پارت سیزده

زمان ارسال : ۷ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 2 دقیقه

چشمام گرد شد.
چه قدر راحت داشت من رو مفرد خطاب می کرد!
انگار نه انگار که رئیسش هستم!
با جدیت گفتم:
_منظورت بهتون بگمه دیگه!
_برادرت بهم گفت که چرا می خوای منو همراه خودت به مهمونی ببری! پس بهتره از حالا اینطور خطابت کنم تا جلوی مهمونا اشتباهی ازم سر نزنه و آبروت نره.
پره های بینیم از شدت خشم لرزید.
تحمل کن الین.
تحمل کن.
فقط همین یه امشبه!
بعدش دیگه ریخت ای

105
12,964 تعداد بازدید
36 تعداد نظر
15 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • امیر علی

    00

    چرا انقدر کوتاه رمانت قشنگه ولی آدم دق میکنه اینقدر کوتاه پارت گذاری میکنی

    ۷ روز پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید