم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irانگار متعلق به اینجا بودم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاما نبودم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irزندگی برایم معمایی بود پیچیده
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمعمایی که، نمیتوانستم به جواب برسم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدر چهارده پانزده سالگی با وجود سن کم، فهمیده بودم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکه اگر بخواهم زنده بمانم شکمم را سیر کنم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحتی اگر بخواهم. تحصیل کنم. باید روی پای خودم بایستم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irانسانیت در وجودم تعریف نشده بود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدر عالم بچگی با حقایقی رو به رو شده بودم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکه برای هضم کردنشان خیلی ضعیف و شکننده بودم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاولین درس زندگیام را موقعی گرفتم که، برای نگه داشتن کار با شرافتم باید بهایش را با به لجن کشیدن خودم میپرداختم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز آن روز وجدانم را کنار گذاشتم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو در راهی قرار گرفتم که در عین بیشرافتی مرا از به لجن کشیدن نجات میداد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا اسکناس خوردی که جلویم انداخته شد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه خودم آمدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنگاهم را بالا کشیدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irزنی دست دختربچهی شش هفتسالهاش را گرفته بود. و با ترحم بهم خیره شده بود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز این نگاهها متنفر بودم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز اینکه شبیه به بدبخت ها هم به نظر برسم متنفر تر
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدست به زانو گرفتم و بلند شدم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاسکناس را به طرفش گرفتم و گفتم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_من گدا نیستم خانم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلحن زیادی از حد، تندم دست خودم نبود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن ابدا گدا زاده نبودم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبر عکس ملکهی بی تخت و تاج دنیای خودم بودم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوقتی دیدم اسکناس را ازم نمیگیرد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآن را جلوی پای دخترکش پرت کردم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدور شدنم ازشان با طعنهی خودخواهانه زن همراه شد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir_به کسی هم خوبی نیومده. دخترهی ابله
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبیجواب گذاشتم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبیاحترامیاش را بی جواب گذاشتم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآن هم فقط به خاطر دختر کوچولویش...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخیلی خوب میتوانستم. خوبی کردن را برایش تداعی کنم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو یه خاطرهی فراموش نشدنی تلخ در ذهنش حکاکی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاما آن دختر بچه، مثل تمام بچه ها حقش نبود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحقش نبود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا دنیای بیرحم بزرگ تر ها آشنا شود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدنیایی که در کودکی آرزویش را دارد و در بزرگسالی حسرت این روزهایش را...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا لذت مشغول خوردن سوپ داغم بودم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچشمانم خمارگونانه روی هم میافتاد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگرمای فضای کوچک رستوران به تنم نشسته و خواب آلودم کرده بود.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمهلا حامدی
00ممنون لطف دارین
دیروزmoon
00قلم نویسنده واقعا درخشان بود ، تک تک دیالوگ ها واقعا زیبا و دلنشین بود ، هاکان واقعا به دل مینشست
۲ روز پیشمهلا حامدی
00ممنون عزیزم❤️❤️
۲ روز پیشملیس
00یه سریال هست تقریبا تقریبا میشه گفت شبیه به رمانه اما این رمان خیلی خیلی بهتراز فیلمه هست اسم سریالش فکرکنم (هرچه بادا باد ) اگه از این رمان خوشتون اومد می تونین اون سریال رو هم ببینید ولی سریاله خیلی فرق داره با رمان مثل این رمان معرکه و شاهکار نیست واقعا
۳ روز پیشمهلا حامدی
00ممنون عزیزم❤️❤️
۲ روز پیشملیس
00نمیدونم چی بگم واقعا نمیدونم چی بگم آراز، هاکان ، اما آراز خیلی گناه داشت انتظار داشتم بابای آیلا ولیعهد دربیاد چرا حس میکنم رمان تموم نشده انگار این پایان یه شروع جدید بود اما ای کاش آراز چیزش نمی شد ای کاش از این رمان فیلم بسازن
۳ روز پیشحانیه
00من رمان را نصفه خواندم ....بقیه اش باز نمیشه .....اپیکیشن را هم دانلود کردم
۴ روز پیشمهلا حامدی
00رمان رو از تو اپلیکیشن دانلود کردی؟؟ بزن رو رمان جدید چی داریم بروزش کن چند بار رمانو دانلود کن
۴ روز پیشفاطمه
00رمان هیجان انگیز بود،برای سرگرمی خوبه ،ممنون از نویسنده
۵ روز پیشعاطفه
00چرا وقتی میزنم خواندن رمان میگه صفحه موردنظر یافت نشد؟
۵ روز پیشآزاده | ناظر برنامه
اپلیکیشن رو که باز کردید در قسمت ذره بین اسم رمان رو سرچ کنید و رمان رو باز کنید. اونجا مراحلی که میگم رو به ترتیب انجام بدید: بقیه رمان و نشون بده/ مشاهده رمان/ صفحه رمان باز میشه و بیاید پایین نوشته قسمت های رمان! حالا رمان رو هر زمان خواستید میتونید در حالت آفلاین بخونید.
۵ روز پیشآزاده | ناظر برنامه
بعد انجام مراحلی که گفتم هر زمانی که خواستید اپلیکیشن رو باز کنید و رمان رو ادامه بدید، برای پیدا کردنش در صفحه اصلی بزنید روی گزینه ی دانلود شده می بینید که رمان اونجاست امیدوارم لذت ببرید🌻💚
۵ روز پیشatef
00اپلیکیشنو دانلود کردم اما این رمانو توش پیدا نمی کنم؟کجا باید مطالعه کرد؟ این نظرات دروغه
۵ روز پیشآزاده | ناظر برنامه
دوست عزیزم در صفحه اول اپلیکیشن بزنید روی گزینهی رمان جدید. چند بار این کار رو تکرار کنید تا رمان های جدید برنامه اضافه بشن. بعد میتونید رمان رو دریافت کنید
۵ روز پیشکانی
00خیلی عالی بود🤩😍
۵ روز پیشMna
00قشنگترین رمانی بود ک تاحالا خونده بودم واقعا ممنون و خسته نباشید ب نویسنده عزیز بابت قلم قوی و زیباشون
۶ روز پیشمهلا حامدی
00مرسی گلم لطف داری شما❤️❤️
۶ روز پیشدایان
00عالی بود رمان خیلی قشنگی بود
۷ روز پیشمهلا حامدی
00مرسی عزیزم❤️❤️
۷ روز پیششقایق
00چرا نمتونم رمان و بگیرم🤦 ♀️
۷ روز پیشمهلا حامدی
00اپلیکیشنو دانلود داری؟؟
۷ روز پیشفیروزه
00عالی بود عزیزم ❤
۷ روز پیشمهلا حامدی
00ممنون گلم❤️❤️
۷ روز پیشهانا
00خسته نباشی عزیزم رمانت عالیه پیشنهاد میکنم حتما بخونید
۱ هفته پیشمهلا حامدی
00ممنون گلم❤️❤️❤️
۱ هفته پیشرزیتا
10سلام محشر بود من رمان های زیلدی خودنم ولی این فرق داشت برای خواننده خیلی جذاب یود من هرقسمت ک میخوندم برای فسمت بعدی مشتاق ترمیشدم ازنویسندهی محترم کمال تشکروقدردانی دارم و منتظر رمان های بی نظیرش❤️
۱ هفته پیشمهلاحامدی
00ممنون گلم لطف داری شما❤️❤️❤️
۱ هفته پیش
امید
00زیبا بود وعالی خسته نباشی