پارت دوازده :

سرش را کج می‌کند با نیشخند می‌افزاید: «نترس بلا ملا سرت نمیارم... بپر بالا می‌رسونمت محله‌تون»
ملیسا روبه آن مردی دهن کجی می‌کند و با لجبازی می‌گوید: «به کتف چپم که نمیگی... خودم میرم»
همینکه می‌خواهد راهش را بکشد و برود صدای مرد بلند می‌شود:
- حالا از ما گفتن بود. توی این شهر شلوغ، عمراً بتونی راه خونه رو پیدا کنی، زلزله خانم.
ملیسا دندان روی هم می‌سابد. حالا که آن مرد

مطالعه‌ی این پارت کمتر از ۹ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۴۳ روز پیش تقدیم شما شده است.

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • فاطمه زهرا

    00

    درستت حدس زدمم ابتینههه

    ۱ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.