پارت چهارده

زمان ارسال : ۱۶ ساعت پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 4 دقیقه

پریماه داشت با تلفن حرف می‌زد و شرایط پیش آمده را توضیح می‌داد. ظاهرا کسی نگرانش شده بود، ساعت چهار صبح زن بیچاره را زا به -راه کرده بود. بالاخره وقتی پرنیان پیاده شد، پریماه با دست اشاره کرد چمدان‌ها را می‌آورد و پرنیان می‌دانست چاره‌ای جز قبول لطفش ندارد. با قدم‌هایی کوتاه به سمت در بزرگ خانه‌ی‌ مهری‌جان رفت. دستش را روی زنگ گذاشت، اما در فشار دادن مکث کرد. تمام کارهایش در لفافه-ی

43
4,947 تعداد بازدید
28 تعداد نظر
14 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • نهال

    00

    اخه چرا ایقد این تیکه یخ و دوست داری پرنیان.واقعا درک نمیکنم.

    ۱۴ ساعت پیش
  • م.ر

    00

    آخه آدم چقدر نامرد😖

    ۱۶ ساعت پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.