ماه خاکستری به قلم زهرا خزائی
پارت دوم
زمان ارسال : ۷۰ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 3 دقیقه
خندید و گونم رو کشید.
اه...
هنوز این عادت مسخرش رو ترک نکرده بود.
پرسید:
_خب! بگو ببینم پاریس چه طور بود؟ تو که گفتی دیگه برنمی گردی!
_نمی خواستم بیام...اما یکی از دوستای قدیمیم بهم زنگ زد و برای عروسیش دعوتم کرد...بعد عروسی دوباره برمی گردم.
چشماش موشکافانه تنگ و باریک شد.
_کدوم دوستت؟
_نمیشناسیش...اسمش ستایش.
_خودت خوب م
اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.
...
00خوشمان آمد..
۷ روز پیشسمانه
00تا اینجا که دوستش داشتم
۱ هفته پیشعاطفه
00بابا چه خبرع هر پارت باید نظر بدیم بذازید تا اخر بخونیم بعد نظر بدیم خب
۴ هفته پیشعاطفه
00بابا چه خبرع هر پارت باید نظر بدیم بذازید تا اخر بخونیم بعد نظر بدیم خب
۴ هفته پیشنگین
00قشنگه
۴ هفته پیشمنا
00عالی
۴ هفته پیشsamira
00قشنگه
۴ هفته پیشsamira
00واقعا قشنگه رمان
۴ هفته پیشمحی
00خوب ب ود
۱ ماه پیش.
00.
۱ ماه پیشپگاه
00چرا برنامه اینجوری شده؟ رمانای آنلاین برام میان همش از برنامه خارج میشه
۱ ماه پیشفاطمه
۲۰ ساله 00برای منم همینطوریه
۱ ماه پیشمهسا
00عالی
۱ ماه پیشریحان
00👍👍👍👍👍
۱ ماه پیشنرگس آلبوغبیش
00عالی
۲ ماه پیش
داینا
00عالی