داستان درباره ی دختری به نام سیوا س که در آمریکا زندگی میکنه و برای گرفتن انتقام از خانواده ی مادریش به ایران میاد و در ایران اتفاقاتی براش میفته که…….

ژانر : عاشقانه، اجتماعی

تخمین مدت زمان مطالعه : ۴ ساعت و ۳۷ دقیقه

مطالعه آنلاین دختری به نام سیوا
نویسنده : مرجان فریدی

ژانر : #عاشقانه #اجتماعی

خلاصه :

بگذار دستانت به آرامی نوازشم کنند.

نُت به نُت تنم را در آغوش بگیرند و تمام مرا بنوازند.

من برای تا ابد نوازش شدن به دست تو

کلاویه‌ات می‌شوم.

به شرط آن که، تو نوازنده‌ام باشی.

مثل کلاویه‌های پیانو

سیاه بود، سیاه.

مثل کلاویه‌های پیانو،

سفید بود، سفید.

نُت به نُت،

من او را از بر بودم و او مرا،

من بدون او یک پیانوی بی‌صدا بودم و او‌ بدون من، بدون من…

او همیشه بود، حتی بدون من

حتی بدون من.

خزان، دختری که سال‌ها روزگارش جنس پاییز بود، روحش زرد و مچاله و جسمش مانند برگ‌های زخمی و خش خورده. خو گرفته در عمارتی که سال‌هاست بویی از زندگی نبرده‌است.

فقط خودش بود و یک پیانو، تا این که او آمد، آمد تا بر خزان ببارد یا شاید هم بتازد!

آمد تا خزانش را سبز کند و یا…

زندگی بازی های زیادی برای آدم های مختلف داره، مامان همیشه میگه سرنوشت دست خداست...

به این باور دارم...اما به اینم باور دارم ک من نقش موثری رو سرنوشتم داشتم.

این قصه فقط قصه من نیست...

ما چهار نفریم...چهار تا منفی.

هیچ احساس مثبتی بینمون وجود نداره

و تا حدودی از هم متنفریم.

اما منفی در منفی؟

بیاید از اولش شروع کنیم...از اول اول...

با بهت به چشمای روشنش زل زدم و گفتم:

-من برای این که این جا بتونم کار کنم از خودمم گذشتم!

آیلی با نیشخند زیر لبی گفت:

-یه جور میگه از خودم گذشتم انگار شوهرش ولش کرده جوونیش و خرج بزرگ کردن بچه هاش کرده.

با اخم برگشتم و بهش چشم غره رفتم و رئیس دست به جیب نگاهمون کرد و با نیشخند گفت:

-فقط تورو نگفتم...هردوتون اخراجین!

حالا نوبت آیلی بود که با چشمای گرد و دهن نیمه باز به رئیس زل بزنه.

ابرو بالا انداختم و با نیش باز زیر لب گفتم:

-بخورش.

آیلی با بهت نگاهم کرد که با لبخند گفتم:

-ناهار قهوه ای رنگت و میگم.

آیلی عصبی نگاهم کرد و رئیس عصبی داد زد:

-چی پچ پچ می کنید؟ ذاتا فقط بلدین حرف بزنید..تموم شه بره دیگه!

خسته شدم از بحثاتون!

حالا دیگه وقت لج بازی نبود..انگار موضوع جدی بود.

با التماس گفتم:

-رئیس ما...

عصبی دستی به ته ریش جو گندمیش کشید و گفت:

-ور ور ور...بسه دیگه...مخم و خوردین.دوماهه این جا کار میکنید.خونمون و تو شیشه کردین

همش لج بازی و رقابت! خیر سرتون خواهرید!

ابرو بالا انداختم و هم زمان با آیلی با چهره ی در هم رفته به هم زل زدیم و انگشتمون و به سمت هم گرفتیم و با لحن منزجر کننده ای گفتیم:

-این!؟

و هم زمان با لبخند گفتیم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-من خواهر این نیستم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رئیس عصبی به موهاش چنگی زد و گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-گفتم باهوشن...زرنگن..عاشق کارشونن...گفتم تو کارشون یه دننده و نترسن...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تا تهش میرن..خبرای توپی میارن...کاری ان...اما همه اینا یه طرف...این لج بازی هاتون کل آسایش دفتر و از بین برده...حالا ام که گند اخر و زدین.مهم ترین خبر تاربخ این دفتر و با لج بازی هاتون خورد و داغون کردین.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هم زمان دوربین عکاسی آش و لاش شده رو با دست از روی میز پرت کرد رو زمین.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بهت زده گفتم؛

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-رئیس تقصیر این ملخه...واسه این که دوربین و خودش برداره یه جهش کانگورویی زد گفتم این جهش یافته است و بچه ملخ و کانگوریی چیزیه که این طوری پرید رو سقف ماشین!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آیلی خشک شده دستش و مشت کرد و جلوی دهنش گرفت و گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-عه عع...کذابِ فاسد مفسد فی العرض دروغ گوی کثیف ناسالم...حیف که نمیتونم جلوی رئیس فحشای رکیک مناسب جو خودمون و بهت بدم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هم زمان که با حرص دستش و رو هوا تکون میداد گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-کی بود مثل شتر مرغ میدویید؟ کی بود آدرسی و که من پیدا کرده بودم و زود تر کش رفت، رفت اون جا عکس رو گرفت!؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با اخمای در هم گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-شتر مرغ تویی، شتر!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رئیس با حرص دادی زد و هردو از جا پریدیم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با اعصبانیت گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-شعار دفتر ما چیه ها!؟ سر در دفتر چی زدیم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

این جا من...من..نکنید.این جا ما هستیم!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باید از خبرایی که همکاراتون پیدا میکنن خوش حال باشین..اکیپ باشید.گروهی فعالیت کنید...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

فکر کردید چی این دفتر و چهل سال بهترین دفتر روزنامه استانبول کرده!؟ها!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بهت زده گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اون اگر مثل سوسک نمی چسبید به دوربین و میزاشت من خبر و بیارم دوربینم نمی شکست.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آیلی خواست جوابم و بده که رئیس نفس نفس زنون و عصبی غرید:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-رک بهتون بگم...بهترین خبرنگارایی بودید که تو چهل سال سابقه کاریم دیدم...یاد جوونیای خودم میفتادم وقتی میدیدمتون.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آیلی با ذوق گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-ای جان.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نفس عمیقی کشید و ادامه داد:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-زرنگید...جوونید...از دانشگاه خوبی فارق التحصیل شدین...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با نیش باز گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-چه جاذاب.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رئیس حرفش و قطع کرد و بهت زدع گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-چی!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آیلی به جای من پوکر گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-به جذاب میگه جاذاب.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رئیس کمی خیرع و شگفت زدع نگاهم کرد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لبخندم عمق گرفت و سرفه ای کرد و ادامه داد:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اما اخراجید.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لبخندم در کثری از ثانیه پرید و لبام مثل سکته ای ها کج شد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-چی!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

این و آیلی با التماس گفت.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اخراجید...نمیتونم روتون ریسک کنم.امروز فرداست سر بچه بازی هاتون این جا رو آتیش بزنید.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با اخم گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-حداقل اون و اخراج کنید...این طوری نه جنگه نه دعوا.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هم زمان با دست به آیلی اشارع کردم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آیلی با لبخند گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-من که چیک و چیک عکس می گیرم برات...خبرای توپ میارم برات...آتو های خوب میگرم برات...فیلمای فول میارم برات بزارم برم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با رئیس هم زمان با دهنای باز به آیلی زل زدیم و آیلی با لبخند فقط رئیس و نگاه می کرد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رئیس کرواتش و شل کرد و بهت زده گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-برید بیرون‌...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با التماس نگاهش کردیم که نعره زد:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-برید بیرون.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با تردید و نگاهی مظلومانه نگاهش کردیم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اما هیچ تاثیری نداشت چون به سمتمون خیز گرفت و هردو از اتاقش دوییدیم بیرون و در و فوری بستیم و بهت زده برگشتیم که دوباره در بهت فرو رفتیم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کل کارکنای دفتر جایی نزدیک به ما با دهنای باز ایستاده و مرت درحالی که ماگ بزرگش بین دهن و سینش رو هوا مونده بود با بهت گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-م...ما داشتیم کیفیت در و چک می کردیم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

غنچه فوری خم شد و به دستگیره به در دست زد و گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-نه بچه ها در مشکلی نداره سالمه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بقیشون هول شده گفتن:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خدارو شکر

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آیلی با چشمای ریز شده گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-عجب!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اعصابم خورد بود و با حرص از کنار بوسه رد شدم و با نیشخند نگاهم می کرد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

حق داشت! از خداش بود ما اخراج شیم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

الان تو ماتهتش عروسی بود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با اعصابی داغون رفتم سمت میز خودم و کامپیوتر و باحرص خاموش کردم و خم شدم و کوله پشتیم و برداشتم و همه وسیله های رو میز و ریختم تو کوله پشتیم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آیلی کمی اون طرف ترم مثل من داشت وسیله هاش و برمیداشت.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دفتر و برگه اچار هارو جمع کردم چپوندم تو کوله ام و همه در سکوت نگاهمون می کردن.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دستم و کوبیدم رو میز و با حرص غریدم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-ساعت دوازده رئیس جمهور با وزیر خارجه انگلستان دیدن داره محلش و کسی نمیدونه ولی تو این کاغذ که رومیزمه نوشتمش.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وساعت دو ، تو گولدن هتل هازال کایا رو شکار کنید و رسانه ایش کنید که چرا بازیگر مثل اون که حامله ام هست باید دو شب تو هتل بمونه و رابطه اش با شوهرش

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چ طوره. با اخم خواستم ادامه بدم که آیلی آروم اما عصبی گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-دیروز عصرم سر فیلم برداری فیلم ستاره دریایی دمیز اوغوز بعد این که با دوست دخترش جمره آتامان حرف زده گوشی و زده زمین شکونده و با سرعت از اون جا رفته...فیلمای مدار بسته رو پیدا کنید این صحنه رو دریارید.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

جمله آخر و با بغض و حرص گفت.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

زیپ کوله پشتیم و کشیدم و بلند شدم و غریدم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اینا همه خبرن به جای دید زدن ما و چک کردن کیفیت در برین اینا رو انجام بدین.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بچه ها با ناراحتی نگاهمون می کردن و یه عده ام

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بی حس و یکی ام‌مثل غنچه بو گندو با نیشخند.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کوله رو روی دوشم انداختم و برگشتم که با دیدن رئیس که خیره من و آیلی و از لای پرده اتاقش نگاه می کنه چشمام و در صدم ثانیه مثل گربه شرک مظلوم کردم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اما اخمی کرد و پرده رو کشید و با رفتنش ابروهام بالا پرید.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

درس اول: کارتونای لعنتی واقعیت نیستن.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

درس دوم: من اصلا مظلومیتم تاثیر گذار نیست

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

درس سوم:رئیس یه گاوه بی احساسه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

درس اخر و خیلی دوست داشتم!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همراه با ایلی از دفتر روزنامه خارج شدیم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

فلوکس زرد و کوچیکمون درست روبه روی دفتر پارک شده بود.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

درسته خیلی قدیمیه...ولی خب دوسش داریم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بابا اینو خرید و در کمال حیرت ما گفت نصفش مال منه و نصفش مال آیلی.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

شاید این کارو کرد تا ما بیشتر کنار هم باشیم و با هم خوب شیم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ولی خب زد به کاهدون...لج بازیامون بیشتر میشد...کم تر نه!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با حرص در ماشین و باز کردم و وسیله هام و گذاشتم رو صندلی های عقب و در و با حرص بستم و نشستم پشت فرمون.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آیلی ام همون کار و کرد و در و بعد چند ثانیه باز کرد و کنارم نشست.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

عصبی ماشین و روشن کردم. باورم نمیشد چه راحت همه چی به فنا رفت!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اون همه دوییدم تا یه خبر توپ گیر بیارم و مسابقه رو ببرم و تو این دفتر لعنتی استخدام شم بعد به خاطر لج بازی با آیلی همه زحمتام به باد رفت...آرزو های صورتیم...کاخ ارزو هام...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به هم کف ۳۰ متری تبدیل شد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-همش تقصیر توعه.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آیلی با حرص دست به سینه گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-ببند.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کلافه دندونام و رو هم سابیدم و راه افتادم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تو کل راه یک کلمه ام حرف نزدیم و وقتی ماشین و جلوی خونه نگه داشتم فوری پیاده شد و منم پشت سرش...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وسایلمون و برداشتیم و کولم و رو شونم انداختم و در ماشین و بستم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از کوچه تنگ و باریک گذشتیم و در حیاط نیمه باز بود و صدای جیغ و داد میومد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آیلی گیج گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-باز چه خبره!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با وارد شدنم هم زمان یه چیز پارچه ای محکم خورد تو صورتم و چون دهنم باز بود کمیش رفت تو دهنم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با بهت کولم و رها کردم و دستم و به سمت پارچه بردم و از دهنم جداش کردم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ولی با دیدن لباس زیر قرمز رنگ از انزجار صرتتم مچاله شد و ایلی بلند زد زیر خنده و سرم و بلند کردم و رو تراس مامان آیلی ایستاده بود و جیغ کشون لباسارو میریخت تو حیاط.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آیلی همچنان می خندید.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با حرص کش لباس زیر و به انگشتم وصل کردم و با اون یکی انگشتم لباس و کشیدم و یهو رهاش کردم که مستقیم خورد تو صورتش و تعادلش و از دست داد و محکم خورد به دیوار.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بلند خندیدم اما صدای جیغای گوش خراش نورتن خانوم باعث شد سرم و بلند کنم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بیاا اینم لباس خوابِ پلنگیت...زنیکه مفنگی.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ابروهام بالا پرید و بعد چند ثانیع تبدیل به اخم شد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با کمی دقت فهمیدم اینایی که پرت می کنه لباسای مامانه!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

لباس خواب پلنگی مامان پرت شد جلو پام و آیلی با حرص لباس زیر و انداخت زمین و گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-مامان!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اینو رو به نورتن خانوم گفت.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-نورتن خانوم لباسای مامانم و چیکار داری؟ خونه ما چی کار میکنی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اینو داد زدم و نورتن خانوم با حرص دستاش و تکیه گاهش کرد و از رو تراس خم شد جلو و گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خوب می کنم...مگه اینجا باغ وحشه مامانت با تیپ پلنگی میره پیش شوهرم!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ابروهام بالا پرید و کلافه گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-چه ربطی داره.لباساش و جر دادی...بیا پایین ببینم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آیلی کلافه داد زد:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-مامان!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نورتن خانوم با حرص در حالی که لباسای مامان و پرت می کرد تو حیاط غرید:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-مامان و زهر مار...زنیکه شاستی بلند برا من لباس پلنگی میپوشه...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با بهت گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-میپوشه که میپوشه...تورو سننه!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ایلی با حرص رو به من گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اوی!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با غیض گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اوی تو کلات.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هم زمان جیغ زدم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بیا بیرون از خونمون الان مامانم میاد شر میشه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نورتن خانوم به سرش کوبید و داد زد:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بزار بشهعه...بزار بشههه...یه پلنگی بهش نشون بدم...یادش بیاد پلنگ که هیچ تمساحم نیست زنیکه کروکودیل.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با بهت نگاهش می کردم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خدایا بهم صبر بده...صبر بده!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با سکوت ناگهانی نورتن خانوم چشمام گرد شد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

جلل خالق مگه میشه نورتن خانوم ساکت شه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اصلا امکانش هست؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با چرخیدن سر ایلی و نگاهش به پشت سرم با بهت گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اشهد ان لا الا...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اما صدای مامان نزاشت کامل اشهد نورتن خانوم و بخونم.حدسم درست بود اومده بود و داشت به لباسای خاکیش کف حیاط نگاه می کرد و جیغ می کشید...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نه این که وسطش مکث کنه ها!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یک سره مثل آژیر ماشین پلیس جیغ می زد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

و وقتی بینش نفس میکشید دقیقا مدل آژیر امبولانس میشد.من و آیلی گوشامون و گرفتیم و مامان یهو ساکت شد.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

و بله...الان میرسیم به راند دو.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

حمله!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با نهایت سرعت دویید سمت پله ها که من و آیلی ام با سرعت دنبالش دوییدیم

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بین راه جیغ می زد:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-لباسای من و میندازی؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نفس نفس زنون از پله ها پشت سر مامان بالا میرفتم و آیلی مدام جیغ میزد:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-نازی خانوم...نازی خانوم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به طبقه دوم که رسیدیم مامان یهو جلوی در خونه استپ کرد و ایستاد که به خاطر سرعت زیادم هر کار کردم ترمزم کار نکرد و تق خوردم به شاستی بلند مامان و کم مونده بود بیفتم که یه بار تو عمرم شانش بام یار بود و از لبه های در گرفتم و نیفتادم.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

و درست...لحظه ای که فکر می کردم شانس اوردم.آیلی...درست مثل همیشه...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

گند زد و دماغش و پشت گردنم حس کردم و اونم نتونست ترمز بگیره و خورد به من...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

من خوردم به صندوق عقب مامان...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مامان مستقیم با سر رفت تو بالا تنه یا همون کیسه هوای نورتن خانومی که اومده بود جلوی مامان ایستاده بود...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بوم...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

و حادثه هیروشیما یه بار دیگه اتفاق افتاد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

و همه افتادیم رو هم و چون اخرین نفر که زیرمون بود خاله نورتن بود و یکمی زیادی چاقه...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یکمی...فقط یکمی!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

در حدی که از در رد نمیشه...

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

و خب نتونست دووم بیاره ترکید.

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با درد نفس نفس زنون آرنج آیلی و از تو چشمم در اوردم۔

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

زانوی نورتن خانومم تو ماتهتم فرو رفته بود ک اون یکم در اوردنش سخت تر بود۔

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آیلی ناله کنان خودش و کنار انداخت و منم به زور بلند شدم۔

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نورتن خانوم ناله میکرد و مامان سعی میکرد سرش و از کیسه هاش بیرون بکشه۔

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

و بلاخره با بلند کردن مامان فاجعه تموم شد۔

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هر چهار نفر یه گوشه افتادیم و نفس نفس میزدیم۔

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مامان انگشت سبابش و سمت نورتن خانوم گرفت۔

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-میکشمت زنیکه۔

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آیلی رو به مامان گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-نازی خانوم بسه۔۔۔مامان بسه۔

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مامان انگار تازه اعصبانیتش استارت خورده بود ک آژیر کشون خیز گرفت سمت نورتن خانوم و موهای فرفری زردش و گرفت و محکم کشیدشون۔

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-لباسای من و میندازی تو حیاط؟ اگه جرت ندادم نازی نیستم سلیطههههه۔

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با دهن باز نگاهشون میکردم۔

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آیلی جیغی زد و دست مامان و گرفت و سعی داشت موهای مامانش و نجات بده۔

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نورتن خانوم فحشای مثبت هیجدهی میداد و دست و پا میزد۔

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آیلی بلاخره موفق شد مامان و کنار بزنه۔

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مامان مشتش و باز کرد و موهای نورتن خانوم و نشونش داد۔

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-موهات و کندم۔۔۔تا تو باشی از این غلطا نکنی تانکر چاق۔

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نورتن خانوم جهشِ کانگورویی گرفت سمت مامان۔۔۔و یه گل جاااانانه۔۔۔۔

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یه لگد محکم کوبید تو شکم مامان۔

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چشمام گرد شد و دوییدم تو دروازه و جلوی گل بعدی و گرفتم۔

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آیلی مامانش و گرفته و عقب میکشیدش۔

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

منم جلوی مامانم و گرفته بودم۔

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رسما مثل سفره رو مامان پهن شده بودم تا نتونه بلند شه۔

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اینجا چه خبره!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با صدای بابا آتش بس رسما اعلام شد۔

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نفس راحتی کشیدم و تو همون حالت رو ما تهت مامان ولو شدم۔

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ایلی ام شل کرد و سر خورد زمین۔

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بابا کنار قاب در ایستاده و عصبی به ما زل زده بود۔

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مامان با گریه مظلومانه گفت۔

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-حسام۔۔۔حسام ببین زنت چیکار میکنه۔۔۔کل لباسام و ریخته تو حیاط ابروم و برد۔۔۔

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نورتن خانوم خودش و به غش و ضعف زد:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-آی خدا۔۔۔آی من چه گناهی کردم گیر این مار کبری افتادم۔۔۔مگه قرار نبود فقط اخر هفته ها بری پیش این مارمولک اسکار۔۔۔چرا دیشب پیشش بودی؟ پلنگی ام پوشیده بود برات۔۔۔

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

هم زمان زد زیر گریه۔۔۔

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بابا عصبی دادی زد ک هردوشون ترسیده ساکت شدن۔

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-هیس۔۔۔صداتون و نشنوم۔۔۔نورتن فوری از خونه نازی برو بیرون۔

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نورتن خانوم به سختی بلند شد و فین فین کنان از کنار بابا رد شد و از خونه رفت بیرون۔۔

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آیلی پشت سر مامانش فوری دویید و از خونه رفت بیرون۔

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بابا کلافه به اطراف چشم دوخت۔

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-قفل بزن به خونت که اونم نیاد۔۔۔لباساتم جمع کن باهاشم دهن به دهن نشو۔

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

عصبی زمزمه کرد۔

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-توبه خدایا توبه۔

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با غضب از خونه خارج شد و در و محکم بست۔

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با چشمای گرد برگشتم سمت مامان۔

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

موهاش و عقب روند و با حرص به من گفت۔

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بیا برو تو ام جلو چشمم نباش۔

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با دهن باز نگاهش کردم۔

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بشکنههه این دست که شکرررر نداااره!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کمی خیره نگاهم کرد:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اون نمکه نهال نه شکر!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

متفکر نگاهش کردم۔

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-عه؟ جدا!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با تاسف نگاهم کرد و بلند شد و درحالی ک فحشای مثبت هیجده زشت ناجور حواله نورتن خانوم میکرد خم شده بود لباساش و از رو زمین جمع میکرد۔

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

حوصله نداشتم فحش جدید یاد بگیرم۔

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بلند شدم و به سمت اتاقم رفتم۔

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وارد اتاقم شدم و بی حوصله کت جین مشکیم و دراوردم و پرتش کردم روی تختم۔

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یه لحظه از جلوی آینه رد شدم که با دیدن یه جن مشکی جیغی زدم و خودم و پرت کردم رو تخت۔

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مامان با وحشت در اتاق و باز کرد۔

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-چیشده!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به اینه اشاره کردم۔

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-چ۔۔۔چیزه۔۔۔خودم و دیدم ترسیدم۔

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با دهن باز نگاهم میکرد۔

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اره خب مثل جنا ارایش کن و تیپ بزن بعد از خودت بترس۔

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

قیافم و مچاله کردم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-نخیرررر واسه این ترسیدم که موهام و انگار برق گرفته خط چشمم ریخته به لطف نبرد تو و هووت۔

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مامان با تاسف نگاهم کرد و به سمت در چرخید۔

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-مامان رفتی در و ببند۔

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سر تکون داد و از اتاق خارج شد۔

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با دهن باز به در نیمه باز زل زدم۔

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

الان چرا نبست؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

الان چرا واقعا چرا؟ خدایا من و مرغ کن شاید یه خروس بیاد بگیرتم چند تا جوجه به دنیا بیاریم خوشبخت شم راحت شم۔

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به شکمم زل زدم۔

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نه نه۔۔۔خدایا مرغم نکن۔۔۔این طوری روزی ده تا تخم باید بزارم۔۔۔پاره میشم۔

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

متفکر گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-خدایا کِرمَم کن۔۔۔هم راحته هم کل عمر میخورم میخوابم۔۔۔اینم خوبه۔

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مثل برق گرفته ها گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-وای نه۔۔۔اگه یه وقت کِرمِ ماتهت شم چی!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از اون کرما ک تو بدنه!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

جیغ زدم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-نههه

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صدای داد مامان و شنیدم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-نهال دهنت و میبندی یا ببندم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

فوری به سمت در رفتم و در و بستم۔

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نفس عمیقی کشیدم۔

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ترسم از این بود که بقیه بفهمن اخراج شدیم۔

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به دیوار مشکی اتاقم زل زدم۔

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

بزرگ ترین عکسی ک چسبونده بودم۔

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

عکس سیاه سفید معروف ترین و بزرگ ترین دفتر روزنامه استانبول بود۔

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چه قدر پاره شدم که قبول شم و نگم بهتره!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

مثلا برای پیدا کردن یه خبر جدید هفتاد و دو ساعت دم خونهِ یکی کمین کردم۔۔۔

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تو سرما نخوابیدم۔۔۔

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

یه سگ ولگرد رو کفشم شاشید۔۔۔

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دسشوییم یخ زد۔۔۔

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اب دماغم رفت تو دهنم۔۔۔

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تا فقط به عکس کوچولو از یارو بگیرم!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تهش چیشد؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ایلی خانوم گند زد به دار و ندارم۔۔۔

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

باعث شد اخراج شم۔

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تصمیمم و گرفتم۔

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

فردا میرفتم دفتر۔۔۔نمیزارم اخراجم کنن

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به همین خیال باشن!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به سمت پنجره رفتم۔

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کنار پنجره نشستم۔

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

تار عنکبوتای نخی و تزئینی و کنار زدم۔

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به ماه زل زدم۔

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دهنشون و صاف میکنم۔۔۔به من میگن نهال۔۔۔

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

***

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نفس عمیقی کشیدم۔۔۔برو که رفتیم۔

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با نگاه به اطراف اروم اروم درحالی ک رو پنجه پام راه میرفتم وارد ساختمون شدم۔

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کولم و محکم چسبیده بودم۔

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

صبح مخفیانه از خونه خارج شده بودم تا فضول خانوم نفهمه۔

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با اتوبوس اومده بودم۔

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نگهبان خم شده بود با طی قهوه ای که ریخته بود روی زمین و تمیز میکرد۔

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نفس نفس زنون اروم از نگهبانی رد شدم۔

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دوییدم سمت اسانسور۔

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

سعی میکردم طبیعی رفتار کنم تا کسی بهم شک نکنه۔

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

فوری دکمه اسانسور و زدم۔

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

درای اسانسور باز شدن۔

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

فوری مجله دستم و بالا اوردم و جلوی صورتم گرفتم تا چهرم دیده نشه۔

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اونایی ک تو اسانسور بودن اومدن بیرون۔

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

فوری رفتم داخل و دکمه رو زدم۔

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اخیش۔۔۔

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

کارت ورودیم و ازم گرفته بودن۔بدون اون نمیتونستم وارد شم۔

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

از اسانسور اومدم بیرون۔

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به ساعت مچیم زل زدم۔

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

حدسم درست بود۔چشم نزنم خودم و چه قدر من باهوشم۔ای خدا رو زمین حیف شدم۔

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

همه دور میز بوسه جمع شده بودن۔

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آسلی داشت ازشون خبرا رو میگرفت۔

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با سرعت اروم اروم به سمت دفتر رئیس رفتم۔

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نفس نفس میزدم۔

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

راه رو رو پیچیدم۔

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

چرخیدم و به عقب زل زدم۔نه کسی نبود۔

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خودمم و خودم۔۔۔اینم از ماموریت هیج مزاحمی ام نی۔۔۔

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

محکم از پشت خوردم چیز نرمی و تق صدایی اومد و تعادلم و از دست دادم و افتادم۔

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با دهن باز ب اطراف زل زدم۔

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

وسط دفتر رئیس پخش زمین که نه۔۔۔روی ما تهت یکی افتاده بودم۔

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

برای بلند شدن دستم و رو پشتش گذاشتم ک جیغی زد۔

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-دست نزن به پشتم۔۔۔

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با ترس از جام پریدم۔

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با بهت چرخیدم۔

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-آیلی!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

احمق پخش زمین شده بود۔به پایین تنه اش زل زدم۔اوق روی این افتادم؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

دستام و به شلوار جین مشکیم مالیدم۔

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ایی۔۔دستم به دمبل چه اش خورده بود۔۔۔

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ایی۔۔۔ایی۔

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رئیس و اونی ک تو دفترش بود با دهن باز مارو نگاه میکردن۔

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آیلی به زور از روی زمین بلند شد

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

نقشم نقش بر اب شده بود۔

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اینم اومده بود دم دفتر و حتما فال گوش وایساده بودع منم با ما تهتم خوردم به ماتهتش۔ماتهت در ماتهت شده جنگ هسته ای اتفاق افتاده و بوم۔

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آبرومون رفت۔

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-میشه بگید چه خبره؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به رئیس زل زدم مثل قطار مخش انگار سوت میکشید در این حد عصبی بود۔

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پسر مقابلش عصبی بی توجه به ما رو به رئیس گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بابا من و دیوونه نکن یعنی چی این مسخره بازیات۔۔۔نمیتونی مجبورم کنی بیام تو این خراب شده!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اصلا انگار الان ما مهم نبودیم۔

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

خیارم حسابمون نکردن۔

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رئیس با حرص داد زد:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-همین که گفتم۔۔۔از ارث محرومی۔۔۔دو تا ماشینت و میگیرم خونت و ازت میگیرم۔

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با چشمای گرد به پسر زل زدم اخی دارع میره قاطی باقالیا۔

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

حیف شد طفلی بخت برگشته۔

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پسر با حرص به صندلی جلوی پاش کوبید ک صندلی به پای من خورد۔

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با درد گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اووویی۔

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

پسر با حرص رو به من گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-هیس!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

برگشت سمت باباش:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-بابا تصادف بود دیگه پیش میاد۔۔۔

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آیلی اروم گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-عجب شانسی چه موقعیتی ام اومدم!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

رئیس کروات قرمز رنگش و شل کرد و داد زد:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-آردا زدی به زنه افتاده بیمارستان۔۔۔خصارت ماشینت اندازه یک سال حقوق یه ادم معمولیه۔۔۔بسه دختر بازی و خوش گذرونی بسه از دماغت میکشم بیرون همه اینا رو۔

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

به بینی کوچیک پسره زل زدم۔۔۔خب بینیش کوچیکه ها حیفه پاره میشه بکشی بیرون!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

ای بابا۔۔۔

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

انگار اسمش آردا بود۔

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با حرص سوی شرتی ک رو دستش بود و انداخت رو صندلی و با حرص گفت:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-چی کار کنم بابا۔۔۔چی کار کنم دهنم و سرویس کردی۔

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

اروم و معصومانه گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-رئیس۔

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

عصبی به سمتم چرخید که با ترس خفه شدم و یک قدم رفتم عقب۔

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-چیه؟ چیههعهه؟ چی شدهه؟

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

با غضب زیر لب گفتم:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-گربه مرده حلوا شده۔

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

آیلی برای این ک رئیس صدام و نشنوه سریع گفت۔

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-اقا آلپ تورو خدا قول میدم دیگه با این دعوا نکنم۔

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

برگشتم سمتش:

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir

-این درختهِ گلابی!

دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir
شما به این رمان چه امتیازی میدهید؟
نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.