پارت بیست و یکم :

تا رسیدم پایین لباس هارا بالا اوردم تا ببیند
بادیدنش سرش را تکان داد
ان هارا از دستم گرفت
نمیدانم چرا ولی از وقتی دیدمش حس خوبی نداشتم فقط دوست داشت اذیتم کند
_برو لباس های نگهبانارو از سالن بیرونی بردار و ببر حیاط پشتی
حیاط پشتی؟
مگر در رخت شویی نمیشستیم؟
سوالی نگاهش کردم و او جواب داد
_لباس نگهبانا اونجا شسته میشه
ارباب هم گوشزد کرده که تو بشوری

مطالعه‌ی این پارت کمتر از ۳ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۹۰ روز پیش تقدیم شما شده است.

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.