قرار قلب های ما به قلم نصیبه رمضانی
پارت سی :
فرزین هوف کنان آرنجش را روی شیشه پایین رفتهی در گذاشت و تا خواست دوباره چیزی بگوید محمد منصور با آن کلام خوش اهنگش برعکس چند لحظهی پیش گفت:
_پیش میاد... بهتر شد تا بیشتر احتیاط کنید.
فرزین در خیابان اصلی افتاد و پشت چراغ قرمز که توقف کرد دوباره گفت:
_حاشیه ها همیشه از این کافه های دور دانشگاه شروع میشه.
و باز لبم را بهم فشردم و سعی کردم به بیرون نگاه کنم. فرزین ادا
مطالعهی این پارت حدودا ۱۱ دقیقه زمان میبرد.
این پارت ۳۶ روز پیش تقدیم شما شده است.
اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.
ستاره
00عاقامن عاشق ساره شدم خواهشابذاریدبمونه واسه خودم 😍😍😍
۱ ماه پیشZ
00عالی خیلی زیبا مخصوصاً تیکه های ساره،
۱ ماه پیشسهیل
۲۸ ساله 00این ساره خانوم هم بد شیطونیه ها 😁 پارتها دارن هی جذابتر میشن دمتون گرم.. لحظه شماری میکنم رمان برگرده به زمان حال و بفهمیم اون گردهمایی دلیلش چی بود
۱ ماه پیش
فاطمه
00این عادل پرویز چه سیریش بود ساره نفهمید بود حالا رو واقعی شو نشون داد پسر نچسب وقتی ساره میگه نه یعنی نه 😤😤