ماه خاکستری به قلم زهرا خزائی
پارت هفتم
زمان ارسال : ۷۱ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 3 دقیقه
سپس با صدای بلندی گفت:
_آرکا...لطفا بیا اینجا.
اون مرد که حالا فهمیده بودم اسمش آرکاست، با قدم های بلند و استوار سمت مون اومد و مقابل الیاس ایستاد.
ناباورانه چندین بار پلک زدم.
واقعا این مرد با این موهای موج دار و خرمایی!
با چشمای خمار و عسلی!
با فک زاویه دار و ته ریش مشکی!
یه بادیگارد بود؟؟؟؟
وای خدا.
اصلا...
اصلا باورم نمیشه.<
زهرا
00تا اینجا که خوبه