پارت بیست و هفتم :

نیشخندش را به جان چشمان اشک آلودم ریخت.
_زندگیت ارزش جنگیدن نداره! هیچی تو دیگه ارزش نداره!

با بغض نگاهش کردم…رهایم کرد و با سرعت از اتاق خارج شد…
نگاهم خیره به قاب در ماند…
راحیل تکیه زده به قاب در خیره نگاهم میکرد
در نگاهش ترهم را میشد دید…
تلخند زدم…
اگر ترهم خریدنی بود…
گمانم تا کنون باید گدا میشدم
چرا که سال ها بود که کارم ترهم خریدن بود و بس.<

مطالعه‌ی این پارت حدودا ۷ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۳۳۵ روز پیش تقدیم شما شده است.

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • هدا

    10

    شاید این داریوش هم مال راحیل باشه؟

    ۲ هفته پیش
  • الینا

    00

    که عجب خندید

    ۲ ماه پیش
  • ??‍♀️نمیدانم

    100

    من به خاطر پایه نبودن خانوادم نتونستم رمان های به طعم خون و پیرانا رو بخرم ولی اینکه این رمان رو رایگان هم گذاشتین تا ما بخونیم واقعا ازتون ممنونم خانم فریدی

    ۴ ماه پیش
  • .

    30

    تو عالی هستی مرجان

    ۴ ماه پیش
  • اسرا

    20

    🙏

    ۴ ماه پیش
  • شهرزاد

    00

    چطور رایگان بخونم

    ۸ ماه پیش
  • تارا

    00

    پارت جدید و کی میزارید؟

    ۱۱ ماه پیش
  • محدثه

    20

    چرا به جاهای خوبش نمیرسیم من دلم عاشقی میخاد

    ۱۱ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.