پارت شانزده

زمان ارسال : ۱۸ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 5 دقیقه


وحشتزده از کله ای که پیمان به مرد زد جیغ خفه ای کشیدم؛ تا بیایم دخالت کنم مهتاب بازویم را گرفت و رضوانه را چشمم سد کرد.


_بیا عقب...تا حقشو بذارن کف دستش...


دعوا ندیده نبودم. افشین و فرزین گاهی در حد معقولی از ای ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.