جهنم احساس به قلم ملیکا کاظمی
پارت سیزده
زمان ارسال : ۱۱ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 7 دقیقه
وارد آن اتاقک میشود. به محض اینکه ذرهای هوا به صورتش میخورد لرزی به جانش میافتد، حالش از هرچه سرماست به هم میخورد. سریع به سمت آن بخاری قدیمی رفته و سعی میکند آن را روشن کند. در این هوای گرم دیوانگیست اگر اینکار را بکند، اما او اینکار را انجام میدهد. علاوه بر این پتو هم به دور خود میپیچد، انگار که وسط زمستان هستند. کسی نیست به او بگوید که تازه دارند وارد پاییز میشوند و هنوز
فاطمه زهرا
00هعی🥺