پارت بیست و سوم :

با کنایه گفتم:
_فکر نمی کردم بادیگارد خشک و جدی مثل تو رقصیدن بلد باشه!
_بلد نبودم...دیروز برادرت به زور یادم داد.
چشمام گرد شد.
_واقعا؟
_آره...گفت حتما تو مراسم موقعیتی پیش میاد که باید بلد باشم چه طور برقصم.
خندم گرفت.
از دست الیاس و این کاراش.
_پس معلومه استعداد زیادی هم داشتی!
_چه طور؟
_آخه تو یه روز تونستی انقدر خوب یاد بگیری!!
_من سعی می کنم هر چیزی

مطالعه‌ی این پارت کمتر از ۲ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۶۷ روز پیش تقدیم شما شده است.

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.