ماه خاکستری به قلم زهرا خزائی
پارت سی و ششم :
کسی که هر روز قراره تا اموزشگاه بیاد و مراقبم باشه، چه شخصی می تونه باشه آخه؟
برادرم؟
نه نه.
الان میگن یعنی برادرت انقدر بیکار که هر روز پا میشه دنبالت میاد؟؟؟
پوووووف.
خدا.
این چه بدبختیه که آخه گیر کردم!!!
چی میشد منم یه زندگی عادی، با یه خانواده ی عادی داشتم؟؟
_هی...مراقب بااااااش.
با شنیدن صدای داد آرکا از افکارم فاصله گرفتم و حواسم رو به خیابون دا
مطالعهی این پارت حدودا ۲ دقیقه زمان میبرد.
این پارت ۳۸ روز پیش تقدیم شما شده است.
اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.