آخرین گلوله به قلم نیلوفر سامانی
پارت نود و یکم
زمان ارسال : ۳۲۴ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 6 دقیقه
تقی به در زد و قبل از آنکه منتظر جوابی بماند؛سرش را از در نیمهباز عبور داد.
_وقت داری؟
امیرسام سرش را بالا آورد و به دختر چشم دوخت.
_گلم؟بیا تو من همیشه برای تو وقت دارم!
دلارا از چهارچوب در رد شد.سمت تخت رفت و کنار امیر ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
ملیس
00پس بهار چییی چرا یکم بیشتر از بهار و امیرسام نمیزارییی 😢😂 این پارت عالی بود ❤️ 🩹