رمان عملیات عاشقانه به قلم سرمه
ژانر: #عاشقانه #پلیسی #طنز #کلکلی
خلاصه:
یک دختر داریم شیطونه شوخ شلووووغ اما به موقعش حسابی مغرور یک پسر داریم سرگرد مغرور اما دلش شیطنت میخواد ادمه بلاخره این دو تا میخوان با هم یک پرونده مهم رو حل کنن در کنار این پرونده چی میشه خدا میدونه…
پایان خوش
یا خدا این صدای جیغ از کجا میاد. درجا میشینم نگاه میکنم به دور و ورم انگار از تو تخت منه صدا. اوپـــــــــــس این که صدای زنگ گوشیمه از عسلی کنار تخت برش می دارم و نگاش میکنم. ساعت 7 چه زود صبح شدا من هنوز خوابم میاد . با یک نگاه غمگین از تخت خوابم دل میکنم و خودمو جلوی آینه نگاه میکنم عادتمه مبخوام انقد خودمو نگاه کنم تا یاد بگیرم مثل آدم بخوابم که صب مثل این آنگولایی ها بیدار نشم. وای که چقد من حرف زدم...خود درگیری دارم دیگه .
صورتمو شستم و مسواک زدم خوب حالا وقت حاضر شدنه می پرسین کجا؟(به شما چه؟) شرکت سرکار بدبختی تو این وضعیت که انتظار ندارین ول بچرخم خوب اول ضد آفتاب میزنم بعد فرمژه(آخه مژه هام فر نیست فقط از این درازای بی خاصیت) ریمل و مداد چشم یک رژ صورتی خفن موهامو جل(ژل) میزنم و می بندمشون چتریهامو درس میکنم حله بریم سراغ لباس یک مانتوی آبی روشن یک شلوار مشکی لوله یک دونه از این مقنعه شکلکی ها با یک کفش پاشنه 3 سانتی.
از پله ها سر میخورم میام پایین وایـــــــــــــی مامانم با چاقو وایساده جلو پله ها(یا امام زاده بیژن تک چرخ باز) جاقو دیگه واسه چیه قیافمو مثل گربه شرک کردم که نکنه اون چاقو رو بکنه تو شکمم.
سلام مامان قشنگم
مامان-زهرمار...تو دوباره مثل الاغ از اون بالا سر خوردی و مثل گوریل انگوری سروصدا راه انداختی(من ممنونم از این همه توجه)
-(مامان ترو خدا اینقدر شرمنده نکن منو) این چاقو چیه دستت؟
-خیر سرم اگه تو بذاری داشتم صبونه میخوردم
-ببخشید خب فدات شم به منم یه لقمه می دی دیرمه برم
-وایسا برات بیارم آخر تو خودتو میکشی انقد هیچی نمیخوری
نگام به آینه بزرگ راهرو میفته یک دختر لاغر توی یک مانتوی آبی یک دوران من اصلا لاغر نبودم اتفاقا خیلیم تپل بودم تا سال سوم دبیرستان دیدم اینطوری پیش بره دیگه از دروازه اصلی خونه تو نمیام به همین خاطر عزممو جذب کردم و شروع کردم لاغر کردن چهار ماه تمام ب جای غذا عناب میخوردم شده بودم یک بز تمام معنا ولی خب نتیجش خوب بود.
مامان لقمه به دست با یک لیوان آب پرتقال میاد سمتم
-دستت طلا مهنازی بووس
-صد دفعه اینم صدو یک دفعه مهناز نه مامان
برمیگردم با دستم براش بوس میفرستم . با دو پله های حیاط رو میام پایین که سکندری میخورم و نزدیکه با مخ بیام پایین مرگ مغزی شم(دور از جونم). سوییچمو در میارم و Genesisخوشکل قرمزمو سوار میشم.
با یه تکاف از خونه میزنم بیرون
خوبه رییس شرکتم وگرنه تا حالا صد بار اخراج شده بودم همچین میگم شرکت هرکس ندونه فک میکنه بیل گیتسم. فقط یه شرکت واردات صادرات قطعات کامپیوتره دیگه والا اوه راستی یادم رفت خودمو براتون معرفی کنم من مهیاس سلیمی هستم.
از یه خانواده متمول(تقریبا) یه داداش بزرگتر دارم که اسمش ماهانه و خیر سرش نیس رفته فرانسه مثلا درس بخونه بخونه وگرنه من که میدونم چه جلبیه یک آبجی کوچکتر هم دارم اسمش مهسان میگین چرا اسمامون این شکلیه خوب به خاطر مامانم دیگه چون اسمش مهنازه ما هم باید مثل اون باشیم.
دو تا چها راه دیگه وای خدا ساعت 8:45 شد من 9:15 جلسه دارم وای الان باید تو این وضعیت ترافیک شه آخ؟ این شانس من دارم؟
سرمو میچرخونم بغل رو نگاه میکنم یک ماشین پلیس دقیقا بغل دستم وایساده.
یکی از مهم ترین علایق من بعد رشته خودم پلیسی که اگه پدرم مخالفت نمی کرد حتما پلیس بودم الـــــــان یک لبخند مکش مرگ ما میزنم اخم میکنه و روشو برمیگردونه راه جلوم باز میشه وای چنان نــــــــازه(پلیسه؟ نه بابا بچه هه ماشین جلویی پلیسه) هر وقت بچه میبینم فک میکنم همسنشونم زبونمو تا آخر درمیارم و دوتا دستم میذارم بغل گوشام و شکلک درمیارم بچه هه میخنده راه جلو ماشینشون وا میشه و من بدبخت خاک برسرم که حواسم نی به کارم ادامه میدم که میبینم یک قیافه غضبناک جلومه یا خدا اصن امروز روز شانس من نیس من میدونم. صدایی از تو بلندگو میگه Genesis بزن بغل خدایا خودت بخیر بگذرون یکی می کوبه به شیشه خوده عزراییل تشریف داره وای خدا جقدم نازه(کوفت جدی باش اهم اهم ببخشید) گواهینامه کارت ماشین
-اونوقت چرا جناب سروان؟(از قصد گقتم میدونم سرگرده من فول درجه هارو میشناسم)
-سرگرد هستم خانم (با یه قیافه برزخی) به خاطر مسخره کردن مامور دولت
-(یا جد سادات این چی میگه من کی مسخرش کردم آها شکلک ها رو میگه)
-وا اونا که واسه شما نبودن واسه نینی ماشین جلوییتون بودبعدم با پرویی زل میزنم بهش و میگم خب مثله اینکه قسمت شما بود دیگه
حالا که فهمیدین سوتفاهمه و دارید اشتباه میکنید من برم دیرمه
-خانوم به نظرتون من باهاتون شوخی دارم باید ماشین بخوابه پارکینگ
-من دلیلی نمیبینم جناب(سرمو می ندازم پایین و از رو کارت سینش اسمشو میخونم شاهین رادمنش) بله جناب رادمنش اتفاقی که افتاده یه سوتفاهم بود همین
سربازی که همراش بود اومد جلو احترام گذاشت و گفت جناب سرگرد ما باید بریم هرچه زودتر سرهنگ تماس گرفتن
شاهین جون برگشت سمتم و زیر لب گفت حیف حیف که کار دارم وگرنه حالتو سرجاش می یاوردم بعد داد زد مرخصی
جذبت از مجاور تو حلقومم
یه وحشی زیر لب نثارش کردم و راه افتادم برم تا بشتر از این دیرم نشده
همچین گازی می دادم که ماشین در حال پرواز بود زیر لب اشهدمو هم می خوندم رسیدم ماشین رو زدم تو پارکینگ و راه افتادم سمت آسانسور
عرض شود به خدمتتون که شرکت ما طبقه 29 یک برج 40 طبقه مرکز شهره من که عاشقشم در و وا میکنم موج هوای مطبوع میخوره به صورتم
شاهین
با صدای اذان که مسجد بغل خونه پخش می کنه از خواب بیدار میشم
بازم یه روز دیگه خسته شدم از هر دری وارد میشم این پرونده لعنتی تموم نمیشه خیلی با نفوذن آخ اگه گیرم بیفتن دندوناشونو تو دهنشون خورد می کنم.
دست و صورتمو می شورمو وضو می گیرم قامت می بندم همش تو فکر پروندم از خدا میخوام که کمکم کنه
تا بتونم جوونای مردم رو از دست این زالوها که خونشون رو میکنن تو شیشه نجات بدم
لباس میپوشم تا برم اداره یک بلوز سفید با یک شلوار طوسی پارچه ای
با سرعت می رونم اواسط خرداده اما هوا گرم شده تا رسیدم یکراست رفتم اطاقم لباس فرم پوشیدم سرباز صادقی اومد داخل احترام گذاشت
صادقی-بله قربان
- زودتر ماشین رو حاضر کن بریم صحنه جرم
- چشم قربان
دوباره احترام گذاشت و رفت بیرون
اسلحه ام را بستم به کمرم با قدم هایی استوار و اعصابی داغون رفتم بیرون
خدایا ترافیک رو دیگه کجای دلم بذارم سرمو می چرخونم یه دختر از این بی عارو دردا داره با یک لبخند گشاد نگام میکنه اخمام رو می کشم توهم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشبیه این قورباغه دهن گشاد میخنده از این فکر یه لبخند می یاد گوشه لبم که با یاد این پرونده محو میشه و اخمم شدید تر میشه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irجلوی ماشینمون باز میشه هنوز نگام سمت اون قورباغه هست که اینبار به جای اون لبخند اعصاب خوردکنش زبونش رو آورده بیرون و شکلک در میاره یهو فوران میکنه خشمم این الان منو مسخره کرد؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتو بلند گو میگم بزن بغل پیاده میشم میکوبم به شیشه : گواهینامه ،کارت ماشین
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشروع میکنه به بحث کردن چقدر دلم میخواد سرشو بکوبم تو طاق دلم خنک شه چقدر وراج و پرروء حیف که صادقی گفت باید بریم وگرنه حتما ماشینشو می خوابوندم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسوار ماشین میشم و دوباره راهمونو پیش میگیریم سمت صحنه قتل
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدور تا دور محل وقوع جنایت رو نوار زرد کشیدن بازم صحنه های تکراری مثل 2 تا قتل قبلی مطمئنم کار همون گروه قاچاقچی اما بازم راهی واسه اثبات وجود نداره چون طرف تقریبا خود کشی کرده یعنی یکی مجبورش کرده به خودش شلیک کنه به همین خاطر هیچ راهی واسه اثباتش وجود نداره با اینکه هر سه نفر توی یک شرکت کار میکنن اما انقدر دلیل محکمه پسند واسه خودکشی شون جور شده که راهی برای اثبات نمی مونه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمهیاس
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنگام میچرخه سمت ساعت 9:30
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-سلام خانم سلیمی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-سلام خانوم سالاری
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمنشیم یک خانوم جا افتاده حدودا 35 ساله است اسمش زهرا سالاری فر کلا شرکت من یک واحد اداری بزرگ با حدودا 20 کارمند که گلچینی از بهترین ها هستند یک شرکت کامپیوتری که واردات و صادرات قطعات کامپیوتر انجام میده وقتی این شرکت تاسیس شد عملا من فقط سهام دار بودم و آقای امینی مدیرعامل بود اما الان که تقریبا 8 سال از تاسیس شرکت گذشته 2ساله که خودم ریاست رو به عهده گرفتم و جناب امینی به عنوان معاون و البته امین من اینجا مشغوله.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irقراره توی این ماه یک شعبه دیگر که البته را دوری نیست همین پایین طبقه 28 تاسیس شه امروز با دیزاینر قرار داشتم که الان هم دیر رسیدم خدا کنه منتظر مونده باشه آخه از این گند اخلاقاست اساسی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز فکر میام بیرون –خانم سالاری فر آقای ستوده تشریف آوردن؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-بله خانم سلیمی شما بفرمایید کارشون تموم شد بعد با سر به سرویس بهداشتی اشاره کرد می فرستمشون اتاقتون.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخندم گرفت یعنی نمیتونه خودشو نگه داره پسره گنده
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرفتم تو اتاقم مقنعه ام رو درست کردم و منتظر ورودش شدم و از مانیتور اتاقم زل زدم تا ببینم کی میاد داخل (وای خدا چه نازه این پسر قدبلند و چهارشونه یک بلوز آبی آسمونی پوشیده و آستیناشو تا آرنج زده بالا همیشه به نظرم خوشتیپ بوده اخه دیزاین اینجا هم کار خودشه )
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-بفرمایید
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاومد داخل ولی هنوز مثل اسب زل زدم بهش وای اینقد از چشایه آبیش خوشم میاد جووووون (کوفت مهیاس خجالت بکش...نمیخوام همینه که هست هیزم خودتی)
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرهام (همون ستوده خودمون) -سلام
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-سلام بفرمایید خیلی خوش اومدین.با دستم به سمت صندلی هدایتش میکنم و خودم میشینم سرجام دکمه تل رو میزنم –خانم سالاری فر لطف کنید وسایل پذیرایی رو آماده کنید
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبرمیگردم سمت چشم قشنگه قهوه یا چای
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-چای لطفا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-برای نوشیدنی هم چای لطف کنید ممنون
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو خودم از جام بلند میشم میرم میشینم روبروی چشم آبی حالا نه که خودم چشم ابرو مشکی باشما نه بابا چشمای منم آبیه اما مال این سورمه ایه از اون سگ دارا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدر زده میشه –بفرمایید
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخانوم سالاری فر چای و کیک رو گذاشت جلومون آقا احمدرضا(سرایدار) هم ظرف میوه رو گذاشت(این یکی از عاداتمه باید میوه تو شرکت باشه مگه چیه)
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-خب آقای ستوده فک کنم بدونید چرا اینجایین میخوام سنگ تموم بذارید
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا یه نگاه مغرور زل زد بهم و خیلی سرد گفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبله خانوم سلیمی من کارم رو خیلی خوب بلدم این هم کاتالوگ ها میتونید انتخاب کنید
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-این کار رو به خودتون واگذار میکنم این جا ترکیبی از قهوه ای وآبیه میخوام پایین ترکیب آبی و قهوه ای باشه یعنی برعکس اینجا قسمت بیشترش آبی باشد از طرح های گل منگولی هم خیلی خوشم نمیاد.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو یه لبخند زدم چاشنی حرفام در مورد هزینه هام نمیخواد اصلا نگران باشید و یک چیز دیگه اونجا شرکت نرم افزاریه خب سوالی مونده
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-خیر خانوم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-پس بفرمایید چاییتون رو میل کنید سرد نشه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir(بابا ادب بابا شخصیت بابا کمالات چاکریم سرمه جون)
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتا دم در همراهیش کردم تا هوس نکنه برگرده با اون اخلاق گندش هر چقد خوشگله گند اخلاقه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-من فردا همین موقع اینجام
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-اوه بله با منشیم هماهنگ کنید لطفا خدا نگهدار
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-خداحافظ
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتا غروب با این قرارداد ها سر و کله زدم وای خدا قراردادمون با شرکت حمل و نقل هم داره تموم میشه باید بگردم یک شرکت مطمئن پیدا کنم چون شرکت قبلی خیلی تو کارشون بد قولی میکردن اگر نتونن بارا رو به موقع برسونن که به هیچ دردی نمیخورن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاین کار رو باید به امینی بسپرم چون یکم مردونه است (مدیونید فک کنید از تنبلیمه هـــــــــــــــــا)
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irساعت پنج شد دیگه برم خونه خسته ام تا از در میام بیرون خانوم سالاری هم وسایلشو جمع کرده که بره قضیه شرکت حمل و نقل رو یادداشت میکنه تا به امینی بگه خوب همه چی حله برو که رفتیم بازم تهران و ترافیکش پشت چراغ قرمز یک بچه میزنه به شیشه جعبه وسایلشو میاره بالا خانوم وسیله سرگرمی میخوای ؟؟؟؟ نگاه میکنم میبینم سوسک موش پلاستیکی و اینا میفروشه خندم میگیره خوب بچه گل بفروشی که بهتره ازش یک سوسک و یک شصت پلاستیکی میخرم و میرم خونه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irديشب اومدم خونتون نبودي
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irراستشو بگو کجا رفتي
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irيادته قول دادي قالم نظاري
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهي واسم عضر و بهونه نياري
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irراستشو بگو کجا رفته بودي
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه خدا رفته بودم سقا خونه دعا کنم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشبي که نظر کرده بودم واسه تو ادا کنم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدروغ نگو ، دروغ نگو ، دروغ نگو تو رو به خدا گولم نزن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبهم مي گن پشت سرت از مرد و زن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتو رو با رغيب من ديده ان تو جاجه رود که با او گرم سخن نشسته بودي لب رود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتو رو با رغيب من ديده ان تو جاجه رود نشسته بودي لب رود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدروغ مگن دروغ مگن به خدا رفته بودم سقاخونه دعا کنم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشبي که نظر کرده بودم واسه ادا کنم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچرا رفتي و قالم گزاشتي
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمگه با ديگري وعده داشتي
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچي مي شد اگه پيشم مي موندي منو انتظار نمي نشوندي
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irديشب اومدم خونتون نبودي
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irراستشو بگو کجا رفتي
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irيادته قول دادي قالم نظاري
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهي واسم عضر و بهونه نياري
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irراستشو بگو کجا رفته بودي
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه خدا رفته بودم سقا خونه دعا کنم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشبي که نظر کرده بودم واسه تو ادا کنم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه خدا رفته بودم سقا خونه دعا کنم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشبي که نظر کرده بودم واسه تو ادا کنم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-مام مامی مامان مـــــــــــــــــــــاما ن مهناز کجایی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاینجام چقد جیغ جیغ میکنی مثلا سرکار بودی الان باید مث جنازه باشی -
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمادر من من رئیس شرکتما خستگی نداره که
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمیرم تو اتقم و لپ تاپ نازم روشنش میکنم و میرم لباس عوض میکنم بعد میپرم رو تخت چت وا میکنم اقدس بی کله هم که آنه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسلام سکینه کله خــــــــر
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسلام اقدس جون اصغـــــر اقا چطوره تولتون خوبه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخوبم سکینه جون رجب اقا هنوز از قصابی نیومده ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنه بابا بهتر ولش کن ایشالله جنازش بیاد هر شب با کمربند و ساتور میوفته به جونم چطوری خودت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخوبم بابا از رخت شور خونه میای ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irازه خواهر به خدا مردم از خستگی نشستی تو خونه خبر از منه بد بخت نداری اینجا هم نمیای دلقک بازی در اری دلم وا شه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن دلقکم؟ایـــــــــــــــــ ـا مسخره کردن من کار خوبی است ؟ اصن حرف زدن با تو بی فایده است میخوام برم حموم کار نداری بری بمیری ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنه فدام شی بابای عخشم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه پشت دراز میکشم که صدای زلزله میاد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمهیاس مهیاس
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچیه مهسان ؟چی میخوای باز؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاجــــــــــــــــی جونم ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irقبل از اینکه جوابشو بدم دستمو میبرم تو کیفم و شصت پلاستیکی میذارم تو انگشتم و با یه لبخند پ=لید میگم بله عزیزم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو چراغ شصت رو روشن کردم یه نور قرمز میداد اینطوری میترسید و کارش یادش میرفت چون هر وقت اجی صدام میکنه یک کاری داره
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمثل اونایی که جن دیدن زل زد به انگشتم - اجی دستت چرا روشن میشه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفک کنم قطع شده بعد هم شصت خودمو پشت دستم قایم کردم و پلاستیکی رو انداختم سمتش بدبخت سکته زد کاملا چند لحظه زل زد بهم بعد یهــــــــــــــــــــــو با گریه فرار کرد چقد خنگه ها خوبه هفت سالشه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیهو صدای داد مامانم میاد که همینطور میاد سمت اتاقم ذلیل شده چیکار این بچه داری ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیا امام زاده بیژن خودمو به تو سپردم -من که کاریش ندارم بعد هم دستمو نشون مهسان دادم البته شصتمو هنوز قایم کردم دوباره گریش در اومد مامانم مث جت اومد سمتم -انگشتت قطع شده کاش زبونت قطع میشد تا اینقد منو اذیت نکنی بعد هم دستمو نشون مهسان داد تا باورش شه اسگلش کردم بعد هم برگشت سمتم و گفت حالا که این بچه رو ترسوندی باید فردا ببریش تولد دوستش سما ساعت یازده
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمادر من باید برم شرکت صبح میدونید که
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتا حالا که خوب رئیسم رئیسم میکردی یه روز نرو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبله چشم دایناسور کوچولو صب اماده باش ببرمت(مامان من خیلی ماهه ها فقط یکم زبونش مث خودمه )
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفردا شرکت تعطیله پس صب میرم ارایشگاه بعد هم جغله رو میرسونم تولد شایدم یه سر به سمیرا بزنم (همون اقدس خودمون) دلم براش سقــــــــــــــــــد شده
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصب قبل اینکه گوشیم زنگ بخوره بلند میشم و خاموشش میکنم الان حس خنثی کردن بمب دارم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمانتو مشکی ام رو میپوشم جنسش خیلی نرمه با یه شال باربری و کیف و کفش ستش و لی یخی ارایش هم باشه ارایشگاه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمهسان زلزله دایناسور بیا دیگه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسلام ابجی چه ناز شدی خبریه ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمامان - نه بابا اخه کی به این نگاه میکنه تا تو هستی ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمامان من امروز یکم دیرتر میام
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمامان - کجا به سلامتی ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمیرم دنبال پدر مادر واقعیم بگردم بی شوخی ی سر شاید برم پیش سمیرا فعلا بای نفسم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخونه سما جنوب شرقه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمهسان چطوری با سما دوست شدی فک نکنم تو یک مدرسه باشید
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمهسان - چرا اباجی پدرش تو مدرسه ما کار میکرد واسه همین تو مدرسه ما بود الان باباش اخراج شده
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irای وای چرا ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمهسان - نمیدونم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irجغل رسیدیم میام بالا ببینم تولد کی تموم میشه دیدی اصرار کردن منم موندم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irزنگ رو میزنم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبفرمایید
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسلیمی هستم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irطقه دوم تشریف بیارید
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیه اقایی دم در منتظرمون بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسلام خانوم خیلی خوش اومدید بفرمایید داخل
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسلام ممنون بعد هم رفتم تو خوب تشنمه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچای میل دارید ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنه یک لیوان اب لطف کنید ممنون میشم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسلام سما جون تولدت مبارک خم میشم میبوسمش بیا عزیزم اینم کادوت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسما - مرسی خاله
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمامانت نیست؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسما- نه خاله داداشیم میخواد دنیا بیاد مامانم بیمارستانه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irباباش میاد و لیوان اب رو میده دستم نگام کشیده میشه اون سمت خونه چند تا مرد دور هم نشستن و صحبت میکنن تا لیوان رو میبرم سمت لبم در با شدت باز میشه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشاهین
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدیشب تا صبح خوابم نبرده همش تو فکر حل این پرونده ی لعنتی ام دنبال یک راه واسه به دام انداختن این گروه انقدر این چند وقته درگیری دارم که از خودم از تفریحاتم از پدرم مادرم از خونه ام جدا شدم چقدر سخته دلت بخواد مثل همه زندگی کنی دلم واسه شایسته خواهرم و شهاب پسرش تنگ شده
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمیرم حموم دوش اب سرد رو وا میکنم باید از این خواسته های بچگانه جدا شم دست میکشم به صورتم چند روزه اصلاح نکردم یعنی وقتشو نداشتم یادمه هر وقت صورت مادرمو میبوسیدم میگفت -برو اونور الان صورتمو زخم میکنی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمنم رومو اونور میکردم و میگفتم اصلا دیگه نمیبوسمت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشایسته حسود هم داد میزد از اتاقش که پسره ی لوس بچه ننه خجالت نمیکشه مثلا سرگرد مملکته
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز سردی اب بدنم کرخت می شه از زیر دوش میام بیرون
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irامروز قرار بود چند تا از رابط های خرده کارشونو دستگیر کنم چون ممکن بود بعدا بخوام بعنوان جاسوس برم بینشون من می موندم اداره و بچه ها دستگیرشون میکردن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبازم اداره و یک پرونده حل نشده
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن شاهین نیستم اگر تا اخر این ماه کل این باند رو فنا نکردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمهیاس
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمنو این همه خوشبختی محاله بلاخره داره پام به کلانتری باز میشه هر چند نمیدونم این افتخار چرا داره نصیبم میشه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپلیس خانوم که بغلم نشسته یک لبخند محو میزنه و بر میگرده سمتم دو میگه قاچاق مواد مخدر
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیا خدا این چی میگه ؟ یهــــــــــــــــو پوکیدم از خنده راننده و جناب سروان خوشگله با تعجب زل میزنن بهم با خنده میگم قاچاق مواد؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحالا چی قاچاق میکنم؟هروئین یا کراک دوباره میخندم الان پیش خودشون میگن چه اسگلیه این ها
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسروان -خانوم به نظر شما قیافه ما به شوخی میاد ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنخیر جناب سروان اما وقتی بیگناه دستگیر میکنید باید منتظر عواقبش هم باشید
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسروان - تو اداره همه چیز معلوم میشه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irببخشید میخواستم بدونم بچه ها چیشدن یعنی میدونید سما امروز تولدشه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسروان- شما نگران نباشید یکی از همکاراری خانوم پیششون میمونه و نمیذارن متوجه چیزی بشن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irممنون
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشاهین
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمضنونین رو اوردن میرم پشت شیشه اتاق بازجویی همون لحظه صادقی میاد احترام میذاره
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irقربان یک خانومی هم هم همراهشون بود تو اون خونه که میگه والدین یکی از بچه هاست و شاکیه از اینکه اوردنش کلانتری قیافشون یکم اشناست
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irباشه صادقی ببرش اتاق من تا بیام
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبله قربان
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدر اتاق رو باز میکنم و میرم داخل تا سرشو بلند میکنه قیافش میاد جلوی چشمم بگو چرا انقدر واسه صادقی اشناست
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدوباره مث قورباغه لبشو کش میده اخه کی بهش گفته میخنده قشنگ میشه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسلام جناب سروان
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسلام خانوم قاچاقچی خودت اعتراف میکنی یا بزور ازت اعتراف بگیرم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیهو لبخندش رفت و واسه یه لحظه ترسید اما فک کنم خباثت چشمامو فهمید میدونم نباید با مراجعین گرم بگیرم یا شوخی کنم اما این یکی رو دلم میخواد دغ بدم تا منو مسخره نکنه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز شما بالا دست تر نبود واسه اعتراف گرفتن؟ مثلا سرهنگی چیزی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخوب واسه ادمای خرده پایی مث تو منم از سرت زیادم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخب من با اون جناب سروانی که منو رسوندن موافق ترم جذبش بیشتر بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتا میام جوابشو بدم در میزنن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبفرمایید
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصادقی - قربان جناب سرهنگ فرمودند برید اتاقشون با این خانوم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irباشه تو برو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبلند شو بریم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمین طور که بلند میشد گفت - دیدید گفتم به مقام بالا دست تر لازمه و یه لبخند لج درار زد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدر زدیم رفتیم داخل احترام گذاشتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irامری بود جناب سرهنگ
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبله سرگرد این خانوم بی گناهن میتونن برن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاما من نمیخوام برم تکلیف سما چی میشه؟ پدرش که اینجاست مادرشم بیمارستانه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسرهنگ - در حقیقت برای همین خواستم شما بیاید اتاق من پدر بچه میگه که هیچ کس رو تهران ندارن گفتن که به شما اعتماد دارن و اگر لطف کنید یک مدت از سما نگهداری کنید و گرنه ما مجبوریم بفرستیمش بهزیستی تا پدرش ازادشه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمشکلی نیست جناب سرهنگ من خودم میخواستم همین پیشنهاد رو بدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعد پر کردن فرم تعهد نامه نگهداری سما بلند شد کارتشو از کیفش در اورد و گفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمیشه ارزوم بود بتونم پلیس شم اما حالا که نشدم هر وقت کمکی خواستید من درخدمتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir(اوهو چه با ادب این همون دختره زبون درازه)
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irسرهنگ از ش تشکر کرد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمهیاس
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهم سما هم مهسان خوابیدن یاد این سرگرد که می افتم خندم میگیره وای چقدر حال میده حرص دادنش
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرسیدم خونه انقد خسته بودم که فقط یک توضیح سرسری به مامان دادم و بچه ها رو بردم اتاقشون بعدهم مث جنازه ولو شدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشاهین
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوقتی بچه ها رو سپردم دست این دختره که اسمش مهیاس برگشتم اتاق سرهنگ
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاحترام گذاشتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبشین شاهین که به لطف خدا یه یاور واسمون از اسمون رسید
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیعنی چی سرهنگ
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکارتی که این دختر داد همون شرکتی که احمدی خبر داد امروز با شرکت حمل و نقل قرارداد بستن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاین دختره رئیسش شرکته
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irروی کارت که اینطور نوشته
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکارت رو میده دستم شرکت کامپیوتری یاس سپید با مدیریت مهیاس سلیمی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irقبل اینکه تو بیای فرستادم در باره ی دختر تحقیق بنظرم زیادی قابل اطمینان بود صبح که جوابی تحقیق اومد بهش زنگ بزن باهاش قرار بذار تا ازش کمک بخوای
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاما سرهنگ نباید یک مدت مد نظر باشه اینجوریریسک بزرگی کردیم؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمیدونم اما ما زیاد وقت نداریم خود تو چند وقته دنبال حل این پرونده ای ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاین میتونه خیلی به حل این پرونده و فرستادن تو تو به اون گروه کمک کنه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحق با شماست قربان
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو شروع میکنه نقشه جدید رو مطرح کردن امیدوارم دختره راه بیاد اخه خواسته ی سرهنگ خیلی سنگین و سخته
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمهیاس
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irساعت یک ظهر با سرگرد جونی قرار دارم ای جان فک کن من و سرگرد و این همه خوشبختی خیلی محاله ساعت دهه و من از الان دارم حاظر میشم یک مانتو ابی کاربنی با شلوار لی شال ابی کیف و کفش مشکی خب حالا بریم ارایش کنیم که شاید خورد پس کله ی این یارو و از من خوشش اومد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irحس میکنم امروز قراره یک اتفاق خیلی مهم بیوفته نمیدونم چرا به جای ماشین خودم سانتافه مامانم رو بر میدارم البته در ذهن پلید خودم میخوام به این پسره فخر بفروشم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخدا کنه به موقع برسم بدم میاد از اینایی که ان تایم نیستن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخب ساعت دوازده و پنجاه و پنج دقیقه است اینجا تهران صدای مهیاس بدبخت که روبروی یه پلیس گند اخلاق نشسته
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-خب نمیخواید بگید افتخار دیدن من چرا نصیبتون شده؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیه پوزخند میاد گوشه لبش اگه من پلیدم این خبیثه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-مجبور بودم وگرنه این عذاب رو متحمل نمیشدم هــــــــــــــــــــــــ ــــرگز
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-نکنه مقام های بالاتر مجبورتون کردن اخه شما که جز اطاعت کاری نمیتونید بکنید
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمعلومه میخواد با دندوناش تیکه تیکه ام کنه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-من به سرهنگ گفتم شما مال این حرفا و در اندازه ی پرونده ی من نیستید اما نمیدونم چرا ایشون فک کردن که میتونید کمک قابل توجهی باشید
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیهو چشمام شد قد یک نعلبکی جــــــــــــــــــــــــ ون پرونده؟وای فک کنم از قیافم خندش گرفت زهــــــر مار رو اب بخندی کاملا ناخود اگاه مودب شدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-خب می فرمودید پس اومدید در مورد یک پرونده ازم کمک بخواید؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاینبار اون چشماش گرد شد ای جان چقدر هم چشماش خوشگله از لحنم جا خورد اما انگار جو گیر شد اونم سریع جدی شد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-حرفهایی که امروز از من میشنوید فقط و فقط برای گوش شماست اگر بخواید در موردشون با کسی صحبت کنید یا بخواید توی پرونده ی من اختلال ایجاد کنید
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدستشو اورد بالا و جلوی گردنش نشون داد پیخ پیخ حرفاش تو یک کلمه یعنی اگه بخوای فوضولی کنی سرتو
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمیکنم زیر اب
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-اگر نمیخواید یا نمی تونید به هر دلیل کمک کنید باید از همین الان کنار بکشید اما
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاگه من در مورد پرونده توضیح بدم به هیچ وجه دقت کنید به هیچ وجه حق عقب کشیدن ندارید
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irغذا رو اوردن شروع کردم به خودن پیتزای نازنینم (خوب مرد یه جای رسمی تر میبردیمون)
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه حرفاش فک میکنم( این بهترین فرصته مگه تو همیشه نمیخواستی پلیس بازی در بیاری مهیاس خانوم ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچرا سرمه میخواستم اما این یارو خطرناکه قاتله میگیره میکشتم ............ نه بابا گفت اگه فوضولی کنی ....... اره اونم هست . پس حله دیگه ارهــــــــــــــــــــــ ــــــ)
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنوشابمو بر میدارم و یک نفس میرم بالا یا جـــــــــــــد سادات معدم و حلقم و نایم پوکید خیر سرم خواستم واسه این یارو کلاس بیام ها انگار ابه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-من تا اخرش هستم خب میشه یکم واسم توضیح بدی ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-طبق تحقیقات من تو رئیس شرکت یاس سپیدی و همین دیروز با یک شرکت حمل و نقل قرارداد بستید
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاین همون شرکتیه که من دنبالشم خیلی کارشون دقیق هیچ وقت از خودشون هیچ ردی بجا نمیذارن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن باید به عنوان یک نفوذی برم تو شرکتشون اما تا حالا موفق نشدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچون هیچ غریبه ای رو وارد مسائل اصلی شرکت نمیکنن اما من باید به یک طریقی برم تو و کجا بهتر از شرکت تو ،
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن میتونم در ضمن کارکردن باهاشون اعتمادشون رو جلب کنم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخب من که نمی تونم یکاره بردارم ببرمت بگم این معاون من یا شریک منه چون فک نکنم با کارمند ساده بودن بتونی باهاشون مرتبط شی نه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-خب من برای همه اینها برنامه ریزی کردم تو ایتالیا درس خوندی مگه نه؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا لبخند گشاد جوابشو دادم – خب اره
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-میتونی بگی اونجا با من دوست و همخونه بودی و هم رشته ای هستیم و مدیریت شعبه جدید شرکتتو بسپری به من خب؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-ببین اینجا یک مشکلی هست اگر من بگم همخونه ایم بودی بابام منو میکشه البته هم منو هم تورو مطمئنا امینی بهش میگه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-خب اما اگه اینو نگیم هیچ دلیلی نداره تو بخوای ریاست شرکتتو بهم بدی و باهام شریک شی باید یه صمیمیت زیاد بین ما باشه در ضمن یه چیز دیگه که نذاشتی بگم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچند ثانیه ساکت میشه اخم میکنه بعد میگه ما باید به هم محرم شیم این قضیه برای من چندان مهم نیست این شغل منه حتی لازم باشه جونم هم میدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-یعنی باید اینقد صمیمی باشیم؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخندش میگیره
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-اخه من نمیدونم سرهنگ تو ، تو چی دیده که میگه میتونی خیلی بهم کمک کنی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irببین خوب گوش کن تو هم قراره با من وارد اون گروه شی و تنها راهی که میشه هم کمکم کنی هم مراقبت باشم همینه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-خب این تنها یک راه داره که نه کسی تو شرکت نه تو خونه ی ما شک کنه اینه که تو با سرهنگ بعنوان پدرت میای خونه ما و خواستگاری میکنی از من
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعد هم به هم محرم میشیم تا اشنا شیم با همدیگه اینطوری بعد یک مدت میگیم که با هم تفاهم نداشتیم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irو از این جور چیزا اینطوری وجه من خراب نمیشه و تو هم به هدفت میرسی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدر این مورد با سرهنگ صحبت میکنم و بهت میگم که کی میایم خواستگاری
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمین طور که به سمت در میرفتیم ادامه میده
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irببین ما باید یک هفته واسه اموزش من و تو بریم یک منطقه محافظت شده تا هم من به تو دفاع شخصی یاد بدم و
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدر مورد این پرونده بیشتر واست توضیح بدم هم تو به من اصول کامپیوتر رو اموزش بدی خودت یه فکر واسه توجیح این یک هفته نبودت باش
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدوش به دوش هم میایم بیرون
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-ماشنت کو ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irواستاده جلوش نمیبینه – میخوای چیکار نکنه ماشین نیوردی قراره اویزون من شی ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irزل زد بهم و سوییچشو در اورد دزدگیر ماشینشو زد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir(فکم خورد زمین پســــــــــــــــــر بی ام وشو هزار بار به بابام گفتم از این ها میخوام ها ) منم زل زدم بهش و با نگام گفتم که چی ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاما خودم میدونستم که اساسی ضایع شده بودم و کلا لباس ابی قشنگم قهوه ای شده
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-خب شماره تماسم رو که دارید تماس بگیرید و بگید کی عازم سفریم و کی مزاحممون میشید برای خواستگاری؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-من امروز بهتون خبر خواستگاری رو بهتون میدم فقط به پدرتون بگید من سه ماهه ایران برگشتم و شدیدا عاشق همیم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-این ها رو به من بسپرید فعلا خدانگهدار
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-خداحافظ
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچقدر همه چیز یهویی شدها کی فکرشو میکردم بشم جاسوس پلیس ، شغلی که این همه عاشقش بودم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irامشب این پسره میاد با پدرش و برادرش البته البته نه واقعی بلکه اونام اجاره ای هستن
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبه بابام گفتم که جوابم مثبته و این خواستگاری برای اشنایی خانواده هاست و
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگفتم که چون شاهین نذر کرده اگه بهم برسیم بریم مشهد به همین خاطر یک هفته میریم مشهد و میایم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir(در حقیقت که کسی اینقدر دوسم نداره بذار لااقل خودم یکم خودمو تحویل بگیرم )
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irالبته به بابا گفتم به روی شاهین نیاره غرور مردونه و اینا دیگه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیک کت دامن طوسی با صندل همرنگش و شال همون رنگی فقط یکم ملایم تر میپوشم با ارایش خودمو خفه میکنم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچشمامو تا جا داشت مشکی کردم ورژ لب قرمـــــــــــــــــــــز خیر سرم عروس هستم ان هم از نوع قلابی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخدا رو چه دیدی یهو دیدی تو این ماموریت یکی خــــــــــــــــــــــــ ـــــر شد اومد منو گرفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنه اینکه خواستگار نداشته باشما نه اتفاقا دارم اما ...........
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچند وقت بود که بابا گیر داده بود که یکی از همکارام (بابام الان صادرات و واردات فرش میکنه کلا خانوادگی زدیم تو کار واردات صادرات )
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمیخواد بیاد واسه خواستگاری پسرش منم که عشق خواستگار گفتم قدم نا میمونشون رو چشم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاومدن و من چایی بردم و نشستیم گشتم ببینم داماد کیه و چه ریختیه هر چی بیشتر میگشتم کمتر به نتیجه میرسیدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irکه بابام گفت پیمان جان برید با دخترم صحبت کنید دیدم ای دل غافل چه عروس نازی ابرو برداشته
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز من بدبخت نازک تر دماغ عمل کرده عروسک رفتیم نشستیم تو الاچیق تو حیاط
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمن- عروس خانوم چند سالتونه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irیارو کپ کرد یک لبخند گشاد زدم – اخ منظورم اقا داماد بود ببخشید
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچشمم افتاد به ناخونهاش دیگه دیگه پوکیدم همچین بلند و ردیف حالا دست من
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irقیافمو اوا کردم و گفتم وای عزیزم ناخونات رو کجا مانیکور کردی اخه میدونی من یکم باید به ناخونام برسم ارایشگر خانوادگی دارید ؟ بعد هم اشاره کردم به ابروهاش
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهیچی دیگه نمیدونم چرا رفتن و دیگه زنگ نزدن به نظر من که به هم میومدیم فقط من باید ریش میذاشتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمین یکی بود ؟ نه بابا انقدر بودن که شمارشون در رفته از دستم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاما یکی از یکی نابود تر من نمی دونم این پسرای خوشگل و خفن فقط تو این فیلمان ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irتا به خودم اومدم دیدم یکی با مشت و لگد افتاده به جون در اتاقم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبلند شدم در و باز کردم دیدم سما و مهسان پشت در ان
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-اجی بیا پایین اومدن بعد هم اومد جلوتر و گفت اینو کجا قایم کرده بودی اخه یادمه اخرین خواستگارت کچل بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-کوفت برو اومدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخیلی خانوم وار از پله ها میام پایین
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشاهین
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز وقتی اومدیم هنوز این دختره رو ندیدم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنگاه های مامانش و لبخند باباش که نمی دونم واسه چیه دقیقا خیلی معذبم میکنه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-سلام
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمه ی سرا برگشت سمتش
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاین چه وضعیه این اومده مگه اومده عروسی اینقدر خودشو بزک دوزک کرده
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاین سروان ایزدی هم که چشم ازش بر نمی داره می خوام دوندوناشو خرد کنم اینجوری میخنده وقتی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irزیر لب با حرص سلام میکنم که بر میگرده و با تعجب نگام میکنه اروم میگه چیه هـــــــاپو ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعد هم میره چایی بیاره
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخم میشه جلوم به من میگه هاپو ؟ اگه من هاپو ام تو هم قورباغه ای
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-بفرمایید چایی فقط یک لیوان توی سینی مونده میخوام بگم نمیخورم ضایع شه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاما یاد پرونده میوفتم با پاش پامو لگد میکنه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-بردار دیگه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدستمو میبرم سمت لیوانا و نگاهم قفل میشه رو لباش ایکبیری
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-این چه رنگیه ؟ از این جیغ تر نداشتی بزنی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبا لبخند میره میشینه با صدای پدرش نگاهمو از خودش و اون لبخند مضحکش میگیرم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-اینطور که معلومه بچه ها قبلا حرفهاشونو زدن فقط مونده صحبت های ما ، خب نظر شما چیه اقای سعادت؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-والا شاهین میگه من از انتخابم مطمئنم اما نظر من اینه 3 ماه بهم محرم بمونن با هم رفت و امد کنن تا نقطه مبهمی باقی نمونه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-منم موافقم تو این مدت ما هم بیشتر با هم اشنا میشیم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-خب پس با اجازه تون حلقه نشون دست هم کنن و برن یکم حرف بزنن تا عاقد خبر کنیم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپدرش معلومه از این همه هول هولکی داره بهش فشار میاد اما مهیاس با چشماش به پدرش اطمینان میده
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدستشو میگیرم تو دستم حلقه رو اروم میذارم تو انگشتش اما بعد که یادم به این می افته که به من میگه هاپو همچین دستشو فشار دادم که اخش در اومد حقته
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاونم حلقه منو که خودم خریدم میندازه دستم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمهیاس جان با اقا شاهین برید توالاچیق صحبت کنید
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمهیاس
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفک کنم بابای من این الاچیق رو فقط واسه خواستگارای من ساخته والا مگه اتاق من چشه یک فضا با در بسته نمی خوام بخورمشون که
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-فردا صبح اماده باش تا بریم سفر راستی چی به پدرت گفتی که راضی شد ؟ بهش نمیاد اینقدر راحت کنار بیاد با همه چی از ماموریت که چیزی نگفتی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-چرا راستش نتونستم دروغ بگم.
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمچین با عصبانیت اومد سمتم که نیشم از جذبش شل شد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-تو چه غلطی کردی ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-هیچی بابا جوش نزن سرگرد قلابی من دهنم قرص قرص خواستم هاپو شی بخندیم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irفک کردم الان لبخند میزنه اما یهو برزخی شد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-با کی بودی هاپو رو ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irچشمام یه لحظه خورد به پنجره سالن مامان واستاده بود و داشت نگامون میکرد اگر میدید داریم بحث میکنیم که همه چی لو میرفت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخب تو این فاصله و موقعیت ما جز بحث چیکار میکنن ؟ بخصوص که عشاق تازه به هم رسیده هم باشن رفتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irنزدیک نزدیک شاهین واستادم یهو ساکت شد سرمو بردم بالا نزدیک صورتش کپ کرد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irشاهین
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irداشتم سرش داد میزدم که یهو فاصله بینمون رو پر کرد سرش رو گرفت بالا چشمام رو باریک کردم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irالان میخواد چیکار کنه چشمام میخ لبای قرمزش شد داشتم فاز میگرفتم که یهـــــــو یاد لباش و رنگش افتادم داد زدم:
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاین چه رنگیه رژ زدی ؟ ها؟ مگه نمی دونستی تنها نیستم دو تا مرد غریبه دیگه هم باهامن؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبدبخت لباش اویزون شد نگاش یک لحظه چرخید چپ یقه بلوزم رو گرفت و کشیدتم سمت خودش حالا
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصورت هامون دقیقا روبروی هم بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-دوست داری میتونی پاکش کنی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-اره که دوست دارم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدستمو اوردم بالا و محکم کشیدم رو لبش همه رژش پاک شد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-خب حالا خوب شد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوالا لابد انتظار دیگه ای داشت نه خــــــــــــــانوم ما از اون خانواده هاش نیستیم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمهیاس
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز کاری که کرد نمیدونستم بخندم یا تعجب کنم خدا رو شکر عاقد اومد و وقت نشد فک کنم این یارو چقد بی بخاره
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپسره ی خنگ اخ من باید تورو به غلط کردن بندازم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir(خــر من بوس میخواستم ...........گمشو بی حیا .........
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irوا سرمه فقط بوس بود دیگه .........حالا که ضایع شدی ......بله میدونم لازم نبود یاد اوری کنی ایـــــــــــــــش )
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irرفتیم داخل همه با لبخند نگامون میکردن عاقد یک روحانی مسن بود که چهره ی خیلی ارومی داشت
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبهمون گفت بشینیم کنار هم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irمهریم 14 تا سکه بهار ازادی و یک جلد کلام الله مجید بود البته این فقط برای صیغه است این حرف سرهنگ بود
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irخوبه این میدونه که این عشقی که ما برای خانواده هامون گفتیم همش خالی بیندیه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبابا انگشتر عقیقش رو از دستش در اورد و گذاشت دست شاهین که من کلی حسودیم شد
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعد اینکه رفتن منم رفتم بالا تا ساکمو جمع کنم شاهین گفت فقط خودم و خودش میریم هر چی تاپ و تیشرت ورزشی خوب داشتم که به زور ده تا میشن رو با شلوار استرچ که واسه کلاس جیمناستیک(ژیمناستیک) اخه من ورزشکارم هم ژیمناستیک و هم دفاع شخصی رفتم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irصب که بیدار شدم دیدم مامان با دو تا ساک دیگه بالا سرمه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-مادر من چیکار میکنی؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-خیر سرت داری با شوهرت میری مسافرت بعد لباس خواب و ست برنداشتی ؟
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-مامانی ما داریم میریم زیارت نمیریم کارای خاک بر سری بکنیم که
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-در هر صورت لازمه همین که من میگم حالا هم بلند شو حاضر شو شاهین تو راهه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهمین طور که از مامان و بابا و بچه ها خداحافظی میکردم شاهین هم رسید ساک ها رو دادم دستش
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-سلام
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-سلام این همه وسیله چرا دنبال خودت راه انداختی خوبه میدونی
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپریدم وسط حرفش
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.ir-من ساک مشکی کوچیکه وسایلمه بقیه هم کار مامانه این سبد هم بذار جلو خوراکیه
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irبعد هم بدون توجه بهش رفتم جلو نشستم صندلی رو خوابوندم و چشمام رو بستم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاه اه اه این چه اهنگیه پسره ی غمناک
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irاز تو کیفم فلش مو در اوردم و زدم به ضبط و رفتم اهنگ یازده
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدختر همسايه شباي تابستون
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irگاهي ميومد روي بوم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irهر دفعه يه گلي پرت ميكرد ميونه خونمون
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irيعني زود بيا روي بوم
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irطي ميكردم با چابكي
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irپله هارو دو تا يكي
دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی و خارجی. https://novelonline.irدختر تنها
00سلام خوب هستین واقعا رمان عالی بود تشکر می کنم از نویسنده رمان و خواهش می کنم که ادامه رو هم بزارید ممنون واقعا بهترین رمانی بود که خوندم ❤
۴ هفته پیشنهال
۱۵ ساله 00من خودم هم چند ساله دارم رمان میخونم وهم مینویسم وبه جرعت میتونم بگم یکی از بهترییین رمان هایی که خوندم بووود دمت گرم نویسنده با این شاهکارت
۱ هفته پیشMaha
۱۵ ساله 00رمان جاب و قشنگی بود
۴ هفته پیشفرانک
20همچین میگین عالیه..! خیلی طرز نوشتارش ضعیف بود👎🏻 و رو مخ پقدر با خودش حرف میزد اصلااا خوشم نیومد نظر بیخود هم راجع رمان ندید سبک بچگانه داره و برای کسایی که رمان خون واقعی هستن مناسب نیست
۴ هفته پیشElina
00عالیییی بودددد
۲ ماه پیشM
۲۰ ساله 00عالی
۲ ماه پیشریحانه
۴۱ ساله 20عالی عالی بود
۲ ماه پیشفاطمه
۱۷ ساله 00سلام رمان عالی هست از برنامتون ممنون منم خودم رمان می نویسم تا الان ۵.۶ تا نوشتم به کسی نشون نمیدم چون میترسم کسی خوشش نیاد.
۴ ماه پیشMaral
۱۸ ساله 01عالیی بود
۴ ماه پیشندا
۳۰ ساله 01عالی بود قسمتای طنزش خیلی خوب بود
۴ ماه پیشZahra
01قشنگ ترین رمانی بود ک خوندمممممممم مرسی ازتون💞
۵ ماه پیشanis
30سلام خیلی بد مهمتر از همه انتقادم ب نحوه گفتار نویسنده نسب ب بلوچستان عزیز هست ایشون متاسفانه اطلاعات کافی از مکان جغرافیایی ک اسم بردن ندارن وگرنه منطقه کوهستانی و صحرایی قشنگی در جنوب کشورمون داریم
۵ ماه پیشمهدیه
۱۴ ساله 11سلام رمان خوبی بود ولی کشش نداشت و لی من خیلی دوست دارم بخدا به هیچ رمانی این قدر علاقه مند نشدم
۶ ماه پیشa.fatemi
10۱) رمان کوتاهی بود ۲)بدون هیجان ۳)زیاد به داستان پلیسی نپرداخته بود و کاملا داستان عاشقانه ای بود ۴)وصحبت با نویسنده جدید و جذاب بود
۶ ماه پیشالهه
۱۸ ساله 11سلام عالی بود آرزومه پلیسم شم ولی چون خنگم نشد منم زیاد رمان خوندم درسته کم بود ولی بهتر از اون رمانهایی که نصفن جذاب بودو خفن
۸ ماه پیش
وحشی
۱۵ ساله 00منم تازگیا یه رمان رو دارم تموم میکنم اگه دوست میداشتین بخونید اسمشم دختر شیطون بلاست