رمان دختر ابلیس به قلم الینا_ایدا
داستانه ما راجب یه دختره مغرور و نترسه ……و کمی هم قد و شیطون … این دختر قصه ما پدر مادرشو تو یه تصادف از دست میده …و زندگیش دگرگون میشه خودش خانم خودش میشه…… حرف زور تو کتش نمیره …بخصوص اگه پسر باشه … این دختر خانم ما یه پارتی دعوت میشه و میره …که تو پارتی یه شخصیو میبینیه…این شخص بهش یه پیشنهاد میده که زندگیشو زیرو رو میکنه …
ژانر : عاشقانه، طنز، کلکلی، هیجانی
تخمین مدت زمان مطالعه : ۴ ساعت و ۳۸ دقیقه
سبک رمان چیه : کلکلی…طنز…عاشقانه…ماموریتی…هیجانی…
خلاصه رمان :
داستانه ما راجب یه دختره مغرور و نترسه ……و کمی هم قد
و شیطون … این دختر قصه ما پدر مادرشو تو یه تصادف از دست میده …و
زندگیش دگرگون میشه خودش خانم خودش میشه…… حرف زور تو کتش
نمیره …بخصوص اگه پسر باشه … این دختر خانم ما یه پارتی دعوت میشه
و میره …که تو پارتی یه شخصیو میبینیه…این شخص بهش یه پیشنهاد
میده که زندگیشو زیرو رو میکنه …
با صدای گربم از خواب بیدار شدم . به اولین چیزی که نگاه کردم گوشیم بود .ساعت چهار بعد از ظهر بود ...باید برای پارتی اماده میشدم...
به سمت حموم رفتم...سرمو بردم زیر دوش آب و تا تونستم داغش کردم ...شاید داشتم خودمو مجازات میکردم.....(من گناهکارم)
میخوام ببینم جهنم چقدر داغه...تمام پوستم از درد میسوخت ...بعد چند لحظه از زیر دوش اومدم بیرون...
صدای شرشر اب هنوز تو مخم بود...رفتم جلوی ایینه و بخار رو کنار دادم...به قیافم خیره شدم ....سفید و بیروح بودم...
بالای دندونام و ابرو و گوشم سوراخم های پرسینگ خود نمایی میکرد....چشمام درشت مشکی بود و بینی متوسط قلمی داشتم...
لبای کوچیک و گوشتی که جذابیتمو چند برابر میکرد....اروم اروم از اجزای صورتم پایین اومدم...تتوی بالای سینم همراه سلیب خونی..
(son of the lucifer)....یاده گذشته هام افتادم ...اه...لعنتی...اره من (گناهکارم)....دست از نگاه کردن خودم برداشتم.......
یک حوله دور خودم پیچیدم و از حموم بیرون اومدم..... کنار پام احساس قلقلک کردم.... پایینو نگا کردم...گربم بود .
اسمش (hexy)بود به معنی (جادوگر)...هکسی برای من متفاوته ... اون چشایی که بیش از حد زده بیرون وتماما مشکی داره .....
از وقتی بچه بودم دارمش و بینهایت بهش وابستم ...به سمت کمد لباسام رفتم و یک لباس دکلته مشکی پوشیدم...
با رضایت خودمو از تو از تو ایینه دیدم .....کفش های مشکی پاشنه بلندمم پوشیدمو رفتم پشت میز ارایش...
یک خط چشم با یک ریمل زدم...رو پلک چشامم یه سایه مشکی و یه رژ لب قرمز که با رنگ ناخونام ست شده بود ....
یک نگاهی به ساعت کردم....ساعت 8 بود...یک زنگ به عرفان زدم که ببینم کجاست....پسره نچسب یه امشبو باید تحملش میکردم...
به صدای تک بوق های گوشی ..گوش میدادم که بعد از 5 بوق عرفان جواب داد...
عرفان: به به ایدا خانوم...حاظر شدی خانوم خوشگله؟؟
صدامو نازک کردم تا جذاب بنظر برسه.......
ایدا:اره عزیم بیا دنبالم...
عرفان:چشم ....یک ربع دیگه اونجام...
ایدا:باشه عرفان.. میبینمت..
عرفان:پس خدافظ
ایدا:خدافظ
بعد ازاینکه عرفان قطع کرد صدای ممتد بوق تو گوشم پچید.....بعد بیست دیقه صدای زنگ خونه اومد...ازش عصبی بودم قرار بود یه ربعه بیاد ...
اما پنج دیقه دیرتر اومده.بود.....از حرص عرفان یکم معطلش کردم بعد ریلکس از پله ها پایین رفتم...عرفان تکیه داده بود به ماشین
و تند تند سیگار میکشید...اروم رفتم سمتشو با اخم گفتم
ایدا:احتمالا نباید 10 دیقه پیش میومدی ؟؟؟؟
عرفان خیلی خونسرد گفت
عرفان:ترافیک بود...تو چرا معطل کردی؟؟
با یه پوذخند گفتم
ایدا: داشتم ارایش میکردم
عرفان:باشه...سوار شو بریم
با اکراه سوار ماشین عرفان شدم....تو راه هر دومون سکوت کرده بودیم...عرفان تن تند سیگار میکشید....بوی سیگار و عطر تخلش مخلوط شده بود...
شیشه پنجره رو پایین کشیدم تا هوایی تازه کنم...اروم به نیم رخ عرفان نگاهی انداختم ....صورت شیش تراشش ودندونای سفیدش هر دختریو جذب میکرد...
هیکلی ورزیده داشت که بر اثر باشگاه ورزیده شده بود.....حسابی تو ماشین حوصلم سر رفته بود.....رو به عرفان گفتم
ایدا:عرفان کی میرسیم؟
عرفان با یه لبخند جذاب گفت
عرفان:چیشده حوصلت سر رفته؟......نگرا نباش الان میرسیم قول میدم بهت خوش بگذره
یه لب خند کمرنگ زدم و گفتم
ایدا:اوکی
تقریبا ساعت 9 بود که به (کردان) رسیدیم.....عرفان ماشیننشو پاک کرد و پیاده شدیم ....دوش به دوش عرفان به سمت ویلا رفتیم.....
وقتی وارد ویلا شدیم حیرت کردم.....ویلای بزرگ و بی نظیری بود.......مهمونی ماله پسر خاله عرفان بود.......عرفان به عنوان همراه منو اورده بود....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصدایه اهنگ ستون های ویلا رو میرزوند......با عرفان برای تعویض لباس به سمت بالای ویلا رفتیم.........قسمت بالای ویلا 4 تا اتاق بو .......
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوارد یکی از اتاقا شدیم...... مانتو مو در اوردم و اویزون کردم به عرفان نگاه کردم که داشت کرواتشو شل می کرد .........
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irروبه روی اینه نشستم و روژلبم رو تمدید کردم .........لبخندی از سر رضایت به خودم زدم .......از اینه نگاهی به عرفان کردم که بهم زل زده بود.....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلبخندی زد و گفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irعرفان:چه زیبا شدی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدر جواب عرفان فقط یک لبخند اکتفا کردم.......با هم به سمت پایین رفتیم........کلی دختر و پسر مشغول ر**ق*ص بودن ........از عرفان جدا شدمو به سمت بار رفتم ........
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیکم برا خودم تکیلا ریختم و تنهایی مشغول نوشیدن شدم...... به اطراف نگاه میکردم که یهو دسته مردونه ای رو شونم حس کردم با فکر اینکه عرفان باشه رومو برگردوندم...
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوقتی برگشتم تمام تصوراتم بهم ریخت ...... روبه روم یه شخص قد بلند و چاق که چند جای صورتش بخیه خورده بود دیدم که با لبخنده چندشی بهم زل زده بود......
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا دیدنش ترس به وجودم تزریق شد ...... حسابی وحشت کرده بودم ...... خواستم از کنارش رد شم که گفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمرده:نمیخوای افتخار خوردن یه نوشیدنی رو به من بدی ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمیخواستم پیشنهادشو رد کمک که گفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمرده:براتبرات یه معامله خوبی دارم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحسابی افکارم بهم ریخته بود.یعنی چه معامله ای میتونه داشته باشه؟..از روی کنجکاوری برگشتم.......یک تای ابروهامو بالا برم و گفتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irایدا: میشنوم......
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشخص یه خنده چندش اور کرد و گفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمرده:چقدر عجلولی تو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو قهقهه زد........با قهقههش مو به تنم راست شد.............با اخم گفتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irایدا:زود حرفتو بزن دوست پسرم منتظرمه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیه لبخند چند که به بیشتر به پوذخند میزد کرد و گفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمرده:نکنه اونو میگی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه سمت عرفان اشاره کرد که داشت با یه دختر لوند بگو بخند میکرد.........حسابی عصبی شده بودم.....با کلافگی موهامو دادم کنار و گفتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irایدا:حرفتو بزن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاشاره کرد به صندلی کنار بار و گفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمرده:بشین
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا هر سختی که بود نشستم .....منتظر بودم که دهن باز کنه .......بعد چند دیقه مکث گفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمرده: من رضا قادری هستم..............برات یه کار خوب سراغ دارم.....پولشم خوبه......
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irایدا:خلافه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیه قهقهه چندش اوری کرد و گفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irقادری:چیه؟ نکنه میترسی؟........
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irواقعا نمی دونستم..............شاید بهش اطمینان نداشتم .....هه...وگرنه از پس من هر کاری بر میاد ..........هر چی نباشه بمن میگن دختر ابلیس....
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irر بهش یه پوزخند زدم و گفتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irایدا:ترس.........هه.......خیلی وقته معنیشو نمیدونم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irقادر یه تک خنده چندش اور کرد و گفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irقادری:اگه یک نفر بهت حمله کرد چیکار میکنی ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنمیدونستم جوابشو چی بدم.........واقعا اگه کسی بهم حمله کرد چیکار میکردم................بخوصوص اگه تو خلاف بیوفتم..........هه کار من دیگه از این حرفا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگذشته..............با تحکم گفتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irایدا:فقط از دو چیز مراقبط میکنم........اول رییس دوم خودم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدر حالی که خنده چندش اوری میزد واسم دست زد.....با رد خندش که حالا لبخند شده بود گفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irقادری:خوشم اومد ازت ...........
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیکم مکث کرد و گفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irقادری:از فردا کارتو شروع میکنی.....فردا ساعت 11صبح بیا به این ادرس
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو از تو جیبش یه کاغذ در اورد و به سمتم گرفت.... کاغذو ازش گرفتم که گفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irقادری:بقیه توضیحاتو فردا اومدی ببهت میگم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعد از این حرفش از کنارم رفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهه عرفان خان هنوز منو نشناختی ……حالتو جا میارم ……تاحالا هیچکی نتونسته از زیر دست من نجات پیدا کنه……مگر اینکه حرفه ای تر از من باشه……هر چی نباشه بمن میگن (دختر ابلیس)
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهزار مرتبه این اسم تو ذهنم اکو شد یه نگاهی به دستم انداختم ……یه جراحت عمیق ……میسوخت ولی نه به اندازه درد گذشته هام
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدستامو توهم مشت کردم ……
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخون دستام از لابه لا با فشار من میزد بیرون
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتو حال خودم بودم که با صدای عرفان به خودم اومدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irعرفان :اوه……عزیزم چیکار کردی با خودت …بده دستتو ببینم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدستمو به طرف خودش گرفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمه کاراش دروغ بود نه دلش میسوخت نه چیز دیگه ای
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمیخواستم دستمو پس بزنم که یه حسی بهم میگفت :نه……نکن……انتقام بگیر…دختر ابلیس هیچوقت از چیزی نمیگذره
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاره این منم …باید بخاطر کارایی که باهام کرد به سزای اعمالش برسونم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیه لبخند ساختگی زدمو دستمو به طرفش گرفتم… یکم مکث کردم و گفتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irایدا:عرفان……عزیزم هیچ دردی به اندازه درد عشق تو واسم سوزناک نییس
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمجبور بودم اره باید نابودش میکردم اشغال مفت خور کثافت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا بی میلی بهش لبخند زدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمین لبخندم باعث شد خودشو ببازه و بهم نزدیک تر بشه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irعرفان:عشقم دستت ناجور داره خون میاد ……بیا بریم بالا دستتو ببندم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاصلا دوست نداشتم بهش نزدیک شم ولی این قسمتی از نقشم بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدوش به دوشش ایستادمو و باهم به سمت بالا رفتیم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irقسمت بالا ۵تا اتاق داشت ……با انتخاب من داخل یکی از اتاق ها شدیم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irعرفان سریع یه بتادیم و یه پارچه اورد ……اروم مشت دستمو باز کردم …سوزش وحشت ناکی احساس کردم ……ولی به روم نیاوردم …بتادیمو ریخت رو دستم که سوزشش چند برابر شده بود ……پارچه سفیدی که دستشو بودو دور دستم پیچوند ………
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irباید شروع میکردم ……دستمو بردم سمت صورتشو چونشو بالا اوردم …با چشام نفوذ کردم تو قلبش
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدستمو اروم اوردم پایین رو عضلاته خوش فرمش
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا اینکه چندشم میشد ولی اروم اروم نزدیکش شدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمیدونستم انتظار چنین لحظه ای رو نداشت ……بعد چند لحظه اونم نزدیکم میشد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیه جیب مخفی گوشه پهلوی لباسم داشتم ……برای اینکه از خودم محافظت کنم توش چاقومو میذاشتم ……
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاروم دستمو بردم سمت جیبمو چاقو رو در اوردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا تمام توانم فرو کردم تو شکمش
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irداشتم مزه انتقامو زیر زبونم حس میکردم ……اره این منم ……دختر ابلیس……باید از من ترسید……
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچند بار دیگه ام چاقو رو فرو کردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتو چشمای مشکیه نافذش اشک جمع شده بود دستشو گذاشته بود جای جراحتش و سعی داشت چیزی بم بگه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irعرفان:چ……چرا…………م……ن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو بعد افتاد رو زمین
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچرا تو؟معلومه چون عوضیایی مثه تو تقاصشون مرگه مررررررررگ
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو بعد یه خنده هیستیریکی زدم ……دست خودم نبود ……ولی به این چیزا عادت داشتم ………نباید بزارم چیزی مانعم بشه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسعی کردم یه رد خاصی از خودم جا بزارم ………
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپارچه دستمو باز کردم قسمتی که خونی نبود رو.با خون عرفان اغشته کردمو رو ایینه نوشتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir(دنبالم نگردین…من دختر ابلیسم)
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنباید کسی منو میدید ……سریع مانتومو پوشیدمو از پله ها رفتم پایین …همه مست بودن…هیچکی متوجهم نشد ……نزدیک در بودم که یکی صدام زد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشخص:سلام خشگله …کجا به این زودی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسرمو برگردوندمو یه پوزخند بهش زدم بعد چند لحظه مکث گفتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irایدا:بهتره خودتو جم کنی…حال ندارم بخاطره تو ع…و…ض…ي دردسر بکشم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیه قهقه زد و گفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشخص:تو داری بارادو تهدید میکنی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهه باراد به تیریپش میخوره……پسره جذابیه و هیکل ورزیده ای داره ……باید از این حرفا زود تر میرفتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irایدا:هر چی میخای فکر کن ……برو دوست دخترات منتظرتن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمیخواست صورتشو برگردونه که از این موقعیت استفاده کردمو در رفتم …خدارشکر تونستم یه اژانس بگیرم…حدودا ساعت ۵صبح بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهم خسته بودم هم خوابم میومد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلباسامو در اوردم……سریع یه دوش ۵دیقه ای گرفتم و از حموم اومدم بیرون
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهکسی رو صدا زدم …بعد از چند دیقه اومد تو اتاقم …شاید احمقانه باشه اما هکسی بهترین دوستمه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irایدا:هکسی عزیزم دلم واست تنگ شده بود ……بیا بخابیم که خیلی خستم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهکسی رو گرفتمو رو تخت گذاشتمش …رفتم سمت کمد لباسام ……یه لباس خواب کوتاه برداشتمو پوشیدم ……حال خشک کردن موهامو نداشتم ……دور حوله پیچوندمو گرفتم خوابیدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا احساس خیسی روی صورتم لای درز چشامو باز کردم …هکسی بود …داشت بیدارم میکرد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irایدا:ای شیطون بلا بیا بغلم ببینم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irزیر شکمشو گرفتمو بغلش کردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irایدا:ببین هکسی قرار برم یجای مهم پس بچه خوبی باش
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصورتمو بردم نزدیکشو سرشو بوسیدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز رو تخت بلند شدمو به ساعت نگاه کردم ۱۰بود باید ساعت ۱۱به ادرسی که دیشب اون رضاعه داده بود میرفتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسریع یه شلوار تنگ مشکی چرم پوشیدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیه کفش مشکی که دوسانت پاشنه داشت همراه یه مانتوی مشکی کوتاه پوشیدم ……رنگ مورد علاقم مشکی بود اره ……مشکی …سمبلی از تاریکی……
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیه شال مشکی هم ورداشتم گذتشتم سرم ……
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه سمت میز ارایشم رفتم ……یه رژ لب زرشکی که به رنگ مشکی میزد به لبم زدم یه خط چشم و توی چشمم کشیدم بعد پنکک سفید کنندمو برداشتمو به صورتم مالیدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز جام بلند شدم گوشیمو و کیفمو برداشتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسمت هکسی رفتم ……بوسیدمشو ازش خدافظی کردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسوارماشین لکسوزم شدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز تو جیبم کاغذو بیرون آوردم و نگاهی بهش انداختم …
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعد یه ساعت تونستم ادرس رو.پیدا کنم…… یه ساختمون خرابه بود …… ماشینو پارک کردمو پیاده شدم ……
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاروم اروم قدم بر میداشتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irداخل ساختمون شدم …جای باحال وهيجان انگیزی بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسکوت کل ساختمونو فرا گرفته بود……اول شک کردم که این همون ادرسه یانه ولی یه حسی بم میگفت همین جاست ……
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگوشه ساختمون پله های اجری میخورد میرفت بالا ……
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبی اختیار سمت پله ها رفتم …
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرسیدم طبقه دوم ……همینجور تو فکر بودم که به یه چیز سفت و محکم برخورد کردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irایدا:اخ…………هووووی مگه کوری مرتیکه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسرمو بالا کردم ……و چشم تو چشم یه نره غول شدم تیپ رسمی زده بود و گوشه گوشش یه بیسیم بود ……یه نگاهی بهم انداختو پوز خند زد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنره غول:سلام خانوم کوچولو ……اینجا عروسک نمیدن اشتب اومدی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخیلی عصبی بودم ……ع.و.ض.ی اشغال منو مسخره ميکني ……حالیت میکنم ……توهم هنوز منو نشناختی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیه پوزخند پرنگ تر از خودش زدمو گفتم :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irایدا:زر مفت نزن یابو علفی …بکش کنار اون تنه لشتووو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنره غول:ببین جوجه داری زیاده روی میکنیااا میگیرم زبونتو قيچي ميکنم ……شیر فهم شد؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبلند تر از خودش داد زدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irایدا :نه خر فهم نشد ……یا میکشی کنار یا بد میبینی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحسابی قرمز شده بود ……
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنره غول:باوشه خودت خاسي
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا اون هیکل دیوش اومد سمتم که سری عکساالعمل نشون دادم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهر چی توان داشتم تو پام جمع کردمو محکم زدم وسط پاش که از درد به خودش پیچید
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنره غول:دختره ه…ر…ز…ه… ک.ص.اف.ت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنفهمیدم چیشد که پامو کشید افتادم زمین ……داشت منو سمت خودش میکشید ……سریع دستمو بردم تو کیفمو چاقو رو در اوردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچاقو رو تو دستم فشردمو با تمام توانم فرو کردم تو دستش که دادش در اومد ………رفتم بلند شم که با اون دستش منو گرفت و کشید ……لامصب چاقو افتاده بود اونطرف تر
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاطرافمو نگاه کردم که یه سنگ بزرگ دیدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسنگو برداشتمو محکم زدم تو کلش
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکه بیهوش شد……
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعد چند لحظه صدای دست زدن اومد ……بالای سرمو نگاه کردم که رضا رو دیدم که یه لبخند پیروزمندانه ای میزد……یه اخم پرنگ کردم و میخاستم بلند شم که چشمم به یه پسر که حدود 26یا 27سالش بود خورد از پایین نگاش کردم که تیپش رسمی بود یه کت شلوار مشکی پوشیده بود با یه کروات ابی بالا تر اومدم بینی خوش فرم و لبای کوچیکی داشت یکمی بالاتر اومدم که چشمای ابی نافذی داشت که هر دختری رو به خودش جذب میکرد ……سعی کردم نگاهمو از روش بردارمو بلند شم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرضا که در حال خندیدن بود گفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرضا:الکی نمیگم ازت خوشم اومد ……دختر تو معرکی ……شجاعی…خارقعاده ای تو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز زمین بلند شدمو با همون اخم پرنگم گفتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irایدا :ممنون
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیه نگاهی به اون پسره انداختم ……
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدست به سینه تکیه داده بود به دیوار و یه پوزخند رو لبش بود ……
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنمیدونم چرا ولی از پوزخندش متنفر بودم ……پسره احمق
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمینطور داشتم تو ذهنم به پسره فحش میدادم که رضا گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرضا :بیا با آرتا اشنات کنم ………
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irایشون بهترین دوست وبهترین قاچاقچی هستن ……
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irجالبه……زیاد فک نکنم سن داشته باشه که بخاد بهترین قاچاقچی باشه ……خیره شدم بهش …اون پوزخنده لعنتی از لبش نمی رفت کنار ……یکم رفتم جلو و یه پوزخند پرنگ تر از خودش زدم و گفتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irایدا:جدن!………بهش نمیخوره
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنمیدونم چرا جرات پیدا کرده بودم …میدونستم اگه اراده کنه هر بلایی میخواد سرم بياره……ولی دیگه چه بلایی……خیلي وقت طعم خوشی یادم رفته ……
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیه اخم غلیظ کرد و گفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآرتا:قادری نکنه این جوجه میخاد دستیارم بشه نگو که باورم نمیشه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو بعد یه پوزخند زد که خیلی رو اعصابم بود ………لعنتی…
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irایدا:ولی همین جوجه ازش خیلی کارا بر میاد……
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیه پوز خند دیگه زد و گفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآرتا:حتی از پس من!؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنمیدونستم ………واقعا از پسش بر میام ……ایدا....یادت رفته کی هسی!؟…………تو دختر ابلیسی …………یادت که نرفته ……نه از چیزی میترسی نه چیزی میتونه مانعت بشه ……"
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاره من دختر ابلیسم"
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا تمام جرات گفتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irایدا:اره……حتی از پس تو ……
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیه قهقه زد که تو کل ساختمون اکو شد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irارتا:هفته بعد بیا جاده ………اونجا یه دشت خالی از انسان …من بهش میگم دره مرگ ……اونجا باهم سنگامونو وا ميکنيم … ………اگه تونستی از پسم بر بیایی اونوقت دست یارم میشی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهم شرطم اینه ………هم بت ثابت بشه اینکاره نیستی?
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحسابی حرصی شده بودم ……پسره احمق چی فکر کرده با خودش…
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحالشو جا میارم …عوضی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irقادری که تا اون موقع سکوت کرده بود گفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irقادری:ارتا جان من تماما بت ایمان دارم فقط از بابت این دختر مطمین نیستم …بادیگارد های من بهترین بادیگاردن بخصوص فربرز
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوبه اون بادیگاردی که من بیهوشش کردم اشاره کرد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irارتا:زیاد مطمین نباش قادری ……هیشکی به پای من نمیرسه ……به خصوص این
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو به من اشاره کرد …خیلی حرصی شده بودم با داد گفتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irایدا:ببین خوب گوشاتو باز کن من سر شرطم هستم …درضمن …
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیه پوزخند پرنگ زدمو گفتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irایدا :هیچکس از زیر دست من نجات پیدا نکرده …با من بازی کردن ینی بازی با مرگ فهمیدی ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحسابی عصبی شده بود گام برداشت سمتم ……حسابی نزدیکم بود نفسای داغش که از رو عصبانیت بود با صورتم بر خورد میکرد ……دندوناشو از حرص بهم میفشرود ……با همون فشار گفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irارتا:هفته بعد وقتی دارم تو دستان خفت میکنم این زرت پرتارو بزن فهمیدی؟ وقتی رفتی اون دنیا تازه میفهمی دنیا دسته کیه …هیچکس جرات نداره بمن توهین کنه تو یه الف بچه دیگه جای خود داری
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا همون لحنه خودش گفتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irایدا :پس اینم برای اطلاعات خودت بدون ……بمن میگن دختر ابلیس …روحی شیطانی دارمو جسمم انسانه ……هیچکس از زیر دستم قسر در نرفته …و بگم هیچکسم بم دستور نمیده……هر مانعیم تو راه ببینم …مطمین باش برش میدارم………با من بازی کردن عاقبت بدی داره ……من همجنس شیطانم و خوب تو گول زدن ادما دست دارم ……
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحسابی قرمز شده بود تنها حرفی که زد این بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irارتا :هفته بد مشخص میشه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو بعد گذاشت رفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irقادری یع خنده چندش کرد و گفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irقادری:دختر ……جرعتتو تحسین……هیچکس حق نداره به این تو بگه …خیلی شجاعی…ولی اینو بدون با بد کسی در افتادی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیکم مکث کردمو گفتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irایدا:مهم نیس……درضمن من هر کس نیستم ……
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیه پوز خند زدمو گفتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irایدا:اگه این بد کسیه پس مونده تا منو بشناسی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمیخاست حرف بزنه که حرکت کردم سمت در خروجی ساختمون
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir…پسره احمق چی فکر کرده با خودش …مگه دخترا نمیتونن از خودشون محافظت کنن ……بهش ثابت میکنم ……کاری نیس از پس من بر نیاد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسریع سوار ماشین شدم و به سمت خونه حرکت کردم …
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخیلی فکرم درگیر بود بایدیه معلم واسه خودم بگیرم ……باید از پس این جنگ بر بیام
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبد چند ساعت که رسیدم خونه ……گوشیمو ورداشتمو به بهترین باشگاه بدن سازی خصوصی زنگ زدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشخص:الو …بفرمایید
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irایدا:سلام …من مهراوه هستم ……
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعد یکم مکث گفتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irایدا:میخام برای یه نبرد اماده شم و به بهترین معلمتون احتیاج دارم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشخص:بله بله ما بهترین معلمو در اختیارتون قرار میدیم ……فقط شما فردا یه سر به اینجا بزنید تا درمورد نبردتون کمی بگین که تکنیکای خاص خودشو بهتون بگیم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irایدا:باشه فردا بغیر از اینکه میام میخام فردا شروع کنم ……این نبرد واسم مهمه و هر چقدرم که باشه هزینه میکنم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشخص:پس فردا بیاین درخدمتتون باشیم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irایدا :باشه خدافظ
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشخص :خدافظ
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیه نگاهی به ساعت انداختم ……۹شب بود ……رفتم سمت هکسی دلم واسش تنگ شده بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irایدا:سلام عشق من بیا پیش من ببینم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهکسی میو میو کنان اومد سمتم ……شیطان میدونه چقدر من این گربه رو دوست دارم ……
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهکسی رو بقل کردمو به اتفاقای امروز فکر میکردم که خابم برد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصبح به سختی چشمامو باز کردم ……نور لعنتی دقیقا میخورد تو چشمام ……اروم اروم نیم خیز شدم و کامل چشامو باز کردم به ساعت نگاه کردم ۲بود ……باید ساعت ۴باشگاه میبودم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسریع رفتم یه دوش یه ربعی گرفتمو برگشتم ……موهامو با سشوار خشک کردم و رفتم سمت کمد لباسام یه شلوار لی تنگ با یه تونیک مشکی و یه کت چرم مشکی ……یه شال مشکی هم گذاشتم رو سرم ……
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسمت میز ارایشم رفتم یه رژ لب قرمز زدم و یه خط چشم ……گوشیو کیفمو برداشتم از خونه زدم بیرون ……سوار ماشین شدمو رفتم سمت باشگاه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irماشینو پارک کردمو پیاده شدم ……
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسمت باشگاه رفتم …باشگاه بزرگی بود ……شلوغ بود پر از دختر و زن در حال ورزش …دیدم یه اقایی داره میاد سمتم ……هیکل ورزیده ای داشت و قیافه معمولی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشخص:سلام من بخشی هستم و شما باید خانم مهراوه باشید
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irایدا:بله خوشبختم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبخشی:خب میخاین خصوصی تدریس ببینین؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irایدا:اره
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبخشی:پس بیاین با اقای راد اشنا شین ایشون قراره معلم خصوصیتون باشن ……
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irباهم رفتیم سمت یه اتاق خیلی بزرگ که یه قسمتش وسابل ورزشی داشت …همینجور که داشتم اطرافمو نگاه میکردم چشمم به یه پسره خوش استیل خورد یه شلوار ورزشی مشکی با یه پیراهن ابی پوشیده بود موهای مشکی پر پشتی داشت بینی قلمی تقریبا کوچیک با صورت ۶تیغه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا یه لبخند جذاب اومد سمتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irراد :سلام من مسیح راد هستم و خوشبختتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدستشو اورد سمتم …که باهاش دست دادم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irایدا :من ایدا مهراوه هستم ……نمیخوام زیاد کشش بدم …هفته بعد یه نبرد دارم میخام خوب تعلیم ببینم هزینشم واسم مهم نیس ……فقط بیا الان شروع کنیم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمسیح:باش من مشکلی ندارم اماده باش
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرفتم سمت رخت کن کتمو در اوردمو کیفمو اویزون کردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز رخت کن بیرون اومدم و رفتم سمت مسیح
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمسیح:خوب توی نبرد همیشه باید تمرکز داشته باشی …باید پیشبینی کنی که اون میخاد چه تکنیکی روت سوار کنه بیشتر سعی کن به جاهای حساس طرفت ضربه بزنی مثه چشم…بینی…پشت سر…تاندوم پا و……
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتو عکساالعمل باید فرز باشی ینی تا طرف خواست مشت بزنی جا خالی بدی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمینطوری داشت توضیح میداد و من با دقت گوش میکردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir**********هر روز ساعت ۴ میرفتم باشگاه و ۷برمیگشتم …خیلی چیزا یاد گرفته بودم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irقرار بود فردا به ادرسی که ارتا داده بود برم ……بعد گرفتن دوش رفتم سمت کمد لباسم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیه مانتوی کوتاه مشکی بایه تاب سفید زیرش ……یه شلوار مشکی جذب هم به همراه شال مشکی پوشیدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه سمت میز ارایش رفتم و یه رژلب زرشکی تیره یا یه خط چشم زدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسویچ ماشینو برداشتمو حرکت کردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتقریبا ۴۵دیقه تو راه بودم که رسیدم بیرون از جاده که به جنگل میرفت …دقیق که ادرسو نگاه کردم بعد از جنگل یه قسمت تپه بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوقتی رسیدم قادری رو دیدم که با اون لبخند چندشش زل زده بود بهم.……
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز ماشین پیاده شدمو ماشینو قفل کردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنگاهی به قادری کردم که داشت میومد سمتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irقادری:سلام ایدا خانوم حسابی معلومه واسه این نبرد اماده این؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو بعد یه قهقهه زد ……ایش لجن زشت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irایدا:بجای حرف زدن به ارتا بگو شروع کنیم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irانگار این حرفم بهش بر خورد ……حقشه کصافت رذل
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irقادری:الان میگم بیاد پس بگیر حاضر شو تو هم بعد برو اون وسط
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو دستشو به وسط تپه اشاره کرد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیه سر تکون دادم که رفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمانتومو در اوردم و با کش موهامو بستم ……حرکاتمو تو ذهنم مورور میکردم که چشمم به ارتا خورد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیه بلوز رکابی مانند ابی که چشمای ابیشو براق تر میکرد …………یه شلوار بلند ورزشی هم پوشیده بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدور مچ دستش یه پارچه سفید بسته بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاروم سمتش قدم برداشتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیه پوزخند زد و گفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irارتا:میخوای شروع کنی!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپس بیا شروع کنیم و تفنگ و از جيب
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irش برداشت و گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irارتا: بشین صداش
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمچین امری بود که ناخوآگاه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنشستم و تفنگ و گذاشت وسط بر
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irعکس تصورم که نبرد تن به تن نبود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبازی راشين رولت یا رولت روسی بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیعنی باید وسط یه تفگ ميزاشتي و
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیک خشاب توش و ميچرخوندي بین
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخودت و حریف و به هر کدوم که
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irافتاد باید تنفنگو بزاره رو شقيقش و
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبنگ اون دنیا خب من که برام مرگ
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمهم نیست آب دهنم و قورت دادم و
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنفس عمیقی کشیدم ارتا با نیشخند نگام ميکرد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irايدا:شروع کن نکنه ميترسي
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irارتا:مرگ آرزویه منه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچه تفاهمي نيشخندي زدم و گفتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irایدا: اون لامصب و بچرخون
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدستام ميلرزيد درست تو یه قدمي مرگ بودم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنفس عميقي کشیدم که چرخوند
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir7تا خشاب میخورد پس هفت بار یا زودتر هميچي معلوم میشد مرگ و زندگي و سرنوشتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاولین بار و چرخند و گذاشت رو شقيقم با پوزخند نگاش میکردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمیدونستم ترس از چشام میخونه اهميتي ندادم و منتظر موندم تا فرشته مرگ جونمو بگيره
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچشامو بستمو منتظر موندم که صدای قهقه ای منو به خودم اورد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irارتا:خیلی با جراتی دختر…… با این تریپت فک نمیکردم شجاع باشی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو بعد یه پوزخند زد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irایدا:من از هیچی ترس ندارم بخصوص مرگ ……زندگی من خودش یه نوع مرگه ……دیگه چه جهنم باید قشنگ تر این دنياست واسه من…فقط بگم یاد گرفتم این دنیا هیچکس و هیچ چیز ارزش نداره ……یاد گرفتم ادم خوب وجود نداره……همه فکر منفعته خودشونن……یاد گرقتم واسه هدفم مانع ها رو بر دارممممم و اینم بگم هیچکس جرات نداره بمن دستور بده ……اینو تو گوشت فرو کن من…دختر…ابلیسم…
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتنفگ و گذاشت رو سرم و.. بازم خالی بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنفسم و دادم بیرون با حرص یه نیشخند زدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو بازم چرخوند
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتفنگ چرخید و چرخید و چرخید تا وايستاد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدقیقا طرف من ……
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irانگار امروز من رو شانس نبودم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irایندفعه شانسم خیلی کمتر بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخودم تنفگو برداشتم و گذاشتم رو شقيقم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irعرق کرده بودم مرگ پستي بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهیچ وقت دوست نداشتم انقدر خار و حقیر بمیرم ……
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irماشه رو کشیدم و باز هم خالی بود……
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآرتا بدون هیچ استرسي فقط نگاه میکرد……
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاونم با لبخند که بیشتر به پوز خند میخورد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمثله خودش با پوزخند تفنگ و دوباره گذاشتم وسط سرم …این سرنوشت من بود ……اره سر نوشت به گناه کار …سرنوشت یه قاتل ……اره این اقبال منه ……اقبال دختر ابلیس……اخر خطه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو ماشه رو کشیدم بازم خالی بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتفنگ و گذاشتم وسط و خودم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمیخوندم بر عکس تصورم به اون
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاوفتاد با نیشخند نگاش کردم و
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگذاشتم دم شقيقش و فشار دادم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحس کردم دردش گرفت و از دردش
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلذت بردم دیدم که فقط با لبخند
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنگام ميکنه لبمو بردم نزديکه گوشش
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو گفتم چه حسی داري عزیزم چیزی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنگفت ماشه رو کشیدم و هیچ
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاتفاقی نیافتاد با حالت عصبی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخشاب و باز کردم و دیدم توش
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهيچي تیری نیست
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتفنگ و پرت کردم و جیغ زدم موش
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irترسو انقدر از مرگ می ترسی تو حتی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلیاقت مردنم نداری آشغال يدفعه به
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخودم اومدم و دیدم یه گوشه افتادم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو یور صورتم ميسوزه ارتا صورتش و
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاورد نزدیک صورتم و گفت ه.ر.ز.ه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدفعه آخرت باشه با من اينجوري
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحرف میزنی مگرنه میندازم تو لونه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسگا تا شبا با اونا ه.م.خ.و.ا.ب.ي کني
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلیاقتت خوابیدن با سگه البته
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمیترسم سگام ازت ایدزی چیزی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبگیرن قادري بیا اینو بنداز انفرادی تا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irببینم باهاش چیکار کنم قادري با اون
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهیکل گندش چشمي و گفت و منو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمثه یه گوني سیب زميني کول کرد و
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irانداخت تو صندوق عقب ماشين
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدست اندازا تمام تنمو داغون کردن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irای کاش هرگز وسوسه پیشنهاد اون
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irقادري ل.ج.ن نميشدم حداقلش الان
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتو ب.ق.ل عرفان بودم بجايه صندوق
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irعقب ماشيني که معلوم نیست ناکجا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآباد میره پسره ک.ص.ا.ف.ت ع.و.ض.ي به
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن گفت...کاشکی جوابشو ميدادم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلعنت به من چرا يدفعه لال شدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخاک بر سرت ایدا همینجوری که
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخودمو لعنت میکردم ماشین ترمز
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکرد و محکم کوبیده شدم لعنت بهت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irک.ص.ا.ف.ت .قادري در صندوقو باز
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکرد نور میخورد به چشمم قادري
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا موهام منو بیرون کشید از درد جیغ
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکشیدم و فقط،سعی کردم گریه نکنم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irلبمو به دندون گرفتم که از شدت درد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگاز گرفتم و طعم شور خون تو دهنم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپیچید از گوشه چشم ارتا رو دیدم که
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irداره لبخند میزنه لعنت بهش
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا مو منو محکم انداخت تو یه جايه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکثیف که بوی تعفن میداد لعنتي پر
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز سرنگ استفاده شده معلومه اینجا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیا معتاد میکنن یا معتادا رو ترک
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمیدن گشنم بود تو شکمم انگار پارتي
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irراه انداخته بودن نشستم گوشه دیوار
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکل سلول از یه تخت اهني با یه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irملافه کثیف تشکیل شده بود روی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدیوار پر از یادگاری بود یادم باشه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبشينم بخونمشون راستی الان
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهکسي داره چیکار میکنه کم کم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچشام سنگین شد و خوابم برد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا صدای نکره قادري بلند شدم بی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir
00واقعا برای من که چهار ساله دارم رمان میخونم خیلی چرت بود یعنی چی که خبری از هکسی نمیشه دیگه یا زرتی پیشنهاد قادریو قبول میکنه اصن چرا مامان بابای همشون باید مرده باشن حتی خواهر برادرم نداشتن کلا چرت
۴ ماه پیشایلین
۱۵ ساله 11عالی بود فقط بعضی جاهاش خیلی گیج کننده بود
۱ سال پیشام البنین
20پس رمان نخوندی که میگی این عالیه!!!
۴ ماه پیشام البنین
۱۷ ساله 00رمان بسیار آبکی بود، از یه ژانر پلیسی و مافیایی همچین توقعی نداشتم، آبکی بودن رمان باعث شد چند صفحه بیشتر نخونم، نوشته یه دختر مغرور و فلان اما انگار یه دختره قرتی هست که ادعا داره، کلا بد بود سبک نو
۴ ماه پیشAva
00افتضاح
۶ ماه پیشیسنا
00خوب بود ولی بعضی جاهاش خراب میکرد از ی داستان میرفت بعدی ولی خب در کل بد نبود خوشم امد
۷ ماه پیشTamana Hematii
00ارزش خواندن نداشت اصلا معلوم نشد چی به چیه یه دفعه تو پارتی بودن پرید به گذشته الینا و مهیاد اصلا چی شد که قادری بد شد و و ملیکا اصلا قاطی بود بدترین رمانی که خوندم
۸ ماه پیش..
۰۰ ساله 00خیلی تخمیه
۹ ماه پیشپری
00واقعا قشنگ بود
۱ سال پیشآیدا
21افتضااااااااح
۱ سال پیشمنا
۱۵ ساله 00رمان دختر ابلیس خعلی قشنگه
۱ سال پیشزری
۲۰ ساله 01بد نبود ولی چرت و پرت و درهم بود بعضی جاهاش نخونید بهتره وقتتون الکی حدر رفته
۱ سال پیش❤️ کوثر ❤️
۱۷ ساله 21من الان ۳ ساله رمان میخونم رمانی به این افتضاحی ندیدم 🤮🤮🤮🤮
۱ سال پیشnihan bano
۲۴ ساله 22چقد رمان چرت و بی محتواییه اصلا حیف وقت ادم..اول داستان شخصیت ایدا یه طوره یهویی یه شخصیت دیگه بهش میده هر رمانیو نزارین داخل این برنامه حیفه واقعا
۱ سال پیشسهیل
۲۷ ساله 22من واقعا عادت به نظر منفی دادن ندارم،ولی واقعا خیلی رمان چرتی بود،چند خط اولش که خوندم دیگه ادامه ندادم،از نویسنده رمان نه،از سازنده برنامه انتقاد دارم که چرا هر رمانیو تو این برنامه خوب چاپ میکنن
۱ سال پیش
.....
۱۶ ساله 00می تونست بهتر از این باشه ولی فکر کنم نویسنده اولین کارش بود چون خیلی ابتدایی نوشته شده بود و از وسط یه ماجرا می پرید یه ماجرای دیگه کلا خیلی درهم بود و میتونست بهتر از این باشه :)