پارت هفتم

زمان ارسال : ۱۷ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 3 دقیقه

عروسی تموم شده بود..

و تنها کسی که توی اتاق بود من بودم،

فخرالزمان با اخم بهم زل میزد اگه منو بهش میدادن سرم رو زیر آب میکرد..

خیلی دلم گرفته بود ،میتونستم بگم توی این عمارت به این بزرگی،بین این همه جمال و کمال،

ما بین این ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید