پارت بیست و نهم :

اشک میریزم و او چشمان قرمزش قرمز تر میشود
چشمانش زیبا ترین بود
با گریه ی من دیکر نمیگرید ولی هق هایش تمام نشدنی بود
روی زمین میگذارمش
می ایستد و من جلویش زانو میزنم
_بریم دستاتو بشوریم بیایم هم هم؟
نمیفهمد ولی با حالت چهره ام میخندد
استین هایش را بالا میزنم
با دیدن دست هایش وحشت میکنم
دست های سفیدش حساسیت داده بود
هینی میکشم
او خودش از کار ه

مطالعه‌ی این پارت حدودا ۲ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۷۳ روز پیش تقدیم شما شده است.

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • ندا

    00

    خیلی دیرپارت میزارین کوتاه اصلا بناپارت سکه ای که بعدچندوقت یه پارت میادفرق ندار

    ۲ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.