قرار قلب های ما به قلم نصیبه رمضانی
پارت سی و دوم :
***
در حالیکه رکورد سحر خیز ترین عضو خانواده همچنان دست مامان و بابا بود،
سوده برای رفتن به جمع خانوادهی هادی استرس گرفته بود و مدام شال و مانتو عوض می کرد.
افشین هم ترجیح می داد این وقتِ صبح از شروع تابستان، خواب باشد. ولی با توجه به اولتیماتوم مامان که باید همه با هم برویم، از تخت و اتاق به سختی دلش کنده شده بود.
همچنان که یک چشمم به اتاق و در بستهی فرزین بود داشتم اماده
مطالعهی این پارت حدودا ۱۱ دقیقه زمان میبرد.
این پارت ۳۲ روز پیش تقدیم شما شده است.
اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.
م.ر
10خیلی زیبا