پارت نوزده

زمان ارسال : ۲۳ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 2 دقیقه

از جام بلند شدم که آرکا هم به سرعت برخاست.
نیوشا گفت:
_شما لطفا بشینید.
_منم همراه الین میام.
_ولی آخه یه گپ دوستانس! چه طور بگم! حضور شما یکم آدمو معذب می کنه.
_مهم نیست.
و بعد بازوم رو گرفت.
درمونده پلک روی هم فشردم.
خدایا خودت امشب یه صبری بهم بده که نزنم این یارو و خودم رو بکشم!
نیوشا وقتی دید آرکا بیخیال بشو نیست، ناچارا سمت جایگاه رفت و من و آرکا هم پشت

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.