به سردی یخ به قلم ملیکا کاظمی
پارت شصت و یکم
زمان ارسال : ۲۹ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 7 دقیقه
میبینم که نقشههای جدید میکشی و به من خبر نمیدی؟
سرد و خشک گفتم: نیازی ندیدم بهت چیزی بگم...
نیشخند زد و گفت: دل و جرعت پیدا کردی!
شانه بالا انداختم و گفتم: وقتی من و میفرستادی تو گلهی گرگها باید فکر اینجاشم میکردی.
در چشمانش خیره شدم و با نیشخند ادامه دادم: دیگه ازت نمیترسم...
نفس عمیقی کشید و گفت: این گرگ پیر ترس نداره برفین... اون فقط تجربه داره...
سرش را پایی
اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.
دنیا
00دنیل کیست؟ ایا برفین بچه سمانه اس؟ اصن کی ماجرای گذشته رو برا برفین توضیح داده ؟ صاحب یا زال؟
۴ هفته پیشاسرا
00چقدرصاحب شکنده شد🙏
۴ هفته پیشرقیه
10حیف خرس قطبی، زال، کاش برفین اونطوری نزده بودش
۴ هفته پیشفیونا
20مادر برفین همون زنیه که زال بود موهاش سفید بود چشماش بنفش بود و خرس قطبی دنبالش می گشت؟ اون همون سمانه ست یا یکی دیگه؟
۴ هفته پیشAa
00👏👏👏🙏🌹
۴ هفته پیشبرفینِ زال
00دنیل کیه؟
۴ هفته پیشبرفینِ زال
00مادر برفین سمانه ست...
۴ هفته پیشنمیدونم
00عالی
۴ هفته پیشم.ر
00این نظر ممکن است داستان رمان را لو داده باشد
Narges.g
10به به عجب پارتی بود، همین مکالمه جذاب بود خدا به داد بعدی ها برسه😃
۴ هفته پیش
Ohtc
00خوبه