ماه خاکستری به قلم زهرا خزائی
پارت هفتم
زمان ارسال : ۴۰ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 3 دقیقه
سپس با صدای بلندی گفت:
_آرکا...لطفا بیا اینجا.
اون مرد که حالا فهمیده بودم اسمش آرکاست، با قدم های بلند و استوار سمت مون اومد و مقابل الیاس ایستاد.
ناباورانه چندین بار پلک زدم.
واقعا این ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
ک
00ع