ماه خاکستری به قلم زهرا خزائی
پارت یازده
زمان ارسال : ۷۱ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 3 دقیقه
کلافه بازدممو بیرون فرستادم و تهدید آمیز گفتم:
_بار آخرت باشه که به من دست می زنی!
جوابی نداد.
_فهمیدی؟
_بله.
* * * * * * * * * *
_چرا اخمات تو هم؟
چند جرعه از چاییم رو نوشیدم و چیزی نگفتم.
_با تو ام الین!
سرمو بلند کردم و گفتم:
_ها؟ چیه؟
_پرسیدم چرا انقدر اخمات تو هم! چیزی شده؟
_نه...فقط از دست این محافظ ج
samira
00قشنگه