پیانولا به قلم مرجان فریدی
پارت بیست و ششم
زمان ارسال : ۲۸۹ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 8 دقیقه
به سمت اتاقم میرفتم…
قدم هایم کند و برای پارکت ها، چوب خراش بود.
به سختی در اتاقم را گشودم…
نگاهم بغض داشت…
صدایم بغض داشت…
دلم بغض داشت…
این بغض نارس، نانجیب…مرا کشت و کشت…
هزاران بار…در این سال ها کش ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
سمانه
31سلام نویسنده عزیز یه مشکلی هست گیج شدم،پدر شوهر همیشه محرم عروس میمونه حکم پدرشو داره ،عروس نمیتونه با پدرشوهرش ازدواج کنه، الان چطوریاس؟؟😕