پارت بیست و یکم :

از ترس اینکه بیام پیش بچه ها بشینم و مبادا آرکا سوتی بده و آبروم رو ببره، تند گفتم:
_نه عزیزم...من و آرکا همون جا راحتیم.
_اما....
_خب ما میریم دیگه...فیلمبردار ظاهرا خیلی عصبی شده.
بعد هم دست آرکا رو گرفتم و سمت همون میز کشیدم.
یکم که از ستایش دور شدیم، غریدم:
_میشه انقدر گند نزنی؟؟
_مگه من چیکار کردم؟
_آخه این چه طرز برخورد!
و بعد با حرص اداشو در آوردم:

مطالعه‌ی این پارت حدودا ۲ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۷۱ روز پیش تقدیم شما شده است.

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.