قفس چکاوک به قلم زهرا خزائی
پارت بیست و یکم
زمان ارسال : ۶۹ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 3 دقیقه
تا رسیدم پایین لباس هارا بالا اوردم تا ببیند
بادیدنش سرش را تکان داد
ان هارا از دستم گرفت
نمیدانم چرا ولی از وقتی دیدمش حس خوبی نداشتم فقط دوست داشت اذیتم کند
_برو لباس های نگهبانارو از سالن بیرونی بردار و ببر حیاط پشتی
حیاط پشتی؟
مگر در رخت شویی نمیشستیم؟
سوالی نگاهش کردم و او جواب داد
_لباس نگهبانا اونجا شسته میشه
ارباب هم گوشزد کرده که تو بشوری