رمان داستان کوتاه گیتی به قلم پرستو مهاجر (پرستو عبدالهیان)
داستان درمورد زن خیاطی هست که براثر آتیش سوزی مغازش آتیش میگیره. این وسط وکیل کارکشته ایکه بعدها همکلاسی گیتی هست پرونده در دست میگیره و اتفاقی می افته.
ژانر : داستان کوتاه
تخمین مدت زمان مطالعه : ۱۰ دقیقه
ژانر : #داستان کوتاه
خلاصه:
داستان درمورد زن خیاطی هست
که براثر آتیش سوزی مغازش
آتیش میگیره این وسط وکیل کارکشته ای
که بعدها همکلاسی گیتی هست پرونده در
دست میگیره و اتفاقی می افته
امروزه که به پرونده گیتی سرمدی نگاه می کردم ناخود
آگاه یاد آتش سوزی درداخل کارگاه خیاطیش افتادم که چه
جوری وبا چه بدبختی ماموران آتش نشانی توانستند آتش
را مهارکنند، بی چاره گیتی ازناحیه دست وصورت آسیب
جدی دید، طوری که یک ماهی می شد که دربیمارستان
بستری بود. وقتی که نگاهی به اسم کسی که این آتش
سوزی را راه انداخته بود، انداختم چیزی که نظرم به
خودش جلب کنه ندیدم، جوری که به نظرم همکارهای
دیگه پرونده را مختومه اعلام کردند. چون شاهدی یا
شاهدان عینی نتوانستند، پیدا کنند. پرونده گیتی بدجور
فکرم به خودش مشغول کرد طوری که تصمیمم گرفتم
با خود گیتی یه قرارملاقاتی بزارم وداستان آتش سوزی
را اززبان خودش بشنوم. گیتی دوست دوران دبیرستانم
بود باهم توی یک کلاس درس می خواندیم ، ولی او کلن
به هنرخیاطی علاقه داشت ومن به وکالت علاقه خاصی
داشتم اوبعد ازاین ازدواج کرد، کارگاه زد ومن دفتر
وکالت، یک چند سالی می شد، که ازش بی خبربودم تا
این که پرونده آتش سوزیش دردادسرا دیدم، آدرس از
داخل پرونده اش برداشتم وبه سمت منزلش راه افتادم
خونش طرفای نازی آباد بود وبا ماشین سخت بود که
آدرسش پیدا کنم، چون آدرس کوچه وپس کوچه زیاد
داشت. ماشین خورنبود به همین دلیل ماشین جایی پارک
کردم ، پیاده سمت آدرس رفتم که بلاخره بعد ازپرس وجو
توانستم آدرس خانه گیتی را پیدا کنم. زنگ خانه را فشردم
که خانمی حدودا ۴۰ ساله با موهای کاملا مشکی و
صورتی چین وچروک ، لب های زخم خورده دررا به
رویم بازکرد وگفت: بله بفرمایید با چه کسی کاردارید؟
بانگاه خاصی بهش زل زدم وگفتم: گیتی جون خودتی
عزیزم ! نشناختی؟ منم پریچهر، پریچهرسپهری ،
دبیرستان نرجس.. بعد ازکمی مکث وفکرکردن یهوع
گیتی با هیجان خاصی گفت: وای پریچهرجان خودتی
عزیزم ، خدایا انگاردارم خواب میبینم، توکجا؟ این جا
کجا؟ چجوری تونستی آدرس پیدا کنی؟ وای ببخشید این
قدرحواس پرتم یادم رفت که تعارفت کنم بیای داخل
بفرمایید عزیزم ، خوش آمدی، نگاه عمیقی به چهره اش
انداختم چقدرشکسته وپیرشده انگارنه انگارکه این زن
چهل سالش باشه. لبخندی زدم وگفتم : گیتی جان برای
مهمونی نیومدم راستش چطوربگم، آمدم تا کمی درباره
آتش سوزی داخل کارگاهت باهات صحبت کنم. ببینم
هنوزموفق نشدی مقصراصلی شناسایی کنی، گیتی آه
عمیق وسوزناکی کشید وگفت: والله پریچهرجان چجوری
بگم! خدا ازش نگذره بی غیرت ، ولی چه کنم دستم دیگه
به هیچ جایی بند نیست سرهمون آتش سوزی کلی به مردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبدهکارشدم، سفارشام همه سوختند ازیک طرف دست
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچک دست مردم دادم بابت ضمانت، پارچه ها دود شدن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرفتن هوا، الان هرلحظه منتظرم همین روزا بیان وکت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبسته تحویل کلانتریم بدند. با تعجب گفتم: چی چی میگی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبرای خودت؟ تحویل کلانتری بدند یعنی چی؟ درست
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحرف بزن ببینم، الکی مگه شهرهرته که بیان بگیرن و
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irببرن، چک دادی که دادی ازشون وقت بگیربیخودی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکه با آبروی مردم بازی نمی کنند.هی پریچهرجان خانم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوکیل کجای کاری؟ دلت خوشه ها کلی به مردم بدهکارم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپارچه های مردم درآتیش سوخته، دیگه چیزی برای از
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدست دادن ندارم؟ این هارا گفت، اشک توی چشماش
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحلقه زد، درآغوشش گرفتم ونوازشش کردم بعدازاین
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکه آرام شد بهم گفت: با شهروز شوهرش یکسالی میشه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکه ازدواج کرده بود گفت که شهروزاعتیاد داشت اما
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخانواده اش باورنمی کردند، گیتی اعتیاد شهروز را در
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدوران نامزدی متوجه شده بود، اما چون خانواده شهروز
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپولداربودند این قضیه را جدی نگرفتند. ازیک طرفی هم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپدرگیتی با اصراراورا مجبورکرد که حتما باید با شهروز
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irازدواج کند، گیتی گفت: دوماه بعد ازازدواج شهروزسر
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکارنمی رفت مواد مصرف می کرد، طوری که علائم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنشان نمی داد که شهروزمعتاده، اما هربارکیفم را خالی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمی کرد، پولهام و به زورازدستم می گرفت، هربار که
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاعتراض می کردم شروع می کرد به کتک کاری ومشد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irولگد زدن به من، این کارتا۳ماهی طول کشید بعد از۳ ماه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irازش خواستم ، التماسش کردم که ترک کنه، اما گوشش
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبدهکارنبود، تا این که جونم وبه لبم رسونده بود تصمیمم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگرفتم موضوع را با خانواده خودم وخانواده خودش
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمطرح کنم. پدرم که قضیه را شنید؟، بسیارشرمنده و
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irناراحت شد اما پدرشهروززیربارنمی رفت ومی گفت که
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irامکان نداره که شهروزمعتاد باشه، واین انگ ها به پسر
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمننمیچسبه. خلاصه با هرجون کندنی که بود تهدید کردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکه اگرشهروزترک نکنه طلاق می گیرم ومهریه ام اجرا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمی زارم، چون مهریه ام مبلغش خیلی بالا بود وپدرش
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفوق العاده پول پرست، پدرش تا اسم طلاق شنید، رنگ
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irازروی صورتش پرید وگفت: این حرفا چیه گیتی جان
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irطلاق چه معنی داره، آن هم شماها که تازه یکساله با هم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irازدواج کردین، نه عزیزم طلاق راه حل درستی نیست
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irباید فکراساسی کرد، با شهروزحرف می زنم، ومتقاعدش
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمی کنم که حتما ترک کنه وبرگرده سرخونه وزندگیش این
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحرفا درشان من وخانواده ام نیست، ما آبروداریم، درست
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنیست حرف طلاق وسط بکشی، پوزخندی زدم وگفت :
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآقا جان بهتره این حرفارو به پسرتون بزنید اگرغیرت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irداشت که سمت اعتیاد نمی رفت، دیگه ازمن گفتن بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپریچهرنگاهی با هیجان بهم کرد و گفت: خب ادامه بده
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعدش چی شد؟ شهروزچی کارکرد؟ هی پرچهرجان چی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبگم، شبش شهروزاومد خونه وکلی داد وبیداد وفش بهم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irداد وگفت: زنیکه احمق، زنیکه پاپتی و زنیکه دهاتی چی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرفتی به پدرم گفتی، هان یالا بگو چی رفتی بهش گفتی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن معتادم ، من عملم ، خجالت نکشیدی به من تهمت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irزدی اصلا سرکارنمی رم که نمی رم به خودم مربوطه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپدرپولداردارم خرجم می ده، تواگرناراحتی ازاین جا برو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوالله راه درازجاده درازهررری خوش اومدی نگاهی توی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچشماش کردم وگفتم معلومه میرم فکرکردی چی! ولی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمین جوری نه .. آقا شهروز مهریه امو اجرا می زارم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبلایی به سرت بیارم، تا قلدوربازی فراموش کنی خواهیم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدید، شهروزپوزخندی زد وگفت: آخه تویک علف زن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمی خوای بلا سرمن بیاری، وای خدا ترسیدم برو ازجلو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچشمام گمشو تا نزدم خونتو زمین نریختم بروگمشو از
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irجلو چشمم بعد ازآن دعوا وفش کاری چمدانم وجمع کردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irومستقیم خونه ی پدرم رفتم، یک ۶ ماهی می شد که از
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشهروزبی خبربودم ازخانوادش هیچ اطلاعی نداشتم، می
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخواستم برای خودم زندگی جدیدی شروع کنم، بعدازآن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمه دعوا وکشمکش رفتم دادگاه ومهریه ام اجرا گذاشتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحتی احضاریه ام برای خانواده شهروزفرستادم، اما روز
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدادگاه هیچ کدوم ازآن ها وخود شهروز حاضرنشدند و
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدادگاه به روز دیگری موکول شد وتوی مدتی که خانه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپدرم بودم تصمیم گرفتم یک کارگاه خیاطی راه بندازم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیک جوری خرج خودمو دربیارم وکمک خرج خانواده
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irباشم با این که پدرم سخت مخالف کارکردنم بود اما با
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاصرارهای من موافقت کرد که کارگاه راه بندازم،
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبرای راه انداختن کارگاه طفلک هم خودش بهم کمک
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکرد هم مادرم طلاهاش فروخت وهم عموم مبلغ زیادی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبهم قرض داد، خلاصه کل فامیل دست به دست هم دادن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکارگاه سرپاشد، اولش برام سخت بود، چون کلی باید
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنمونه می دوختم وسفارش ازکارخانه ها می گرفتم ولی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه یاری خدا ودعای مادرم کارم داخل کارگاه گرفت ؛
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعد چند ماه توانستم توی بازارجا بیفتم. اولش کارو با
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمادرم وخاله ودخترخالم شروع کردیم بعد کم کم توانستم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآگهی بزنیم وچند تا خیاط ماهراستخدام کنیم، همه چی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه خوبی پیش می رفت کارگرام همه ازم راضی بودند.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسفارش هامون هرروز خدا بیشترمی شد، وموفقیتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irروزبه روز پیشرفته طوری که با سفارش های
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمشتری ها توانستم تمام قرض های کارگاه بپردازم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآوازه کارگاه خیاطیم به شهرهای دیگه ام پیچیده بود مردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irازشهرهای مختلف برام سفارش می آوردن ، همه چیز به
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخوبی پیش می رفت که آن حادثه شوم اتفاق افتاد…. این
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irجای ماجرا که رسید گیتی شروع کرد به زارزدن و گریه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکردن وگفت : چند ماه پیش بود که شب قبلش کارگرها
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخداحافظی کردند، ومن بایستی کارگاه تعطیل می کردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکارگرها که رفتند، درکارگاه بستم ودزدگیرزدم ، کرکره
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکشیدم پایین سمت خانه راه افتادم. ساعت حدود ۲ نصف
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشب بود که دزدگیرکارگاه به صدا درآمد هول کردم از
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخواب پریدم وپدرم بیدارکردم سریع سمت کارگاه راه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irافتادیم چشمت روزبد نبینه، کارگاهم ، کارگاهی که با
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irزوروزحمت خون دل خورده بودم تا راهش بندازم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irداشت توی شعله های آتش می سوخت دیگه نفمیدم چی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشد فقط صدای پدرم ومردم می شنیدم که فریاد می زد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگیتی دخترم ، نرو جلو نروگیتی ! نه .… نه … جلو نرو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخدای من …. گیتی! پدرم فریاد کمک می زد، آتش نشانی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآمده بود… من بیهوش وسط آتیش افتاده بودم، که دیگه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنفهمیدم چی شد، بعد ازماجرای آتش سوزی بیمارستان
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبستری بودم ، حالم خراب و وخیم بود، دوست نداشتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهیچکسی ببینم، تا به امروزکه توپریچهرجان آمدی چی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبگم! این ازماجرای آتش سوزی کارگاه. با نگاهی تاسف
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه گیتی گفتم: گیتی عزیزم مقصرآتش سوزی پیدا شد؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچرا پرونده را مختومه اعلام کردند؟ والا چی بگم!
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپریچهرجان پدرم طفلک خیلی دوندگی کرد ولی نتوانست
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکاری ازپیش ببره ماموران کلانتری هم کاری ازپیش
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنبردن، وپرونده مختومه اعلام شد. دیگه هیچ خبری از
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسارقین نشد، حالا بگو ببینم! چرا یاد پرونده من افتادی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچی شده مگه؟ والا همینطوری پرسیدم امروز که پرونده
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتو! توی دادسرا دیدم کنجکاوشدم ببینم چی شده؟ وقضیه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچی هست؟ مشکوک شدم خواستم بیام اینجا ماجرا اززبان
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخودت بشنوم، راستی گیتی بعد ازاین که ازبیمارستان ،
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمرخص شدی دوباره به کارگاه رفتی، وسری آن جا زدی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگیتی گفت: نه اصلا رغبت نمی کنم وپاموآنجا بزارم چون
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمه چی سوخته وجزغاله شده چیز بدرد بخوری نیست،
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیهوع گفتم : میشه منوآنجا ببری یه نگاهی بندازم؟ گیتی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا این که مشکوک نگاهم می کرد باشه ای گفت ورفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکه حاضربشه باهم به کارگاه رفتیم، نزدیک کارگاه که
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشدیم دوباره بغضش ترکید وشروع کرد به گریه کردن .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعد ازاین که آرام شد باهم به داخل کارگاه رفتیم گیتی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irراست گفته بود همه چی سوخته ، اما یه حسی بهم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمی گفت: دزد کارگاه گیتی آشناست وبه زودی پیداش
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمی کنم، همه چی با دقت بررسی کردم تا این که یهوع
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیک سرنخی پیدا کردم، آن هم چی؟ یک موبایل شکسته
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوسوخته به نظرم آمد که سالمه، به گیتی موبایل نشون
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدادم او هم با هیجان خاصی نگاهش کرد، گیتی گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخب پریچهرجون حالا چی کارکنیم؟ چطورمی توانیم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصاحبش وپیدا کنیم؟ لبخندی بهش زدم وگفتم: تا من
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهستم غمت نباشه رفیق خیالت تخت، گیتی خنده ای کرد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوگفت: آتیش پاره بگو ببینم چی توی اون مغزت می گذره
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیالا زود باش بگو، چشمکی بهش زدم وگفتم : بعدا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمیفهمی، تلفن همرامو درآوردم شماره همسرم، تیرداد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگرفتم. یک بوق … دوبوق … جانم بله ! سلام عزیزم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخسته نباشی ، سلام به به خانم وکیل پریچهرخانم چی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشد یاد شوهرجان افتادی، توتوی این وقت روز هیچ
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوقت بهم زنگ نمی زدی چی شده؟ آفتاب از کدوم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irطرف دراومده مهربون شدی بانو؟ خنده ای کردم و
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگفتم: خبه خبه تیرداد پرونشو، لوس بی مزه، راستش
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیک کاری باهات داشتم ، تیرداد با خنده پشت تلفن گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشما جون بخواه اطاعت امر، جریان گیتی ومختصراز
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپشت تلفن برای تیرداد توضیح دادم حتی قضیه موبایل و
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبهش گفتم، بعد ازاین که حرفام تموم شد گفت : حتی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irموبایل و همراه خودم بیارم، گیتی هاج وواج نگاهم کرد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعد ازاین که تلفنم تموم شد، رو کرد بهم وگفت: پریچهر
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irجان با چه کسی حرف می زدی؟ قضیه چیه ؟ چی شده
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچیکارمی خوای انجام بدی؟ لبخندی زدم، گفتم : جای
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنگرانی نیست، عزیزم این که دیدی زنگ زدم ، تیرداد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشوهرم بود که توی پزشک قانونی کارمی کنه ، ویه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irجورایی پزشک محسوب میشه، جریان بهش گفتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگفت که موبایل و همراه خودم ببرم به نظرم اگرخدا بخواد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدزد کارگاهت به زودی پیدا می شه عزیزم ، گیتی گفت:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپریچهرجون خدا اززبونت بشنوه توکل برخدا ، بعد از
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخداحافظی کردن با گیتی به دادگاه رفتم وپرونده گیتی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدوباره به جریان انداختم، تیرداد ازروی موبایل سرنخ
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهایی بدست آورد که نشان می داد شهروزمتهم اصلی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپرونده است، با مدارک وشواهد بدست آمده نزد قاضی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدادگاه توانستم حکم بازداشت شهروزبگیرم، اولش انکار
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمی کرد، اما دید که شواهد ومدارک علیه اوهست راضی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه اعتراف کردن شد وپرده ازرازآتش سوزی کارگاه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگیتی برداشت. اعتراف کرد که به کمک پدرش این کار
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرا انجام داده وشب قبلش کشیک وکشیده بودند تا روز
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحادثه، گیتی وبقیه کارگرها ازکارگاه خارج بشن، بعد از
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاین که اونها خارج شدند، پدرش وشهروزداخل کارگاه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمی شوند، نزدیک ۲۰ لیتربنزین خالی می کنند، روی در
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irودیوارکارگاه بعد یهویی فندک می زنند، موقع فرار
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشهروز موبایلش ازتوی جیبش به زمین می افته وبا پدرش
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپا به فرارمی زارند. ازآن روزهم هیچ رد ونشونه ای از
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخود شهروز وپدرش مامورها نتوانستند پیدا کنند. تا به
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irامروزکه شهروز اعتراف کرد که آتش سوزی کار خودش
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوپدرش بوده. بعد ازاعترافات ، پدرش به جرم هم دستی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدرجریان آتش سوزی بازداشت شد ونزد دادگاه تحویل داده
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشد. وحکم قاضی : شهروزفتوحی فرزند سلیمان فتوحی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irعلاوه براعتیاد شدیدی که به مواد مخدرداشته وشکایتی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهم ازطرف سرکارخانم گیتی سرمدی فرزند حسین
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسرمدی وجرم آتش سوزی هم به جرائم وی اضافه شده
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحکم براین صادرشد که وی به ۳۰ضربه شلاق و ۵سال
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحبس، علاه برجرائم ذکرشده وی مجبوراست مهریه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسرکارخانم گیتی سرمدی را تمام وکمال بپردازد. و
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخسارت های وارد شده به کارگاه خیاطی ایشان را کامل
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irجبران کند. وحکم هم دست ایشان که پدرش است ، جناب
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآقای ایرج فتوحی، فرزند اسدالله فتوحی، علاوه برهم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدستی پسرش به یکسال حبس محکوم ومبلغ ۶۰ میلیون
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irجریمه نقدی ازطرف دادگاه وخسارت وارد شده به کارگاه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخیاطی را باید تمام وکمال بپردازد ختم جلسه دادگاه .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعد ازیک ماهی که دادگاه گیتی تموم شد، ومقصرهای
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irآتس سوزی دستگیرشدند، به او کمک کردم تا دوباره
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکارگاه خیاطی راه بندازه، کمی ازپدرم پول غرض کردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوکمی هم تیرداد کمکم کرد، وبا خسارت ها وپول های
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمهریه که ازآن دوسارق گرفتیم، کارگاه افتتاح شد وگیتی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدوباره مشغول به کارشد. وکارگرها دوباره سرکارخود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحاضرشدند ، و این دومین پرونده من بود که آن را با
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irموفقیت وسربلندی به پایان رساندم .
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپایان
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir
SHiNA
00رمان قشنگی بود
۵ ماه پیشرضوان
۶۲ ساله 00رمان کوتاه خوبی بود اما متأسفانه اشتباه هم داره مثل اینکه نام پدر شهروز سلیمان بود ولی در ادامه نوشته شده ایرج
۶ ماه پیشکردانی
۴۸ ساله 00راوی داستان پریچهر بود ولی در اوسط داستان راوی کیتی می شود
۱ سال پیشپریسا
۲۴ ساله 00عالی بود
۱ سال پیشمحیا راد
00خوب بود مخصوص کم حوصله ها!
۱ سال پیشم
00باید بگم اینکه رمان نبود پرونده در دست اجرا بود برای یک وکیل ولی باز خوب بود
۱ سال پیشهما
۲۴ ساله 40گیتی عناصر داستانی خوبی داره،سپاس از نویسنده در عین سادگی پیام کاملی داره،مرسی و دستمریزاد.
۲ سال پیشهما
31داستان خوبیه لذت بردم.
۲ سال پیشفاطمه
۱۹ ساله 33خیلی چرت بود
۲ سال پیشخاطره
۳۷ ساله 41عالی بود سپاس نویسنده عزیزم موفق باشی 🌹🌹🌹🌹
۲ سال پیشفاطمه.م
۳۵ ساله 81سلام.قشنگ بود.ممنونم 🌹🌹🌹
۲ سال پیشثری
۲۲ ساله 36مزخرف انگار یه خیال بود
۲ سال پیشغزل
26من به رمان اعتیاد پیدا کردم و***که دیگه دیره کوتاهشون رو میخونم اگه بخوام نظر بدم میگم که اصلا خوب نیست
۲ سال پیشتنها
61خوب بود
۲ سال پیش
فائزه
۲۶ ساله 00جالب بود