پارت بیست و دوم :

_الان اصلا حوصله ی رقص رو ندارم.
_یعنی چی که حوصله ندارم...پاشو ببینم.
و بعد دستم رو گرفت و به زور بلندم کرد.
خواست من رو سمت پیست رقص بکشه که دید آرکا هم بلند شد.
نزدیک گوشم غرید:
_اه...این نامزدت چه قدر سیریش!
لبخند تصنعی زدم.
_دوست داره کنار من باشه.
پوفی کشید و رو به آرکا گفت:
_میشه شما چند لحظه همین جا بشینید؟
_نخیر...نمیشه.
قیافه ی نیوشا اون لحظه

مطالعه‌ی این پارت کمتر از ۲ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۶۸ روز پیش تقدیم شما شده است.

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.