پارت پنجاه و دوم :

نمی دونم چرا.
ولی اخماش حسابی درهم بود.
یعنی به چه دلیل می خواست داخل عمارت بمونه؟؟؟
داشتم برای سوالم دنبال جواب می گشتم که صداش در فضا پیچید:
_کجا باید برم؟
_همون آموزشگاهی که دفعه ی قبل با هم رفتیم.
سر تکون داد و چیزی نگفت.
مدتی سکوت بین مون حکم فرما بود تا اینکه من موشکافانه پرسیدم:
_تو ازدواج کردی؟
_نه.
_حتی نامزد هم نداری؟
_نه.
مثل داشت د

مطالعه‌ی این پارت کمتر از ۲ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۴ روز پیش تقدیم شما شده است.

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.