جهنم احساس به قلم ملیکا کاظمی
پارت چهارده
زمان ارسال : ۹ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 6 دقیقه
از حیاط خارج شده و سوار ماشین پرستو میشود. پرستو در حیاط درحال بازی کردن با بچههاست. فوتبال بازی میکند و همانند آنها بعد از زدن هر گل جیغ میکشد. شادی میکند و به هوا میپرد. کودکی که در دل خفه کرده را آزاد میکند و فریادش را به گوش پروردگار میرساند. انگار میخواهد به خداوند بفهماند که او با این بدبختیهایی که بر سرش ویران شده کم نمیآورد، هنوز هم همان است و شادی میکند. نمیگذ
سهیل
۲۸ ساله 00سلام خانم کاظمی عزیز..این رمانتون هم واقعا معرکه ست..دمتون گرم