آخرین خبرها :
سلام دوستان قشنگم... خوانندههای قشنگم🥺
الان میدونم از دستم ناراحتید بخاطر ادامه ندادن رمان می زده...🥲
خودمم ناراحتم... ولی خب یک سری مشکلات پیش اومد، مثل پاک شدن پیرنگ رمان، پاک شدن شخصیت پردازی ها و... و خیلی سخته بین این همه مشغله دوباره بکوبی از نو بسازی🥲
ولی هیچ غمتون نباشه😍😍 این مدتی که نبودم، در واقع در حال آماده کردن یک سورپرایز براتون بودم...😍 نمیخوام بد قول بشم پس این شما و اینم سوپرایز جدید:
من یک رمان نوشتم به اسم «زاچ». یه قصه فانتزی و عاشقانه... میخوام براتون به صورت رایگان قرار بدم که جبرانی بشه برای نامنظم بودن این مدتم🫠
🤩درباره زاچ هم بخوام توضیح بدم:🤩
زاچ درباره یه دختره به نام سورا... سورا و دوستاش باهم یک تیم تئاتر کوچیک دارن و گاهی نمایشهای کوچیکی بازی میکنن🧐
سر گروه اونا که هاکان نام داره، یک کتاب نوشته و تصمیم میگیره با کمک تیم تئاتر، یک تیزر کوتاه برای کتابش بسازن...
خب خب از این به بعدش جذاب میشه😍
و تیم تئاتر، به یک کلیسای قدیمی میرن برای ایفای نقش... و سورا هم که کارکتر اصلی هستش، درون نقشش فرو میره و از درگاه عیسی مسیح، طلب یک فرزند میکنه🫢
همه چیز خوب پیش میره تا زمانی که یک دفعه، شمعهای مواج خاموش میشن و صدای بال زدن به گوش میرسه...😰
و در یک چشم بهم زدن، سورا غیب میشه!
کی سورا رو برده... سورا چرا غیب شده...
شاهزاده هرماس کیه؟... و... امیدوارم با این قصهی فانتزی و عاشقانه، اوج لذت رو ببرید و این یک هدیه کوچیک از طرف من، به شما عزیزانه😍😍
و به زودی این رمان، منتشر میشه!😍😍😍
خوشحال میشم مثل همیشه همراهم باشید و این هدیه رو از من بپذیرید!
ستاره لطفی
-
تاریخ تولد
-
سال شروع به کار
-
تحصیلات
-
زمینه فعالیت
لیست آثار نویسنده
-
میانبر به تباهی
-
نوار جنایت
-
زاچ
لیست شبکه های اجتماعی
-
آدرس وبسایت شخصی
-
صفحه اینستاگرام نویسنده
-
آیدی تلگرامی نویسنده
-
ارتباط از طریق واتس اپ
بیوگرافیستاره لطفی
اولینهای یه نویسنده، همیشه قرار نیست منتشر بشه و منم اولینهام رو هیچ وقت منتشر نکردم.
با رمان میانبر به تباهی، به طور حرفهای شروع به نویسندگی کردم و الان هم با رمانهای نوار جنایت و زاچ، در کنارتون هستم. تقریباً سعی میکنم در همه ژانری بنویسم و استعدادم رو در سبکهای مختلف، محک بزنم💫
اصالتا کورد هستم و امیدوارم که شما رو در دنیای سحرآمیز کلمات خود، قدری خوشنود کنم🌷
زاچ (بخش آنلاین)
«لحظهای صبر کن! من نیز میخواهم با تو اوج بگیرم...!» یک گروه تئاتر، در پیِ ساخت تیزری کوتاه برای کتابی از ژانر وحشت هستند. برای اجرا به یک کلیسای قدیمی میروند، اما همهچیز به طرز عجیبی پیش میرود. صدایِ بال زدن و سایهای عجیب، چهار ستون کلیسا را در بر میگیرد. دخترک داستان، ناخواسته گرفتار نیرویِ قدیمیای میشود که در وجودش سوسو میزند... و هرماس، برای احیای آن قدرت خللی عجیب در زندگی سورا ایجاد میکند.
می زده (بخش آنلاین)
رامش به دسیسهی پریسان، که روزی او را بهترین رفیق و شفیق خود مینامید، از مرز ایران خارج میشود. او به اجبار ربوده شده و به مردی به نامِ آرکان، تحویل داده میشود. زندگیای که برای او اجبار است، اتفاقات جدیدی برایش به ارمقان میآورد...! باید دید سرنوشت برای رامش و مردی که زخم خوردهی روزگار است، چه رقم میزند...؟!
میانبر به تباهی (بخش آنلاین)
«آنسوے ترس و وهم، زنے با عشق ایستاده بود!» شهری که متعلق به «دنجترین جای عاشقان» بود، حال در سیاهی محض غوطهور است و بیگناهان را در خود میبلعد. آنیا، یکی از این افراد بیگناه است که به دام این تعویذ چندینساله میافتد و پای خانوادهاش هم به این ماجرای شوم باز میشود. در این شهرک خالی از سکنه، بوی خون خشک شده به مشام میرسد و دلیل اصلی این ماجرا، در دل شخص مجهول داستان خاک میخورد.