پارت چهارده :

از حیاط خارج شده و سوار ماشین پرستو می‌شود. پرستو در حیاط درحال بازی کردن با بچه‌هاست. فوتبال بازی می‌کند و همانند آنها بعد از زدن هر گل جیغ می‌کشد. شادی می‌کند و به هوا می‌پرد. کودکی که در دل خفه کرده را آزاد می‌کند و فریادش را به گوش پروردگار می‌رساند. انگار می‌خواهد به خداوند بفهماند که او با این بدبختی‌هایی که بر سرش ویران شده کم نمی‌آورد، هنوز هم همان است و شادی می‌کند. نمی‌گذ

مطالعه‌ی این پارت کمتر از ۶ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۴۰ روز پیش تقدیم شما شده است.

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • سهیل

    ۲۸ ساله 00

    سلام خانم کاظمی عزیز..این رمانتون هم واقعا معرکه ست..دمتون گرم

    ۱ ماه پیش
  • فاطمه زهرا

    00

    میدونستم ابتین و میبینه🥹واایی نمیتونمم تا پارتت بعدد صبر کنممم

    ۱ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.