پارت سی و چهارم :

سمتش برگشتم و پچ زدم:
_بله؟
_انگار این تیام خیلی ازت خوشش اومده.
اخمام درهم رفت.
_خب به جهنم.
_نمی خوای یکم راجبش فکر کنی؟ هم پولدارن...هم....
نذاشتم جملش به اتمام برسه.
میون کلامش پریدم و با حرص غریدم:
_نهههههه...نهههههه...دیگم حرفشو نزن.
_اما....
_من اصلا از اون یارو خوشم نمیاد.
این رو گفتم و عصبی از سالن بیرون رفتم.
همون طور که سمت ماشین قدم برمی

مطالعه‌ی این پارت حدودا ۲ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۴۲ روز پیش تقدیم شما شده است.

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.